آیت الله کاشف الغطاء یک عالم استثنایی

به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، در ویژه برنامه افطار شبکه قرآن و معارف سیما با عنوان «ضیافت» به مرور سیره علمی و مبارزاتی آیتالله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، متفکر و مجاهد استعمارستیز و ضدصهیونیست با حضور حجتالاسلام محمد مسجد جامعی نویسنده و مدرس دانشگاه پرداخته شد. وی در آغاز کلام خود، درخصوص علت نامگذاری این خانواده به «کاشف الغطاء» بیان کرد: علت این امر، نگارش کتابی توسط جد این خانواده یعنی آیتالله شیخ جعفر کاشف الغطاء با عنوان «کشف الغطاء» است که یکی از شاهکارهای فقهی شیعه به شمار میرود.
وی افزود: اهمیت جناب کاشف الغطاء به دلیل مجموعه خانوادهاش است؛ پسران ایشان، آقاموسی، آقاعلی و آقاحسن هر سه از فقهای بزرگ هستند؛ ایشان پنج داماد هم دارد که همگی از علمای تراز اول شیعه در دوران خودشان هستند. وی همواره در صحنه فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دوران خود حضور داشته و حتی در دستگاه قاجاریه و در دوران فتحعلی شاه در بین عثمانیها نیز بسیار موثر بوده و به علاوه در ایران و عراق نیز بسیار متنفذ بوده است.
حجت الاسلام مسجدجامعی تاکید کرد: شیخ محمدحسین در وجوه مختلف یک عالم استثنایی است. یکی از این وجوه، طبع ادبی و قلم بدیع ایشان است. ایشان کتاب «الاَغانی» نوشته ابوالفرج اصفهانی را در یک جلد خلاصه کرده که سرشار از اطلاعات بوده که با قلمی بسیار قوی، سیال و محکم به رشته تحریر درآمده است. وی وقتی در مباحث اجتماعی و سیاسی وارد میشود، بسیار جاندار و پرتنش سخن میگوید و مینویسد. کاشف الغطاء هنرمندی است که فکر خودش را بااستفاده از هنرش به جان مخاطب گره میزند. او به لحاظ ادبی نیز دارای استقامت فکری است و چه در متون کلامی و اعتقادی و چه در متون حقوقی بسیار مسلط سخن گفته است.
وی ادامه داد: یکی از علمای نجف، کتابی جنجالی مینویسد که نویسنده را بازداشت میکنند و وضع بدتر میشود. شیخ محمدحسین، تلگرافی بغداد میزند و می نویسد «کتاب را آتش بزنید و زندانی را آزاد کنید»؛ همین چهار کلمه ایشان آتش را میخواباند. لذا باید گفت که کمکهای آیتالله کاشف الغطاء به خاموش شدن مشکلات اجتماعی، سیاسی و قبیلهای عراق مغفول مانده است. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، علیرغم اینکه فقیه بزرگی است، فرد سرزندهای هم بوده است. ایشان و برادرش شیخ احمد از خصیصین مرحوم صاحب عروه هستند و معروف است که بر متن عروه به لحاظ ادبی نظارت داشته است، زیرا این کتاب، یکی از کم غلطترین یا بیغلط ترین متون فقهی است.
وی با بیان اینکه در خانواده کاشف الغطاء کسی به اندازه ایشان سفر نرفته است، اظهار کرد: ایشان به مکه، مصر، سوریه، پاکستان، بیتالمقدس و مکرراً به ایران سفر کرده است. در سال ۱۳۵۰ هجری قمری، برای شرکت در کنفرانس قدس از سوی مجلس اسلامی فلسطین از او دعوت شد. در مسجدالاقصی، وقت نماز عشاء در حالیکه جمعی از علما و بزرگان مذاهب حاضر بودند، مفتی فلسطین امین الحسینی همراه امام مسجدالاقصی از کاشف الغطاء خواستند که نماز را امامت کند.
نویسنده و مدرس حوزه و دانشگاه با اشاره به یکی از اقدامات مهم آیتالله کاشف الغطاء در نمایان ساختن چهره پلید استعمار آمریکا و انگلیس است، افزود: با پایان جنگ جهانی دوم، ابرقدرتهای نوظهور آمریکا و شوروی سالیان درازی جهان را درگیر یک جنگ سرد کردند. آمریکا که در جنگ سرد روانی علیه شوروی از هر شیوهای بهره میگرفت، سعی کرد در پوشش یک فعالیت فرهنگی اندیشمندان مسلمان و مسیحی را با خود همراه کند، لذا طی نامهای به آیتالله محمدحسین کاشف الغطاء، با مقدمهچینیهای زیرکانه در مورد ضرورت همکاری رجال و شخصیتهای مسیحی و مسلمان برای ترویج ارزشهای معنوی و یافتن راههای مقابله با الحاد و مادیگری از ایشان دعوت کرد تا در کنگرهای که به همین منظور در دوم اردیبهشت ۱۳۳۳ شمسی در هتل امسادور شهر بحمدون لبنان با شرکت شخصیتهای فرهنگی مسیحی و مسلمان برگزار میشد، شرکت کند.
حجت الاسلام مسجدجامعی یادآور شد: آمریکا با ارزیابی دقیقی که از نفوذ سیاسی و اجتماعی آیتالله کاشف الغطاء در جهان عرب و کشورهای اسلامی داشت، میخواست از ایشان به عنوان ابزاری برای مقابله با نفوذ کمونیست در این منطقه استراتژیک از جهان بهرهبرداری کند. بسیاری از اندیشمندان مسلمان و مسیحی دعوت کنگره را پذیرفتند، اما کاشف الغطاء با تیزبینی متوجه حیله آنها شد و در پاسخ به دعوتنامه طولانی جمعیت دوستداران خاورمیانه، بسیار کوتاه نوشت که «نمیتوانم شرکت بکنم». کنگره بحمدون در تاریخ مقرر کار خود را آغاز کرد اما ناگاه با انتشار جزوهای تحت عنوان «نمونههای عالی اخلاقی در اسلام است نه در بحمدون» که اساس کنگره را زیرسوال برد، مواجه شد. آیتالله کاشف الغطاء این جزوه را در مدتی کمتر از یک ماه به منظور افشای چهره واقعی آمریکا چاپ کرده و به همراه نمایندهای به لبنان فرستاد. ایشان در بخشهایی از این نامه چنین فرموده بود؛ «پیش از هر چیز باید بدانید که زبان عمل از زبان حرف برندهتر است. هزاران کنگره از طرف آنان که پایبند به ارزشهای معنوی نیستند، بیاثر است. ای دولت ایالات متحده و ای دولت انگلیس، آیا شما دارای چنین صفتهایی هستید؟! آیا شما برای معنویتها ارزشی قائلید؟! آیا جنایتهایی که شما در فلسطین کردید شما را روسیاه نکرده است؟! شما ۹۰۰ هزار عرب فلسطینی را بیخانمان و آواره بیابانها نکردید به گونهای که زمین، بستر و آسمان لحاف آنها شد.»!
وی در انتها تاکید کرد: شیخ در بخش دیگری از این نامه نوشته است «اکنون شما از در دیگری وارد شدهاید؛ امروز از ما میخواهید که با شما در کنگرهها بر سر یک میز بنشینیم و درباره ارزشهای معنوی به مذاکره بپردازیم. آیا خونهایی که در ایران، سوریه، مصر و لبنان بر زمین ریخته میشود، ناشی از توطئههای شما نیست؟! آیا در شرق و غرب جهان به مردم بیگناه ستم روا نمیدارید؟ تمام این دشمنیهای شما برای مادهپرستی شماست. همان چیزی که در نامه خود از آن نکوهش کرده و آن را زنگ خطری برای مردم دنیا بیان کردید! آیا شما چیزی جز ماده را میپرستید؟ آیا شما دینی غیر از دنیاپرستی دارید؟ شما بمب اتم را برای چه ساختهاید؟ مصالح ما هیچگونه ارتباطی با منافع آمریکا ندارد. آنها فقر، نادانی و عقبماندگی ما را میخواهند و ما خواهان دانش سعادت و پیشرفت هستیم». در واقع ایشان با این ژرفاندیشی خود در این جزوه سؤالاتی را پرسید که هنوز پس از ۶ دهه تازگی خود از دست نداده است.