۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۴
کد خبر: ۶۸۰۱۹۰

تبیین فقهی مسأله رؤیت هلال با چشم مسلح

تبیین فقهی مسأله رؤیت هلال با چشم مسلح
آنچه از دفتر بعضی از مراجع بزرگوار نجف منتشر گرديده تصریح به مواردي کرده که در آن استفاده از ابزار را قبول نموده‌اند.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، نشست علمی استهلال با چشم مسلح که به همت مرکز پژوهش های سازمان حج و زیارت و با همکاری مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام در قم برگزار شد.

در این نشست آیت الله فاضل لنکرانی ضمن گفت و گویی به تبیین موضوع استهلال و رؤیت هلال با چشم مسلح پرداخت. متن گفت و گوی انجام گرفته در این نشست را در ذیل می خوانید:

موضوع استهلال یک بحث بسیار مهم است، فراموش نمی‌کنم در سال 1384 استفتایی از مرحوم والد ما رضوان الله علیه شد و ایشان فرمودند که رؤیت هلال با تلسکوپ هم کفایت می‌کند، بعد از صدور این فتوا مقداری بحث بین فضلای حوزه ايجاد شد لذا در سال 1385 رساله‌ای را در اعتبار ابزار جديد و تلسکوپ در رؤیت هلال نوشتم، پس از چاپ و انتشار اين رساله برخی از دوستان مناقشاتی کردند که البته حدس من این است که عمده این مناقشات برای بعضی از مراجع بزرگوار بود که آنها به رشته تحریر درآوردند و آن را در مجله فقه اهل‌بیت  منتشر کردند.

بنده هم جواب آن مناقشات را دادم و در چاپ بعد همه آن مناقشات و جواب‌هايي که داده شد در آن رساله آمده است. بعد از آن هم هر سال در ماه رمضان بحث کفایت ابزار جدید در رؤیت هلال مطرح شده و در نتیجه مراجع بزرگی که نظر شریف‌شان عدم کفایت ابزارهاي جديد است شواهد، مؤیدات و استدلالاتی را ذکر کرده‌اند.

در شوال 1441 ماه در آسمان ایران در شب يکشنبه با دوربین دیده شد، رهبری معظم انقلاب و مراجعی که رؤیت با تلسکوپ را کافی می‌دانستند روز يکشنبه را اعلام عید کردند ولی مراجع بزرگواری که نظر فقهی‌شان این بود که کافی نیست دوشنبه را اعلام کردند. در حاليکه شب يکشنبه ماه در آسمان ایران بود ولی با چشم عادی قابل رؤیت نبود.

الآن در این وقت کوتاه روشن است که به همه ادله، ابعاد و جزئیات بحث نمي‌توان پرداخت، این بحث حدود 20 جلسه درس خارج لازم دارد منتهی نکات اصلی آن را عرض می‌کنم که ذهن شما عزيزان به این نکات توجه داده شود تا خود بتوانيد بحث را دنبال کنید.

تبیین فقهی مسأله رؤیت هلال با چشم مسلح

موضوع وجوب روزه چيست؟ رؤيت هلال يا واقع تولد ماه؟

اولین نکته اين است که در روایات متعدده بلکه متواتره رؤيت هلال موضوع برای وجوب صیام قرار داده شده مثل «إذا رَأَیْتُمُ الْهِلالَ فَصُومُوا وَ إذا رَأیْتُمُوهُ فَأفْطِرُوا» این تعبير که در روایات متعدد ذکر شده یک تعبیر مرکب است که در آن دو عنوان رؤیت و هلال وجود دارد. نسبت به کلمه رؤیت، نظر جمع زیادی از بزرگان این است که فقط بر همین رؤیت با چشم عادی دلالت دارد نه رؤیت با ابزار. اما جمعی ديگر از بزرگان مثل مرحوم والد رضوان الله تعالی علیه معتقدند کلمه‌ی رؤیت اطلاق دارد با هر سببی که باشد، آنچه که ملاک است صدق رؤیت است، رؤیت با چشم عادی رؤیت است، با چشم مسلح، دوربين و تلسکوپ هم رؤیت است و این شواهدی هم دارد.

يک شاهد آن است اگر کسی یک زن اجنبی بدون پوشش را در کره ماه با تلسکوپ ببیند حرام است، در رؤیة النظر إلی الأجنبیة هیچ فقیهی نگفته ديدن با چشم عادی فقط حرام است اما با چشم مسلح اشکالی ندارد، حتی اگر آن ابزار واسطه‌ی در رؤیت بشود فرض کنید فردي خدای ناکرده فکر شیطانی بر او غلبه کند و ده جور آینه درست کند تا از یک فاصله زیادی زن اجنبیه‌ای را ببیند این هم حرام است، چون صدق رؤیت می‌کند.

همچنين اگر کسی با دوربین شاهد قتلي باشد آیا نمی‌تواند در محکمه شهادت بدهد که من دیدم فلانی آن فرد را به قتل رساند؟ بله، شهادت اين فرد مسلم قابل قبول است و هیچ فقیهی نمی‌گوید که شهادت عن حسٍ که در باب شهادت معتبر است باید با رؤیت مجرده باشد.

در حلال بودن گوشت ماهی، ‌فلس معتبر است، حال اگر پولک ماهی با چشم عادی قابل رويت نبود و آن را با دستگاه دیدیم همين کافي براي حليت است. همان‌طور که در زمان امام خميني رضوان الله تعالی علیه متخصصین گفتند ماهی اوزون برون دارای فلس است امام هم فرمودند همين که متخصصین می‌گویند فلس دارد کافی است.

عجيب اين است مراجع بزرگواری که می‌گویند رؤیت هلال با چشم مسلح کافی نیست این شواهد را قبول دارند، یعنی در این شواهد هیچ کدام اختلافی ندارند، منتهي نکته‌ای را که موجب شده نظرشان به جانب نفی برود، بعداً ذکر خواهيم کرد.

اما در مورد کلمه هلال؛ بايد ديد هلال چيست؟ آيا مجرد خروج ماه از تحت الشعاع است؟ البته روشن است ما يک مقارنه داريم که در آن لحظه ماه کاملاً تحت الشعاع خورشيد قرار مي‌گيرد و به هيچ وجه قابل رويت نيست. زمان مقارنه بسيار کوتاه است حتی در یک ثانیه معین واقع می‌شود، لذا اصحاب نجوم براي هر ماهي می‌گویند ساعت مقارنه آن مثلاً هشت و ده دقیقه و هفت ثانیه است.

ماه بعد خروج از مقارنه مدتی تحت الشعاع خورشيد است و با خروج از مقارنه ولادت آن آغاز و ماه جدید شروع می‌شود، چون حرکت ماه از سمت مغرب به مشرق است هنگام ولادت قسمت نورانی‌اش کاملاً به سمت خورشید است و چيزي از آن پیدا نیست اما آرام آرام که از مشرق انحراف پیدا می‌کند، لبه نورانی‌اش پیدا می‌شود. یک بحث این است که مراد از هلال چیست؟ آیا آن زمانی که از مقارنه خارج گردد هلال شروع می‌شود؟ ولو آن لبه نورانی‌اش را نوع مردم نبینند، این یک احتمال.

احتمال دوم اینست که وقتی به آن هلال می‌گویند که آن لبه و انحناء نورانی‌اش دیده شود، در اين صورت از وقت ولادت لااقل باید هشت نُه ساعت بگذرد تا این لبه نورانی قابلیت پیدا شدن را بيابد. معناي لغوي هلال، غرة القمر است. یعنی روز یا شب اول ماه، اعراب اول و آغاز هر چیز را غرّه می‌گویند.

تبیین فقهی مسأله رؤیت هلال با چشم مسلح

الهلال غرّة القمر یعنی آغاز قمر. اما اينکه تا چه زمانی آن را هلال می‌گویند؟ بسياري از لغویین می‌گویند تا وقتي ابن لیلتین شود. يعني تا دو شب به آن هلال گفته و از شب سوم به بعد قمر می‌گویند، بعضی نيز تا شب سوم و یا شب هفتم به آن هلال می‌گویند ولی لغت هلال را آغاز ولادت قمر قرار داده است.

مرحوم آقای خوئی قدس سره می‌فرماید هلال خروج ماه از محاق است «خروجه عن تحت الشعاع» که همان محاق است، «بمقدارٍ‌ یکون قابلاً للرؤیة ولو فی الجملة»، به مقداری که في الجمله قابل رؤیت باشد ولو در یک منطقه و برای گروهی اين رويت حاصل شود. لازم نیست همه آن را ببيند. این معنا نه در روایتی آمده و نه لغت دلالت بر آن دارد، اینکه بگوئیم ماه مثلاً ساعت دوازده ظهر متولّد شده و الآن ساعت هشت شب است و با گذشت هشت ساعت از آن هنوز لبه‌ی نورانی‌اش پیدا نشده و تا زمانی که لبه نورانی ماه پیدا نشود هلال نیست، سخني غير قابل قبول است.

سؤال ما این است که از وقت ولادت تا زماني که آن لبه نورانی می‌خواهد پیدا شود به این ماه هلال می‌گویند يا نه؟ آیا این هلال در اینجا با استهل الصبي در معنا نزدیک به هم هستند؟ یا مثلاً  در بعضی از کتب لغت آمده هلال عبارت از ما يهلّه الناس است. يعني مردم بتوانند آن را ببينند و فرياد برآورند وگرنه به آن هلال گفته نمی‌شود. در حاليکه يهلّه اصلاً مقوم هلال نیست چون قابليت رؤيت اثر غالبي است غالباً وقتی مردم می‌بینند می‌گویند ماه را دیدیم اما این‌طور نیست که اگر قبلش دیده نشود به آن هلال نمي‌گويند. ما در رساله خود اثبات کردیم که از بدو ولادت صدق هلال می‌کند ولو هنوز آن لبه انحنایی نورانی ماه برای مردم پیدا نشده باشد.

نکته‌ی اول اين است در روایات که رؤیة الهلال را بيان فرموده‌اند، بحث‌ها همه سراغ اين رفته که رؤیت چیست؟ هلال چیست؟ و مراد از رؤيت هلال چيست؟ ولی در همین روایات قرینه‌ای وجود دارد که به ما اثبات می‌کند نه رؤیت مدخلیت دارد و نه حتی خود هلال. چون روایات وقتی می‌فرمایند «إذا رَأیْتُمُ الهِلالَ فَصُومُوا وَ إذا رَأیْتُم فَأفْطِروا» بعد هم می‌فرمایند «وَ لَیسَ بِالرأیِ وَ لا بِالتَّظَنی»، می‌خواهند بگویند باید مطمئن شوید که ماه متولد شده است.

در آن زمان هیچ راهی برای اطمینان غیر از رؤيت هلال نبوده لذا ائمه می‌فرمودند مشاهده هلال ماه موضوع وجوب صوم است. در آن زمان حدس و گمان و محاسبات اطمینان آور نبوده و کفايت نمي‌کرده است. مثلاً‌اینکه فقهای ما می‌گویند «لا اعتبار بقول المنجم» برای آن است که قول آنها در آن زمان موجب اطمينان نبوده بر خلاف امروز که محاسبات نجومي صد در صد مفید اطمینان است. لیس بالتظنی مي‌گويد حدس و گمان مجزي نیست، ما باشیم و این جمله می‌گویيم پس رؤیت طریقیت دارد نه موضوعيت. حتی دیدن با تلسکوپ هم لازم نیست چون ملاک علم به ولادت ماه جدید است.

وقتی هم که ماه در ساعات اوليه از تحت الشعاع خارج می‌شود می‌گویند با تلسکوپ هم قابل رؤیت نیست ولی به حسب واقع این ماه متولد شده و ماه جدید است. همین جا سؤال ما از بزرگانی که مثلاً شنبه شب سال گذشته هلال ماه شوال را با تلسکوپ دیدند ولی فرمودند چون با تلسکوپ ديده شده به درد نمی‌خورد و دوشنبه را عید قرار دادند، این است که ماه از هنگام ولادت تا آن زماني که با تلسکوپ ديده شود ماه جدید است یا ماه قبلی؟ این مقدار از زمان جزء کدام ماه است.

بعضي برای خود یک اصطلاحی درست کرده‌اند به نام ماه شرعی، که لازم است در موردش بحث شود که آیا در مورد هلال و شروع ماه یک اصطلاح و حقیقت شرعیه‌ای به نام ماه شرعي داریم يا نه؟ مي‌گوييم هیچ دلیلی بر اين اصطلاح نداريم.

بايد به این نکته خوب توجّه شود، دلیلی بر اين معنا نداريم که شارع در مسئله هلال اعمال تعبّد کرده و فرموده باشد کاری ندارم ماه قمري شروع شده یا نه؟ ماه شرعی شما از وقتی است که آن را ببينيد. عبارت «و لیس بالتظنی و لا بالرأی بل بالرؤیة» خود دلیل روشنی است بر اینکه واقع ملاک است و رؤيت طريقي براي رسيدن و اطمينان و علم است.

همان‌گونه که در بحث حدّ ترخص، وقتي روایات مي‌فرمايد: «إذا خَفِیَ الأذانُ فَقَصِّرْ» يا «إذا خَفِیَ الْجُدران فَقَصِّر»، این بحث مفصل به وجود مي‌آيد که آیا هر دو علامت‌اند یا یکی اماره و دیگری طریق برای آن است، اگر هر دو علامت‌اند آيا هر دو علامت واقعی‌اند یا ظاهری؟

تبیین فقهی مسأله رؤیت هلال با چشم مسلح

مرحوم آقای خوئی قدس سره نظر شریفش ایاحيي ارضاً» مي‌گويد با هر وسیله‌ای زمين را احیا کند مال او مي‌شود قدیم با بیل و کلنگ و زور و بازوی کشاورز بود الآن با تراکتورهای عجیب و غریب هکتارها زمین را احیا می‌کنند.

همين‌طور نسبت به «احل الله البیع» نمي‌توان گفت شامل بیع اینترنتی نمي‌شود که در اين زمان رواج يافته است. الآن با اين معاملات بسياري که از طريق اینترنت انجام می‌شود این حرف قابل قبول نیست.

نکته دوم در مورد رويت هلال این است که می‌گویند اطلاق انصراف به رؤیت مجرده دارد. به‌طور کلي منشأ انصراف مي‌تواند سه چیز باشد، «غلبة الوجود، یا غلبة الاستعمال، یا وجود قرینه بر انصراف» که در فقه موارد زیادی دارد. غلبة الوجود را کسی به‌عنوان منشأ انصراف قبول ندارد، غلبة الاستعمال داریم ولي در اینجا کاربرد ندارد چون این ابزار جدید در آن زمان موضوع نداشته است.

حالا آنچه بعضی از مراجع نجف و قم روی آن تأکید دارند اين است که می‌فرمایند آيه شريفه «یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس»، قرینه می‌شود بر انصراف رؤیت در اين روایات بر رؤیت مجرده. چرا که آیه می‌فرماید از پيامبر در مورد اهلّه که جمع هلال است سؤال می‌کنند، بگو «قل هی مواقیت للناس»، ظاهر کلام بزرگواران این است که این هلال‌ها را به منازل قمر در طول یک ماه منطبق کرده‌اند، يعني شب اول، دوم، سوم... تا آخر ماه، به منزله یک تقویم و ساعت طبیعی برای بشر است، مواقیت برای مردم یعنی مردم امور زندگی خود را با اینها تنظیم می‌کنند می‌گویند وقتی ماه به بدر رسید يا هنگام هلال ماه حرکت می‌کنیم، وقتی ماه به محاق رفت فلان عمل را انجام مي‌دهيم! بنابراين هلال‌ها اولاً میقات‌اند و شاخص ثانياً برای عموم مردم هستند. يعني خدا هلال را به نحوي قرار داده که عامه مردم، شهری، روستایی، عالم، جاهل، غنی، فقیر، می‌توانند آن را برای خود میزان قرار بدهند. رويت با تلسکوپ براي عموم مردم مقدور نیست، لذا این آیه قرينه بر انصراف رؤیت در این روایات بر رؤیت مجرده است.

آيا تقسيم احکام به شخصي و عمومي صحيح است؟

برخی از مراجع بزرگوار قم فرموده‌اند حکم دو نوع است حکم شخصي و حکم عمومي، در احکام شخصیه ملاک خود شخص است. مثلاً اگر چشم کسی تیزبين است، نامحرم را از فاصله 500 متری دقیق می‌بیند اما فرد ديگري کنار او هست که چشمش ضعیف است و نمی‌تواند آن زن را ببیند، نگاه از اين فاصله بر فرد تيزبين حرام و بر ديگري حلال است، چون حرمت دیدن نامحرم جنبه شخصی دارد. اما رؤيت هلال به قرینه «هی مواقیت للناس»، جنبه عمومی دارد اگر فرد يا افرادي آن را با تلسکوپ یا ابزار ببیند فایده ندارد.

سؤال مهم آن است که: اوّلاً: چه دليلي در اين تقسيم وجود دارد که برخي احکام جنبه شخصي دارد و برخي جنبه عمومي؟ در کلمات اين بزرگان گرچه قرائني بر تقريب اين مطلب آورده شده اما انصاف آن است که اين قرائن چنين تقسيمي را اثبات نمي‌کند و به عبارت ديگر هيچ دليل محکم و قابل قبولي بر اين تقسيم وجود ندارد.

ثانياً: چرا در رؤيت هلال اگر يک شخص به تنهايي ماه را ببيند بايد روزه بگيرد در حاليکه بر ديگران واجب نيست؟ آيا اين مطلب شاهدي بر خلاف اين مدعي نيست؟

 عجیب این است که در فرمایشات دفتر بعضی از مراجع نجف آمده اگر این تلسکوپ در زمان خود ائمه عليهم‌السلام هم بود یقیناً می‌فرمودند اعتبار ندارد! برای اینکه موضوعش جنبه عمومی دارد.

می‌گوئیم چرا؟ می‌گویند موضوع وجوب صوم، رؤیة الهلال است و رؤیة الهلال به قرینه آیه «قل هي مواقیت للناس» عنوانش عمومی است یعنی عموم مردم هر کسی شب اول استهلال کرد چنانچه مانعی، ابر و غباري در آسمان نباشد بتوانند ماه را ببيند، اما رؤيت با دستگاه از عهده عموم مردم خارج است لذا قابل قبول نيست.

مقصود از هي مواقيت للناس چيست؟

اینجا اولاً باید درباره این آیه بحث کرد که مراد از اهلّه در «یسئلونک عن الاهله» چيست؟ آيا مراد شب‌هاي هر ماه است، اول ماه، دوم، سوم و...؟ يا منظور از اهلّه یعنی هلال هر ماه. به نظر اهله در اينجا ظهور در شروع ماه دارد، «یسئلونک عن الاهله» یعنی از تو در مورد هلال ماه محرم، هلال ماه شوال، هلال ماه رمضان و... مي‌پرسند. شما هم جواب بده که اين هلال‌ها ميقات‌هايي براي مردم هستند.

اتفاقا در «هی مواقیت للناس و الحج» الحج قرینه بر همین حرف ما است و الا اول هلال ذي‌حجه که حج نمی‌روند! مراسم حج از روز عرفه شروع می‌شود که روز نهم ماه است. علاوه بر اينکه در روایات از ائمه سؤال مي‌کنند که اهله یعنی چه؟ و آنها فرموده‌اند هی شهور القمر، این یک نکته.

مرحوم علامه طباطبائی هم در تفسير الميزان فرموده‌اند اهلّه به همین معناست و حق هم با ایشان است هرچند به این روایت اشاره نمی‌کنند اما چنین روایتی وجود دارد. به‌هر حال بايد روشن شود چگونه از «هی مواقیت للناس» استفاده کرده‌ايد بايد طوري باشد که عموم مردم این ماه را میزان و شاخص برای امور زندگی خودشان قرار بدهند؟‌ و آيا منظور از اين عموم، تک‌تک آحاد مردم است که خفی الاذان یا خفی الجدران طریق و اماره‌ی تعبدی نیست، بلکه علامتي بر آن ابتعاد و دوري خاص است، یعنی شارع می‌گوید تو که قصد سفر داری باید هنگامي که از توابع عرفی شهر دور شدي نماز خود را شکسته بخواني. اين دو ديده نشدن ديوارهاي شهر و شنيده نشدن صداي اذان موضوعیت ندارند.

تبیین فقهی مسأله رؤیت هلال با چشم مسلح

حال سؤال ما این است شما که در آنجا این بيان را می‌فرمائید، همین جا هم بفرمائید رؤيت هلال موضوعیت ندارد، براي ما واقع هلال ملاک است. رؤيت هلال طريقي براي رسيدن به واقع است در نتیجه اگر در زمان ما منجمین و عالمان علم هیئت با محاسبه دقیق گفتند در ساعت 12 امروز ماه از تحت الشعاع خارج می‌شود آن شب شب اول ماه خواهد بود. حتی رفتن با هواپیما و دیدن با تلسکوپ هم لزومی ندارد. اینکه رهبری معظم انقلاب هر سال گروه‌هایی را موظف بر استهلال فرموده‌اند برای اطمینان است و الا از نظر علمي نیازی به اين هم نیست.

آيا رؤيت اطلاق دارد؟

نکته دوم، قطع نظر از مطلب اول، ما باشيم و روایات رؤیت هلال، عرض ما این است که این رؤیت اطلاق دارد، می‌گوید رؤيت با هر چيزي که ماه با آن ديده شود تحقق مي‌يابد. با عینک، دوربین و تلسکوپ و... وجود اطلاق در اين روايات چه اشکالي دارد؟

همان زمان از ناحیه برخی مراجع بزرگوار و برخی دیگر از آقایان بيان شد که اينجا اطلاق ثبوتاً محال است، چرا؟ چون شارع اگر بخواهد بگوید ديدن با تلسکوپ يا با چشم عادی هر دو موضوع برای وجوب روزه است، در اين صورت براي رؤيت با تلسکوپ مثلاً هفت هشت ساعت بعد از ولادت و از آن طرف براي چشم عادی لااقل سیزده ساعت لازم داریم.

در نتيجه مبتلا به اقل و اکثر مي‌شويم، دیدن با تلسکوپ می‌شود اقل و دیدن با چشم عادی می‌شود اکثر. حال اگر بگوئیم شارع هم اقل و هم اکثر را موضوع حکم وجوب صوم يا افطار قرار داده این تخییر بین اقل و اکثر مي‌شود که محال است. بنابراين اطلاق ثبوتاً محال است.

به عبارت ديگر تمسک به اطلاق اثباتاً در جایی است که ثبوتاً هم ممکن باشد وقتی اطلاق ثبوتاً ممکن نباشد چکار باید کنیم؟ می‌گویند دیدن با چشم عادی را که نمی‌شود نفی کرد، همه آن را کافی مي‌دانند پس چون این (اکثر) یقینی است قبولش می‌کنیم و دیدن با چشم مسلح (اقل) ديگر اعتبار ندارد.

جواب اين است: اولاً مي‌پرسيم شما در مورد «اذا خفی الاذان فقصر و إذا خفی الجدران فقصر» چه می‌فرمائید؟ وقتي از شهر بیرون مي‌رويد چنانچه مثلاً به یک کیلومتری شهر برسید صداي طبيعي اذان بدون بلند‌گو، شنیده نمی‌شود، اما خفاء الجدران و ديده نشدن ديوارهاي شهر در سه يا چهار کیلومتری اتفاق مي‌افتد آنجا هم یک اقل و اکثر دارید، پس آنجا چه می‌فرمائید؟ مشهور که می‌گویند هر يک از اين دو کافی است به جهت آن است که هر دو علامت ظاهری هستند و تخییر بین اقل و اکثر هم در جایی که ظاهری باشد مانعی ندارد، محذور شارع در تخییر بین اقل و اکثر جایی است که واقعی باشند. اينجا نيز چنين است کسی که ماه را با تلسکوپ ببيند همین برایش کافی است، اما فردي که تلسکوپ ندارد و نمی‌داند ماه جدید شروع شده یا نه؟ امشب نگاه می‌کند می‌بیند ماه در آسمان نیست، فردا می‌بیند ماه هست، برای این فرد از روز بعد روزه واجب مي‌شود.

جاي تعجب است چطور اینجا بحث تخییر بین اقل و اکثري را که بين دو عنوان واقعي است و در اصول آقایان آن را معقول نمي‌دانند، مطرح کرده‌اند. در حاليکه اين دو علامت ظاهري هستند و تخيير بين اقل و اکثر در اين مورد که ظاهري است هيچ مانعي ندارد. بنابراين وجهي براي استحاله اطلاق ثبوتاً وجود ندارد.

در مکتوب دفتر يکي از مراجع بزرگ نجف که نظیر آن در فرمایش یکی از مراجع بزرگ قم هم آمده، چنين آورده‌اند که برخی می‌گویند ما بايد اينجا اطلاق را حمل بر متعارف کنیم. براي آن يک قانون کلی به‌عنوان لزوم حمل المطلقات علی المتعارف ذکر کرده و دو سه مثال هم مي‌زنند. ما در رساله خود 20 نمونه از کتاب جواهر شاهد آورده‌ايم که اگر بخواهیم مطلق را حمل بر متعارف کنیم باب اطلاق بسته می‌شود. صاحب جواهر از قول فقهای دیگر نقل می‌کند که در این موارد نمی‌شود فقط حمل بر متعارف کرد، و اطلاق شامل همه افراد متعارف و غیر متعارف مي‌شود.

مثلاً در روایات آمده «من حاز ملک» در زمان قدیم اگر کسي زمینی را تحجیر و دورچين می‌کرد يا آن را شخم مي‌زد به آن حيازت گفته و ملک او مي‌شد. امروز که وسايلي درست شده در يک ساعت 10 هکتار زمين را شخم مي‌زند آيا مي‌توان گفت «من حاز ملک» فقط موردي را مي‌گويد که فردي به صورت عادي و با بيل زميني را شخم بزند. يا قبلا تورهاي ماهيگيري بود که با آن تعداد کمي ماهي صيد مي‌کردند. الآن تورهايي در کشتي‌هاي خيلي بزرگ قرار دارد که با يک بار به آب انداختن هزاران ماهي را حيازت و صيد مي‌کنند، آيا مي‌توانيم بگوييم در استفاده از اين وسايل «من حاز ملک» صدق نمي‌کند. من حاز مربوط به متعارف است.

اگر ما بخواهيم اين‌گونه حرف بزنيم باب پويايی اجتهاد بسته مي‌شود. اطلاق «من مراد است یعنی این هلال بالفعل براي مردم شاخص واقع می‌شود اين واقعاً قابل قبول نيست و يقين داريم خداوند چنين معنايي را اراده نفرموده و بسياري از مردم قدرت تشخيص هلال را يعني همان هلال اول ماه را نيز ندارند. هذا ما یکذّبه الوجدان، اصلاً چنين فعليتي وجود ندارد. يا منظور آن است که قابلیت و شأنيت میقات برای مردم داشته باشد. در اين صورت عموم استغراقي در آيه تمام است يعني قابليت ميقات قرار دادن براي هر کسي وجود دارد و در آن ترديدي وجود ندارد. ليکن اين معنا نفعي براي استدلال کننده به آيه ندارد چرا که استدلال مبتنی بر فعليت است.

نکته دوم اينکه اگر گروهي با تلسکوب استهلال کرده و ماه را در آسمان ديده و به عموم مردم خبر دهند آيا اینجا از مواقیت للناس بودن خارج می‌شود چون عموم مردم خودشان نرفتند ببینند و ماه با دوربین يا تلسکوپ دیده شده است؟ این فرمایش خيلي عجیبی است که ما از مواقیت للناس اولاً بالفعل بودن را که مسلم فعلیت نیست ثانیاً برای همه بودن را استفاده کنيم.

در مواقيت للناس لام للناس، لام نفع است، يعني به نفع مردم است. اگر هواشناسی اعلام کند فردا باران می‌آید، آيا این تعیین برای عموم مردم نیست، آيا مي‌توانيم بگوئیم اين خبر فقط به درد خودتان می‌خورد؟ بنابراين از این آیه عمومی بودن رؤيت هلال آن هم بالفعل استفاده نمي‌شود تا بگوئیم هلالی که موضوع وجوب صوم است را باید عموم مردم بتوانند ببینند، اگر این باشد پس بیّنه چه اثری در استهلال دارد؟ شما باید بیّنه را هم کنار بگذارید. چون رؤيت تعدادي از مردم با آیه قرآن که دال بر عموم است مخالفت دارد، پس بايد بگوئید بینه را همه جا قبول می‌کنیم الا در باب رؤیة الهلال، در حالی که قبول بيّنه تقریباً مورد اتفاق فقهاء است.

نقض دوم اين است در معتبره علی بن جعفر از امام کاظم علیه السلام آمده یک نفر هلال ماه رمضان را ديده و بقیه ندیده‌اند امام می‌فرماید آن کسی که دیده بايد روزه بگیرد چون اطمینان پیدا کرده، اگر استهلال جنبه عمومی داشته باشد بايد بگوئیم بی‌خود ديده‌اي هر وقت همه دیدند بر تو هم روزه واجب مي‌شود. بنابراين به چنين مطلبي نمي‌توان ملتزم شد، و به خوبي واضح گرديد این اطلاق اشکال ثبوتی ندارد. حرف تخییر بین اقل و اکثر هم حرف تام و صحیحی نیست، اشکال اثباتي هم که وجود انصراف باشد مردود است چون این آیه شریفه را نمي‌توان قرینه انصراف به رؤیت مجرده قرارداد هیچ انصراف و هیچ قرینیتی ندارد، در جایی هم که ماه با تلسکوپ دیده شود مواقیت للناس به خوبی صدق می‌کند و هیچ تسامح و مجازی در اینجا مطرح نمی‌شود.

مواردي که جمعي از مراجع معظم به عنوان نقض ذکر نموده‌اند

بعضی از مراجع دیگر مواردی را ذکر کرده‌اند که در آن ديدن با دوربین و ابزار کفايت نمي‌کند و ما هم قبول داریم، مثلاً در باب حدّ ترخص از ما مي‌پرسند چرا می‌گوئید ترخص آنجاست که با چشم عادی دیوارهای شهر ديده نشود؟ اگر ابزار جدید معتبر است بايد بگوييد چنانچه از ده کیلومتری هم دیوارهای شهر را با دوربين ديدي آنجا حدّ ترخص است. در حاليکه هيچ فقيهي ملتزم به این نمي‌شود.

جواب خیلی روشن است حد ترخص یک عنوان عرفی است، یعنی توابع عرفی شهر که گاهي از آن تعبير به حريم مي‌کنند. وقتی یک عنوان عرفی است بايد به عرف مراجعه کنیم عرف می‌گوید حد ترخص شهر همان دو يا سه کیلومتر است، شارع هم خفاء الاذان و الجدران را اماره برای همین حدّ عرفی قرار داده، بر خلاف هلال که یک امر واقعی است مثل همان باب شهادت که با دوربین می‌بیند زید عمرو را به قتل رساند، خود آقای خوئی تصریح فرموده‌اند که دو خفاء اذان و جدران علامت برای آن بُعد عرفی است لذا اینجا روشن است که اصلاً مسئله دوربین و تلسکوپ معتبر نیست.

یکی از موارد ديگر که مطرح کرده‌اند اين است که گفته‌اند شما شیری را که از حیوان دوشیده و می‌خواهید بياشاميد اگر با چشم عادی نگاه کنید ذرات خون در آن نمی‌بینید، اما چنانچه آن را زیر میکروسکوپ بگذارید ذرات خون در آن دیده می‌شود، حال اگر رؤيت با ابزار کافي باشد بايد بگوئیم از هیچ شیری نمی‌شود استفاده کرد، چون هر شیری که زیر میکروسکوپ بگذارید ذراتی از خون در آن مشاهده خواهيد کرد. جواب اين هم روشن است.

«چون الاحکام تابعةٌ للأسماء» احکام تابع اسماء هستند. الآن چه اسمي بر این مايع زير ميکروسکوپ صدق می‌کند؟ حتی اگر ذرات خون در آن دیده مي‌شود عرف دقیق به آن شير می‌گوید. همان‌طور که اگر با میکروسکوپ ذرات خیلی ریزی از نقره را در طلاي خالص مشاهده کنند باز عرف دقیق به آن طلا می‌گوید. ملاک صدق عنوان است، شارع فرموده اگر لبن است بخور، لذا در جایی که جرم خون از لباس شسته شود ولی رنگ خون باقي باشد، عرف می‌گوید لون الدم غیر الدم، رنگ خون با خود خون فرق دارد لذا نجس نیست.

هم‌چنين مسئله خسوف و کسوف، از جمله مواردي است که خیلی از آقایان خواسته‌اند فرمایش خود را با آن تحکیم کنند. می‌گویند اگر شما در مسأله هلال رؤيت با تلسکوپ را کافي مي‌دانيد پس اگر با تلسکوپ ماه یا خورشید گرفتگي را ببينيد باید بگوئید کفایت می‌کند و نماز آیات واجب است. در حالی که فقها چنين فتوا نمي‌دهند و می‌گویند اگر مردم خودشان ببينند ماه یا خورشید گرفته در اين صورت نماز آیات واجب می‌شود.

جواب اين هم خیلی روشن است، در باب خسوف و کسوف معیار خسوف و کسوف واقعی نیست، بلکه خسوف و کسوفی که آیه برای مردم باشد موضوع برای نماز آیات است. اگر در واقع خسوف و کسوفي باشد که فقط با تلسکوپ دیده شود چنين خورشيد گرفتگي آيه براي مردم نيست. موضوع نماز آیات جایی است که آن واقعه آیه برای مردم باشد، همین نقض را در باب زلزله هم گفته‌اند که گاهی اوقات زلزله‌هایی در زمین واقع می‌شود که مراکز لرزه نگاری آن را ثبت می‌کنند اما کسی مطلع نمی‌شود، اگر ابزار ملاک است پس همین که مراکز خبر آن را به ما می‌گویند باید موضوع وجوب نماز آیات باشد، جواب باز همان است. زلزله‌ای موضوع وجوب نماز آيات مي‌شود که آيه و نشانه‌اي از خدا براي مردم باشد، اينکه لرزه‌نگارها لرزه در باطن زمين را ثبت کنند موضوع حکم نيست.

آنچه از دفتر بعضی از مراجع بزرگوار نجف منتشر گرديده تصریح به مواردي کرده که در آن استفاده از ابزار را قبول نموده‌اند. مثلاً فرموده‌اند اگر کسی با ابزار نوین تجسس کند، یعنی با گوش عادی تجسس نکند، دستگاهي در اتاق کسي بگذارد و از فاصله يک کيلومتري صداي او را بشنود، این تجسس حرام است، چرا؟ چون موضوع حرمت عنوان تجسس است، اینجا هم عنوان تجسس صدق می‌کند. یا در نگاه کردن به زنِ نامحرم با دستگاه می‌گویند موضوع حرمت نظر است و اينجا نظر صدق مي‌کند يا در تعيين ارثيه براي بچه‌اي که در شکم زن باردار بعد از فوت شوهرش است. فقها می‌گویند سهم دو مذکر باید کنار گذاشته شود، اما امروز که با دستگاه می‌توانند تشخيص دهند این حمل یک بچه است یا دو تا، شاید هم سه بچه باشد، پسر است یا دختر، اینجا دستگاه معتبر است. چون ملاک علم به کيفيت و کميت حمل است.

آنگاه فرموده‌اند در باب موضوع هلال مسئله این چنین نیست، در موضوع هلال آنچه موضوع حکم شرعی قرار گرفته باید وجودش برای عموم مردم قابل تشخیص باشد، به ایشان عرض می‌کنیم از کجا؟ می‌گویند از «قل هی مواقیت للناس»، جواب مي‌دهيم، مواقیت للناس اصلاً دلالت ندارد که هلال وقتی هلال است که همه مردم آن را ببینند! در یسئلونک عن الاهله، درست است اهله جمع هلال است اما به معناي شب اول در مقابل شب دوم یا سوم نيست تا بگوييم اینها در طول یک ماه مواقیت للناس هستند. بلکه مراد از هلال در اين آيه شهور است. هلال ماه محرم، ماه صفر، ربیع...، این هلال‌ها مواقیت للناس هستند قطع نظر از این مطلب شما از کجا می‌فرمائید از مواقيت للناس استفاده می‌شود همه مردم باید بتوانند ماه را ببینند. اگر يک عده با دوربین ماه را دیدند و به مردم خبر دادند آيا مواقیت للناس صدق نمی‌کند؟ در مورد روایات هم مثل «إذا رَأیْتُمُ الهُلالَ فَصُومُوا»، گرچه عنوان رؤیت هلال آمده اما در ذیلش امام فرموده وَلَیْسَ بِالرَأیِ «وَبِالتَظَنّی»، در مجموع دلالت بر این دارد که واقع هلال برای ما مطرح است.

نکته دیگر اینکه می‌گویند موضوع وجوب صیام، رؤیت پذیری هلال است، حتی در بعضی از نوشته‌جات آقایان آمده رؤیت طریق است برای رؤیت پذیری هلال، یعنی ماه شرعی (به قول خودشان) وقتی شروع می‌شود که ماه قابلیت رؤیت داشته باشد. مي‌پرسيم این را از کجا آوردید؟ چه دليلي بر اين حرف داريد که ماه قابلیت رؤیت داشته باشد؟ هلال در مقابل ساير اوقات قمر نیست، بلکه هلال یعنی خود ماه، منتهی اول ماه را اصطلاحاً هلال می‌گویند. درست است که بعد از شش هفت ساعت این لبه هلال یک مقدار نورانی می‌شود و خود انحنا پیدا می‌شود ولی ابتداي قمر وقتی است که ماه ولادت پیدا می‌کند و در لغت به هلال غرة القمر گفته مي‌شود.

سؤال ما این است از کجا به دست آورده‌ايد که موضوع حکم شرعی باید وجودش برای عموم مردم قابل تشخیص باشد؟ يا اينکه نگاه به اجنبیه حکم شخصی است اما مسئله وجوب روزه ماه رمضان حکم عمومی است؟

انصاف این است که این نقض‌ها هیچ کدام درست نیست و هر یک ملاک خاص خودش را دارد. به نظر می‌رسد که اعتبار رؤیت هلال با تلسکوپ را به خوبی می‌توان از ادله استفاده کرد، اولاً نه رؤیت و نه هلال، هیچ يک دخالتی ندارند، واقع قمر و ولادت قمر معتبر است. اما اگر پذیرش این مطلب سخت باشد رؤیت اطلاق دارد و همه این ابزارها را در برمی‌گیرد، دلیلی بر هم انصراف و استحاله ثبوتی نداریم.

نکته مهمي که بايد بدان اشاره شود اينکه کساني که عمومي بودن رؤيت هلال را دخيل در حکم وجوب روزه مي‌دانند به ناچار بايد بپذيرند اگر ماه در يک افقي رؤيت شد بايد براي همه مردم نيز معتبر باشد، چرا که در غير اين صورت عمومي بودن آن مخدوش مي‌شود. به عبارت ديگر با استدلال به هي مواقيت للناس چاره‌اي جز عدم وحدت افق نيست و بايد اين مبنا را معيار قرار دهند که رؤيت هلال در هر نقطه‌اي براي عموم مردم کفايت مي‌کند.

مطلبی ديگر در کلمات برخی از آقایان هست که می‌گویند اگر تلسکوپ معتبر باشد پس ما علم اجمالی پیدا می‌کنیم که بسیاری از مردم متديّن، ائمه و اولیاء خدا در طول این 1400 سال همیشه یک روز بعد از شروع ماه روزه گرفته‌اند. و به جهت اين علم اجمالی، فرزند ذکور باید به اندازه علم اجمالی‌اش روزه‌های پدرش را قضا کند.

اين حرف خيلي تعجب‌آور است، زيرا ما مکلف به ظاهر هستيم، ائمه ما هم به ظاهر عمل می‌کردند و از علم واقعی و لدنی خود بر اینکه آیا هلال ماه جدید شروع شده تا روزه بگیرند، هيچ‌گاه استفاده نمی‌کردند. بنا بر آن نداشتند و مجاز هم نبودند، آنها از علم لدنی برای یک موارد خاص استفاده می‌کردند همان‌طور که تصرفات تکوینیه‌شان هم در یک موارد خاص بوده است. در آن بحثی هم که نسبت به کرونا مطرح شد، ذکر کرديم که بنای ائمه این نیست که هر مریضی خدمت آنها برسد و از آنها استمداد کند آنها هم شفا بدهند، از صد‌ها مریض که خود را به پنجره فولاد می‌بندند یکی شفا پیدا می‌کند، شاید هیچ کدام هم شفا نگیرند، گاهي برخي می‌گويند مصلحت بوده اين مريض معين شفا پيدا کند و نسبت به ديگران مصلحت نبوده است.

به نظر ما اين را هم نبايد گفت چون سؤال خواهد شد تبعیض چرا؟ چه مصلحتی داشت که این را شفا دهند و ديگران را ندهند؟ جواب دقيق و صحيح آن است که بنای ائمه بر این نیست که به عنوان یک طبیب جسمی شفا بدهند ولو قدرتش را دارند و قدرتشان هم فوق قدرت همه اطبای عالم است. و شفا دادن در برخي از زمان‌ها و شرايط به عنوان نشان دادن کرامت براي تقويت بنيه ايماني مردم است.

در مسئله رؤیت هلال هم بنای ائمه بر استفاده از علم لدني نبوده، مردم آن زمان هم اين وسايل را نداشتند، و الا اگر یک منجمی در همان زمان یقین پیدا می‌کرد شب اول ماه است و هيچ کس هم شهادت بر رؤيت نمي‌داد بر او واجب مي‌شد که روزه بگيرد، آنها مکلف به همين ظواهر بودند. امروز هم که اين وسائل اختراع شده ما نمي‌گوييم مکلف به استفاده از اين ابزار هستيم. اگر کسي استفاده کرد و برايش ولادت ماه محرز شد بايد روزه را شروع کند، کسي هم که در بياباني زندگي مي‌کند و اين وسيله را ندارد راديو و تلويزيون هم ندارد که به او خبر بدهند، هر وقت ماه را ديد بايد روزه بگيرد.

حال بعد از این همه بحث‌های اصولی قوی که خود شما بزرگان به ما طلبه‌ها یاد داده‌اید که مکلف به واقع نیستیم، اکنون سزاوار نيست بفرماييد پس 1400 سال قبل را چکار می‌کنید؟ مطلبي را که اخيراً بنده در مورد آزمايش DNA‌ در بحث تلقيح مصنوعي مطرح کرده‌ام ديدم در فرمایشات دفتر مرجع بزرگ نجف هم آمده است. آيا از 1400 سال پيش تا حالا ما قاعده الولد للفراش را جاری نمی‌کردیم؟ اگر زن شوهرداري خداي ناکرده در اثر ارتباط نامشروع بچه‌اي به دنيا آورد و بين زاني و شوهر زن بر سر تصاحب بچه اختلاف شود شارع فرموده «الولد للفراش» وقتي علم به اين موضوع نداريد بچه را به شوهر زن بدهيد.

اما امروز که با آزمایش DNA‌ علم ثابت مي‌کند ولد ملحق به زانی است پس بايد بچه را به او داد. حال شما نسبت به 1400 سال گذشته چکار می‌کنید که  این همه بچه را در طول اين مدت به صاحب فراش داده‌اند؟ اين روايت يک حکم ظاهري در فرض وجود شک است اما الآن که با اين آزمايش يقين پيدا مي‌کنيم ديگر شکي باقي نمي‌ماند. به نظر مي‌رسد دليل‌هايي که ذکر شد کفايت بر استفاده از ابزار در رؤيت هلال مي‌کنند.

ارسال نظرات