سلفیگری سید جمال متفاوت از سلفیگری وهابیت بود
به گزارش خبرگزاری رسا، امروز سالروز شهادت مجاهد بینالمللی اسلام سید جمالالدین اسدآبادی است. او متفکر و مصلح مسلمان، فرزند عصری بود که امواج تغییرات ساحتهای ذهنی و عینی حیات بشر را متأثر ساخته بود. او از عالمان روشنفکر و مجتهدی به شمار میرود که برای تقریب مذاهب اسلامی، وحدت اسلامی و مبارزه با استعمار غرب بسیار تلاش کرد. وی اولین متفکر فعال اجتماعی معاصر بود که نسبت به بیماریهای اجتماعی جوامع مسلمان و ضعفهای موجود در آن هشدار داد، و در مقابل قدرتهای غربی اسلامگرایی را تبلیغ نمود و تأثیر بسزایی در کشورهای اسلامی چون مصر داشت.
زندگی سیاسی و اجتماعی وی با فرا خواندن جهان اسلام به خیزش علمی و ادبی و همبستگی و پایداری در برابر استعمار غرب آغاز شد. در این راستا، سیدجمال با سفرهای پی در پی به کشورهای اسلامی و اروپایی، برقراری و پایدار کردن پیوند جهانی اسلام و طرح رویکردهای نو در زمینههای اجتماعی و دینی را پی گرفت. وی در این راه، فعالیت گسترده و گوناگونی را مانند انتشار روزنامه، برگزاری نشستهای علمی، نوشتن مقالات و انجام سخنرانیهای ادبی و سیاسی، از خود بهجای نهاد.
او برای تأسیس جبهه واحد اسلامی و برگرداندن عزت و شوکت از دست رفته مسلمانان جهان بسیار تلاش کرد اما در نهایت جان خویش را در راه این هدف مقدس از دست داد و به دستور سلطان عبدالحمید ۵ شوال ۱۳۱۴ قمری مسموم و به شهادت رسید. بر همین اساس و در سالروز شهادت این متفکر جهان اسلام به منظور واکاوی اندیشه و تفکر سید جمالالدین اسد آبادی با حجت الاسلام محمدمحسن مروجی طبسی عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
*در دو قرن اخیر بلاد اسلامی دستخوش رویدادهای بزرگی چون افولقدرت مسلمانان، فساد دولتهای به ظاهر اسلامی بوده که ضربات مهلکی به پیکره امت وارد کرده است؛ این وضعیت در دوران سید جمال چگونه بود؟
در دوران سید جمالالدین اسدآبادی، بلاد اسلامی دستخوش رویدادهای بزرگی چون افولقدرت و شکوه اسلام، فساد دولتهای به ظاهر اسلامی، جهل و نادانی تودههای مردم، سلطه و نفوذ قدرتهای استعماری به همراه نفوذ فرهنگی بود که این امور ضربههای سهمگینی بر پیکره امت اسلامی وارد کرده بود.
در این دوران از یک سو کشورهای غربی و اروپایی با انقلاب صنعتی و اتکا به پیشرفتهای علمی و فنی به دنبال گسترش مرزهای نفوذ در جهان و دست درازی به کشورهای اسلامی بودند تا از این طریق بتوانند اتحاد و یکپارچگی بلاد اسلامی را ساقط و سلطه استعماری خویش را در مناطق وسیعی گسترش دهند و از سوی دیگر مربوط به حاکمیت عثمانی و قاجاری میشد که در این دوران جوامع اسلامی شاهد دگرگونی حیات مادی و فکری خویش بودند؛ سید جمالالدین اسد آبادی در این اوضاع و تحولات فرهنگی، سیاسی و مذهبی زندگی میکرد.
*با توجه به اینکه بسیاری در آن دوران سید را رهبر فکری آزادی خواهان میدانستند بفرمائید امروز در خصوص شخصیت سید جمال چند دیدگاه وجود دارد؟
در خصوص شخصیت سید جمالالدین اسد آبادی سه دیدگاه وجود دارد که دیدگاه اول ایشان را شخصیتی مثبت، مصلح و احیاگر معرفی میکند. دیدگاه دوم دقیقاً عکس دیدگاه اول بوده و نگاهی منفی به سید جمال داشته طوری که حرکت و فعالیتهای او را اسلامی نمیداند و در دیدگاه سوم نیز که به عنوان دیدگاه توقف یاد میشود اظهار نظری در خصوص مثبت و منفی بودن حرکت سید صورت نمیپذیرد و صاحبان این دیدگاه کاملاً سکوت اختیار میکنند؛ با وجود این سه دیدگاه میتوان سید را شخصیتی مثبت دانست که فعالیتها و اقداماتش همه در راستای احیای امت اسلامی صورت میپذیرفت.
*او برای آگاه سازی و بیداری امتها چه اقداماتی انجام داد؟
سید جمال در عصری زندگی میکرد که از آن دوران با عنوان دوره رکود و انحطاط کشورهای شرقی و بلاد اسلامی یاد میشود. در این دوران بسیاری از جوامع اسلامی و مسلمانان نسبت به حوادثی که پیرامون آنان در بلاد اسلامی رخ میداد بی تفاوت بودند البته منشأ این بی تفاوتیها همه جهل بود و گاهی اوقات هم که از این اتفاقات مطلع میشدند خود را در برابر این تحولات مسئول نمیدانستند؛ بنابراین سید در آن دوران این دو دیدگاه را رد کرد و تاکید داشت که مسلمانان در برابر تحولات و اتفاقاتی که در جهان اسلام رخ میدهد مسؤول هستند از این رو فعالیت و حرکتهای او با همین محور آغاز شد که مهمترین حرکت و اقدام سید این بود که به کشورهای مختلف اسلامی و اروپایی سفر کرد و با سردمداران این کشورها به گفتگو و مذاکره پرداخت و حتی با وجود اینکه بارها تبعید و زندانی شد باز اینگونه نبود که دست از فعالیت بردارد.
او معتقد بود کشورهای اسلامی در خواب غفلت فرو رفته است و با درگیر شدن به مسائل جزئی و فرعی مذهبی از اصول و مسائل اساسی جهان اسلام غافل شدند؛ بنابراین سید جمال نگاه جوامع اسلامی را به این سو برد که از اختلافات جزئی در مسائل مذهبی عبور کرده و به سمت و سوی مسائل عینی و واقعی جهان اسلام حرکت کنند. سید متوجه شده بود استعمار میخواهد مدیریت جهان اسلام را به دست بگیرد برای همین تلاش میکرد تا جوامع اسلامی را نسبت به این قضیه آگاه سازد و مدیریت جامعه اسلامی را کنترل کند.
*سید جمالالدین در عرصه اندیشه و فکر بسیار فعال و پویا بود، با توجه به شعار او مبنی بر «بازگشت به سنتهای اصیل اسلامی»؛ آیا سید بر سلفی گری به معنای مصطلح آن معتقد بود؟
سید جمال انسان دنیا دیده و مطلعی بود، ایشان با سفرهایی که به کشورهای اسلامی و اروپایی داشت به تفاوت عمیق میان وضعیت دو جهان شرق و غرب اشراف پیدا کرد و دید کشورهای اسلامی در حال افول و انحطاط بوده و خلافت اسلامی در حال تجزیه است، او به وضوح میدید مسلمانان درگیر مسائل جزئی مذهبی هستند و توجهی به مسائل اساسی جهان ندارند، همچنین به اتفاقاتی که بعد از انقلاب صنعتی رخ داد و تأثیرات منفی که در کشورهای اسلامی که همراه با احساس پوچی و حقارت بود آگاهی کامل داشت. مسلمانان در آن دوران حتی در پوشش و ظاهرشان نیز از فرهنگ غرب تأثیر گرفته بودند و تنها نام مسلمانی را یدک میکشیدند و سید همه این اتفاقات را مشاهده میکرد.
سید جمال انسان دنیا دیده و مطلعی بود، ایشان با سفرهایی که به کشورهای اسلامی و اروپایی داشت به تفاوت عمیق میان وضعیت دو جهان شرق و غرب اشراف پیدا کرد و دید کشورهای اسلامی در حال افول و انحطاط بوده و خلافت اسلامی در حال تجزیه است، او به وضوح میدید مسلمانان درگیر مسائل جزئی مذهبی هستند و توجهی به مسائل اساسی جهان ندارند سید جمال وقتی دید مسلمانان هویت خود را از دست داده و در برابر پیشرفت اروپا به نوعی گرفتار خودباختگی و انفعال شدند شعاری با عنوان «شعار سلف» را مطرح کرد تا جامعه اسلامی به سنتهای اصیل اسلام برگردند این معنای سلفی بود که سید جمال در نظر داشت در حالی که برخی به اشتباه تصور میکنند سلفی که سید مطرح کرد همان سلفی است که وهابیها مطرح میکنند. مقصود وهابیت از سلفی گری در زمینههای کلان اعتقادی است در حالی که مقصود سید جمال سیاسی بود. او معتقد بود بازگشت به هویت اصیل اسلامی تنها راه مقابله با تهاجم فرهنگی غربی است تهاجمی که سبب شده مسلمانان را به سمت و سوی بی هویت شدن سوق دهد. لازم به ذکر است این شعار در زمان خود توفیقات خوبی کسب کرد.
برای مثال او با همین شعار در مصر جنبش بیداری اسلامی را بنیانگذاری کرد که امروز در قالب جنبش اخوان المسلمین فعالیت میکند؛ امروز حرکت بسیاری از جنبشهای آزادی خواه جهان برگرفته از تفکر و اندیشه سید جمال است
*مسئله اساسی برای سید احیای اسلام به عنوان دین علم و عمل و مبارزه با جهل و خرافات بود، او برای مقابله با نفوذ استعمار و مبارزه با استبداد چه کرد؟ و چه اهدافی را در این مبارزه دنبال میکرد؟
سید جمال به همراه شاگردش که محمد عبده نام داشت و سردبیر روزنامه المنار بود بسیار تلاش کرد مردم مصر بخصوص جامعه نخبگانی را بیدار کند و به این هدف نیز رسید. اگر امروز مصر در میان کشورهای عربی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد به خاطر اقدامات و زحماتی است که سید جمال در آنجا انجام داد. ابزارهایی که سید جمالالدین اسدآبادی در بیداری امت اسلامی انجام داد ابزارهای مذهبی نبود بلکه ابزارهای فرا مذهبی بود برای مثال او مسلمانان را به عقلانیت و بدیهیاتی که در قرآن و روایات آمده و شیعه و سنی به آن اتفاق نظر دارند توجه میداد و هرگز وارد مباحث اختلافی مسلمانان نمیشد و این یکی از رمزهای موفقیت سید جمال در بیداری و آگاه سازی مسلمانان بود.
او همواره میگفت قرآن کریم یک اصل دارد و آن مبارزه با ظالم و استکبار است بر همین اساس با شیعه و سنی مذاکره میکرد و تاکید داشت به مباحث و اختلافات مذهبی توجه نشود و کلیات مورد توجه قرار گیرد، همین شد که او در مصر و قاهره طرفدار پیدا کرد و در آنجا موفق شد.
در آن دوران کتاب نهجالبلاغه امام علی (ع) در میان جهان اهل سنت هیچ مطرح نبود اما این کتاب توسط سید جمال به گونهای مطرح شد که محمد عبده برای آن شرح نوشت و این نیز بیانگر موفقیت او بود.
*چرا کوششهای او در ایران ناکام ماند؟
یکی از اشکالات سید جمال که امام خمینی نیز به آن اشاره داشتند و میفرمایند سید جمال توفیق پیدا نکرد نهضتش پیروز شود چون پایگاه مردمی نداشت؛ نکته مهم این است که سید جمال فقیه و یا مرجع تقلید نبود که مردم ایشان را بشناسند برای همین زمانی که ناصرالدین شاه او را از ایران اخراج کرد آب از آب تکان نخورد و این موضوع سبب شد سید در ایران موفق نباشد. اما آن مرحوم شخصیتی نبود که آرام بنشیند و فعالیتی نداشته باشد از این رو فعالیتهای گسترده خود را در کشورهای مختلف اسلامی ادامه داد و در نهایت در مصر حرکت خود را تثبیت کرد.
*چرا برخی سید جمال را پدر بنیادگرایی و سلفی گری معرفی میکنند؟
سید جمال در شعار سلفی گری تاکید داشت که باید از تحجر و استبداد فکری عبور کرد و به تعالی سیاسی و فکری رسید. او شاگردی با عنوان محمد عبده داشت که این شاگرد خود شاگردی به نام رشید رضا را تربیت کرده بود پس از اینکه سید جمال و محمد عبده دار فانی را وداع میگویند رشید رضا مروج تفکر سید جمال میشود که این امر با شکلگیری وهابیت در جزیره العرب و عرستان مقارن شده و رشید رضا اعلام میکند که مقصود سید جمال از سلفی گری و اصلاحات فکری همان حرکتی است که امروز محمد بن عبدالوهاب و جریان بنیاد گرایی در عربستان در پیش گرفته است؛ او با این تطبیقی که از حرکت سید جمال با سلفی گری وهابیت انجام داد سبب شد برخی تصور کنند که سید شخصیتی بنیاد گرا بوده در حالی که این خطاست. در معرفی سید جمالالدین اسدآبادی عدهای با تمجید و گروهی نیز با مذمت کردن دچار افراط و تفریط میشوند در حالی که نباید نسبت به ایشان دچار افراط و تفریط شد، او شخصیتی دلسوز، دغدغه مند و فهیم بود و کاملاً آگاهی داشت که دشمنان چگونه مسلمانان را فریب میدهند برای همین تلاش کرد تا با جهل زدایی و غفلت زدایی از جامعه اسلامی مسلمانان را بیدار کند. ایشان با توجه به شرایط زمانی خود بسیار موفق بود بنابراین فعالیتهای سید جمال باید با توجه به شرایط زمانی خودش ارزیابی و سنجیده شود.