نقدی بر سریال بوتیمار
به گزارش خبرگزاری رسا، «بوتيمار» نه يك سريال طنز است و نه قرار است چيزي به داشتههاي مخاطب اضافه كند بلكه برعكس برخلاف نگاه متعالي شرعي و تمامي انگارههاي تمدني ايراني ضمن تخطئه، تخريب و استخفاف وجهه و جايگاه «پدر» در بين اعضاي خانواده، وي را موجودي مفلوك، عقبمانده و امل و به دردنخور نشان ميدهد كه وظيفه و جايگاهش صرفاً در سطح عابربانك بودن يا همان پول درآوردن تقليل داده شده است؛ رويكردي كه طي چند وقت اخير در سينما و تلويزيون شاهد مثالهاي متعددي برايش وجود دارد.
با پايان يافتن ماه مبارك رمضان، سريال بوتيمار به تهيهكنندگي مهران مهام و كارگرداني عليرضا نجفزاده و نويسندگي مشترك سعيد جلالي، شهاب عباسي و آرمان صبوري هر شب روي آنتن شبكه3 سيما ميرود.
در خلاصه داستان سريال بوتيمار آمده است: «بوتيمار هميشه در تشنگي به سر ميبرد، اما آن هنگام كه به رودخانه يا دريا ميرسد، نگران ميشود كه مبادا آب دريا تمام شود و او از تشنگي بميرد، پس آب نميخورد و تشنه ميماند... بوتيمار هميشه نگران فرداست.»
در واقع اين تعريف به اصطلاح يك خطي رويكرد معنوي سريال را معرفي كرده اما داستان اين سريال در مورد خانوادهاي به اسم خانواده گلابي است كه قبل از شيوع ويروس كرونا براي دريافت چهار خودرو از شركت ليزينگ ثبتنام كردهاند تا پس از دريافت آنها را بفروشند و خانه بزرگي براي مادر خانواده بخرند اما خودروها تحويل داده نميشود تا اينكه پدر خانواده يعني پرويز گلابي(با بازي حميد لولايي) متوجه ميشود اين يك شركت كلاهبرداري بوده و براي پيدا كردن طلاهاي خانم خود(با بازي مرجانه گلچين) كه به عنوان بخشي از پيشپرداخت به يكي از كارمندان ليزينگ داده بود، عازم شمال ميشود.
سازندگان بوتيمار در مسير رفتن خانواده گلابي به شمال كشور اتفاقات مختلفي جانمايي كردهاند كه اساساً هيچ ربط موضوعي يا محتوايي به ژانر اين سريال كه به آن «طنز» گفته ميشد، ندارد.
تغيير در يك كليشه قديمي از پدر بد
متأسفانه سريال بوتيمار همانند چند نمونه اخير در تلویزيون و به نوعي در ادامه روند تخريب وجهه و جايگاه پدر در خانواده و فرهنگ ايراني- اسلامي ساخته شده است و مسيري را طي ميكند كه مدتها پيش از سينما آغاز شد و مانند يك ويروس مخرب مدتي است به تلویزيون هم سرايت كرده است.
دختر خانواده (سارا مقربي) به همكلاسياش(علي صبوري) كه قرار است به خواستگارياش بيايد، علاقهمند شده است. پدر خانواده (حميد لولايي) نسبت به خواستگار دخترش واكنشهاي منفي نشان ميدهد كه بوي مخالفت با وي را دارد.
با اين حال دختر خانواده دور از چشم و اطلاع پدرش با پسر مورد علاقهاش ارتباط دارد و اين در حالي است كه مادر خانواده (با بازي مرجانه گلچين) ضمن اطلاع از اين ارتباط سعي در پوشش و مستور نگه داشتن اين ارتباط از پدر خانواده دارد.
پدر در اينجا همان كليشه پدر نفهم و عقبماندهاي را نمايندگي ميكند كه در سينماي ايران زياد آن را ديدهايم، با اين تفاوت كه اينجا از دوز پرخاشگري و عصبيت پدر كاسته شده و به دوز بيخاصيت بودن و گيج و منگ و بيتأثير بودن آن افزوده شده است.
كليشه مادر مالهكش!
از جمله نمونههاي ديگري که از توليدات تلويزيون با همين ابعاد و شكل ميتوان به آن اشاره كرد سريالي بود با عنوان «صفر بيست و يك» كه تحت عنوان سريال طنز از شبكه3 سيما پخش ميشد و در آن هم دختر خانواده دور از اطلاع و چشم پدر با پسر مورد علاقهاش كه قرار بود به خواستگارياش بيايد ارتباط داشت و باز هم مادر آن دختر در نقش مخفيكننده اين ارتباط از پدر خانواده عمل ميكرد.
در نگاه سطحي و ابتدايي به اين رويكرد بايد گفت كه انگار اين سريال طبق يك دستورالعمل واحد در حال تئوريزه كردن، قبحشكني و عاديانگاري ارتباط دختر و پسر بدون اطلاع خانواده (پدر) است و از اصليترين و محوريترين عنصر خانواده شمايل يك مزاحم و فرد بيخاصيت را ارائه ميدهد و در اين معادله دختر خانواده همراه با مادر سعي ميكند اين مزاحمت را به نفع رابطه غيرشرعي دختر مديريت كند.
پدر در جايگاه عابر بانك!
نكته مهم ديگر در اين زمينه استخفاف و تقليل جايگاه و وجاهت «پدر» در نگاه اعضاي خانواده يا به طريق اولي در بين مخاطبان و جامعه است؛ پدري كه از جايگاهي رفيع و منيع به يك عابر بانك كه صرفاً وظيفهاش كسب درآمد براي خرج و برج اعضاي خانواده است! تنزل پيدا كرده است.
در اين سريال و اغلب نمونههاي مشابه شخصيتپردازي كاراكتر پدر خانواده با ظاهري چروكيده، متعصب، عصباني، امل، گرفتار در چنگال رسوم و سنتهاي قديمي كه ديگر امروز خريداري ندارد و به طور كلي مشمئزكننده و غيرقابل افتخار است، طراحي و پيريزي شده است، در حالي كه مادر خانواده اغلب فردي امروزي است كه از نظر ظاهري فردي شيك و آراسته و خوشبرخورد است كه نوعي نگاه اغماضگرايانه به خطاهاي فرزندان دارد و از تكنولوژيهاي روز استفاده ميكند و به طور كلي خيلي شيك و دوستداشتني و آوانگارد است.
اصالت سرگرمي
عجيب است كه مديران و نويسندهها و كارگردانان رسانه ملي دهههاست از خلق و بازنمايي يك پدر خوب در سريالهاي تلویزيوني عاجز نشان دادهاند و شايد در نگاهي دقيقتر به دليل رويكرد خسرانباري كه از آن به عنوان اصالت سرگرمي ياد كردهايم، صرفاً به فربه كردن دامنه و وسعت مخاطب فكر ميكنند و مسئله فرهنگسازي براي ايشان نه تنها محلي از اعراب ندارد بلكه ترويج فرهنگ ضدخانواده از چشم نه چندان تيزبين ايشان دور ميماند.
بايد به مديران سيما توصيه كرد اگر فقط جذب تماشاگر براي ايشان اهميت دارد و فرهنگسازي محور نيست از سريالسازي با پول مردم دست بردارند و همان آثار كانادايي، استراليايي و امريكايي مانند پزشك دهكده و سارا استنلي را پخش كنند تا دستكم كانون خانواده در ايران بيش از اين در معرض تاخت و تاز رسانهاي قرار نگيرد.