مولانا شاعری جهان شمول
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در مورخه ۳۰ سپتامبر ۱۲۰۷ میلادی در شهر بلخ افغانستان پسری دیده به جهان گشود که مرزهای شعر و ادبیات و عرفان را تا حد زیادی گسترش داد.
محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی معروف و مشهور به جلال الدین محمد بلخی "مولانا" شاعر ایرانیتبار و پارسی گوی، که در دوران زندگی پر ثمرش، "جلال الدین" و "مولانا خداوندگار" نیز نامیده می شد.
پدر وی مردی بود به نام بهاءالدین از علما و صوفیان به نام دوران خوارزمشاهیان که به خاطر دلخوری و رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه به وجود آمد از بلخ به قونیه (شهری در ترکیه امروزی) هجرت کرد، مولانا شاگرد پدرش بود و بعد از فوت پدر، تحت تعلیمات برهان الدین محقق ترمذی قرار گرفت. مولوی در فلات ایران می زیسته است، که کشور های امروزی ایران، تاجیکستان، افغانستان و ترکیه را شامل میشود. این شاعر نامدارمسلمان و به گفته بسیاری از تاریخ دانان سنی مذهب و از شاخه حنفی بود.
مثنوی، رباعی، نثر و غزل از جمله سبک هایی بود که مولوی به طریق آنان شعر می گفت. قالب آثار این شاعر پارسی گوی به زبان فارسی سروده شده است اما در اشعار او اندکی عربی، ترکی و کاپادوسیه ای یونانی نیز دیده میشود.
بسیاری از مورخان و کارشناسان شعر و ادبیات پارسی آشنایی مولانا با شمس تبریزی را نقطه عطف و انقلاب بزرگی در زندگی او می دانند.
مولانا در حدود سال ۶۴۲ ه ق به شمس پیوست و چنان شیفته و علاقمند او شد که درس و تدریس و وعظ را رها کرد و به شعر، ترانه، دف و سماع مشغول شد و زین پس بود که طبعش در شعر و ادبیات شکوفا شد. اشعار عرفانی مولانا حاصل آن دوران از زندگی اوست.
اینکه شمس تبریزی با مولانا چه کرد و به او گفت که وی را اینگونه منقلب ساخت کسی نمی داند، اما چیزی که مسلم است شمس عالم دنیا دیده و کاردانی بود عشق مولانا به شمس به حدی بود که مریدان مولانا حسادت کردند، که چگونه است مولوی مرید مردی کهنه پوش و گمنام شده است، به همین خاطر شروع به تحقیر و دشنام و بدگویی درباره شمس تبریزی کردند و با فتنه انگیزی باعث کوچ اجباری شمس از قونیه به دمشق شدند. بعد از هجرت شمس به دمشق، مولوی با مریدان خود دمخور نشد و به آنان محبتی نکرد. مریدان که کار خود را این گونه اشتباه و عبس دیدند از مولانا عذر و پوزش ها خواستند.
مولانا در بین ادیبان و شاعران فارسی زبان از شهرت و آوازه جهانی برخوردار است و به جرات می توان گفت شاعری جهان شمول است.
بزرگان عالم شعر وادب و اساتید و بزرگان دیگر علوم ، در وصف توانمندی های مولانا سخن ها گفته اند، که در اینجا به چند مورد از آنها میپردازیم.
پروفسور اریک جئو فاری (مولاناشناس معروف آمریکایی) در سالهای اخیر اشعار، اندیشه و دیدگاههای مولانا در غرب به شدت گسترش یافته و محبوبیت فراوانی کسب کرده است، شاعری که همچون آفتاب، روشن، درخشان و تمام نشدنی است.
آلن داگلاس (استاد دانشگاه جورجیای آمریکا) مولانا علاوه بر اینکه بر علوم اسلامی، تسلط و چیرگی خاصی دارد، در ارائه و بیان عقایدی که تا حد زیادی با ایدههای هستی شناسانه غرب همخوانی دارد بیهمتاست، به نوعی میتوان او را شاعر، حکیم و فیلسوفی دانست که نماد آزاد اندیشی دینی است.
ایرما کاراپین(استاد دانشگاه آخن آلمان)
آلمانی ها دلبستگی و علاقه فراوانی به مولانا، سروده ها و اندیشه های وی دارند. او شاعر صلح و دوستی است، زیرا در بیشتر اشعارش انسانها را به مدارا، گفتگو، عشق و معنویت فرا می خواند.
ویلیام ساروت(مدیر انتشارات آکسفورد انگلستان) پس از گذشت قرن ها هنوز هم سروده های دلنشین جذاب و تاثیرگذار مولانا نزد شاعران روشنفکر غرب و اروپا زمزمه می شود. سروده هایی که به سبب چیرگی و تسلط وی بر ادبیات، عرفان اخلاق، معنویت و فلسفه هرگز طراوت و تازگی خود را از دست نمیدهد.
رابرت براون(استاد دانشگاه U.C.L.A آمریکا) سروده های مولانا سرشار از خلاقیت است جذابیت و تأثیرات معنوی و مذهبی اشعار وی بیشتر خوانندگان آمریکایی را شیفته خود ساخته است.
مولانا در بین بزرگان و علما و اندیشمندان ایرانی هم از جایگاه خاصی برخوردار است به طور مثال: رهبر معظم انقلاب بخاطر فهم و شناخت دقیقی که از شعر و ادبیات و فرهنگ کشورمان دارد، جدای از جایگاه والای ولایت و معنویت، از فرزانگی و فرهیختگی بسیاری نسبت به شعر و ادب پارسی برخوردارند، ایشان در ایراد سخنرانی هایشان از بعضی شعرا با ذکر نام یاد کرده اند. در ماه مبارک رمضان به تاریخ ۳۰ اردیبهشت سال ۱۳۹۸ در دیدار با شاعران فرمودند: مولوی که دیگر وضعش معلوم است مولوی یکسره عرفان و معنویت و حقیقت اسلام ناب و معرفت توحیدی خالص است. اینها قله های شعر فارسی اند.
در دیداری دیگر با شاعران در تاریخ ۲۵ شهریور سال ۱۳۸۷ فرمودند: یک بخش مهمی از شعر آیینی ما می تواند متوجه مسائل عرفانی و معنوی شود و این هم یک دریای عظیمی است. شعر مولوی را شما ببینید، اگر فرض کنید کسی به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسی نداشته باشد، که خیلی از ماها دسترسی نداریم و اگر آنرا کسی یک قدری دوردست بداند، مثنوی معنوی که خودش می گوید: و هو اصول اصول اصول الدین، واقعاً اعتقاد من هم همین است یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست همین را گفتم گفتم به نظر من مثنوی هم این است که خودش گفته و هوا اصول ایشان گفت کاملاً درست است من هم عقیده مهم این است که البته در مورد حافظ یک مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم.
اینها بخشی از صحبت ها و تعاریف رهبر معظم انقلاب به عنوان یک کارشناس و صاحب نظر شعر و ادبیات فارسی در مورد مولانا جلال الدین بلخی است.
در زمان حکومت امویان گروهی به وجود آمدهاند که مدعی زهد و تقوا بودند و خود را تارک دنیا و بی میل به آن می دانستند، البته زهد آنان بسیار متعصبانه و خشن بود. بعدها تفکرات این گروه با افکاری فلسفی در آمیخته شد و اینجا بود که صوفیگری شکل گرفت و نام ایشان "صوفیان" شد.
مولانا منتقدان زیادی نیز دارد، آنان که او را نقد میکنند وی را به شدت متمایل به مسلک صوفیگری می دانند.
در قرن هفتم هجری طریق طریقتی رشد و بالندگی یافت به نام "مولویه" که یکی از شاخه های صوفیانه است. رهروان این آیین مریدان مولانا بودند، البته بعد از مولانا به این طریقت معتقد شدند و آن را شکل دادند. در مجموع بیشترین انتقادی که به مولانا هست برای همین منشهای صوفیانه اوست ، اما وقتی به سخنان و نظرات بزرگان علم و منطق و تقوا همچون مقام معظم رهبری، علامه طباطبایی و شهید مطهری که گوش می کنیم، به این نتیجه میرسیم که مولانا هم مثل هر انسان دیگری عاری از نقص نیست، اما زندگی او پرثمر و پربار بوده است و خروجی زحمات و تلاشهای وی جای تحسین دارد.
اگر هم نقدی بر او داریم ، باید منصفانه و عادلانه و بدور از حب و بغض باشد.
خبرنگار: حسن شیخی