نگاه علامه طباطبایی مبنی بر عدم انفکاک میان دین و فلسفه
حجت الاسلام مهدی منصوری قائم مقام مرکز تخصصی فلسفه اسلامی در یادداشتی اختصاصی برای سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، از نگاه علامه طباطبایی در نسبت دین و فلسفه نوشته است که در ادامه این یادداشت را می خوانید:
مرحوم علامه طباطبایی معتقد است که فلسفه عهده دار باز شناسایی حقیقت از باطل است تا انسان جز به آنچه حق است، چنگ نزند و جز به حقیقت دل نبندد؛ روح حاکم بر فلسفه، واقع نمایی عقلانی است چرا که فلسفه، هستی شناسی عقلانی است.
پیوند حقیقی فلسفه با فلسفه الهی
نیاز به میزانی برای دستیابی به حقیقت و در پی آن نیاز به علم فلسفه، علامه طباطبایی را به فلسفه الهی که از هستی و وجود خداوند بحث کند می کشاند چرا که انسان حقیقت جو با سیر در حقیقت، بالاخره او را از طبیعت به ماورای آن متوجه می کند و آن را به مبدا و اصل هستی می کشاند.
انسان حقیقت جو، متوجه به فقر طبیعت و عالم ماده می شود و ناچارا فقر آن را با غنای آسمان حل می نمایاند؛ این فلسفه ای که بحث از خدا می کند و اساس عالم را او می داند، فلسفه الهی است.
پرسش گری و حقیقت جویی انسان، آن را به فلسفه الهی می کشاند چرا که الهی بودن فلسفه با دغدغه خاطر فلسفه در شناخت ماوراء عالم ماده و طبیعت ثابت می شود.
دغدغه فلسفه الهی
فلسفه الهی دغدغه ملکوت و آسمان و تبیین حاکمیت ملکوت و آسمان بر ملک و زمین را دارد؛ نظام وارگی و توحید و یکپارچگی فلسفه الهی، با بحث از ملکوت و خدای متعال است که صدها موضوع را ساماندهی می نماید.
نزول اشراقی انبیاء و صعود اشراقی عقل انسانی
انسان با عقل خود مخاطب انبیاء قرار می گیرد و انبیاء آمده اند که دستگیری کنند و تصاعد و ارتقاء بخشند؛ از اینرو انبیاء با نزول اشراقی، در پی صعود اشراقی و تکامل یکایک انسان ها هستند؛ انبیاء آمده اند تا خبر از آسمان و ملکوت دهند و جهت حاکمیت آسمان و ملکوت را بر زمین تبیین نمایند.
انبیاء آمده اند که در حوزه معارف واقع نمایی داشته باشند و واقع را آن طور که هست، ارائه دهند، انبیاء که نزول عقل بالفعل هستند، برای این آمده اند که انسان ها را به عقل برسانند و متحد با عقل سازند.
علامه با توجه به مطالب فوق معتقد است میان دین و فلسفه جدایی و انفکاکی نیست و ایشان معتقد است که این دو هدف مجزایی ندارند و فلسفه الهی تبیین کننده ساختار و ساختمان بخش معارفی دین است.
طبق اعتقاد ایشان دین رواج دهنده فلسفه الهی است و در درون خود از چنین فلسفه الهی برخوردار است و خاستگاه فلسفه الهی است.
دین و فلسفه تقابل ندارند و اینگونه نیست که دو هدف مجزا داشته باشند و موقعیت دین غیر از موقعیت فلسفه باشد.
دین هدفی جز این ندارد که می خواهد مردم به کمک استدلال و با سلاح منطقی عقل و به نیروی برهان که فطرتا با آن مجهزند به شناخت حقایق ماورای طبیعت نایل آیند که این همان فلسفه الهی است؛ انبیاء از مردم می خواهند که این نیروی فطری همگانی و عقلانی را به کار ببرند از اینرو بین روش انبیاء در دعوت مردم به حق و حقیقت و بین آنچه انسان از طریق استدلال درست و منطقی به آن می رسد فرقی وجود ندارد.