پاکسازی رادیو و تلویزیون
به گزارش خبرگزاری رسا، مردم کف خیابانها بودند و حکومت پهلوی دیگر میدانست مردم را نمیتواند به عقب برگرداند. اعتصابات سراسری شده بود و همه دیگر باور داشتند که بهزودی امامخمینی(ره) به ایران برخواهد گشت.
سازمان رادیو و تلویزیون هم آخرین روزها و ساعتهایش را در نظام شاهنشاهی سپری میکرد و اعتصاب به بخشهای زیادی در این سازمان بزرگ هم رسیده بود و کارمندان بخشهای مختلف رادیو و تلویزیون هم به تظاهرکنندگان پیوسته بودند و فیلمبرداران و صدابرداران و عکاسان سازمان رادیو و تلویزیون در جمع مردم بودند و گزارش تهیه میکردند و برایشان چندان اهمیت نداشت که این گزارشها روی آنتن میرود یا نه.
آنها کار خودشان را انجام میدادند. قبل از انقلاب، رادیو و تلویزیون چند استان فعال بود و در روز، چند ساعتی برنامه روی آنتن میفرستاد. یکی از این مراکز، رادیو و تلویزیون اصفهان بود. با علیرضا معینی، گوینده باسابقه رادیو که کارش را از سال ۵۵ از مرکز اصفهان شروع کرده همصحبت شدم تا برایمان از حال و هوای آن روزها بگوید.
با «ژ ۳ » مقابل تلویزیون
معینی میگوید: قبل پیروزی انقلاب، برنامهای از تلویزیون اصفهان پخش میشد بهنام در حاشیه زاینده رود. من در این برنامه مجری بودم اما اجرایم در این حد بود که اول برنامه میآمدم مقابل دوربین و به مخاطبان سلام میدادم و مهمان برنامه را معرفی میکردم، بعد مهمان شروع میکرد به صحبت، آخر برنامه هم میآمدم، خداحافظی میکردم و میرفتم تا برنامه بعد. به گویندگی و اجرا بسیار علاقهمند بودم و همین سلام و خداحافظی برایم کفایت میکرد. یادم هست از دوران دبستان آرزویم این بود که وارد رادیو و تلویزیون شوم و وقتی ۲۰ ساله بودم برنامه در حاشیه زایندهرود را آغاز خوبی میدانستم. روز ۲۲بهمن سال ۵۷ انقلاب اسلامیپیروز شد. صبح ۲۳بهمن من رفتم رادیو و تلویزیون اصفهان. جلوی در نگهم داشتند و گفتند کجا میخواهی بروی؟ گفتم آمدهام به انقلاب خدمت کنم. فرمانده نظامیکه آنجا بود یک سلاحژ۳ نشانم داد و گفت بلدی با این کار کنی؟ گفتم: بله! (بلد نبودم و الکی گفتم بله). سلاح را به من داد و گفت: اینجا بایست و از انقلاب پاسداری کن. چهارماه جلوی در صداوسیمای اصفهان نگهبانی دادم و به مرور با برنامهسازان و گویندگان و مجریها آشنا شدم و توانستم وارد صداوسیما شوم. اولش چون خطم خوب بود، به عنوان خوشنویس با آنها همکاری میکردم بعد شدم گوینده کابین. الان دیگر این کار منسوخ شده است.گوینده کابین در برنامههای زنده حضور داشت و اطلاعیهها را میخواند بدون این که تصویرش پخش شود. تا این که جنگ شروع شد و رادیو جبهه شروع به فعالیت کرد. قرار بر این بود که تعدادی از برنامهسازان و گویندگان مرکز اصفهان به شهرهای مرزی مثل کرمانشاه، آبادان و... بروند و از آنجا مستقیم از جبهه گزارش تهیه کنند و از طریق رادیو جبهه به گوش مردم برسانند. من رفتم و آنجا بود که با آقای محمود کریمی آشنا شدم و با هم دوست شدیم. آقای کریمی، گوینده کاربلد و باسوادی بود. هم او بود که اطلاعیههای ستاد جنگ را میخواند که معمولا با این جمله آغاز میشد: «هموطنان عزیز توجه فرمایید...». بعدها آقای کریمیبه دعوت وزارت نفت به این وزارتخانه رفت و سالها هم مامور وزارت نفت در خارج از کشور بود اما دوسال قبل دیدمش و گفت: نتوانستم خارجه را تحمل کنم و همراه همسرم برگشتم. استاد دانشگاه است و تدریس میکند.
پاکسازی رادیو و تلویزیون
از معینی درباره حال و هوای انقلاب در رادیو و تلویزیون اصفهان میپرسم و اینکه بعد از پیروزی انقلاب پاکسازیها به چه شکل بود؟ میگوید: مجریها پاکسازی شدند چون چهرهشان را مردم دیده بودند و آنها را میشناختند وگرنه کارگردان و بقیه عوامل فنی به کارشان ادامه دادند. دومجری توانمند مرکز اصفهان داشت، آقایان غزالی و صفایی که بعد از مدتی دوباره دعوت به کار شدند و برگشتند. آن سالها واقعا با عشق کار میکردیم و حقوق و دیگر مزایا برایمان چندان اهمیت نداشت. من ۳۳ماه در جبهههای مختلف حضور داشتم و برای رادیو جبهه کار میکردم. اصلا سراغ این را نمیگرفتم که برایم حقوق واریز کردهاید یا نه. عجیب عاشق رادیو بودم و هستم. ۱۵سال قبل بازنشسته شدم اما با بخشهای آموزشی صداوسیما همکاری میکنم، گوینده رادیو فرهنگ و شبکه ایرانصدا هستم. یک کار جالب دیگر هم که انجام دادهام و به نظرم یکی از ممتازترین کارهایم است، خواندن حدود ۷۰۰ غزل از سعدی است که در شبکه ایرانصدا در دسترس علاقهمندان است.
خوشنویس انقلاب
اصفهان یکی از شهرهای انقلابی ایران بود. از همان اول که تظاهرات و قیام شروع شد، شانهبهشانه تهران جلو آمد. مردم اصفهان برای انقلاب سنگ تمام گذاشتند همانطور که در دوران دفاعمقدس این کار را کردند. من بچهمحله جلفا هستم، بیشتر ساکنان این منطقه ارامنهنشین بوده و هستند. ارامنه هم سهم زیادی در پیروزی انقلاب دارند. دیدهام که میگویم. من خوشنویس بودم و پلاکاردها و پرچمها را مینوشتم. شبها تا صبح بیدار بودم. یادم هست پاتوق ما در یک ساختمان خالی بود که آنجا پلاکاردها و دیگر لوازم تظاهرات را آماده میکردیم. ساواک در اصفهان خیلی فعال بود و برای همین یکی دو تا از جوانها مسلح بودند و بیرون ساختمان نگهبانی میدادند که اگر ساواکیها آمدند به ما خبر دهند و از ما مراقبت کنند. حکومت نظامیهای سنگینی در اصفهان وضع میشد. فرمانده ارتش، ارتشبد ناجی بود. مرد لاغراندامیکه ظاهری نحیف داشت اما خیلی پای کار دفاع از حکومت بود و دستور تیر میداد که به سمت تظاهرکنندگان شلیک کنند یا اگر کسی حکومت نظامی را شکست به سمتش شلیک کنند. اما مردم اصفهان نترستر از این حرفها بودند و برای پیروزی انقلاب خیلی شهید دادند.
اعتصابات کارگری
اصفهان از قدیم یکی از قطبهای مهم اقتصادی کشور بود. کارخانههای ریسندگی و نساجی زیادی در این شهر فعال بودند و کارخانه ذوب آهن هم که بود.کارگران این کارخانهها در اعتصابات شرکت میکردند و کارگران ذوب آهن در صف اول اعتصابات بودند. آنها که اعتصاب میکردند بقیه کارگران هم به آنها میپیوستند. بازاریها هم از حامیان اصلی انقلاب بودند. تاجران کازرونی که در اصفهان بودند از حامیان اصلی انقلاب بودند و برای پیروزیاش خیلی تلاش کردند. آنقدر که پولداران و سرمایهداران اصفهانی حامی انقلاب داشتیم، مخالف انقلاب نداشتیم. تا جایی که دیدم و به یاد دارم اصفهانیها به هر صنفی که تعلق داشتند از انقلاب حمایت کردند و تا پیروزیاش در خیابانها ماندند. هم جانشان را دادند، هم مالشان را.
طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم