۱۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۷:۵۵
کد خبر: ۷۰۳۸۸۹

مصاحبه‌ای متفاوت با بازیکن سابق تیم ملی فوتبال کشورمان

مصاحبه‌ای متفاوت با بازیکن سابق تیم ملی فوتبال کشورمان
بازیکن سابق تیم ملی فوتبال کشورمان و باشگاه استقلال با حضور در خبرگزاری فارس مصاحبه‌ای متفاوت در خصوص مسائل مختلف انجام داد.

میثم رحمانی- به گزارش خبرگزاری فارس، تنها ملی پوش ایران است که در جام جهانی، جام ملت‌های آسیا، المپیک و بازی‌های آسیایی برای تیم ملی فوتبال ایران گلزنی کرده‌. در مورد حسن روشن صحبت می‌کنیم. فردی که در زمان حضورش در زمین با رباط پاره برای استقلال مقابل پرسپولیس بازی کرد و حالا با وجود اینکه نزدیک به دهه هفتم زندگی شده باز هم پر سر و صدا و مصاحبه‌های تندش علیه این و آن زبانزد خاص و عام است.

همه او را فردی رک و بی پرده می‌دانند و حتی بعضا مورد انتقاد طرفداران استقلال هم قرار می گیرد اما خودش اعتقاد دارد جوان‌ها او را نمی‌شناسند و نمی‌دانند زمانی که فوتبال بازی می‌کرده چه زلزله‌ای بوده! روشن که گل به یادماندنی‌اش به پرو در جام جهانی 1978 فراموش شدنی نیست زننده تک گل تاج (استقلال) به تیم عقاب در سال 1351 بود که همان گل قهرمانی این تیم را رقم زد.

خبرگزاری فارس برای ساعاتی میزبان بازیکن اسبق استقلال و تیم ملی فوتبال ایران بود و گفت‌و‌گویی متفاوت با وی پیرامون زندگی‌اش انجام داد.

* استخوان پایم پوک شده و زبانم 36 بخیه خورده است

* در مترو به من فحش می‌دهند اما چند دقیقه بعد با هم رفیق می‌شویم

* در استقلال اتاق پیشکسوتان 3 نفره است

* من را به استادیوم راه ندادند ولی می‌دانستم این اتفاق می‌افتد

* زمانی که خانه 50 تومان بود پیشنهاد 500 هزار تومانی از پرسپولیس داشتم

* بازیکن تیم ملی بانوان در خیابان به من گفت مگر کوری؟

* مدیری در استقلال فکر می‌کرد 50 سال به ورزش خدمت کرده اما هیچ کاری نکرده بود

* به بازیکنان گفتم با پیراهن استقلال بخوابید

*رایکوف، حجازی و 4 ستاره استقلال را نخواست ولی گفت تیمم درست شده

* مسئولان استقلال گفتند علی کریمی ناز می‌کند؛ گفتم مگر مسی است؟ بیرونش کنید

*کاپیتان استقلال بودم می‌ترسیدم بازی‌ام ندهند اما الان ناز می‌کنند

* برای سرمربی تیم شرط گذاشتم گفت به سلامت

*وحید امیری به اندازه 6 شتر می‌دود و کارهایی می‌کند که هیچکس نمی‌کند

*کاپیتان باید در تیم کاپیتان باشد نه در اظهار نظر

*به قائدی گفتم قرتی بازی را کنار بگذار

* به خاطر تیم ملی به خاکسپاری برادر شهیدم نرسیدم

مشروح این گفت‌و‌گو را در زیر بخوانید:

فارس: در این یکی دو سال اخیر که همه درگیر کرونا بودند آیا شما هم کسی را به خاطر این بیماری از دست داده‌اید؟

بله من دایی‌ام را از دست دادم. چند نفر هم از اقدام این بیماری را گرفتند و خوب شدند. باید بیشتر رعایت کنیم، حتما نباید به خاطر کرونا دست‌هایمان را بشوریم. مثلا در مترو که سوار می‌شوم مردم خیلی به هم نزدیک هستند. کرونا غیر از اینکه مرگ و میر را در میان مردم ایجاد کرد خوبی‌هایی هم داشت. کسی را می‌شناسم که 3 روز یکبار هم دستش را نمی‌شست ولی حالا الکل داخل جیبش می‌گذارد. 

فارس: آیا حسن روشن در زندگی اش دردی دارد؟

من دردهایی در فوتبال کشیدم که شاید هیچ فوتبالیستی نکشیده باشد. رباط و مینیسک را همه عمل کردند ولی کلا استخوان پای من پوک شده است. با وجود اینکه عمل کرده‌ام ولی کلا در خیابان به یکباره می‌نشینم.شاید کسی باور نکند ولی زبانم 36 بخیه خورده است. بدترین دردی که تجربه کردم درد چشم است.درد دیگر وضع اقتصادی است البته تا درد جسمانی نداشته باشید باید خدا را شکر کنید.دردی در زندگی ندارم اما درد جسمی چرا.

فارس: سال 1400 خوب بود؟

نه! اتفاقاتی رخ داد هیچکدام مردم را امیدوار نکرد. من این سال را با سال 2000 قیاس کردم. آن سال من در امارات بودم، همه می‌گفتند تمام سیستم‌های کامپیوتری به هم می‌خورد و دنیا به هم می‌ریزد. مردم در لحظه تحویل سال به خیابان‌ها آمده بودند و منتظر بودند همه چیز به هم بخورد. تا 5 صبح که مردم به خانه برگردند پلیس آماده باش بود که شاید در ابتدای سال 2000 همه چیز به هم بخورد. سال 1400 همه توقع داشتند اتفاقات خوبی رخ بدهد ولی ادامه شرایط کرونایی همه چیز را خراب کرد.

فارس: اگر بخواهید برای سال پیش رو یک جمله به مردم بگویید چه می‌گویید؟

من همیشه به بچه‌هایم می‌گویم دروغ نگویید. اراده داشته باشید، نا امید نشوید، حسادت نکنید و رقابت کنید. هر کسی این مسائل رارعایت کند موفق می‌شود. شخصا خیلی ضررهای مادی کردم ولی همیشه می‌گویم تسلیم نشوید. تسلیم برای زمانی است که شما را روی کول می‌گذارند و می‌برند.برخی مواقع که دچار مشکل می‌شوم نمی‌خوابم ولی بلند می‌شوم و مشکلاتم را می‌نویسم. تا حالا هم هر چه از خدا خواستم به من داده. فقط از خدا می‌ترسم و فقط هم او را قبول دارم.

فارس: شما در کدام محله تهران ساکن هستید؟

روستای تجریش! وقتی می‌خواستم به خبرگزاری شما بیایم گفتم می‌خواهم به شهر بروم. البته من با مترو آمدم چون منزل من نزدیک ایستگاه اول مترو است. هر جا می‌خواهم بروم در اول خط می‌نشینم. اصلا برایم کسر شان نیست که با مترو این طرف و آن طرف می‌روم.گاها فحش هم می‌دهند! مثلا استقلالی‌ها می‌گویند چرا علیه تیم صحبت می‌کنی. با آنها که چند دقیقه صحبت می‌کنم رفیق می‌شویم. استقلال برای هواداران است، اول هوادار و بعد پیشکسوت. الان ما چیزی به نام پیشکسوت استقلال و پرسپولیس نداریم چون بازیکن مرتب تیم عوض می‌کند. وقتی پایم را عمل کردم آجورلو به خانه ما آمد و عیادت کرد اما او خوب می‌داند استقلال پاس نیست.

فارس: چطور؟

در استقلال تولید و آکادمی خیلی مهم است و دوم احترام به پیشکسوت.مثلا زمانی که ما بازی می‌کردیم اصلا اردویی در کار نبود، فقط ظهر می‌رفتیم نهار می‌خوردیم و به استادیوم می‌رفتیم. الان که هتل هست چرا نباید پیشکسوت کنار تیم باشد؟ چرا نباید اکبر کارگر جم کنار استقلال باشد؟ مگر هزینه 100 دست گرمکن چقدر است؟ برای پیشکسوتان هزینه کنید و کاری کنید آنها کنار بازیکنان و تیم فعلی باشند. همین کار در امارات هم می‌شود. من بازیکن خارجی الاهلی هستم، وقتی 5 بعد از ظهر به امارات می‌ رسم به فرودگاه می‌آیند، لباس تیم را می‌دهند و مستقیم به تمرین تیم می‌روم و کنارشان حضور دارم، اما در استقلال اتاق پیشکسوتان 3 نفره است!

فارس:چرا؟

نمی‌دانم چرا ولی گفته‌اند درست می‌کنیم. من را به استادیوم آزادی راه ندادند ولی قبل از آن هم می‌دانستم چه اتفاقی رخ می‌دهد. خودم نامه نوشته شده به رئیس مجموعه آزادی را دیدم که همه هماهنگی‌ها شده بود اما کاری کردند که من یک ساعت پشت در بمانم. در استادیومی که تماشاگر ندارد آن همه نیرو برای چه حضور داشت؟ مثلا خواستند به من محبت کنند گفتند برو داخل اتاق شیشه‌ای بنشین، وقتی داخل رفتم مامور آن داخل گفت برو بیرون! گفتم من اصلا نیامدم این چیزها را ببینم.یکی ما را هل می‌داد داخل، یکی می‌گفت برو بیرون. اینها مشکلات فوتبال ما است. وقتی استقلال در هتل است یک میز هم بگذارند برای پیشکسوتان.جباری، کارگر جم و ... بنشینند در میز بغل تا بازیکنان فعلی آنها را ببینند. آنوقت بازیکن جوان می‌گوید من در آینده می‌شوم جباری یا کارگر جم. آخر فصل هم راحت تیمش را رها نمی‌کند و برود. 

فارس: شما از پرسپولیس هم پیشنهاد داشتید؟

بله، علی عبده یک خانه و 500 هزار تومان به من پول می‌داد که بروم پرسپولیس. آن زمان خانه در شمیران 50 تومان بود اما پشیمان نیستم. اصلا نیازی به کسی ندارم و دنبال این حرف‌ها هم نیستم. اگر می‌خواستم دنبال این کارها باشم شما بهتر می‌فهمیدید.می‌توانستم سالی فلان قدر بگیرم مدیر فلان کار شوم و هر چه گفتند بگویم چشم.آویزان هیچکس هم نیستم. من الان ماشینم پژوی آر دی مدل 82 است، مثل همان بنزی که قدیم داشتم می‌رود و می‌آید. الان که پایم را عمل کردم باید یک ماشین اتوماتیک سوار شوم ولی من با مترو این طرف و آن طرف می‌روم و نیاز به ماشین ندارم. متاسفانه الان آدمها همه چیز را از شخص می‌خواهند در حالی که باید از خدا بخواهند.

فارس: ظاهرا در حال ساخت فیلمی مستند از شما هستند...

بله، من 2 تا آرشیو روزنامه‌ای به آنها ارائه کردم، 20-30 تا مصاحبه و فیلم از من گرفتند. شرطش هم این بود که خودم قبل از اکران عمومی آن را ببینیم. نمی‌خواهم فیلمی درست شود مثل مرحوم ناصر حجازی که 80 درصد آن درست نبود.طرف یک فیلم درست کرد و یک پولی خودش خورد و رفت. مثلا وقتی به استادیوم رفتیم و من را راه نمی‌دادند کلی ناراحتی کردم و حرف زدم و شرط کردم که این‌ها همه باید در فیلم باشد.

فارس: به محل تمرین استقلال هم رفتید و حتی به بازیکنان گفتید با مترو تردد می‌کنید.دلیل آن حرف چه بود؟

بله. همه چیز را به بچه‌ها گفتم. اتفاقا فرهاد(مجیدی) هم خیلی احترام کرد. من به خاطر خود مجیدی و بازیکنان آن حرف‌ها را زدم که حواسشان به آینده باشد.یک مدیری در استقلال بود که همه فکر می‌کردند 50 سال به ورزش خدمت کرده اما وقتی با او برخورد کردم فهمیدم هیچ کاری نکرده است. احترام، احترام می آورد.در آن جلسه تمرینی مجیدی روی تخته نکاتی را گفت و مدعی شد در حال اجرای چه برنامه‌ای است. من هم به عنوان یک تماشاگر یک عیبی در دفاع وجود داشت که به آنها منتقل کردم.من اعتقاد دارم مشکل استقلال هنوز هم خط دفاع است با وجود اینکه بهترین هستند.

فارس: گابریل پین چطور؟ با او برخورد داشتید؟

بله من را معرفی کردند و او خوشحال شد. من در کشور خودم از او بالاتر بودم. من در تیم ملی بودم و به جام جهانی رفتم ولی او نرفته بود. یک روز به کفاشیان گفتم کی‌روش نباید در کمیته ای بنشیند که از همه کوچکتر است. او بازی ملی نداشت. وقتی پروین و کازرانی و ... نشسته‌اند کی روش در کشور ما نباید قد علم کند. خوشبختانه بازیکنان استقلال آن روز برخورد خوبی داشتند. به آنها گفتم هر کسی برای این پیراهن ارزش قائل نیست همین الان برود. چون باید در فیلم حرفی متفاوت می‌زدم یک پیراهن صورتی پوشیده بودم به شوخی به آنها گفتم شما باید با این پیراهن بخوابید، این پیراهن صورتی از صبح تن من را می‌خاراند! خواستم به آنها بگویم چه پیراهنی به تن دارند. یک حرفی هم به بچه‌های روابط عمومی باشگاه زدم.

فارس: چه حرفی؟

گفتم من نگران امسال استقلال نیستم، نگران سال بعد هستم که 7 نفر می‌روند! فکر کنید امسال قهرمان شدید آن 7 نفر چه می‌شوند؟ نمی‌شود قرارداد یک ساله ببندید ولی روی تیم به فکر موفقیت 4 ساله باشد. مثلا امین قاسمی نژاد را آوردند ولی سن او بالا بود. باید با او یک ساله می‌بستند و با بازیکن 22 ساله 5 ساله قرارداد ببندید. الهلال تیمش را برای قهرمانی آسیا آورده بود. وقتی شما می‌خواهید به قم بروید اگر باک ماشینتان پر نباشد ایرادی ندارد ولی اگر می‌خواهید به شیراز بروید حتما باید باک پر باشد.من بی خودی چیزی نمی‌گویم، نه اینکه کسی هستم اما می‌خواهم خاطره‌ای از ناز کردن یک بازیکن بگویم.

فارس: بفرمایید...

قرار بود استقلال راهی قطر شود. استقلال بازیکنی به نام علی کریمی داشت، به من گفتند او می‌گوید با تیم نمی‌روم من هم گفتم بیرونش کنید. بازیکنی که در استقلال ناز می‌کند نباید اینجا باشد. او گفته بود پول من را بدهید بعد می‌آیم.من کاپیتان استقلال بودم و شب بازی می‌ترسیدم نکند فردا مربی به من بازی ندهد، آنوقت بازیکن آمده و می‌گوید با تیم به قطر نمی‌روم! جالب است تیم به قطر رفت و همه می‌گفتند فلانی را نداریم و می‌بازیم. گفتم مگر مسی است؟ 3-4 روز مانده به بازی مدیرعامل به دست و پای بازیکن افتاده بود برگرد، اگر پول می‌خواهی می‌دهیم. حالا می‌خواهند به قطر بروند اما پول تهیه بلیت را ندارند. رفتند نمایشگاه فردی به نام نامداری 10 هزار دلار قرض بگیرند.ساعت 2 شب رفتند داخل نمایشگاه با کلی دردسر 10 هزار دلار قرض کردند، مدیرعامل و علی کریمی با هم راهی قطر شدند، 2 بازی کردند و باختند و برگشتند! این تیمداری است؟ باشگاهداری روراستی می‌خواهد. وقتی به یک بازیکن این مدلی پول می‌دهید بقیه بازیکنان چه می‌گویند؟ آنها با خود نمی‌گویند ای کاش خودشان هم کار کریمی را می‌کردند؟

فارس: شما زمان خودتان چگونه قرارداد می‌بستید؟

سوال خوبی کردید، بهتر است جوان‌های امروزی بدانند. مثلا رایکوف که سرمربی ما بود بازیکنان را دعوت می‌کرد و می گفتند کنارم بنشینید.حجازی، عبداللهی،غلامحسین مظلومی، رضا عادلخانی و بقیه آنجا می‌نشستند.صبح همان روز به من گفت می‌خواهم قرارداد امضا کنم ولی تو یک کلمه حرف نزن. فهمیدم همه این ستاره‌ها را می‌خواهد بیرون کند، نه اینکه آنها را دوست نداشت چون شاگردش بودند ولی نمی‌خواست تیمش به هم بریزد. گفت کسانی که در تیم ملی هستند و بازی می‌کنند قیمتشان 35 تومان است. بازیکنانی که بازیکن تیم ملی هستند ولی بازی نمی‌کنند 30 تومان و بازیکنانی که در تیم ملی نیستند باید 20 تومان بگیرند.هر کسی دوست دارد امضا کند. آن زمان تیمی مثل شهباز درست شده بود.

مرحوم حجازی و یکی دو نفر گفتند ما می‌خواهیم خانه بخریم کمی رقم را زیاد کنید ولی او گفت شهباز به شما 65 تومان می‌دهد بروید همانجا بازی کنید. آنها گفتند ما شاگرد شما بودیم و نمی‌خواهیم برویم ولی رایکوف گفت شما بروید و پول بهتری بگیرید که آن 4 نفر رفتند و خدا را شکر خانه هم خریدند. در راه برگشت من و رایکوف با هم حرف زدیم، به او گفتم با امسال می‌خواهید چگونه بازی کنید همه رفتند، یار نداریم.رایکوف گفت: چقدر ساده هستی،تیم من تازه درست شد! او گفت این 4 نفر بازیکن تیم ملی هستند، اگر آنها را بازی ندهم تیم را به هم می‌ریزند، اگر هم بازی بدهم انگیزه ندارند. او اصغر حاجیلو و مصطفی مسلمی و چند جوان را جایگزین کرد. وقتی بازی‌ها قرعه کشی شد اولین بازی بین استقلال و شهباز افتاد. همه قبل از بازی می‌گفتند 5 یا 6 گل می‌خوریم. من به شوخی گفتم همه را دریبل می‌کنم می‌دهم مژدهی بزند داخل گل. به خدا قسم می‌خوردم دقیقه 10 توپ را گرفتم، همه را ردم کردم و نزدیک دروازه شهباز رسیدم، دروازه را نگاه کردم دیدم حجازی رفته به مژدهی چسبیده که من به او پاس ندهم، خودم مستقیم توپ را زدم داخل دروازه. آن روز 4 گل زدیم و اگر روز خوب حجازی نبود 10 گل می‌خوردند. اینها را گفتم که بگویم اگر رایکوف حرفی می‌زد واقعا درباره‌اش فکر می‌کرد. 

 

فارس: ظاهرا خود شما را هم جریمه کرده بود...

بله، من یک ماشین BMW خریدم و از کمپانی مستقیم به تمرین رفتم.آن روز وقتی از رختکن خارج شدم مرتب ماشینم را نگاه می‌کردم، رایکوف من را دید و گفت ماشین برای تو است؟ گفتم بله، گفت وقتی تمرین تمام شد نرو کارت دارم. بعد از تمرین تا ساعت 9 شب منتظر رایکوف بودم که کارهایش تمام شود، می‌خواستم زودتر بروم و پز ماشین را بدهم. او خیلی من را دوست داشت و به نوعی پسرش بودم، از رختکن تا ماشین با من حرف زد و گفت شما دیگر با این ماشین به تمرین نیا. گفتم چرا؟ گفت همینی که گفتم، وقتی این حرف را شنیدم گفتم خودم هم نمی‌آیم، پاسخ داد خودت هم نیا، حرف من یکی است.از ترس رایکوف از فردا ماشین را در کوچه پشتی به یک سوپر مارکت می‌سپردم و با کلی پیاده روی به تمرین می‌آمدم. الان در استقلال می‌گویند 5 میلیارد می‌خوهیم مدیرعامل می‌گوید چشم. باید به آن بازیکن بگویند این پیراهن را بگیر که قیمتش 2 میلیارد است، این هم 3 میلیارد پول، نمی‌خواهی به سلامت.

فارس: شما فکر کن الان آخر فصل نقل و انتقالات است و یکسری بازیکنان می‌خواهند 10 میلیارد پول بگیرند. حرف شما به آنها چیست؟

هر باشگاهی باید طبقه بندی داشته باشد. مسی و رونالدو وقتی به تیمی می‌روند شرط دارند. اگر کسی بالاتر از کاپیتان باشد حتی همان کاپیتان هم افتخار می‌کند پشت مسی و رونالدو داخل زمین برود. سال گذشته گفتم همه تیم را هم کنار بگذاری و تیم امید را داخل زمین بفرستید اما شک نکنید این تیم به دسته اول نمی رود.اگر تیم امید خوب تقویت شود ناز کردن در تیم بزرگسالان کم می شود.

فارس: از نظر شما کاپیتان چه تعریفی دارد؟

کاپیتان بدبخت ترین آدم یک تیم است.تمام مسئولیت‌ها روی او است. کاپیتانی فقط بازوبند نیست. کاپیتان مامور مربی درون زمین است. مثلا در تیم ملی مثال می زنم. در تیم ملی وحید امیری یک ساعت دفاع چپ است، یک ساعت هافبک چپ است، 10 دقیقه فوروارد است، بنده خدا به اندازه شش تا شتر می‌دود.برخی مواقع در تیم کارهایی می‌کند که هیچکس در ایران نمی‌کند. دیدید که هر 2 گل به اردن را او پایه گذاری کرد. در خارج از کشور اینگونه نیست، مربی کاپیتان را صدا می‌زند و می‌گوید فلانی به کجا برود، اگر کاپیتان به او بگوید نمی‌تواند مربی نظرش را عوض می‌کند. اما کاپیتان منفی هم داریم.

فارس: یعنی چه؟

یعنی کاپیتانی که باند درست کند، خط دهی کند، به قول رایکوف باند فقط همانی است که به پایتان می‌بندید. در ایران مدیرعامل 3 بازیکن، سرمربی 5 تا، خودِ بازیکن هم 3 نفر را دارد. این کار کاپیتان است که اگر بازیکنی خط بدهد و یا شیطنت کند باید به مربی بگوید آن بازیکن را کنار بگذارد. قبل از انقلاب ما مدیرعامل را یک بار هم نمی‌دیدیم اما الان کاپیتان کل اخبار تیم را به مدیرعامل منتقل می‌کند. یادتان باشد اگر بازیکنی کاپیتان است نباید آن را به بیرون از زمین منتقل کند. کاپیتانی داریم که حرف می‌زند و حق می‌گیرد ولی داریم بازیکنانی که الکی بازوبند می‌بندند.کاپیتان درون زمین کاپیتان است نه در خیابان.

فارس: از نظر شما اینکه یک بازیکن کاپیتان استقلال و پرسپولیس باشد، باید درگیر سیاست، قیمت مرغ و گوشت و .... این مسائل باشد؟

کاپیتان در یک تیم کاپیتان است نه در اظهار نظر، مگر اینکه کاپیتان ضعیف باشد که به سمت این مسائل برود.هستند بازیکنانی که بهترین بازیکن یک تیم هستند ولی کاپیتان فرد دیگری است.کاپیتان و مقام مسئول هر کدام باید الکو باشند.یک بار با همسرم و خواهرم از شمال به تهران برمی‌گشتیم،سر چهار راه پارک وی آینده ماشینم به آینده ماشینی خورد که 3 خانم درون آن بودند.پشت چراغ قرمز که ایستادیم یک دختر از ماشین پیاده شد و گفت چه کار می‌کنی؟ لباس گرمکن به تن داشت، گفتم ورزشکاری؟ گفت بله بازیکن تیم ملی بانوان هستم،  گفتم چه شده، گفت مگر کوری که به آینده ماشینم زدید؟ به او گفتم مهدی تاج را می‌شناسی؟ گفت بله، گفتم برای او متاسف هستم که تو بازیکن تیم ملی این مملکت هستی! قرار نیست از هر چیزی سوء استفاده کرد. الان می‌خواهم به رستوران بروم اگر من را بشناسند قید غذا خوردن را می‌زنم چون طرف می‌خواهد پول نگیرد همان غذا هم کوفتم می‌شود. روزی که رایکوف گفت اگر با این ماشین به تمرین بیایی دیگر تو را نمی‌خواهم هدفش مدیریت کردن تیم بود. من اعتقاد دارم چون کاپیتان هستی نباید هر کاری دلت بخواهد انجام بدهی. 

فارس: بدترین تصمیم زندگی شما چه بود؟

چون ما مدیر برنامه نداشتیم، سال سومی که در دبی بازی می‌کردم در آنجا با یک بازیکن قدیمی درگیر و اخراج شدم.آن روز پیراهنم را بین تماشاگران انداختم. به من گفتند می‌خواهیم تو را به یک باشگاه دیگر بدهیم ولی من قبول نکردم. همین مساله برای یک مربی فعلی در امارات پیش آمد و کمکش کردیم که عذرخواهی کرد و 2-3 سال دیگر هم در آنجا بازی کرد اما اگر آن روز پخته تر بودم و عذرخواهی می‌کردم شرایطم عوض می‌شد.برخی مواقع انسان‌ها با عذرخواهی کوچک نمی شوند بلکه بزرگتر می‌شوند.

فارس: اگر الان به عقب برگردیم باز هم پیراهن شماره 10 را به قائدی می‌دادید؟

بله،او به من احترام گذاشت و من این کار را کردم. قائدی در استقلال خوب کار کرد. روزی که پیراهن شماره 10 را به او دادم کلاهش را بر عکش گذاشته بود که به او گفتم کلاهت را درست کن. موهایت را اصلاح کن و قرتی بازی را کنار بگذار. برو گل بزن و همه دوستت دارند، یک مدت هم این کار را کرد و درست شد ولی از مسیرش در امارات خارج شده است. او موقعیت اجتماعی خوبی ندارد، من فکر می کردم چون همسرش از او بزرگ‌تر است به او خیلی بیشتر کمک کند ولی ظاهرا مشکلات وی حل نشده است.

فارس: کمی هم از برادرتان که شهید شده صحبت کنید.

ما در بازی‌های ملت‌های آسیا در کویت بودیم، برادرم سرباز بود و مادرم تنها و مریض بود. من قبل از سفر به کویت برای او امریه گرفتم که به تهران بیاید. او با 5 نفر از رفقایش به سربازی رفته بود و وقتی به پادگان رفتم که او را به تهران ببرم در صبحگاه به او گفتند باید به تهران بروی ولی گفت نمی‌روم. ما 5 نفره با هم به خدمت رفتیم و من تنهایی به تهران نمی‌روم.به او گفتم کار آنها را هم درست می‌کنم ولی قبول نکرد.من به کویت برگشتم چون همسرم هم در آنجا حضور داشت و من حتما باید در اردوی تیم ملی حاضر می‌شدم. برادر من درست 7 روز بعد از جنگ در مهران غرب و جایی به نام قلاویزان شهید شد. چند سال پیش برای شهدای چوار رفتیم و دیدم که قلاویزان یک راه فرعی بود که به خاک عراق می‌رفت. آن روز خیلی شهید دادیم از جمله بردار من. در روزهای اول جنگ آنها نمی‌دانستند که قلاویزان در خاک عراق است، خیلی از بچه‌های کشور ما از آن راه رفته بودند و شهید شدند.2-3 سال پیش که برای شهدای چوار رفته بودم فهمیدم در 15 روز اول همین بچه‌ها اجازه ندادند هواپیماهای جنگی عراق به ما حمله کند و به خاطر همین کلی شهید دادیم.برادر من را چهارشنبه دفن کردند و من جمعه رسیدم. در واقع به خاطر تیم ملی نشد که به خاکسپاری برسم. جالب است آن 4 نفر از رفقایش که با هم به خدمت رفته بودند در یک جیپ بودند که ماشین آنها چپ شده بود ولی سالم ماندند اما برادر من شهید شد. خدا رحمتش کند.

فارس: در پایان چه صحبتی دارید؟

هیچ صحبتی نیست. فقط امیدوارم که مردم ایران سالم باشند، سلامت باشند و شرایط اقتصادی کشور بهتر شود. این دعای من برای مردم ایران در سال جدید است.

ارسال نظرات