۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۹
کد خبر: ۷۱۰۰۷۴
یادداشت؛

بازخوانی برخی رویکردهای شیخ محمد غزالی/جدایی از قرآن؛ سرآغاز انحرافات مسلمانان

بازخوانی برخی رویکردهای شیخ محمد غزالی/جدایی از قرآن؛ سرآغاز انحرافات مسلمانان
رویکرد محمدغزالی به درستی نشان می دهد که علت انحرافات و تفرقه در دین میان مسلمانان نه از دوری زمانی از پیغمبر اکرم است بلکه به جهت دوری از قرآن کریم است.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، غزالی در ۲۲ سپتامبر۱۹۱۷  و در محافظة البحیرة کشور مصر متولد شد. پدرش احمد سقا، به سبب علاقه خاصی که به امام محمد غزالی داشت، نام پسر خود را محمد غزالی گذاشت.

شیخ محمد غزالی از فقها و مبارزین سیاسی در کنار حسن البنا بود؛ بدین خاطر وی از رهبران و داعیان اصلی جریان اخوان المسلمین به شمار می آید.

محمد غزالی از منتقدان اصلی سلفیه و سوفیه بود، وی پس از سال ها تدریس و سیر در محافل علمی دریافت که مشکل اساسی مسلمان در پیروی بی چون و چرای گذشتنگان است، وی که می دانست آنچه به اسلام نسبت داده می شود، از روی خرافات است از این رو همچون جو حاکم تفکر نمی کرد.

جدایی از قرآن کریم؛ سرآغاز انحرافات

به باور محمدغزالی آنچه سبب شده است تا مسلمان گرفتار شوند به خاطر تقدس علما و بزرگان اهل حدیث است، از این رو باور داشت که آنان نیز ممکن است دچار خطا شده باشند و نباید هرچه بزرگان حدیث نقل کرده اند را پذیرفت.

وی اعتقاد داشت که استقلال فتوا و استنباط احکام به تنهایی از احادیث کاری مشکل است و بدین منظور باید به قرآن کریم مراجعه کرد، از این رو تفکرات او پیرامون بازگشت به قرآن کریم بود.

از این رو تلاش کرد تا فتوایی را از الازهر بگیرد تا جلوی اتهاماتی که مبنی بر کفر وی زده می شد را خنثی کند، در نهایت نیز الازهر به صورت مستدل به درخواست او پاسخ داد و در انتهای نامه عنوان شد:

نتیجتا منکر استقلال حدیث در ثبوت وجوب یا تحریم، در واقع منکر چیزی است که ائمه بر سر آن اختلاف دارند و او چیزی از ضروریات دین را انکار نکرده‌است پس کافر نیست.

۱/۲/۱۹۹۰ عبدالله المشد رییس لجنة الفتوی الازهر

جدایی از قرآن کریم؛ سرآغاز انحرافات

این مسئله به روشنی نشان می دهد که در آن دوران سلفیه و صوفیه به شدت در مقابل تفکرات انتقادی به اصحاب حدیث مقاومت می کردند و تلاش داشتند تا تقدس علمای سلف و بزرگان حدیث را حفظ کنند، تقدسی که بیشتر به تقلید کورکورانه بدل گشته بود و اسلامی تحجری به دنیا عرضه می کرد، اما اندیشمندانی همچون محمدغزالی دریافته بودند که ریشه این دست مشکلات از عقایدی است که به اسم اسلام به دین افزوده است و ریشه قرآنی ندارد.

بنابراین وی همیشه ملاک در شناخت و محور حقیقت را قرآن کریم عنوان می کرد و از مسلمان نسبت به محجوریت قرآن کریم گلایه می کرد.

رویکرد محمدغزالی به درستی نشان می دهد که علت انحرافات و تفرقه در دین میان مسلمانان نه از دوری زمانی از پیغمبر اکرم است بلکه به جهت دوری از قرآن کریم است.

هرگاه مسلمانان از محور کلام خداوند دور شدند و به آرا و اندیشه های اصحاب روی آوردند در حقیقت اختلافات شروع می شود و هر کس برداشت و نظر خود را به نام دین عرضه می کند.

حال این وضعیت در میان اهل سنت وخیم تر می شود تا آن جا که پیروی از کتب سته و مولفان آن را لازم و بی قید و شرط می دانند.

این در حالی است که با مطالعه این کتب به اختلافات و تعارضات فاحشی برمی خوریم که قابل جمع نیست اما به علت جو حاکم این مطالب و خدشه در آن قابل قبول نیست.

با این وجود روز به روز تفکرات تعصبی و تقدیسی در میان اهل سنت در حال گسترش است و تفکراتی متحجرانه همچون وهابیت در حال ترویج است؛ تفکراتی که آنچنان جمود دارد که تیشه به ریشه اسلام می زند و حتی آثار اسلامی را به بهانه مبارزه با غیر دین از بین می برد.

علت این امر را باید به طور ریشه ای بررسی کرد که چگونه به اسم دین اصل دین مورد تجاوز قرار می گیرد؛ این نشان می دهد که وهابیت به جهت حفظ ظاهر توانسته است در میان مسلمان رشد کند؛ و از طرفی چون خود را دایه مهربان تر از مادر نشان می دهد به هر جریان و اندیشه ای حمله می کند و آنان را متهم به کفر می کند؛ به عبارتی تندروی که از خود نشان می دهند  و شمشیری که از رو بسته اند نمی گذارد تا دیگران در فضایی مناظره ای آنان را رسوا کنند.

از این رو افرادی همچون محمدغزالی که با متد علمی سعی دارند تا جلوی خرافات را بگیرند متهم به کفر می شوند و برای نجات جان خود دست به دامان فتوای الازهر می شوند.

از سوی دیگر یکی از تفکرات شیخ محمدغزالی پیرامون تقریب مذاهب بود، زیرا هرگاه محور کار قرآن کریم باشد دیگر اختلاف و گسست میان مسلمانان معنا ندارد و حاکم در میان این اختلافات قرآن کریم و کلام خداوند می شود.

اما وهابیت که ریشه در استعمار دارد و در حقیقت نه مکتبی علمی بلکه گروهی سیاسی است در مقابل این تفکر قد علم می کند، و هر چه غیر خود را کافر و مهدور الدم می خواند.

به عبارتی آرزوی استعمار جهانی نه در اتحاد مسلمانان بلکه در اختلاف در میان مسلمانان است از این رو هرگونه ندایی برای تقریب را بر نمی تابد و تلاش دارد تا در همان دم از میان ببرد.

بنابراین افرادی همچون شیخ محمدغزالی ها حتی در کشور خود نیز گمنام هستند و اگر نبود حمایت ها و فتوای الازهر در همان روزهای نخست مبارزاتی محکوم به کفر و اعدام می شدند.

از این رو آنچه بلای جان اسلام شده است، دست نشان ده های اجنبی در میان مسلمان است که هر روز آثاری گران بها و تاریخی را در کشورهای اسلامی به بهانه مبارزه با کفر از بین می برد، همچنین همچون ماشینی به قتل مسلمانان به بهانه مشرک بودن اقدام کرده است.

جدایی از قرآن کریم؛ سرآغاز انحرافات

شاید نقشه ای که امروز استعمارگران برای نابودی اسلام کشیده اند در طول تاریخ سابقه نداشته است، زیرا در هیچ دوره ای این قدر تفکرات تحجری شایع نبوده است، از طرفی پیدایش این دست مشکلات حتما دارای پیشینه و زمینه تاریخی است، به عبارتی اگر فاصله مسلمانان با قرآن کریم نبود هرگز این دست تفکرات فرصت رشد پیدا نمی کرد، در حقیقت این دست تفکرات محصول دوری جامعه از قرآن کریم است.

بدین خاطر هرگاه تفریطی در میان جامعه صورت گیرد حتما در آینده ای نزدیک افرادی جاهل و بازیچه استعمارگران با اعمالی افراطی جایگزین آن تفریط سابق خواهند شد.

ارسال نظرات