کتابی از مرحوم علامه محمدرضا حکیمی که محبوب حزبالله لبنان است
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ۳۱ مردادماه، سالروز فوت محمدرضا حکیمی، اسلامشناس، متکلم، محدث، عدالتخواه و نویسنده کشورمان است. او از پژوهشگرانی است که موفق شد آثار بسیاری را در موضوعات مختلف تألیف و عرضه کند. به غیر از موسوعه حدیثی الحیات که در نوع خودش شاهکاری حدیثی است، او کتب مهم دیگری را هم به رشته تحریر درآورده است که تصمیم به معرفی آنان داریم.
موسوعه الحیاة
کتابی ۱۲ جلدی به زبان عربی، نوشته محمدرضا حکیمی و دو برادرش علی و محمد حکیمی است. آغاز نگارش این کتاب در سال ۱۳۵۳ بوده و آخرین جلد آن در سال ۱۳۹۴ منتشر شده است. هدف نویسندگان، ارائه سیمای اسلام و تشیع بر محور عدالت اجتماعی و آزادگی فردی بوده و منبع اصلی خود را قرآن و حدیث دانستهاند. همچنین احمد آرام شش جلد اول این آثار را به فارسی ترجمه کرده است.
نقدها و نظراتی هم درباره این کتاب منتشر شده است؛ مثلاً رسول جعفریان، الحیاة را در جهت رهایی از التقاطهای چپ و راست دانسته و یا ابراهیم فیاض آن را در ادامه نهضت پاکدینی و پالایش دین از اسلام تاریخی قلمداد کرده و سیدحسن اسلامی، کتاب را تحت تأثیر پیشفرضهای زمانه، یعنی تفکر چپ در ایران میداند. همچنین سیدحسن اسلامی در کتابی تحت عنوان «رؤیای خلوص» به شکل مفصل به نقد الحیات پرداخته و آن نمونهای از التقاط شیعی، مارکسیسم دانسته است.
از مهمترین ویژگیهای مثبت کتاب این است که حکیمی در این اثر دست به یک سرفصلبندی جدید با توجه به نیاز و اقتضائات زمان زده است. گردآوری احادیث و باببندی بنا به عدالت، اجتماع و سیاست ابداع جالبی بود که توسط محمدرضا حکیمی در این اثر صورت گرفت.
محمدرضا حکیمی الحیاة را یک کتاب انقلابی معرفی میکند. از نظر او انقلاب تغییر احوال ملت است، نه تغییر اشخاص دولت. یعنی هرگاه احوال ملت از ظلم به عدل، از بیکرامتی به کرامت و از اختناق به آزادی تغییر یابد، انقلاب پدید آمده است. اسلام از نظر وی دینی انقلابی است و قرآن انقلابیترین کتاب موجود در دست بشر و ملاک پدید آمدن یک انقلاب راستین انسانی است. هر جا حقوق انسانها، عدالت و آزادی متزلزل شود، انسانهای آزاده و توده مظلوم مردم به حرکت درمیآید، ایثار میکند و حتی شهید میدهد تا بنیاد ظلم و بیحرمتی را واژگون کند.
از سیدحسن نصرالله نقل است که نیرویهای حزبالله لبنان این کتاب را در حلقههای مطالعاتی خود برای افزایش دانستههای دینی میخواندند.
منهای فقر
کتاب «منهای فقر» برگرفتههایی از مجموعه آثار علامه محمدرضا حکیمی، به همت مرتضی کیا، در ۱۲ فصل و با عناوین اسلام و جامعه منهای فقر، اسلام و جامعه منهای تکثر و اسراف، اسلام و هشدار در آخرالزمان، اسلام و حدود مال مشروع، اسلام و تعالیم دین از زبان بزرگان در باب اموال، جنگ فقر و غنا، زکات باطنی، امکانات محرومین، ارتفاعات نهج البلاغه، کاربزرگ و انفاق و ادای حق مال و ثروت از سوی انتشارات علمی و فرهنگی الحیاة منتشر شده است.
کتاب حاضر، مجموعهای از کتب تألیف شده از علامه حکیمی در خصوص موضوعات اقتصادی در اسلام و نحوه مواجهه پیشوایان دینی با موضوع فقر است، بر این اساس عنوان هرفصل از این کتاب، نام یکی از کتب تألیف شده توسط علامه حکیمی است که در هرفصل خلاصهای از آن بسته به موضوع مورد بحث مطرح شده است.
یکی از جذابترین فصول این کتاب مبحث زکات باطنی است که در آن از زکات باطنی با این تعبیر یاد میشود: «زکاتی فراگیر که برای رفع فقر و محرومیت به اموال توانگران تعلق میگیرد و از نظر مقدار، زمان و شرایط با زکات مصطلح متفاوت است». انتخاب چنین نامی ریشه در ماهیت، شرایط و نوع پرداخت این حق مالی دارد؛ چه بر خلاف زکات مصطلح حد نصاب ظاهر و مشخصی ندارد و به میزان شمار محرومان جامعه و توان مالی پرداختکننده وابسته است.
نویسنده در این بخش ضرورت پرداختن به زکات باطنی را از این جهت مهم تلقی میکند که اولاً زکات باطنی به سبب فراگیری و مشروط نبودن به شرایط زکات مصطلح، نقش مهمی در رفع فقر و محرومیت از جامعه و تحقق عدالت اقتصادی و اجتماعی و نیز تکامل روحی پرداختکنندگان دارد. نیک روشن است که تحقق این مهم در گام نخست، منوط به تحلیل فقهی و بررسی زوایا و احکام آن و سپس نهادینه ساختن آن در جامعه است. این حق مالی، به ویژه در زمانی که زکات مصطلح، به سبب محدود بودن منابع یا کوتاهی در پرداخت، پاسخگوی نیازهای محرومان نباشد، اهمیت بیشتری مییابد.
پیام جاودانه
محمدرضا حکیمی با الهام از آیه ۲۴ سوره محمد (اَفَلا یَتَدَبَّروُنَ الْقُرآنَ اَمْ عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها)، عناوین فصول یا گفتارهای بیستگانه کتاب را «تدبّر» (تدبر نخست تا تدبر بیستم) نام نهاده است.
مؤلف محترم از دریچهای نو به موضوعات و مسائل مطرح شده در کتاب پرداخته است و قرآن و پژوهش در قرآن را از دیدگاه معارفی بررسی کرده است. در تدبر نخست با عنوان «معارف چیست ؟» سخن گفته است. در تدبّر سوم (شرک به قرآن کریم) مشکلی بزرگ را مطرح کرده و مینویسد :«مشکل این است که رشتهای به عنوان قرآنشناسی معارفی، نه تفسیر قرآن اصطلاحی، در دانشگاهها که هیچ، در هیچ یک از حوزهها نیز وجود ندارد و مدرسان و استادانی نیز برای این رشته به هم نمیرسند. چه بسا اکثریت فراوانی از مدعیان فضل و نظر اسلامی، از این رشته و از این موضوع و ابعاد آن تصوّر درستی نیز نداشته باشند و همین تفسیرگویی و تفسیرنویسی به سبک متعارف را کمال قرآنشناسی بشمارند و تفسیرهای متداول و متعارف را حدّ نصاب قرآن شناسیِ معارفی و معارفشناسیِ قرآن بشناسند.»
الهیاتالهی و الهیات بشری
کتاب «الهیات الهی و الهیات بشری» (نظرها) مجلد دوم «الهیات الهی، الهیات بشری» (مدخل) است که در دو بخش نظرها (اعترافها) و عرصات داوری تقسیم شده است. بخش اول کتاب حاوی نظرات ۴۲ نفر از دانشمندان مقدم و متأخر از اهالی دین و فلسفه الهیات در طول ۱۲ قرن است. قالببندی حول محور دانشمندان است که در هر عنوان، ابتدا نظر آنان طرح شده و سپس صاحب نظر معرفی میشود و در ادامه نتیجه حاصل شده از نظر آن دانشمند دسته بندی و اظهار میشود.
این مطلب با توضیحات تکمیلی نویسنده به غنای مطالب افزوده است و خوانندگان را از مراجعه به کتب دیگر در این مبحث بینیاز میکند. نکته، فایده، تنبیهات، توضیحات، یادآوریها، نقدها، اشارهها و... توضیحات ارزشمندی است که غالباً در پایان نتیجه به دست آمده از نظر هر دانشمند، از سوی نویسنده کتاب نقل شده است.
بخش دوم کتاب که بسیار خلاصه بیان شده، داوری بین شناسنامه مکتب تفکیک (قرآن و معصومین (ع) و برخی از بزرگان) و شناسنامه اهالی فلسفه و عرفان است. در شناسنامه «قرآن و معصومین (ع) و پیروان آنها» بارها و بارها تأکیده شده است که حکمت واقعی برگرفته از قرآن و حدیث است، و در شناسنامه «فلسفه و عرفان» نظرات دانشمندان در رد قاطعانه بر فلسفه و عرفان تأکید شده است.
نتیجه حاصل از این کتاب این است که نظر این بزرگان همه و همه بر این است که باید بین معارف قرآن و حدیث و معارف فلسفی و عرفانی تفکیک شود؛ زیرا فلسفه و عرفان ما را به سرچشمه زلال اسلام محمدی (ص) راهنمایی نمیکند. نویسنده در مطلبی تحت عنوان «آفاق تأمل» مینویسد: بنگرید و دریابید که آیا اصحاب «مکتب تفکیک» جز این را میگویند که این بزرگان گفتهاند؟
مکتب تفکیک
نویسنده در آغاز مکتب تفکیک را این گونه تعریف میکند: «مکتب تفکیک، مکتب جداسازی سه راه و روش معرفت، و سه مکتب شناختی است در تاریخ شناختها و تأملات و تفکرات انسانی، یعنی راه و روش قرآن، راه و روش فلسفه و راه و روش عرفان. هدف این مکتب نابسازی و خالصمانی شناختهای قرآنی و سره فهمی این شناختها و معارف است، به دور از تاویل و مزج با افکار و نحلهها، و برکنار از تفسیر به رأی و تطبیق، تا حقایق وحی و اصول علم صحیح مصون بماند و با دادههای فکر انسانی و ذوق بشری درنیامیزد و مشوب نگردد.»
پس از آن در کتاب نکاتی در خصوص معارف یا شناخت حق، تاویل، ضرورت تفکیک، مرزبندی حقایق و اهمیت آن در کار شناخت حقایق و مانند آن مطرح میشود. در بخش دیگر در باب مسائل تاریخی و علمی مکتب تفکیک اطلاعاتی درج میشود؛ سپس درباره نگرش تحقیقی مطالبی فراهم میآید. معرفی عالمان تفکیکی از دیگر مطالب این کتاب است.
این افراد عبارتاند از: سید موسی زرآبادی، میرزا مهدی اصفهانی (خراسانی)، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، شیخ علی اکبر الهیان تنکابنی، سید ابوالحسن حافظیان، شیخ هاشم مدرس قزوینی خراسانی، میرزا علی اکبر نوقانی، شیخ غلامحسین محامی بادکوبهای، میرزا جواد آقا تهرانی و شیخ محمد باقر ملکی. در کتاب همچنین چند پیوست در ارتباط با مکتب تفکیک درج شده است.