۳۰ مهر ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۶
کد خبر: ۷۲۲۰۱۲

گفت‌وگو با نسل جوان ، بهترین راه‌حل است؛ حتی در همین شرایط بحرانی

گفت‌وگو با نسل جوان ، بهترین راه‌حل است؛ حتی در همین شرایط بحرانی
رییس اداره تبلیغات اسلامی مشهد:«یک جمع 30نفره از جوانان دستگیرشده دور من حلقه زدند و از اعتراضات و سؤالاتشان گفتند.‌ موقع خداحافظی،یکی از آنها که خیلی هم تند و پرحرارت صحبت می‌کرد،جلو آمد و گفت:«عذرخواهی می‌کنم اگر توهینی شد یا صدای من بالا رفت.»رویش را بوسیدم و گفتم:تو داداش من هستی.

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ در فضای حقیقی و مجازی، به ارتباطات صمیمانه‌اش با نسل جوان و موفقیتش در جذب اقشار مختلف به‌ویژه قشر خاکستری جامعه، معروف است. نزدیکی سنی، حضور همیشگی در محافل جوانان و مجهز بودن به اخلاق خوش و روحیه طنازی، باعث شده حجت الاسلام «محمد فلاح»، اشراف خوبی به مسائل و دغدغه‌های نوجوانان و جوانان داشته باشد و هیچ‌وقت از آنها فاصله نگیرد. تدریس در دانشگاه و حوزه، حفظ ارتباط با مسجد و حالا،‌ ریاست اداره تبلیغات اسلامی شهر مشهد، به این طلبه 37 ساله این امکان را داده که از نزدیک با نسل جوان تعامل داشته باشد و در جریان دغدغه‌ها، مشکلات و خواسته‌های نسل جوان قرار بگیرد.

در روزهای پرماجرایی که از سر می‌گذرانیم، دل‌نگرانی‌های حاجی فلاح برای نوجوانان و جوانانی که همیشه آنها را دوست خود می‌داند، بیشتر از همیشه است. به همین دلیل،‌ حتی از حال جوانانی که در جریان اغتشاشات اخیر دستگیر شده‌اند هم غافل نبوده و برای دیدار و گفت‌وگو با آنها پیشقدم شده است. به همین بهانه، گفت‌وگویی با این طلبه و مدیر جوان ترتیب دادیم و او هم از گلایه‌ها و خواسته‌های این جوانان و هم از برنامه‌ای که در اداره متبوعش برای کم‌کردن فاصله با نسل نوجوان و جوان ترتیب داده‌اند،‌ گفت.

*گفته می‌شود میانگین سنی شرکت‌کنندگان در اعتراضات اخیر، زیر 18 سال بوده است. از همین نقطه شروع کنیم. آیا شما هم از این موضوع شوکه شدید که دهه هشتادی‌ها اکثریت را در این تجمعات به خود اختصاص داده‌اند؟ یا نه، با توجه به ارتباطاتی که در این سال‌ها با این قشر از جامعه داشتید، پیش‌بینی می‌کردید به چنین نقطه‌ای برسیم؟

- از یک جهت پاسخم به این سئوال، مثبت و از جهتی دیگر، منفی است. از این جهت این اتفاق برایم شوک‌آور نبود که از یک طرف جامعه ما در این چندین سال با یک گسست نسلی مواجه بوده و از طرف دیگر در دو سال کرونا، زندگی نسل نوجوان و جوان ما کاملاً با فضای مجازی در هم آمیخته شد؛‌ یعنی آموزش‌هایش را آنجا دید، ارتباطاتش را آنجا گرفت، فضای ذهنی خودش را آنجا ساخت و به هر حال از آنجا خط گرفت. بنابراین قابل پیش‌بینی بود که ما در جایی از این اتفاق صدمه خواهیم دید. اگر می‌بینیم در ماجرای اعتراضات اخیر، این قشر خاص وارد میدان شدند، یکی از دلایلش همین بود که قشری که از همه بیشتر فراغ بال و فرصت داشت که در فضای مجازی حضور داشته باشد، انواع محتواها را ببیند و بشنود و یک سری مرزبندی‌های ذهنی برای او شکل بگیرد، همین نسل نوجوان و جوان بودند.

درست است که افراد سنین بالاتر هم در فضای مجازی حضور و تعامل دارند و در معرض اخبار قرار می‌گیرند اما اولاً آنها تجربه دارند، خیلی زود جوزده نمی‌شوند، خیلی زود به هم نمی‌ریزند و براساس آن تصمیم نمی‌گیرند. نکته بعدی این است که بزرگترها به اندازه این بچه‌ها در فضای مجازی نیستند. مهم‌تر اینکه بزرگسالان با فضای اجتماع و درواقع با فضای حقیقی هم ارتباط دارند. برخلاف یک نوجوان که کاملاً غرق در فضای مجازی شده است. درواقع الان تصورات نسل نوجوان و جوان ما از دنیا و از کشورشان، همان چیزی است که در فضای مجازی به آنها نشان داده می‌شود و اینها خیلی ارتباط با جامعه و فضای حقیقی نگرفته‌اند.

*اما با وجود تمام این پیش‌فرض‌ها، باز هم از نحوه حضور دهه هشتادی‌ها در این تجمعات اعتراضی غافلگیر شدید...

- از این جهت از اتفاقات اخیر شوکه شدم که ما در این تجمعات، یک جمعیت نسبتاً یکدستی را به لحاظ سنی می‌دیدیم که انگار در یک فضا یا خلأیی که ما به آن دسترسی نداشتیم، سازماندهی شده بودند! انگار کاملاً به صف شده و قبلاً آموزش دیده بودند. این بخش ماجرا برای من، شوک‌آور و واقعاً خارج از تصورم بود. البته به قول شهید عزیز ما، حاج قاسم سلیمانی، در دل تهدیدها همیشه فرصت‌هایی هست که در خیلی از فرصت‌ها وجود ندارد. الان فرصتی ایجاد شده است برای کسانی که خواب بودند، این نسل را فراموش کرده بودند و انگیزه‌ای نداشتند با اینها ارتباط بگیرند.

حالا وقت آن است که دلسوزان و ارادتمندان انقلاب بروند با بچه‌های این نسل ارتباط بگیرند. خوشبختانه گروه‌هایی از دوستان هم در همین مدت به تکاپو افتاده‌اند و در اثر همین ارتباطات مستقیم و بی‌واسطه، تصورات اشتباه این بچه‌ها نسبت به انقلاب، دین و جامعه مذهبی دارد به هم می‌ریزد. با همین رویه، ان‌شاءالله ضد تبلیغ طرف مقابل، تبدیل به یک تبلیغ مثبت و مفید می‌شود. اگر ما بجنبیم و همین الان ارتباطمان را با نوجوانان در مدارس و حتی با اینهایی که در اعتراضات دستگیر شدند، آغاز کنیم، اتفاقات خوبی خواهد افتاد.

حجت الاسلام «محمد فلاح»

*به ارتباطاتی اشاره کردید که اخیراً و بعد از این تلنگر، میان دلسوزان کشور و نسل جوان شکل گرفته است. مشتاقیم از مصادیق این اتفاق خوب برایمان بگویید.

- خود ما هفته گذشته با یک جمع تقریباً 4، 5 نفره به زندان مشهد و بند قرنطینه رفتیم؛‌ یعنی همان‌جایی که این بچه‌های دستگیرشده در اغتشاشات را در آنجا نگهداری می‌کنند. البته باید بگویم فقط یک پنجم دستگیرشدگان در زندان باقی مانده بودند و تعداد زیادی از آنها با قید کفالت و ضمانت آزاد شده بودند. یعنی نظام دنبال گیرانداختن و اذیت کردن این بچه‌ها نیست. به هر حال، رفتیم و با جوانانی که در بند قرنطینه باقی‌مانده بودند، دیدار کردیم و حدود 40 تا 50 دقیقه رو در رو و چشم در چشم با آنها گفت‌وگو کردیم.

عکس،‌تزیینی است

یک جمع 30 نفره دور من حلقه زدند و از اعتراضاتشان، سؤالاتشان، اشکالاتشان و هر چه در دلشان بود، حرف زدند.‌ همین‌قدر بگویم که هنگام خروج ما از آن بند، یکی از این بچه‌ها که خیلی هم تند و پرحرارت با من صحبت می‌کرد، جلو آمد و با یک لحن دوستانه‌ای گفت: «عذرخواهی می‌کنم اگر یک وقت توهینی شد یا موقع صحبت، صدای من بالا رفت.» یعنی هیچ برخورد خصمانه‌ای با من نداشت. ما کاملاً مثل 2 دوستی بودیم که با هم یک اختلاف‌نظر و اختلاف سلیقه دارند و حالا بعد از اعلام نظرشان، می‌خواهند از دل هم در بیاورند.

عکس، تزیینی است

*یعنی همین دیدار و گفت‌وگوی کوتاه هم تأثیر خودش را در کم کردن این فاصله‌ها گذاشته بود...

بله. من روی آن پسر جوان را بوسیدم و گفتم: تو داداش من هستی. الان برای تو یک مشکلی پیش آمده،‌ من آمده‌ام پیشت و می‌خواهم کمکت کنم. امروز آمده‌ام اینجا که ببینم حرفت چیست و چه اعتراضی داری که لااقل بلندگوی تو باشم و بروم حرف تو را به مسئولان بزنم... این حرف خیلی برایش دلچسب بود. فقط هم او نبود. جوان دیگری که صورت و گردنش پر از خالکوبی بود و من شبیهش را جایی ندیده بودم، نزدیک من آمد و گفت: «خدا را شکر یک نفر پیدا شد ما با او حرف بزنیم. خدا خیرتان بدهد که آمدید و ما توانستیم حرف‌های دلمان را که یکسره بین خودمان رد و بدل می‌کردیم، به شما زدیم.» آن جوان در آخر یک حرف زد که خیلی برای من غصه داشت. گفت: «من در عمرم با دو تا روحانی حرف زدم. یکی از آنها، شما بودید که اینجا در زندان سراغ ما آمدید.» این واقعاً برای من غصه داشت که من چرا این جوان و امثال او را قبلاً در خیابان ندیدم،‌ چرا تا آن موقع به او دقت نداشتم و توجه نکرده بودم...

*از اهم حرف‌های آن جوانان هم بگویید. این بچه‌ها چه خواسته‌ای داشتند؟ چه حرف‌هایی روی دلشان سنگینی کرده بود که آمدند در خیابان فریادش بزنند؟

- عرض کردم اینها در فضای مجازی بوده‌اند و در آن فضا به اینها گفته شده که جمهوری اسلامی ظلم کرده و دختر مردم را کشته و اینها هم باور کرده‌اند. اما وقتی که آمدند در میدان و با توجه به کارهای رسانه‌ای و روشنگری‌هایی که انجام شد، فهمیدند این ادعای کشته شدن خانم امینی پشتوانه‌ای ندارد، مطالبه‌شان را عوض کردند. وقتی از آنها پرسیدم حرف و درخواستتان چه بود که به خاطرش به خیابان آمدید،‌ گفتند: «ما دلخور بودیم به خاطر بعضی از فسادهایی که در بدنه نظام داریم می‌بینیم، به خاطر بعضی از اختلاس‌ها، به خاطر مشکلات بیکاری و گرانی و امثالهم. ما آمدیم اینها را فریاد بزنیم. آمدیم این حرف‌ها را بزنیم.»

در جواب این دوستان گفتم: عزیزان من! شما دارید مطالبه بحق خودتان را مطرح می‌کنید در حالی که نظام با شما دارد جریانی برخورد می‌کند. می‌دانید چرا؟ چون شما در جریان و بستر باطلی ورود پیدا کردید. چون آن کسی که جریان این اغتشاشات را دارد رهبری می‌کند، مطالبات حق شما را نمی‌خواهد. او دنبال زدنِ ایران است. بچه‌ها گفتند: «ما با رجوی کاری نداریم. پهلوی را دوست نداریم. ما از اینها متنفریم.» در جواب گفتم: شما فکر می‌کنید فردای براندازی، حکومت تحویلِ تفکرِ شما می‌شود یا آنها؟ اینجا، بچه‌ها به فکر فرو رفتند. گفتم خب تو که می‌گویی من او را نمی‌خواهم، اتفاقاً او سوار جریان این اعتراضات است و موج، دست اوست.

یکی از گلایه‌های این بچه‌ها هم این بود که بعضی از آنها می‌گفتند: چرا باید با من برخورد این شکلی شود؟ چرا من باید زندان بیفتم؟ من که چیزی نگفتم، من که کاری نکردم. پاسخ تمام این سؤالات همین بود که اینها دقت نداشتند که جریان، جریان باطلی بوده است و حاکمیت با یک جریان دارد مقابله می‌کند که یک عده هم طبیعتاً فریب خورده‌اند و در این جریان ورود پیدا کرده‌اند. درواقع آن جریان خودش را پشت مطالبات اینها مخفی کرده، این‌ها را جلو انداخته و دارد کار خودش را پیش می‌برد. چند بار که این مسئله مطرح شد، بچه‌ها آرام‌تر شدند. یعنی آنهایی که اعتراض داشتند چرا با ما برخورد شد، چرا ما را گرفتند، چرا ما را با باتوم زدند؟ به آنها گفتم: ماجرا را شخصی نگاه نکنید. این یک جریان است و پلیس و نظام دارد با جریان برخورد می‌کند نه با شخص شما. کسی آنجا از شما نمی‌پرسد که حرف تو چیست. می‌گویند این موجی که الان راه افتاده، سرنخ آن در خارج از کشور است،‌ کومله دارد این را تغذیه می‌کند، منافقین هستند که دارند مدیریتش می‌کنند.

*بچه‌ها منطق جملات شما را پذیرفتند؟

بله. این استدلال‌ها را که مطرح کردم، حق را به طرف مقابلشان دادند. گفتم: خودتان را بگذارید جای حاکمیت. تصور کنید شما حاکمیت هستید و یک عده‌ای با یک جریان باطل آمده‌اند می‌خواهند در کشور شما سر و صدا راه بیندازند و اغتشاش کنند. به خودتان حق دفاع نمی‌دهید؟ حالا قضاوت کنید. شما چطور در نقش معترض به خودتان حق می‌دهید حمله کنید و بزنید. نیروهای پلیس هم به خودشان حق می‌دهند که از خودشان دفاع کنند... آن روز، خیلی از مباحث را با همین ادبیات جلو بردم و با آنها صحبت کردم. بچه‌ها هم خدا را شکر آنقدر فهم و منطق داشتند که به حرف‌های من فکر کنند. چون من دلیل حضورم را برایشان روشن کرده بودم. به آنها گفتم: بنا نیست من اینجا شما را قانع کنم یا چیزی را به شما بقبولانم. صرفاً آمده‌ام حرف‌های شما را بشنوم و حرف‌های خودم را هم به شما بگویم. دوست داشتید، بپذیرید و دوست نداشتید، نپذیرید.

غالب بچه‌هایی که در جمع نشسته بودند، با اینکه از گرفتار شدن در زندان ناراحت بودند اما به این حرف‌ها گوش می‌دادند و فکر می‌کردند. در آخر هم، با حال دیگری از آن جمع، بلند شدند. چند نفری هم که داشتند با صدای بلند اعتراض‌شان را می‌گفتند، همان‌ها هم انتهای بحث رویکردشان متفاوت شده بود.

*بنابراین معتقدید گفت‌وگو با این نسل، بهترین راه‌حل است؛ حتی در همین شرایط بحرانی؟

- ببینید، این گفت‌وگوی ما بهترین گفت‌وگو در بدترین زمان و مکان بود ولی چاره‌ای نداشتیم. اتفاقاً این بچه‌ها گله کردند و گفتند: «حالا که ما گیر افتادیم، آمدید و دارید با ما صحبت می‌کنید و حرف‌های ما را می‌شنوید؟» در جوابشان گفتم: بینی و بین الله، در آن شرایطی که شما در خیابان بودید، کوله‌تان پر از سنگ بود، نارنجک دستی با خودتان آورده بودید، کوکتل مولوتوف آورده بودید، چاقو در کیفتان داشتید، فضا فضای ملتهبی بود و این طرف گروه مسلح ایستاده بود، شما می‌آمدید با من حرف بزنید؟ حرف مرا گوش می‌کردید؟ خودشان یک لبخندی زدند و تأیید کردند که بله، آنجا جای صحبت نبود. و من غصه خوردم از اینکه قبل از آن با این بچه‌ها ارتباط نداشتیم.

حجت الاسلام فلاح در دانشگاه

*چرا؟ چه مانعی وجود دارد که شکاف و فاصله ایجاد می‌کند میان جوانان و نوجوانان دهه هشتادی و نودی با نسل‌های قبل و مثلا به طور مشخص با طلبه‌ها؟

- به هر حال ما هم بضاعت‌مان محدود است. یعنی ما - طلبه‌ها و فعالان فرهنگی که کار با جوانان را بلد باشند - واقعاً تعدادمان آنقدر زیاد نیست که بتوانیم با همه بچه‌های این نسل ارتباط برقرار کنیم و برایشان برنامه داشته باشیم. از طرف دیگر، شیوع کرونا فرصت حضور در فضاهای حقیقی را از بین برد و این ظرفیت را از ما گرفت که ما با این بچه‌ها ارتباط مستقیم داشته باشیم. متاسفانه وقتی هم بچه‌ها وارد فضای مجازی بشوند، چون آن بسترها مال ما نیست، طبیعتاً هیچ‌جوری نمی‌توانیم با آنها ارتباط بگیریم. یعنی من اگر بهترین مطالب را هم در اینستاگرام بگذارم، باز هم در favorite یا به قول معروف، برگزیده‌های این نوجوان نیست. نوجوانی که دوست دارد برود در آن فضا فیلم نگاه کند، فلان مطلب، فلان عکس، فلان صوت را ببیند و بشنود، هرگز بهترین مطلب من هم به چشم و گوش او نخواهد رسید. یعنی آن پلتفرم طوری طراحی شده است که این قبیل مطالب را به سمع و نظر او نمی‌رساند. وقتی زمین، زمین دشمن است، ما اگر هم بخواهیم ورود پیدا کنیم، امکان ارتباطی‌مان محدود خواهد بود.

*یعنی معتقدید اثرگذاری فضای مجازی روی جوانان ما به حدی است که دیگر پذیرای ارتباطات دوستانه حقیقی و برنامه‌های فرهنگی مثل فعالیت‌های طلبه‌ها نیستند؟

- اجازه بدهید تحلیل یکی از دوستان را در این زمینه برایتان بازگو کنم. ببینید، من زیاد به زندان رفت و آمد داشتم و با زندانیان بندهای مختلف ملاقات و گفت‌وگو می‌کردم. هنوز هم به بهانه‌های مختلف به دیدار زندانیان می‌رویم. الان گروهی از دوستان من به صورت ثابت در یکی از بندهای زندان مشهد حضور و فعالیت دارند. درواقع آنها چند طلبه هستند که این بند که حالا به بند «معراج» معروف شده، به آنها سپرده شده است. این دوستان در آن بند، نماز جماعت بسیار پرشوری دارند، جلسات قرآن خوبی دارند، دوره‌های آموزشی خوبی برای زندانیان تدارک دیده‌اند. طوری شده که خود مسئولان زندان می‌گویند کم‌چالش‌ترین، بهترین و آرام‌ترین بندی که ما داریم، همین بند معراج است. حالا این بند معراج یا بند 103 در زندان مشهد، چه جایی است؟ اینجا محل نگهداری بزهکاران است؛ زندانیانی که یا مرتکب قتل شده‌اند یا خلافکارند و مرتکب سرقت، کلاهبرداری و بزه‌هایی از این قبیل شده‌اند. این‌ها نه آرمان مقدسی پشت کارشان است و نه خودشان را محق می‌دانند. درواقع پذیرفته‌اند که خطایی کرده‌اند و این هم عقوبت آن است. به حاکمیت هم حق می‌دهند که اینطور با آنها برخورد کند. هر حاکمیتی با خلافکاران همینطور برخورد می‌کند.

اما در بند قرنطینه (محل نگهداری دستگیرشدگان اغتشاشات) که ما رفتیم، جوان‌هایی را دیدم که خودشان را محقق می‌دانند. معتقدند پشت کارشان یک آرمان مقدس وجود دارد، آن هم بحث عدالت‌خواهی و مقابله با ظلم است. حالا کاری نداریم که در بحث مصداق و در بحث جریان، این‌ها دچار خطا شدند ولی واقعاً متفاوت هستند. این‌ها خودشان را از نظام و حاکمیت طلبکار می‌دانند. این‌ها دیگر مثل آن زندانیان بند بزهکاران نیستند. کاملاً جنس‌شان متفاوت است. آن تحلیلی که دوست ما ارائه کرد و من با توجه به آنچه در کف میدان اغتشاشات و آنچه در بند قرنطینه مشاهده کردم، این تحلیل را خیلی بجا دیدم، اینجا موضوعیت پیدا می‌کند. دوست ما در تحلیل جریان اغتشاشات اخیر، بحث «نیت» ها (neet) را مطرح کرد.

تصویری نمادین از زندگی یک نیت(neet)

*نیت(neet) به چه کسی گفته می‌شود؟

- نیت‌ها در دنیا یک جمعیت شناخته‌شده هستند. جوانان بین 18 تا 25 سال که نه اشتغال به تحصیل دارند و نه کار می‌کنند و نه حتی حرفه‌ای می‌آموزند. «نیت» به طور خلاصه اینطور تعریف شده: دور از کار، تحصیل و مهارت آموزی. نیت‌ها اکثر اوقات خودشان را در فضای مجازی یا در گیم‌نت‌ها و امثال این می‌گذرانند. نیت‌ها در همه کشورهای دنیا به عنوان یکی از معضلات محسوب می‌شوند. ما در کشور حدود چهار و نیم میلیون نیت دختر و سه نیم میلیون نیت پسر و درمجموع 8 میلیون نیت داریم! البته بخش کوچکی از این جوان‌هایی که در اغتشاشات اخیر به خیابان آمده‌اند، نیت هستند و نه همه آنها چون ما تحصیل‌کرده دانشگاهی هم در میان آنها داشتیم. توجه داشته باشید اینطور نیست که نیت‌ها با حکومت جمهوری اسلامی مشکل داشته باشند. این‌ها با ساختار، حاکمیت و قانون، مشکل دارند. این‌ها کلاً ساختارگریز هستند. شما اگر به آنها یک شغل مثلاً با درآمد 10 میلیون تومانی پیشنهاد کنید، قبول نمی‌کنند. این‌ها اصلاً کلاً علاقه‌ای به اینکه در ساختار قرار بگیرند و کاری بکنند، ندارند. این‌ها معضل هستند. درصد بسیار کمی از این نیت‌ها (چیزی حدود 2/2 تا 2/9درصد آنها) در این تظاهرات و اغتشاشات حضور داشتند. چرا؟ چون اینها آنقدر تنبل و به زمین چسبیده هستند که حال و حوصله اینکه برای اعتراض به خیابان بیایند، ندارند.

اما نکته مهم، خطر نیت‌ها در فضای مجازی است. یعنی اینها چون متکثر هستند و به دلیل بیکاری، در فضای مجازی خیلی زیاد وقت می‌گذارند، خطرناک می‌شوند. یعنی اینها هیچ کار دیگری ندارند جز چرخیدن در فضای مجازی و وایرال کردن محتواهایی که به آنها داده می‌شود. این‌ها در فضای مجازی خیلی موج‌آفرینی می‌کنند. و من، «نیت» در این بچه‌های دستگیر شده، زیاد دیدم. یعنی کسانی که هیچ کار خاصی نداشتند. نه شغلی داشتند و نه تحصیلاتی و نه مشغول به تحصیل بودند. دنیای اینها در فضای مجازی شکل گرفته، در همان‌جا هم به اصطلاح رشد پیدا کرده‌اند و ذهنیت‌شان شکل گرفته است. به همین دلیل هم وقتی در فضای مجازی برای حضور در خیابان فراخوان داده شده بود، این‌ها آمده بودند و از شلوغی‌ها و بعضی از برخوردها خوراک مجازی تهیه می‌کردند و آن را در فضای مجازی وایرال می‌کردند.

*این یکی از نقدهایی است که به حاضران در اغتشاشات وارد شده است؛‌ اینکه تابع محض فضای مجازی هستند و از خود فکر و تحلیل ندارند. با توجه به اینکه شما با دستگیرشدگان دیدار و گفت‌وگو داشتید، نظرتان در این زمینه چیست؟

- دقیقاً همین‌طور است. مثلاً وقتی درباره موضوعی با این بچه‌ها صحبت می‌کردم، گفتم: تلویزیون هم مستندی در این زمینه پخش کرد. اما آنها کاملاً با چشم بسته بدون اینکه هیچ تأملی کنند، گفتند: «ما هیچ‌چیز را از صدا و سیما نمی‌پذیریم.» به آنها گفتم: به تعبیر امیرالمؤمنین(ع)، حتی انسان بسیار دروغگو هم گاهی اوقات حرف راست می‌زند. گفتم: من که الان مقابل شما نشستم و می‌گویم بی‌بی‌سی و من‌وتو و امثالهم دارند دروغ‌پردازی می‌کنند، اینطور نیست که بگویم همه چیزهایی که می‌گویند، دروغ است. باز هم می‌گویم به هر حال یک چیزهایی از واقعیت‌ها و راست‌های جامعه را هم منعکس می‌کنند. آخه شما چقدر نسبت به صدا و سیمای جمهوری اسلامی بی‌اعتماد هستید که می‌گویید هیچ چیز را از او باور نمی‌کنید؟!... یعنی این اثرپذیری شدید از فضای مجازی و این اعتمادزدایی از رسانه ملی متأسفانه به وضوح در این بچه‌ها دیده می‌شد. این یک نقطه ضعف بود. یعنی این نسل این مشکل را دارند. حالا باز در فضای حقیقی و در گفت‌وگوی دو طرفه‌ای که داشتیم، این‌ها یک سری واقعیت‌ها را درک کردند اما در فضای مجازی اینطور نیست.

تصویری از جلسات معروف به کرسی های آزاداندیشی در دانشگاه با حضور حجت الاسلام فلاح در سال های قبل

*به تأثیر گفت‌وگویی که با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات داشتید، اشاره کردید. بیشتر در این باره توضیح دهید. فکر می‌کنید ماحصل آن دیدار چه بود؟

  • بچه‌ها متوجه شده بودند من یک مسئولیتی دارم. وقتی صحبت می‌کردیم و بچه‌ها هم نظرات و انتقادهایشان را می‌گفتند، مشخص بود بعضی از ساختارهای ذهنی‌شان که از قبل شکل گرفته بود، کاملاً فرو می‌ریخت. ببینید، ما هم اگر نسبت به یک گروه، ذهنیت بد و ناخوشایندی داشته باشیم، وقتی یک نفر از آن گروه بیاید با ما مهربانه حرف بزند و منطقی گفت‌وگو کند، چقدر نگاه ما نسبت به آن گروه عوض می‌شود؟ من چنین چیزی را در آن دیدار درک کردم. یعنی در ابتدا یک نگاه کاملاً منفی در آنها نسبت به خودم حس می‌کردم اما وقتی گفت‌وگو کردیم و زمانی که آنها حرف می‌زدند و می‌دیدند من دارم به حرف‌هایشان گوش می‌کنم، می‌فهمیدم آن ساختار منفی در ذهنشان دارد می‌ریزد. بنابراین فکر می‌کنم آن دیدار خیلی تأثیر مثبتی بر آن جوانان داشت.
  • *بنابراین هنوز بستر برای برقراری این ارتباطات فراهم است. از نظر شما الان چه باید کرد؟ قطعاً تمام مشکلات موجود در نسل جدید را نمی‌توان به گردن فضای مجازی انداخت و باید بپذیریم از طرف خانواده، مدرسه و حاکمیت هم سهل‌انگاری‌هایی درباره این نسل وجود داشته است. حالا برای اینکه شکاف میان نسل دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها با نسل‌های قبلی،‌ عمیق‌تر از این نشود، چه باید بکنیم؟

    - درست است. الان فرصت خوبی است که دغدغه‌مندان و دلسوزانی که تا حدی به خودشان آمده‌اند، به ماجرا ورود پیدا کنند و به جمع این بچه‌ها بروند و با آنها صحبت کنند. اتفاقاً من چند روز قبل و در ایام میلاد پیامبر اکرم(ص) به جشن شروع سال تحصیلی دانشجویان جدیدالورود دانشگاه گناباد دعوت شده بودم. نمی‌دانستم قرار است با چه فضایی مواجه شوم. با اتفاقاتی که اخیراً از مدارس و دانشگاه‌ها نقل می‌شود، واقعاً نمی‌دانستم این جوانان با حضور یک چهره روحانی در جشن‌شان چه برخوردی خواهند داشت. اما اتفاق فوق‌العاده‌ای افتاد. به لطف خدا آنقدر این بچه‌ها با شور و حرارت و علاقه برخورد کردند که حد ندارد. من فقط با آنها گرم گرفتم. فقط خواستم جلسه آنها جلسه شاد و مورد پسند دلشان باشد. آن‌ها هم خیلی استقبال خوبی کردند. جشن هم یک جشن عمومی بود و به قشر و گروه خاصی تعلق نداشت. فضای مراسم آنقدر خوب و صمیمانه بود که در انتهای مراسم از دانشجویان اجازه گرفتم و گفتم موافقید یک فیلم سلفی با هم بگیریم تا در صفحه خودم منتشر کنم؟ همه اظهار لطف و موافقت کردند و فیلم شاد و خاطره‌انگیزی شد.

    حاجی فلاح در برنامه تفریحی دانشجویان

     ما اگر در مدارس هم همین ارتباطات را شروع کنیم، سعه صدر داشته باشیم و در درجه اول بتوانیم ارتباط خوبی با نوجوانان برقرار کنیم، فاصله‌ها کم می‌شود. بعد از ایجاد این ارتباط، فرصت گفت‌وگو هست. ما از همان اول نباید وارد گفت‌وگو شویم. اول باید با آنها ارتباط برقرار کنیم و دوست شویم. فرصت بدهیم تا ما را به‌عنوان فردی که می‌خواهد با آنها حرف بزند و حرف‌هایشان را بشنود، بپذیرند. بعد، گفت‌وگو را شروع کنیم. ببینید، شکل‌گیری این ارتباطات دوستانه در فضای حقیقی، می‌تواند به حل مشکلات ناشی از فضای مجازی هم کمک کند. به عبارت دیگر، تأثیرگذاری منفی فضای مجازی زمانی می‌تواند از بین برود که ما در فضای حقیقی ارتباط‌مان را با مخاطب شکل داده باشیم. اگر ما در جامعه، در مدرسه، در دانشگاه با جوان خودمان ارتباط گرفته باشیم، او حتی اگر در فضای مجازی ما را دنبال نکند هم، به خاطر آن ارتباط حقیقی که با ما برقرار کرده، خیلی مسائلش قابل حل است. ما دقیقاً جایی ضربه خوردیم که فرصت ارتباط حقیقی با جوانان‌مان در فضای جامعه را از دست دادیم.

    حاجی فلاح در جمع نوجوانان

    *در پایان این گفت‌وگو مشتاقیم بدانیم خود شما با توجه به مسئولیتی که این روزها در اداره تبلیغات اسلامی شهر مشهد دارید، آیا طرح و برنامه خاصی برای ارتباط با نسل نوجوان و جوان شهرتان دارید؟ آیا حرکتی را برنامه‌ریزی کرده‌اید که از این به بعد، نگاه ویژه‌ای به نسل جدید و به طور مشخص، دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها داشته باشید؟

    - بله. چند روز قبل با محوریت همین مسائل،‌ جلسه‌ای با مسئولان آموزش و پرورش استان خراسان رضوی داشتیم. در آن جلسه، گروه‌های مختلفی شرکت داشتند ازجمله دفتر تبلیغات، معاونت تبلیغ حوزه و سازمان تبلیغات اسلامی و با هم‌فکری دوستان، فرآیندی طراحی شد برای جذب، آموزش و اعزام مبلغان به فضاهای دانش‌آموزی. در این شرایط که بچه‌ها دارند از فضای مجازی یک سری خوراک دریافت می‌کنند، ما می‌خواهیم بستری فراهم کنیم که آنها برای یک بار هم شده، مجموعه‌ای از واقعیت‌های مرتبط با جامعه را در فضای حقیقی ببینند و بشنوند. معتقدیم همین که با افراد آگاه و دلسوز ارتباط بگیرند و محتواهای مفید و هدفمند را ببینند و بشنوند، در مقابل بسیاری از فضاسازی‌های مسموم مجازی واکسینه خواهند شد.

    الحمدلله اتفاقات خوبی دارد رقم می‌خورد. می‌دانید، وقتی حضرت آقا موضوع جهاد تبیین را مطرح کردند، خیلی‌ها گنگ بودند و نمی‌دانستند چه چیزی را و در کجا باید تبیین کنند. حالا دیگر شرایط این کار فراهم شده و الان بهترین موقعیت برای تحقق فرمان آقاست. این جهاد را هم آقا، واجب فوریِ عینی می‌دانند. یعنی هم باید فوراً انجام شود و هم، عینی است و بر تمام افراد جامعه واجب است. الان زمینه خوبی فراهم شده برای تحقق این موضوع و ان‌شاءالله ما هم بتوانیم رسالتمان در این زمینه را در فضای دانش‌آموزی و دانشجویی ایفا کنیم.

     

    پایان پیام/

ارسال نظرات