۲۳ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۱
کد خبر: ۷۲۳۷۸۱

ماجرای حمله ساواک به منزل امام

ماجرای حمله ساواک به منزل امام
در سال ۱۳۴۶ به دنبال اعلام حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر حرام بودن کمک به اسرائیل، رژیم پهلوی دست به چند عمل ددمنشانه و انتقام‌جویانه علیه مرجعیت و روحانیت زد که به آن می‌پردازیم.

به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، در سال 1346 به دنبال اعلام حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر حرام بودن کمک به اسرائیل، رژیم پهلوی دست به چند عمل ددمنشانه و انتقام‌جویانه علیه مرجعیت و روحانیت زد که به آن می‌پردازیم.

در ابتدا در تابستان آن سال به مدرسه فیضیه یورش برد و اسباب و اثاثیه جمعی از طلاب را غارت کرد و به واسطه مخالفت‌های زیادی که در ایران و عراق علیه این اقدام انجام گرفت، رژیم ناگزیر شد تا کوتاه آمده و طلاب دستگیر شده را به حوزه برگرداند. پس از آن به جمع آوری عکس‌های حضرت امام از مدارس علوم اسلامی و مغازه ها پرداخت. سپس در تاریخ سه شنبه ۲۲ آبان ۱۳۴۶ با عنوان بازرسی به منزل امام راحل در قم یورش برد و کلیه کتاب‌های امام همراه با اوراق و اسناد تاریخی به ساواک انتقال یافت.

اقدام بعدی رژیم حمله به کتابخانه جدیدالتأسیس امام راحل در قم با عنوان کتابخانه ولی عصر (عج) بود. در این یورش هزاران جلد از کتاب‌های علمی، فلسفی، سیاسی، اقتصادی و اخلاقی به غارت رفت و در کتابخانه نیز مهر و موم شد. در همین زمان رژیم مسئولان پرداخت شهریه حضرت امام خمینی (ره) را نیز به ساواک فرا خواند.

آیت الله سید حسین موسوی در خاطرات خود واقعه حمله به بیت امام راحل را اینگونه بیان می‌کند: در سال 43 شخصی منزلی را به امام هدیه کرد و ایشان دستور داد که از آن منزل به عنوان‏‎ ‎‏کتابخانه عمومی استفاده شود؛ ولی تا دو ـ سه سال هیچ استفاده ای از آن منزل نمی شد‏‎ ‎‏اما بعد از دو ـ سه سال کتاب‌های حضرت امام را به آنجا منتقل کردند تا مورد استفاده‏‎ ‎‏طلاب قرار گیرد. علاوه بر این سالن بزرگش را نیز برای تدریس در اختیار حوزه علمیه قم قرار‏‎ ‎‏دادند که من یادم هست حضرت آیت الله فاضل لنکرانی درس کفایه اش را که از درس‌های‏‎ ‎پرطرفدار حوزه بود و حدود دویست نفر از طلاب در آن شرکت می کردند به این مکان‏‎ ‎‏انتقال داد.

ایشان در ادامه نقل می‌کنند: رفت و آمد نسبتاً زیاد طلاب در آن محل و خروج همزمان عده زیادی از‏‎ ‎‏طلبه ها به هنگام اتمام درس آقای فاضل و دروس دیگر، از جایی که نام امام خمینی (ره) را بر خود‏‎ ‎‏داشت برای ساواک و رژیم قابل تحمل نبود؛ به همین دلیل آنجا را هم مورد حمله قرار‏‎ ‎‏دادند و ظاهراً تعدادی از کتاب‌های دست نویس و خطی حضرت امام مثل ‏‏دیوان شعر‏‏، ‏‏حاشیه‏‎ ‎‏بر کفایه‏‏ و ‏‏حاشیه بر فصوص‏‏ ایشان را که از کتاب‌های بسیار ارزشمند بود با خودشان بردند و در‏‎ ‎‏کتابخانه را هم بستند. بعد از مدتی آقای فقیهی یکی از علمای قم رفت و از امام‏‎ ‎‏اجازه خواست که این محل را به درمانگاهی جهت استفاده عموم تبدیل کند که‏‎ ‎‏ایشان اجازه داد و این درمانگاه با نام دارالشفاء ثقلین کارش را آغاز کرد که هنوز هم دایر‏‎ ‎‏است منتها بعد از انقلاب کامل تر و مجهزتر شد و با نام «قرآن و عترت» به فعالیت خود ادامه‏‎ ‎‏می‌دهد.‏

‏‏آقای موسوی تبریزی در این کتاب آورده است: درخصوص کتاب‌های سرقت شده توسط ساواک بی مناسبت نیست که عرض کنم در‏‎ ‎‏زمانی که آیت الله العظمی نوری همدانی (پدر خانم بنده) امام جمعه همدان بود، یک روز به منزل‏‎ ‎‏ما در جماران آمد و به من گفت: می خواهم خدمت حضرت امام برسم اگر امکان دارد‏‎ ‎‏هرچه زودتر وقت ملاقات برای من بگیرید که من بلافاصله به حاج احمد آقا گفتم و‏‎ ‎‏ایشان گفت: فردا در فلان ساعت بیاید. من از آیت الله العظمی نوری علت درخواست ملاقات با امام‏‎ ‎‏را پرسیدم؟ ایشان گفت: دیروز یک نفر پیش من آمد و این چند تا کتاب را آورد و گفت:‏‎ ‎‏من این کتاب‌ها را از یک دستفروش به قیمت خیلی نازلی خریدم اما وقتی باز کردم دیدم به‏‎ ‎‏عربی نوشته شده و نمی توانم استفاده کنم با خودم گفتم بهتر است من این کتاب‌ها را به‏‎ ‎‏آقای نوری همدانی هدیه بدهم؛ این بود که کتاب‌ها را خدمت شما آورده ام ـ و من وقتی‏‎ ‎‏کتاب‌ها را ملاحظه کردم با تعجب دیدم که یکی از آنها با خط حضرت امام و ‏‏حاشیه بر‏‎ ‎‏فصوص‏‏ ایشان بود و از کتاب‌های خطی حضرت امام است و یکی از آنها نیز ‏‏حاشیه بر کفایه‏‎ ‎‏مرحوم آقای حاج آقا مصطفی بود. ظاهراً این کتاب‌ها که در تهران و در مرکز ساواک‏‎ ‎‏نگهداری می شد در اوایل انقلاب به هنگام حمله مردم به مراکز ساواک سرقت شده و‏‎ ‎‏همین طور دست به دست گشته تا به همدان و در نهایت به دست آقای نوری همدانی رسیده‏‎ ‎‏است و چون ایشان می خواست این کتاب‌ها را روز بعد به دست امام بسپرد من از سر شب‏‎ ‎‏نشستم و ‏‏حاشیه بر فصوص‏‏ امام را تا صبح مطالعه کردم و واقعاً لذت بردم. این کتاب را‏‎ ‎‏حضرت امام طبق تاریخی که در خود کتاب بود حدوداً در سن 27 سالگی نوشته است‏‎ ‎‏که حاوی مطالب بسیار ناب و پخته ای بود که تا آن روز نه دیده و نه شنیده بودم مثل‏‎ ‎‏مطالبی درباره برزخ و احوال روز قیامت و عذاب الهی و جهنم و دیدگاه‌های بالای‏‎ ‎‏عرفانی که ایشان در این زمینه ها داشت. به هر حال فردای آن روز آقای نوری همدانی‏‎ ‎‏خدمت امام رسید و من به خاطر اینکه آن موقع دادستان کل انقلاب بودم و باید به محل‏‎ ‎‏کارم می رفتم نتوانستم همراه ایشان بروم و آقای نوری بعداً برای ما نقل کرد که امام با‏‎ ‎‏دیدن کتاب‌ها فوق العاده خوشحال شد. لازم به ذکر است که این کتاب‌ها در حال حاضر چاپ‏‎ ‎‏و منتشر شده است ولی بعضی از کتاب‌های دیگر امام مانند ‏‏دیوان شعر‏‏ امام هنوز هم پیدا‏‎ ‎‏نشده است.‏ [۱]

[۱] کتاب خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)

ارسال نظرات