مهم ترین هدف سه کشور اروپایی از «جنگ ترکیبی» علیه ایران چیست؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی ۱۲ آبان و در روزهایی که خیابانهای تهران و تعدادی دیگر از شهرهای ایران هنوز جولانگاه اغتشاشگران و آشوبطلبانی قرار داشت که با تحریک رسانههای خارج از ایران و گروهی از مقامات اروپایی و آمریکایی به اسم مردم و به بهانه فوت خانم مهسا امینی، زندگی را بر مردم کوچه و خیابان سخت کرده و به خیال خام خود منتظر تغییرات بنیادین در ایران بودند، از مهمترین ویژگی تحولات جاری در ایران «رمزگشایی» کردند و با توصیف آنچه بعد از فوت خانم امینی رخ داده بود به عنوان «جنگ ترکیبی»، نگاهها و توجهها را به ابعاد مختلف تحولات معطوف کردند.
«جنگ ترکیبی» که از اواسط شهریور ماه علیه ایران به راه انداخته شد، ابعاد و زوایای پیدا و پنهان مختلفی دارد که برخی از این زوایا برای هر ناظر بیطرف و منصفی، با مشاهده عینی تحولات جاری در کف خیابانها، قابل درک و تشخیص بود، هر چند در همان شرایط نیز بسیاری خود را پشت نام «مطالبات مردمی» پنهان میکردند و نمیخواستند شرایط حساس کشور را درک کنند، و برخی از زوایای آن را نیز مرور زمان، نور بر آن خواهد تاباند و بر همگان آشکار خواهد شد.
اما تقریبا میتوان گفت در سه دهه گذشته ایران هیچگاه با چنین شرایط پیچیدهای که به درستی از آن به عنوان «جنگ ترکیبی» یاد شده، روبرو نشده بود. شناسایی ابعاد و زوایای مختلف این «جنگ ترکیبی» باید بخشی از «جهاد تبیین» در کشور باشد. زوایای پیدا و پنهان آن که شناسایی شد، هر کدام از آن باید به درستی و با حوصله مورد بررسی موشکافانه قرار گیرند و برای مدیریت آن و تلاش برای جلوگیری از تکرار آن برنامه های ریزی راهبردی متناسب، انجام داد.
بدون تردید یکی از مهمترین ابعاد این «جنگ ترکیبی» حوزه سیاست خارجی بود که شایسته توجه دقیق است. در حوزه سیاست خارجی در ۴ ماه گذشته و متعاقب تحولاتی که به دنبال فوت خانم امینی در کشور اتفاق افتاد، چند جریان قوی شکل گرفت که راهبری هر یک از این جریانها را یکی از کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلیس و یا آلمان برعهده داشتند و این مربع راهبری، دنباله روی زیادی هم داشتند که به دلایل مختلف انتخاب دیگری جز دنباله روی چشم بسته از رویکرد این هسته ۴ کشوری، نداشتند.
آنچه این کشورها در این مدت انجام دادند باید بعنوان بخشی از حافظه تاریخی دیپلماسی و سیاست خارجی کشور به درستی ثبت و مورد توجه قرار گیرد و در تمام معادلات و مراودات آینده حوزه سیاست خارجی، همواره جای ثابتی در عناصر تشکیل دهنده رویکردها و راهبردهای ما در سیاست خارجی داشته باشد.
«اتخاذ سیاست ابراز بی میلی به مذاکرات هستهای»، «افزایش تحریمها بویژه در حوزه حقوق بشر»، «برگزاری نشست ویژه شورای حقوق بشر در ژنو»، «تشکیل کمیسیون حقیقت یاب توسط شورای حقوق بشر»، «لغو عضویت ایران در کمیسیون مقام زن» و «فراخواندن تکراری سفرای ایران در اروپا» بخشی از آن چیزی است که این کشورها در ۴ ماه گذشته علیه ایران انجام دادند و تمام آنها را نیز به پشتوانه «پروپگانادا» ( با هدف بدنام سازی و سیاه نمایی با استفاده از رسانه های فارسی زبان و غیرفارسی زبان، فضای مجازی و سلیبریتی ها)، «سازمانهای بین المللی» و « دادن میدان جولان به جریانها و جامعه ایرانی معاند در خارج از کشور» صورت گرفته است. این اقدامات بصورت کامل با تحریک عالی ترین مقامات این ۴ کشور صورت گرفت.
برای طراحان و برنامه ریزان «جنگ ترکیبی»، «سیاست خارجی» ادامه «خیابان»های ایران بود که باید دچار خشونت و آشوب و بیثباتی می شد بنابراین در ادامه آنچه در خیابان های برخی از شهرها ترویج می کردند، به دنبال آن بودند که میوه آن را در حوزه سیاست خارجی بچینند.
تحت فشار قرار دادن ایران با هدف تضعیف تصویر ایران در میان افکار عمومی جهانی، دور کردن ایران از متحدان، محدود کردن عرصه نقش آفرینی ایران در مسائل منطقه ای و بین المللی و در یک کلمه، «عقب راندن» ایران در سیاست خارجی و مجبور کردن ایران به سکوت و انفعال و در نهایت «امتیازگیری» حداکثری از ایران بویژه در مذاکرات هسته ای، مهمترین هدف سه کشور اروپایی به همراه آمریکا بوده است.
ایرانیان هیچ تردیدی در مورد عمق دشمنی ترکیبی و ریشه دار ۳ قدرت اروپایی و آمریکا با ایران ندارند اما آنچه این کشور در ۴ ماه گذشته کردند بدون تردید یکی از علنی ترین، نفرت بارترین و پیچیده ترین نوع دشمنی هایی بوده است که در دهه های گذشته در خصوص ایران از سوی این سه کشور، صورت گرفته است.
توجه به تمام جزئیات آنچه این کشورها انجام داده اند می تواند چراغ راهنمای مناسبی برای سیاست گذاران و برنامه ریزان حوزه سیاست خارجی باشد تا در هرگونه مراوده و تعاملی با آنها، این را مدنظر قرار دهند که آن کسی که روبروی آنها نشسته (هر یک از مقامات سه کشور اروپایی) چه برنامه ای برای ایران داشتند ولی ناکام ماندند.