۲۱ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۷
کد خبر: ۷۲۷۴۶۱

مبارزه با فرقه‌های استعماری در جهان اسلام؛ از بهائیت تا احمدیه

مبارزه با فرقه‌های استعماری در جهان اسلام؛ از بهائیت تا احمدیه
مولوی عبدالحمید باید پاسخ دهد در حالی که شیخ و علمای الازهر از هم‌زیستی و گفتگو با مسیحیان حمایت می‌کنند، چرا بهائیت را پروژه‌ای صهیونیستی می‌دانند؟

مولوی عبدالحمید، امام جماعت مسجدی در زاهدان، چندی پیش در خطبه‌های نماز جمعه خود از بهائیان و حمایت از حقوق پیروان این فرقه ضاله سخن گفت.
وی در بخشی از خطبه خود در نماز جمعه ۹ دی‌ماه گفت: «غیرمسلمانان هم حقوق انسانی دارند و حتی اگر نسل‌های گذشته مذاهبی مانند بهائیان هم مرتد شمرده می‌شوند، نباید این حکم را به نسل‌ جدید تسری داد و در حق آنان تبعیض قائل شد.»

وی همچنین افزود: «ما می‌گوییم بهایی‌ها حقوق انسانی و حقوق شهروندی دارند و اگر کسی خدا را هم قبول نداشته باشد، حقوق انسانی دارد.‌ اینکه در گذشته یکی از اسلام برگشته و به راه دیگری رفته یا ختم نبوت را انکار کرده، آن گذشته است و نسل جدیدی آمده که نمی‌توان آن‌ها را مرتد دانست.»

در واقع مولوی عبدالحمید به درستی همچون تمامی علمای شیعه و اهل سنت معتقد است که بهائیان کافر هستند، اما تأکید دارد که این دسته از کافران نیز باید همچون مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان در ایران از حقوق شهروندی برخوردار باشند.

اظهارات مولوی عبدالحمید از آن جهت که بهائیان را محروم از حقوق شهروندی در ایران جلوه می‌دهد، خلاف واقع است، و از آن سو که به واقعیت تاریخی پیدایش بهائیت و دیدگاه علمای مسلمان نسبت به ایشان و حقوق بهائیان در کشورهای اسلامی نظری ندارد، با کاستی روبه‌رو است.

حقوق بهائیان در ایران

از نظر قانون اساسی اقلیت‌های دینی به کسانی اطلاق می‌شود که پیرو یکی از ادیان یهودی، مسیحی، زرتشتی و دارای تابعیت جمهوری اسلامی باشند و به این عده اهل کتاب هم گفته می‌شود. قانون اساسی برای اقلیت‌های دینی احترام و ارزش قائل شده و ضامن آزادی و حقوق ملی آنان است. در اصل ۱۳ قانون اساسی ایران چنین آمده است که ایرانیان زرتشتی، کلیمی، مسیحی تنها اقلیت‌های دینی شناخته می‌شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند.

اما بهائیت در نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک مذهب یا دین شناخته نمی‌شود؛ از همین جهت از حقوق اقلیت‌های دینی و حقوق اجتماعی و سیاسی بهره‌مند نیستند. با توجه به اصل ۱۳ قانون اساسی، مشرکان و پیروان دین‌های ساختگی مانند وهابیت، بهائیت، بابیت از آن حقوقی که در اصل ۱۳ آمده برخوردار نیستند.

اما با این وجود باید توجه داشت که بهائیان در ایران به عنوان یک شهروند، دارای حقوقی هستند و تنها از حقوق اقلیت‌های مذهبی در ایران برخوردار نیستند. البته مولوی عبدالحمید قطعا می‌داند که این محدودیت‌های مذهبی علیه بهائیان، تنها ویژه ایران شیعی نیست و در اغلب کشورهای مسلمان فرقه‌های انحرافی نوظهور به رسمیت شناخته نمی‌شوند و از حقوق شهروندی مذهبی برخوردار نیستند.

وضعیت شهروندی بهائیان در جهان اسلام

بهائیت از ابتدای تأسیس کاملاً در راستای ضدیت با منافع مسلمانان کار کرده است. قرار گرفتن قبر حسنعلی بهاء رهبر این فرقه در عکا در فلسطین اشغالی و پیوند بهائیان با صهیونیست‌ها مسئله‌ای است که از دیرباز نزد علمای مسلمان آشکار بوده است؛ حتی در زمان جنگ ۶روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷، خیانت بهائیان به مسلمانان در حدی بود که جمال عبدالناصر رهبر فقید مصر در نطقی بهائیان را جاسوسان اسرائیل در جهان معرفی کرد.

از این رو جای تعجب ندارد که مسلمانان و حاکمان کشورهای اسلامی همواره بهائیت را نه به مثابه یک دین، بلکه پروژه‌ای سیاسی انگاشته‌اند و با جدیت با گسترش آن مبارزه کرده‌اند. نظیر همین نگاه و رویه را مسلمانان به دیگر دست‌ساخته‌های فرقه‌ای استعمار در تاریخ معاصر داشته‌اند. در ادامه با نگاهی گذرا به وضعیت شهروندی دو فرقه به ظاهر اسلامی نوظهور در جهان اسلام، یعنی بهائیت و احمدیه، خواهیم داشت و نشان می‌دهیم بصیرت دینی و سیاسی مسلمانان چگونه تاکنون با رشد این غده‌های سرطانی در جغرافیای جهان اسلام مبارزه کرده‌اند.

مصر و موضع سخت الازهر علیه بهائیت

به گزارش تارنمای «بهائیان در مصر»، بهائیان در دهه ۱۸۶۰ وارد مصر شدند. مصر اولین کشور در جهان بود که با حکم دادگاه در ۱۰ مه ۱۹۲۵ استقلال قانونی بهائیت را اعلام کرد و در آن اعلام شد که بهائیت یک دین مستقل و اعتقادی مستقل از اسلام است، همانطور که اسلام از مسیحیت و مسیحیت مستقل از یهودیت است.

در این بیانیه تند الازهر علیه بهائیان تاکید شده است که «جنبش بهائیت یک جنبش صهیونیستی است که در خدمت منافع و اهداف صهیونیسم در جهان است و به دنبال گسترش فساد، خرابکاری و فساد اخلاقی در نقاط مختلف جهان به ویژه در جوامع مسلمان و عربی است.»

این مجمع در فتوای خود بر فتواهای قبلی علمای ارشد الازهر به ریاست شیخ جادّ الحق علی جاد الحق وفتواى شیخ حسنین مخلوف (مفتی سابق مصر) تکیه کرد که تأیید می‌کند هر کس بهائیت را بپذیرد به دلیل فساد این فرقه، مرتد است.

کمیته پیگیری این مجمع قبلاً گزارشی را به شیخ الازهر ارائه کرده و در آن بهائیت را فرقه‌ای ضاله توصیف کرده بود. در این گزارش آمده است: «اسرائیل به دلیل عقاید فاسد بهائیت از این فرقه حمایت می‌کند، زیرا مرکز اصلی آن در اسرائیل است. رهبران این فرقه از پیروان خود می‌خواهند که برای تخریب تمام اماکن مقدس مانند مکه، مدینه، بیت المقدس و مقبره انبیا و اولیا تلاش کنند. همچنین حج از نظر ‌ایشان، زیارت خانه‌ای است که بهاء در آن ساکن است.»

چالش قبرستان بهائیان در مصر

الازهر در دهه سی قرن گذشته فتوا داده بود که دفن بهائیان در قبرستان مسلمانان جایز نیست و به همین دلیل دولت آن زمان قبرستان‌‌های جداگانه‌ای برای آنها اختصاص داد.

بهائیان چندین دهه پیش گورستان‌‌های دیگری در چندین شهر مصر داشتند، اما امروزه دفن اموات در آنها دیگر مجاز نیست.
بهائیان می‌گویند که گورستان‌‌هایی که برای آنها در قاهره در نظر گرفته شده است دیگر نمی‌تواند اجساد بیشتری را در خود جای دهد.

دادگاهی در مصر اخیراً شکایت چند تن از پیروان بهائیت با هدف الزام دولت به اختصاص قبرستان‌های بیشتر برای پیروان این فرقه را رد کرد. دادگاه در دلایل حکم خود آورده است که «مصلحت جامعه باید بر افراد ارجحیت داشته باشد، زیرا بهائیت مغایر نظم عمومی است که مبتنی بر شرع است».

به رسمیت نشناختن ازدواج بهائیان در مصر

دولت مصر ازدواج بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. لبیب اسکندر از اعضای جامعه بهائیان مصر در مصاحبه‌ای با‌ ایندیپندنت گفت: «من در حال حاضر ۷۷ سال دارم و در شناسنامه شخصی‌ام وضعیت تاهل من مجرد نوشته شده و دولت با وجود اینکه من نوه دارم ازدواج من را به رسمیت نمی‌شناسد.»

بهائیت در اردن

ابراهیم غرایبه محقق اردنی در مقاله‌ای در روزنامه الغد می‌نویسد: در سال ۱۹۰۲ بهائیان پس از فرار از ‌ایران در راه سفر به اسرائیل برای زیارت قبله خود در عکا، به اردن وارد شدند. آنها در روستایی در نزدیکی رود اردن در شمال این کشور، جایی که عبدالبها در گذشته حدود ۱۷۰۴ جریب زمین خریده بود، ساکن و در همان منطقه به کشاورزی مشغول شدند. بهائیانی که امروز در اردن ساکن هستند نسل چهارم این بهائیان محسوب می‌شوند.

دولت اردن فرقه بهائیت را به عنوان یک دین مستقل به رسمیت نمی‌شناسد و آنها هیچ گونه مجوز قانونی ندارند. بلکه در امور ارث و ازدواج به دادگاه‌‌های اسلامی متوسل می‌شوند. از آنجا که عقد ازدواج آنها به رسمیت شناخته نمی‌شود، بهائیان اردنی نمی‌توانند تابعیت همسر غیراردنی خود را اعطا کنند و به آنها سند ازدواج داده نمی‌شود، بلکه فقط یک دفترچه خانواده به آنها اعطا می‌شود. همچنین وضعیت مذهبی بهائیان در اسناد رسمی در اردن «ذکر نشده» است.

بهائیت در قطر

در سال‌های اخیر، بهائیان در قطر در لیست سیاه قرار گرفته‌اند و برای همیشه از ورود به کشور منع شده‌اند و مجوز اقامت برای بهائیان غیرقطری با وجود حمایت کارفرمایان یا حامیان مالی برای اقامت در این کشور، رد شده یا تمدید نشده است.

بهائیان قطر از آوارگی تعدادی از خانواده‌های بهایی، هدف قرار دادن مشاغل، مسدود شدن مبادلات معمول دولتی و محدودیت‌هایی که برای آنها از طریق قطع اموالشان‌ ایجاد شده گزارش داده‌اند. 

با توجه به عدم بهبود شرایط بهائیان در قطر، جامعه جهانی بهائی در مارس ۲۰۲۱ مجبور شد موضوع را به شورای حقوق بشر ارجاع دهد و از قطر خواسته شد تا به این موضوع پایان دهد.

بهائیت در افغانستان

مذهب بهائی تقریباً ۱۵۰ سال است که در این کشور پیروانی دارد. این جامعه عمدتاً در کابل است که تنها ۳۰۰ عضو بهائی در آن زندگی می‌کنند. گفته می‌شود که ۱۰۰ نفر دیگر نیز در سایر نقاط کشور زندگی می‌کنند.

بهائیان در زمان حکومت پیشین طالبان در افغانستان تحت تعقیب و زندان بودند. در دوره پس از طالبان نیز بهائیان دستگیر شدند و دادگاه حکم داد که بهائیت به عنوان یک مذهب رسمیت ندارد و به همین دلیل بهائیان هیچگونه حقوقی بر اساس قوانین اسلامی ندارند.

بهائیت در مراکش

پیدایش دین بهایی در مراکش به سال ۱۹۴۶ برمی‌گردد، زمانی که اولین نسل از بهائیان در این کشور ظهور کردند و تعدادی از آنها از مصر و‌ ایالات متحده آمریکا به این کشور آمدند. در سال ۱۹۶۱ روزنامه مراکشی العالم مقاله‌ای در حمله به بهائیان اولیه در مراکش منتشر کرد. در همان سال، پلیس به خانه‌‌های آنها حمله و کتب بهائیت را که در اختیار آنها بود مصادره کرد.

بین سال‌های ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳ پانزده بهایی به دلیل اعتقادات مذهبی‌شان دستگیر شدند. سه نفر از آنها به اعدام و بقیه به سال‌ها کار سخت محکوم شدند. این منجر به ماه‌‌ها تلاش دیپلماتیک برای آزادی آنها شد. ​​در ۳۱ مارس ۱۹۶۳پادشاه مراکش، حسن دوم بن محمد، در جریان سفر به ایالات متحده و سازمان ملل متحد، یک مصاحبه تلویزیونی انجام داد و خطاب به حضار گفت که گرچه دیانت بهائی «مخالف نظم و اخلاق آن است»، او احکام اعدام را عفو خواهد کرد. ​​بهائیان بار دیگر در سال ۱۹۸۴ مورد محدودیت قرار گرفتند. ​​بهائیان در مراکش اخیراً از داشتن گذرنامه محروم شده‌اند و فقط می‌توانند در فضاهای خصوصی مراسم خود را برگزار کنند.

بهائیت در تونس

بهائیان در اوایل دهه هشتاد وارد این کشور شدند و اجازه تشکیل جلسات مذهبی به آنها داده نشد.
بهائیان در تونس اقلیت بسیار کوچکی محسوب می‌شوند، اگرچه آزادی مذهب در قوانین تونس به وضوح تصریح شده است، اما محدودیت‌‌هایی وجود دارد که آنها را از انجام علنی دین خود باز می‌دارد که آزادی عبادت آنها را محدود می‌کند.

به گزارش دیده بان حقوق بشر، علیرغم درخواست‌‌های مستمر بهائیان، دولت فرقه بهائیت را به رسمیت نمی‌شناسد و به انجمن آنها وضعیت قانونی لازم را اعطا نکرده است.

بهائیت در الجزایر

بهائیت در سال ۱۹۱۰ به الجزایر وارد شد، اما ابراز آن توسط اعضا در سال ۱۹۵۱ رخ داد. در ۱۹۶۸، به آنها اجازه داده شد تا عبادتگاهی به نام «آب بیت المقدس» را اجاره کنند.

یک سال بعد در سال ۱۹۶۹ فرمانی رسمی مبنی بر ممنوعیت فعالیت سازمان‌یافته و تشکیل مؤسسات بهائیت در الجزایر صادر شد. دلیل این حکم تاثیرات استعمار در کشور عنوان شده بود.

الجزایری‌‌هایی که به بهائیت گرویده‌اند، دین جدید خود را در خفا انجام می‌دهند، زیرا قانونی در الجزایر وجود دارد که «تزلزل ایمان» مسلمانان را مجازات می‌کند و می‌تواند در مورد بهائیان نیز اعمال شود.

بهائیت در لیبی

بهائیت در دهه ۱۹۵۰ در لیبی تأسیس شد. از سال ۱۹۵۳، مجمع روحانی محلی در بنغازی تشکیل شد. در سال ۱۹۵۶ قبرستانی برای بهائیان در طرابلس تأمین شد. اما در اواخر دهه ۱۹۶۰ فرقه بهائی مورد محدودیت توسط مقامات لیبی قرار گرفت و در نهایت ممنوع شد.

احمدیه
محدودیت‌های شهروندی برای پیروان فرقه‌های استعماری در جهان اسلام، تنها به بهائیت محدود نمی‌شود. نمونه‌ای دیگر فرقه احمدیه است که در دوران استعمار هند در این کشور شکل گرفت و از آن زمان تاکنون از سوی انگلیسی‌ها حمایت شده‌اند، اما از سوی بسیاری از کشورهای اسلامی به ویژه در شبه‌قاره با محدودیت‌هایی شدید روبه‌رو هستند.

احمدیه جمعیتی هستند که فرقه خود را اسلام راستین می‌دانند. میرزا غلام احمد موسس این فرقه، سال ۱۸۸۹ میلادی در چهل سالگی اعلام کرد مورد وحی و الهام الهی قرار دارد و از کسانی است که خداوند هر صد سال یکی را بر می‌انگیزد تا دین اسلام را تجدید کند و ادعا کرد که از طرف خداوند مأمور است از مردم بیعت بگیرد. او بعدا خود را مسیح و مهدی موعود خواند.

در بسیاری از کشورهای مسلمان، آنها را بدعت‌گذار و غیر مسلمان می‌دانند. آمار درستی از طرفداران این مذهب به دلیل غیرقانونی بودنشان در بعضی از کشورها وجود ندارد. طبق برآوردها احمدیه در سراسر جهان بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون پیرو دارد.

احمدی‌ها در پاکستان

احمدی‌ها بر اساس قانون اساسی پاکستان خارج از طبقه‌بندی مسلمانان هستند و از کلیه حقوق مذهبی محروم هستند. پاکستانی‌ها هنگام درخواست پاسپورت موظفند اعلام کنند که میرزا غلام احمد یک پیامبر شیاد است و پیروان او غیرمسلمان هستند.

در تاریخ ۲۶ آوریل ۱۹۸۴ رئیس جمهور پاکستان، محمد ضیاءالحق، فرمانی را علیه جامعه احمدیه موسوم به فرمان بیست صادر کرد که احمدی‌ها را از انجام عقاید یا تبلیغ دینی خود منع می‌کرد. این فرمان که قرار بود از «فعالیت‌های ضد اسلامی» جلوگیری کند، احمدی‌ها را خارج از اسلام اعلام کرد.

این قانون همچنین احمدی‌ها را از عبادت در مساجد غیراحمدی یا نمازخانه‌های عمومی، اقامه اذان، استناد به قرآن کریم، تبلیغ علنی یا تألیف، نشر و توزیع کتب دینی خود منع می‌کرد. مجازات چنین اقداماتی تا سه سال حبس اعلام شد. بسیاری از احمدی‌ها ظرف چند روز پس از صدور آن فرمان دستگیر شدند.

بعد از اخراج سومین خلیفه جماعت مسلمانان احمدیه از پاکستان، مرکز این جمعیت در انگلیس قرار گرفت و امروزه پنجمین خلیفه جماعت احمدیه در شهر لندن زندگی می‌کند. طرفداران فرقه احمدیه در پاکستان حضور داشته و در شهر قادیان هند اکثریت را دارند.

در پاکستان طرفداران این فرقه حق انجام فعالیت‌های مذهبی و برپایی مساجد خودشان را نداشته و علمای اهل سنت و تشیع آنها را «مرتد» و «گمراه» اعلام کرده‌اند. بین سال ‌های ۱۹۸۴ تا ۲۰۱۶، حدود ۹۷ مسجد احمدیه توسط مقامات تخریب و پلمب شد و برخی نیز به اجبار به پیروان سایر فرقه‌های مسلمان داده شد. در سال ۲۰۱۶ تنها چند روز پس از آنکه نخست‌‌وزیر نواز شریف نام گروه فیزیک یک دانشگاه دولتی بزرگ را به نام پروفسور عبدالسلام، فیزیکدان احمدی برنده جایزه نوبل، تغییر داد، یک نهاد عالی مذهبی به سرعت آن را محکوم کرد و یکی از مساجد احمدی‌ها از سوی افراد مسلح مورد حمله قرار گرفت.

احمدی‌ها در هند

اگرچه قانون هند، احمدی‌ها را مسلمان می‌داند اما شورای قوانین مسلمانان هند که متشکل از گروهی از شخصیت‌های رهبری مذهبی است و توسط دولت هند به عنوان نماینده مسلمانان به رسمیت شناخته می‌شود، به این گروه اجازه داشتن کرسی در این شورا را نداده است.
دارالعلوم دیوبند از دولت عربستان سعودی درخواست کرد که احمدی‌ها را از انجام حج منع کند. دارالعلوم به این مساله استناد کرد که احمدی‌ها به خاتمیت نبوت اعتقاد ندارند و از این رو نمی‌توانند حج انجام دهند.

احمدی‌ها در مالزی 

در آوریل ۲۰۰۹، شورای اسلامی مذهبی سلانگور در مالزی با صدور نامه‌ای، اعضای جامعه احمدیه را از اقامه نماز جمعه در مسجد مرکزی خود منع کرد. علاوه بر این، عدم رعایت شرایط این دستور توسط احمدی‌ها منجر به حبس تا یک سال و یا جریمه نقدی تا سقف ۳۰۰۰ رینگیت خواهد شد. پلاک بزرگی در بیرون مسجد نصب شده بود که بر روی آن نوشته شده بود که احمدیه از اسلام نیست.

احمدی‌ها در عربستان

عربستان گروه احمدیه را بدعت‌گذار و خارج از اسلام می‌داند و در اواخر سال ۲۰۰۵ و اوایل سال ۲۰۰۶ مقامات سعودی یک کمپین سراسری را برای دستگیری و اخراج احمدی‌ها راه انداختند. عربستان سعودی برای پیروان جماعت احمدیه روادید سفر حج صادر نمی‌کند و پیروان مذهب احمدیه حق ورود به اماکن مقدس اسلامی در عربستان سعودی را ندارند.

خاتمه

مولوی عبدالحمید، به مثابه یک عالم اهل سنت دیوبندی، در حالی به دفاع از تساوی حقوق بهائیان با مسلمانان در ایران پرداخته است که برخلاف فتاوای اهل سنت و نیز فتاوای علمای دیوبند، پیروان بهائیت کافر و خارج از اسلام هستند.

مولوی عبدالحمید باید پاسخ دهد در حالی که شیخ و علمای الازهر، بزرگترین نهاد دینی اهل سنت در جهان، از گسترش کلیساها و قبرستان‌های مسیحیت در این کشور و هم‌زیستی و گفتگو با مسیحیان حمایت می‌کنند، چرا بهائیت را پروژه‌ای صهیونیستی می‌دانند و به شدت با هر گونه به رسمیت شناختن پیروان بهائیت در کشور مصر مخالفت می‌کنند؟

یا چرا در پاکستان که عالمان دیوبندی جای پای محکمی دارند و از قدرت سیاسی و رسانه‌ای بالایی برخوردارند، به جای آنکه مولوی‌های پاکستانی در حمایت از اقلیت مذهبی احمدیه برآیند، آنها را به چشم زائیده‌ای استعمای می‌نگرند؟ چرا این عالمان همواره با تکفیر احمدی‌ها، دولت پاکستان را به سخت‌گیری و محدودیت‌های جدی علیه پیروان احمدیه واداشته‌اند و در برابر حملات مکرر گروه‌های خودسر علیه احمدی‌ها سکوت می‌کنند؟

احسان قنبری نسب
منبع: فارس
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۴ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۱
‏به نظر می‌رسد مولوی عبدالحمید، همان زور و غلبه را فقط می‌پسندد و از جمهوریت و رای مردم و آزادی‌ای که به او داده شده و شرح صدر و تحمل نظام شیعی، خیلی خوشش نمی‌آید. او همان زور و غلبه را دوست دارد آن هم زمانی که خودش و هم‌کیشانش بتوانند با زور و غلبه بر ایران مسلط شوند!

او با مداحی مشکلی ندارد، مشکلش با آنانی است که مدح می‌شوند؛ از مجلس مداحی امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام و زهرای مرضیه سلام الله علیها و حضرت اباعبدالله بیشتر ناراحت است تا مداحان ومداحی!
امیدواریم سایر علما وبزرگان اهل سنت، جلوی این تریبون‌دار بی‌انصاف و تفرقه افکن را بگیرند.

او درماه‌های اخیر، مدام برشعله تفرقه میان امت حضرت محمد(صلوات‌الله علیه و آله‌وسلم) دمیده؛ مدام بر اتحاد وانسجام ایران اسلامی ضربه زده و به دشمنان اسلام وایران پالس امیدواری داده! این انتظار ازسایر علمای اهل سنت وجود دارد که اجازه ندهند بیش ازاین به حیثیت اسلام و ایران جسارت شود!
1
0