بهائیت حامی صهیونیسم و به دنبال جنگ علیه اسلام است
دکتر «احمد راسم النفیس» اندیشمند بزرگ اسلامی و نویسنده مصری در گفتوگو با خبرنگار فارس، به سوالاتی درباره ابعاد تاریخی فرقه بهائیت، فتوای الازهر درباره آن و جنبههای سیاسی خطرناک آن برای امت اسلامی پاسخ داد که در ادامه به مشروح آنها خواهیم پرداخت.
فارس: اخیراً «مولوی عبدالحمید» امام جماعت مسجدی در زاهدان مواضع و اظهاراتی درباره بهائیت داشت. شما به عنوان متفکری مصری این اظهارات را چگونه تحلیل میکنید؟
اندیشمند مصری پاسخ داد: بهائیت با دعوت مدعیان نبوتی که راه سجاح و مسیلمه کذاب را دنبال کردند، فرقی ندارد. کسانی که از جانب خود ادعا داشتند که خداوند تبارک و تعالی به آنها وحی میکند. آنها تنها به خاطر اینکه زمانی دینشان اسلام بوده و سپس ارتداد در پیش گرفتند، مرتد نیستند؛ بلکه حتی انگلوساکسونها که در تخریب ادیان از درون سرآمد بودند، پشت دعوت ادعایی این فرقه ایستادند. (وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ/آرزو میکنند که شما هم همانطور که آنها کافر شدند کافر شوید، سپس با هم برابر باشید، پس اولیاء خود را از آنها نگیرید. النساء ۸۹).
او در ادامه تاکید کرد: در دورهای که تاریخ شاهد رشد و شکوفایی فرقه بابیت و بعداً بهائیت بود، جهان اسلام تحت کنترل آنگلوساکسونها بود؛ دولت ایران گروهها و کسانی را که از این جماعت گمراه و فرقه ضاله حمایت و همراهی کردند، تبعید کرد. دولت ایران در رد این تفکر تا جایی پیش رفت که برخی از بهائیها و کسانی را که به دنبال این تفکر تا شهر «عکا» در فلسطین اشغالی رفته بودند در قلعه خود زندانی و برخی مخالفان را نیز به جزیره قبرس فرستاد. بهزودی امر بهائیت قوت گرفت و نفوذش گسترش یافت؛ سپس ادعای پیروان این فرقه زیاد شد، چنانکه خلیفهشان ابتدا مدعی شد که مهدی است و سپس ادعای نبوت کرد و گفت که حامل پیام الهی و الوهیت است. او به فریب و گمراهیاش ادامه داد تا اینکه در ساعت دو بعد از نیمه شب شنبه دوم ذیقعده سال ۱۳۰۹ هجری قمری مصادف با ۱۸۹۲/۵/۲۸ میلادی درگذشت و پسر بزرگش جانشین او شد.
النفیس درباره تقسیمات فرقهای و اختلافات درون بهائیت افزود: «میرزاعباس» که در زمان حیات پدرش او را «بزرگترین شعبه خدا» و بعد از مرگ پدرش «عبدالبهاء» نامیدند، مدتی نگذشت که عبدالبهاء احکام شریعت پدرش را تغییر داد و ادعای نبوت و خدایی کرد؛ حتی برادرش، میرزا محمدعلی هم آن را به شدت محکوم کرد و او را به کفر و ارتداد از دین آلبهاء متهم کرد. بنابراین بهائیان به دو دسته تقسیم شدند: گروهی به نام «ناقصین» به ریاست میرزا محمدعلی و گروه دیگر به نام «منحرفین» و به ریاست عبدالبهاء (میرزا عباس)؛ کسی که توانست با کمک انگلیس و جنبش صهیونیسم بر برادرش پیروز شود و ابزار فرمانبرداری در دست این قدرتها باشد.
فارس: موضع صریح و قاطع الازهر و علمای اهل سنت در خصوص بهائیت و رد آن چیست؟
نویسنده مصری گفت: در فتوای دارالافتاء الازهر مصر و در رد بهائیت آمده است «بهائیت فرقه انحرافی است که از اسلام مرتد شده است؛ اعتقاد و پیوستن به آن و اجازه تأسیس انجمن یا مؤسسهای مرتبط با آن جایز نیست. زیرا بر اساس عقیده راهحلها بنا شده و غیر از آنچه که خداوند دستور داده را تشریع کرده و ادعای نبوت و حتی الوهیت کرده است. این همان چیزی است که شورای تحقیقات اسلامی در زمان شیخ جاد الحق فتوا داد و شورای فعلی آن را تأیید کرد».
او در ادامه افزود: شیخ جاد الحق، شیخ سابق الازهر نیز میگوید: «اندیشه بابی یا بهائی آمیزهای از فلسفهها و ادیان مختلف است؛ چیز جدیدی نیز در آن وجود ندارد که امت اسلامی برای اصلاح امور خود به آن نیاز داشته باشد. بهائیها برای خدمت به صهیونیسم و استعمار تلاش میکنند، زیرا آنها از نتایج عقاید و نحلههایی هستند که امت اسلامی را در جنگی با اسلام و به نام دین، به ستوه آوردهاند».
فارس: شما با این گزاره که فرقه بهائیت برای تبلیغ و ترویج و گسترش صهیونیسم در جهان فعالیت میکند، موافق هستید؟ چه دلایل تاریخی-عقیدتی در پس این موضوع وجود دارد؟
النفیس در این باره تاکید کرد: این اظهارنظرات مبنی بر اینکه حضور بهائیت در فلسطین اشغالی به طور اتفاقی گام مقدمتر بر تشکیل دولت یهود شده و همانند یک تصادف به نظر میرسد، نشاندهنده ناآگاهی از حقایق تاریخی است؛ چرا که آنگلوساکسونها و یهودیان حامی آنها قصد داشتند این رژیم را صدها سال پیش تأسیس کنند. برخی مردم ساده دنیا همچنان تصور میکنند که جنبش صهیونیسم به جز پس از کنفرانس «بازل» در سوئیس در پایان قرن نوزدهم، هیچگاه مورد بحث نبوده است؛ این چیزی جز خندیدن به تفکر آنها نیست.
فارس: اسلام به چه دلایلی بهائیت را رد میکند؟ شما به عنوان یک اندیشمند اسلامی چه دلایلی برای رد این تفکرات و اظهارات حمایتگرانه از این فرقه مطرح میکنید؟
متفکر مصری خاطرنشان کرد: باید گفت که بهائیت با اصول مدون خود چیزی جز تکرار همان عقایدی نیست که ابراهیمگرایی کنونی مدعی آن است؛ گرایشی که خواستار وحدت انسانی ادعایی به بهای حقوق تثبیت شده و مشروع امت اسلامی است. درست است که اعلان ابراهیمیت دیر اتفاق افتاد ولی گویی که بهائیت مقدمهای برای شعار اتحاد مذاهب زیر پرچم یهودیت در (سرزمین موعود) بود. با این جریانهای انحرافی و نیز مدعیان نبوت، درها به روی تناقض، انحراف و جنگ با اسلام باز میماند؛ زیرا غربی که دین را رها کرده، دغدغه اصلیاش این بوده و هست که مسلمانان را از دین خود دور نگه دارد، زیرا راز قدرت و دلیل بقای آنان را در همین دین میداند.