۱۸ دی ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۶
کد خبر: ۷۲۷۲۱۱
به بهانه سالروز کشف حجاب؛

بازخوانی یک قرن عملیات روانی علیه زن مسلمان ایرانی در گفتگو با موسی حقانی

بازخوانی یک قرن عملیات روانی علیه زن مسلمان ایرانی در گفتگو با موسی حقانی
رضاخان مدعی بود می‌خواهد زن ایرانی را وارد فضای اجتماعی کند. اما با قانون منع حجاب، شش سال زنان ایرانی مجبور شدند خود را در خانه حبس کنند. این چطور منزلت اجتماعی است که زنان را خانه‌نشین کرد؟!

صفحات تاریخ ایران، ظلمی را که رضاخان به اسم کشف حجاب علیه زن مسلمان ایرانی روا داشت فراموش نکرده و نخواهد کرد. سیاستی که به اسم «آزادی زنان» آغاز شد و به اسارت بانوان ایرانی انجامید. البته که مقاومت زنان مسلمان ایرانی در برابر کشف حجاب، تاریخی و ستودنی بود.

سیاست منع حجاب ابتدا به زور سرنیزه شروع شد و سرانجام به اعمال محدودیت‌های زنان محجبه انجامید تا جایی که زنان نه تنها به آزادی نرسیدند، بلکه بسیاری به خاطر سیاست‌های خشن رضاخانی، مجبور به خانه نشینی و حتی نفی بلد شدند.

به همین منظور و به بهانه هفدهم دیماه سالگرد کشف حجاب در گفتگو با دکتر موسی حقانی رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر به بررسی بسترها و زمینه‌های کشف حجاب و محدودیت‌هایی که این جنایت برای بانوان ایرانی به ارمغان آورد پرداخته‌ایم.

مشروح گفتگوی پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با دکتر موسی حقانی پیرامون «یک قرن عملیات روانی علیه زن مسلمان ایرانی» را در ادامه می‌خوانید.

 

ضمن تشکر از شما بابت وقتی‌که در اختیار مرکز اسناد انقلاب اسلامی قراردادید اگر مایل باشید بحث را با این سؤال  آغاز کنیم که پیش‌زمینه‌های ماجرای کشف حجاب چه بود و چگونه در ذهن رضاخان این موضوع نقش بست؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. ابتدا اجازه بدهید توضیحی در مورد همین واژه «کشف حجاب» بدهم تا ببینیم این واژه از کجا آمده و بعد به بررسی اتفاقات مربوط به حجاب در سال 1314 بپردازیم.

آن چه که در 17 دی 1314 اتفاق افتاد منع حجاب است. کشف حجاب قبلاً صورت گرفته بود. متأسفانه بعد از مشروطه یکسری از جریانات داخلی شروع  به زمینه‌سازی در مورد کشف حجاب کردند. شعارهایی مثل پررنگ‌تر شدن نقش زنان در جامعه و بحث معارف پروری در خصوص بانوان ایرانی پوشش و بهانه این جریانات برای کشف حجاب بود. یکی از پوشش‌های دیگری که برای این کار انتخاب کرده بودند تحصیل زنان بود. آن‌ها شعار می‌دادند اگر زنی تحصیل‌کرده باشد می‌تواند فرزندانی مفید برای جامعه، اسلام و ایران تربیت نماید. شعارهایی که داشتند شعارهای بدی نبود. مثلاً اینکه دختران حق تحصیل داشته باشند امر بدی نیست.  این جریانات از قدیم علمایی مثل مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را متهم به ممانعت از پیشرفت خانم‌ها می‌کردند که این ادعا از اساس غلط است. بعضی از علما در خصوص مدارس جدید موضع‌گیری کردند و موضع‌گیری‌شان هم به خاطر تحصیل دختران نبود. علما به دلیل اینکه مدارس جدید توسط گروه‌های ساختارشکن اداره می‌شد ترس داشتند. آن‌ها معتقد بودند که اگر تربیت بچه‌ها به دست این گروه‌ها بیفتد می‌تواند تغییرات نسلی گسترده‌ای را به وجود بیاورد.

بعضی از مردم عادی جامعه هم مخالف درس خواندن دختران بودند که این اصلاً ربطی به آن جریان کلی ندارد. در هر جامعه‌ای امکان دارد بعضی از افراد با یک موردی مخالف باشند، ما نمی‌توانیم بگوییم که کل جامعه و یا کل طبقه مخالف هستند.  درهرصورت این را می‌خواستم بگویم که کشف حجاب قبل از 17 دی 1314 شروع‌شده بود.

جریانات روشنفکری، بعضی از فرق ضاله مثل بهاییت به کشف حجاب دامن می‌زدند. صدیقه دولت‌آبادی در قضیه کشف حجاب پیشگام بود.  پیوند خانواده صدیقه دولت‌آبادی با فرقه بابیه کاملاً مشهود است. خانم یپرم خان که اساساً مسلمان هم نبود از فعالان زن در کشف حجاب بود. به‌مرور زمان این افراد و این جریانات کشف حجاب را عملی کردند. انگلیسی‌ها  و اروپایی‌ها هم قبل‌تر این کار را شروع کرده بودند. به‌عنوان‌مثال کمپانی رژی شعباتی در شهرهای ایران داشت. این کمپانی دختران جوان از انگلیس را به ایران آورده بود و  در شعباتش در شهرهای ایران از همین دختران استفاده می‌کرد. طبیعتاً این افراد به حجاب هم قیدی نداشتند. ‌کم‌کم این موارد به چشم می‌خورد. وقتی کمپانی‌های اروپایی پایشان به ایران باز ‌شد این افراد هم به ایران رفت‌وآمد پیدا کردند. اینکه بخواهد زن‌های ایرانی درگیر این ماجرا بشود بیشتر مربوط به بعد از مشروطه می‌شود.

بعدازاینکه رضاخان قدرت پیدا کرد  بخشنامه‌ای صادر شد که شهربانی از بانوانی که کشف حجاب کرده‌اند، حمایت کند و نگذارند بانوانی که کشف حجاب کرده‌اند مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. در اینجا می‌بینید که از سوی دولت و حکومت افرادی که کشف حجاب کرده‌اند مورد تشویق قرار می‌گیرند. ماجرای 1314 منع حجاب است. یعنی اینکه افرادی که می‌خواستند حجاب داشته باشند حق استفاده از حجاب را نداشتند. البته در تاریخ به دلیل اینکه یک کشف حجاب عمومی و رسمی صورت گرفت معروف به کشف حجاب گردید. در ادامه کشف حجاب، منع حجاب مطرح شد.

 

با توجه به این مطالبی که شما گفتید، آیا قبل از مشروطه تمام زنان ایرانی حجاب داشتند و یا اینکه دولت دستور الزام‌آوری برای حجاب داشت ؟

قاطبه زنان ایرانی حجاب داشتند. حجاب زنان ایرانی ارتباطی با دستور حکومتی ندارد. دلیل حجاب زنان ایرانی اعتقادات دینی و عرف اجتماعی بود. مردم به حجاب باور دینی داشتند و از طرفی جامعه ایرانی بی‌حجابی را نمی‌پذیرفت.

 

بعد از مشروطه تخریب حجاب شروع شد؟

بله. نه‌تنها تخریب حجاب شروع شد، بلکه بعد از مشروطه تخریب خیلی از مفاهیم اسلامی شروع شد. در این مقطع نشریات  به احکام اسلامی حمله کردند، به مقدسات توهین کردند. مرحوم آخوند خراسانی در نامه‌ای به سید عبدالله بهبهانی می‌نویسد: من شنیده‌ام  در نشریات ایران به‌حکم الهی حجاب و قصاص دارد حمله می‌شود. این نشریات را برای من بفرستید تا ببینم اگر این‌طور باشد حکم «الله عزاسمه» را جاری بکنم. از این نوشته مرحوم آخوند کاملاً مشخص است که تخریب احکام اسلامی شروع‌ شده است.

مشروطه ایرانی کاملاً دینی بود و مردم با انگیزه‌های دینی به میدان آمدند. جریان انحرافی آمد و سوار بر موج مشروطه‌خواهی شد و از اول هم به دنبال اهداف دیگری بود و سعی کرد خود را با صفوف جریان دینی همراه نشان بدهد. بعداً ماهیت خود را نشان دادند. کسروی در گزارشی که از تبریز دارد می‌نویسد: «سلمانی‌ها در تبریز، پشت شیشه‌شان نوشته‌اند ما بعد از این از تراشیدن ریش معذوریم و ریش نمی‌تراشیم. هنگام اذان ظهر مغازه‌ها در تبریز بسته می‌شود و صاحبان مغازه به خواندن نماز مشغول می‌شوند. محله بدنام‌های تبریز که ظاهراً اسمش قره چیلر بود توسط مردم جمع شده است.  مردم برای انتخاب نماینده، نمازخوان بودن کاندیدا را بررسی می‌کنند که گویی می‌خواهند امام جماعت انتخاب کنند.»

مشروطه ایران این شکلی بود، اما متأسفانه جریانات انحرافی و غرب‌گرا آمدند و در آن انحراف ایجاد کردند. این جریانات مرحوم شیخ فضل‌الله را حذف کردند. سید عبدالله بهبهانی را ترور کردند. مرحوم آخوند هم به نحو بسیار مشکوکی از دار دنیا رفت. خیلی‌ها نقل می‌کنند که ایشان را هم همین جریانات کشتند. هنگامی‌که مرحوم مسموم و به شهادت رسید، حملات به مقدسات و ازجمله حجاب بیشتر و علنی‌تر شد. البته همین‌طور که گفتم حملات به مقدسات، احکام، شعائر قبلا شروع شده بود.

 

ایستادگی مرحوم آخوند در مقابل این جریان باعث مرگ مشکوک ایشان شد؟

بله. ایستادگی و تصمیم آخری که مرحوم آخوند خراسانی گرفتند.  وقتی ایشان این انحراف را مشاهده کردند ابتدا تقی زاده را تکفیر کردند و دستور دادند تا او را از مجلس بیرون کنند و قصد می‌کنند تا بیایند ایران و مشروطه را اصلاح کنند. صبح همان روزی که ایشان به شهادت رسید تصمیم داشتند تا نماز صبح را در نجف بخوانند و بعد از نماز از نجف بیرون بیایند و بعد از آن به ابواب‌جمعی خود که یک روز قبل در بیرون از نجف مستقرشده بودند بپیوندند و به سمت ایران حرکت کنند. همان صبح ایشان به طرز مشکوکی سر نماز بر زمین می‌خورند و رحلت می‌کنند. بعد از شهادت آخوند حملات و ساختارشکنی‌هایی که شروع‌شده بود به‌صورت علنی انجام ‌گرفت.

در دوره رضاخان روشنفکران با شعار دیکتاتوری منور روی کارآمدند. قرار بود اتفاقات زیادی رقم بخورد. جریاناتی نظیر کانون ایران جوان، یا کلوپ ایران که تیمورتاش راه انداخته بود، به وجود آمدند. به‌تدریج این دو باهم ادغام شدند و مراسمات لهو و لعب را برگزار کردند. به‌صورت مختلط رقص زن و مرد را برگزار کردند. قطعاً خانمی باحجاب در این باشگاه‌ها حاضر نمی‌شود چه برسد به اینکه بخواهد شراب بخورد و برقصد.

در این مقطع کشف حجاب در طبقاتی شروع‌شده بود. این گروه‌ها خیلی سعی داشتند با تبلیغات کشف حجاب را گسترش بدهند. به‌عنوان‌مثال دو دستورالعمل از جانب دولت صادر شد؛ اولی منع امربه‌معروف و نهی از منکر بود. این دستورالعمل در کابینه مخبرالسلنه هدایت صادرشد. طبیعی بود وقتی‌که منکراتی مثل شراب‌خواری و کشف حجاب صورت بگیرد مردم از باب امربه‌معروف و نهی از منکر درگیر می‌شدند. به همین خاطر از ابتدا راه را بستند و امربه‌معروف و نهی از منکر را ممنوع اعلام کردند. اقدام تبلیغی دیگرشان در جهت ترویج فحشا دستورالعمل تبلیغی «بانوی خوب» بود. در این دستورالعمل آمده بود که اگر مهمان آمد، یک بانوی خوب باید در خانه از مهمان چگونه پذیرایی کند. در عرف جامعه ایرانی اینگونه نبود که زن ایرانی به استقبال مهمان بیاید و با مهمان رودررو بشود و بنشیند. در جوامع اسلامی هم عرف بدین‌صورت بود. خانه‌ها اندرونی و بیرونی داشتند . حریم‌ها رعایت می‌شد. این‌ها به معنی بی‌احترامی به مهمان نبود، بلکه مهمان هم خیلی خوب تکریم می‌شد. در عرف جامعه ما این‌گونه نبود که زن ایرانی بیاید در جمع مردان بنشیند و با مرد اجنبی یا نامحرم بگوید و بخندد. اما در دستورالعمل تبلیغی‌شان آورده بودند که زن میزبان باید بیاید از مهمان با روی گشاده استقبال کند و رو به مهمان بنشیند، آرایش داشته باشد، طوری بنشیند که نور به‌صورت او بتابد و از این قبیل موارد...

این موارد را به‌عنوان نحوه سلوک با مهمان برای بانوان صادر کرده بودند. این موارد کارهای فرهنگی و تبلیغی کشف حجاب است که تا مدت‌ها بدین‌صورت انجام می‌شد تا اینکه رضاخان به ترکیه رفت. بنابراین رضاخان با پیش‌زمینه فکری به ترکیه رفت و این‌طور نبود که برای اولین بار در آنجا با این اقدامات مواجه شود.

شما اگر نگاهی به تربیت رضاخان داشته باشید می‌‍بینیدکه تربیت خوبی نداشته است و جوانی او پر از سیاهی و فساد است. او در جوانی اغلب به خانه‌های فساد رفت و آمد داشت. رضاخان خودش هم تقیدی به اسلام نداشت که بخواهد در مقابل اقدامات ضد دینی بایستد. نه تنها تقید نداشت، بلکه ماموریت داشت و اینکه گروه‌هایی نظیر کانون ایران جوان و تیمورتاش و امثال آن همچنین روشنفکرانی که بعد از مشروطه آمدند و ملحق شدند هم دنبال این بودند که این موضوع اجرا شود.

رضاخان در آن دو سه سال اول بعد از رئیس الوزرایی سعی می‌کرد رعایت ظاهر کند. مثلاً بعد از کودتا در دسته سینه‌زنی شرکت می‌کرد و گِل به سر خود می‌مالید و چنین کارهایی انجام می‌داد. این گروه به وی انتقاد می‌کنند که چرا شروع نمی‌کنی؟ هرچه زودتر شروع کن. رضاخان هم می‌گوید فعلاً صبر کنید. او می‌خواست پایه‌های حکومت خود را چه به عنوان رئیس‌الوزراء و چه بعداً به عنوان پادشاه محکم کند. به محض اینکه این پایه‌ها محکم می‌شود، سیاست‌های ضد دینی رضاخان آغاز می‌شود.

 

این موارد را خود انجام می‌داد یا اینکه به او مشورت می‌دادند؟

خیر، به او مشورت می‌دادند. در مسئله انتخاب رضاخان هم این‌ها به دنبال فردی بودند که این کارها را انجام دهد. حتی محمدعلی فروغی که خودش قائل به کشف حجاب بود می‌گفت نباید با زور این کار را پیش برد و باید با کار فرهنگی و آرام آرام این موضوع شکل بگیرد. اما اینان به دنبال اجرای یک پروژه بودند که طی آن باید هرچه زودتر صورت و سیرت ایرانی دگرگون می شد.

این نسخه را اول  ملکم خان پیچید و بعد تقی‌زاده شاگرد ملکم خان با صدای بلند گفت: ایرانی باید از فرق سر تا نوک پا غربی شود. در دوره رضاخان که دیگر قدرت کامل دست این گروه افتاد و به قول خودشان یک مشت آهنین هم در اختیارشان قرار گرفت، قرار شد پروژه را آغاز کنند.

این پروژه از تشویق کشف حجاب شروع شد و در سال 1314 به منع حجاب رسید. سفر رضاخان به ترکیه و دیدن وضع آنجا وی را مسمم‌‌‎تر کرد به اینکه کشف حجاب را به منع حجاب تبدیل کند. او می‌دانست حساسیت جامعه ایرانی و دینی روی حجاب خیلی بالاست بنابراین گام به گام آمد و سعی کرد حداقل بخشی از جامعه را از لحاظ ذهنی آماده کند و بخشی از انرژی‌های مخالف را در همین وسط راه بگیرد و کم کند. اگر مثلاً مخالف جدی‌ای هم هست، مخالف‌ها را سرکوب کند. برای همین تضعیف حوزه علمیه قم از 1306 شروع می‌شود. چون یکی از نهادهایی که اگر قدرت سال 1304 یا 1305 را داشت حتماً جلوی کشف حجاب می‌ایستاد، حوزه بود. لذا رضاخان در یک پروسه‌ای از سال 1306 تا 1314 رمق حوزه را گرفت. از 1312 عزاداری و تعزیه و نماز جماعت را ممنوع کرد و بعد یک سری قواعد گذاشت که اگر در مسجد یا مجلس ختم می‌گیرید باید طبق ضوابطی باشد؛ مثلاً از یک ساعت و نیم بیشتر نشود و این ضوابط را داشته باشد. این موارد را یکی به یکی اجرا کرد تا سال 1314 به منع حجاب رسید. در این فاصله قیام حاج آقا نورالله را سرکوب کرد. یا برخوردی که با مرحوم آقازاده خراسانی کردند و او را با غل و زنجیر به تهران آوردند و در خیابان‌های تهران با پای برهنه روی آسفالت می‌کشیدند. یا ماجرای گوهرشاد که در آن خون‌ها ریخته شد. در خاطرات به نقل از رضاخان آمده این توپ و تفنگی که در گوهرشاد به کار بردم را می‌خواستم در ماجرای آقای بافقی در قم استفاده کنم که اگر اینها مقاومت کردند، حوزه علمیه قم را با خاک یکسان کنم.

یکی از ماموریت‌های رضاشاه این بود که بساط روحانیت را در ایران جمع کند. وقتی خبر سرکوب گوهرشاد را به رضاخان می‌‌دهند می‌خندد و می‌گوید کار گوهرشاد تمام شد و بعد می‌گوید ایرانی باید صورتاً و سیرتاً اروپایی شود.

همه این اتفاقات، بعد از سفر رضاشاه به ترکیه است اما این بدان معنا نیست که سفر ترکیه، رضاخان را به اینجا رساند؛ درواقع این یک پروژه بود که از دوران مشروطه شروع شده بود و در دوره رضاخان هم باید اجرا می‌شد که اجرا هم شد.

 

یعنی اگر رضاخان به ترکیه هم نمی‌رفت، این سیاست انجام می‌شد؟

بله انجام می‌شد. اصلا جزء برنامه‌ها بود. از سال‌ها قبل این برنامه‌ها شروع و علمیاتی شده بود. رضا خان که آمد، دیگر با حربه زور از زن‌های مکشفه [بی‌حجاب] حمایت کرد. در مقطعی دیگر این جریان به این نتیجه رسید که باید اصلا بساط حجاب را جمع کنیم که از سال 1314 این طرح مطرح می‌شود. اجرای این پروژه هم خیلی عجیب و غریب است. اول از دولتمردان شروع کردند. البته حجاب منع شده بود ولی برای اینکه این کار گسترش پیدا کند دو تا کار می‌کردند: یکی برگزاری جشن کشف حجاب و اجبار مردم، کارمندان، صاحب‌منصبان نظامی و حتی علما؛ یعنی سراغ علما هم می‌آمدند و می‌گفتند باید در جشن کشف حجاب شرکت کنید! به صاحب‌منصبان هم امر می‌کردند که این دستورالعمل را در شهرها و روستاها پیاده کنند.

پاکروان استاندار خراسان با خوشحالی گزارش می‌نویسد که ما تردد بانوان باحجاب را در معابر و خیابان‌های شهر مشهد ممنوع کردیم. از فردا بنا داریم ورود زنان محجبه به حرم رضوی را هم ممنوع کنیم. و بعد دستورالعمل می‌دهد که اگر زنان خواستند مسجد بروند و خواستند نماز بخوانند چه کار کنند؟ بحث سر این بود که بگذاریم این‌ها یک پارچه‌ای، روسری یا لچکی روی سرشان بیندازند یا نه؟ که نهایتا اجازه دادند موقع نماز زنان تکه پارچه‌ای روی سرشان بیندازند ولی بعد از نماز باید آن را بردارند. یعنی دعوا به این سطح رسید.

این سیاست را برای صاحب‌منصبان نظامی و دولتی و وزراء نیز اجرا کردند. نمونه‌اش آقای صدرالاشراف بود که خودش مجتهد است. لباس نمی‌پوشید ولی مجتهد بود و بعد از علی‌اکبر داور وزیر دادگستری شد. به جهت اینکه خودش و خانواده‌اش مذهبی بودند خیلی در این ماجراها ورود پیدا نمی‌کرد. رضاخان یقه‌اش را می‌گیرد و می‌گوید چرا زن و دخترت را در جشن کشف حجاب نمی‌آوری؟ او می‌گوید حالا مدیران و کارمندان می‌آیند، ما هم بعدا خواهیم آمد. دوباره رضاخان او را می‌بیند و می‌گوید چه شد؟ چرا نیامدی؟ باز او بهانه می‌آورد. رضاخان تهدیدش می‌کند و می‌گوید باید در این جشن‌ها حاضر شوی. صدرالاشراف به خانه می‌رود و به همسرش می‌گوید که رضاخان تهدید کرده که باید (بدون حجاب) به جشن بیایی. همسرش می‌گوید که من حتی اگر شده از تو طلاق هم بگیرم، نمی‌آیم. دوباره رضاخان به صدرالاشراف فشار می‌آورد. صدرالاشراف به خانمش اطلاع می‌دهد. سرانجام همسر و دختر صدرالاشرف می‌آیند و در جشن کشف حجاب شرکت می‌کنند. پسر او یعنی دکتر جواد صدر این ماجرا را تعریف می‌کرد و می‌گفت: مادرم وقتی از جشن کشف حجاب برگشت، به قدری از لحاظ روحی تحت فشار بود و تألم پیدا کرد که مریض شد و یکسال بعد جنازه‌اش را از خانه بیرون آوردیم.

لذا دولتمردان و نظامی‌ها مجبور بودند به این سیاست تن دهند. اغلب همراهی کردند ولی خود و خانواده‌شان مجبور بودند. بعضی‌ها هم خودکشی کردند. در بعضی از خاطرات آمده که طرف برای خانواده‌اش نامه نوشته که می‌رود و تریاک می‌خورد تا بمیرد. و بیان کرده که من برای این مسئله این کار را کردم چون این‌ها می‌خواستند شما را در مجالس کشف حجاب ببرم. بنابراین خودکشی می‌کنم تا شما مجبور نشوید به این جشن بروید. بعضی از مردم در مناطق مرزی، از ایران مهاجرت می‌کنند و تغییر تابعیت می‌دهند. مثلا به افغانستان یا بین‌النهرین (عراق فعلی) می‌روند تا از این سیاست در امان بمانند.

 

برای زنان محجبه، ممنوعیت‌هایی وجود داشت؟ مثلا ممنوعیت‌های اجتماعی و ...؟

بله. مثلا زن با حجاب نمی‌تواند به قبرستان برود؛ نمی‌تواند در خیابان تردد کند؛ نمی‌تواند از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کند؛ زن با حجاب نمی‌تواند از حمام عمومی استغاده کند. لذا برخی از خانواده‌هایی که وسعشان می‌رسید، در خانه خود حمام درست کردند. البته جامعه ایرانی هم کار خودش را می‌کرد؛ مثلا دیوار خانه‌ها را سوراخ می‌کردند و راهی برای رفت و آمد ایجاد می‌کردند.آیآی

 

اسنادی هم در این باره هست؟

بله اسنادش در دو سه مجموعه چاپ شده است. درباره جنایت‌های عمال رضاخان هم مطالب عجیبی وجود دارد. مثلا در روستاهای دورافتاده، زن‌ها و دختران را دنبال می‌کردند و چادر از سرشان برمی‌داشتند و سپس آن را به نشانه پیروزی روی چوب و سرنیزه آتش می‌زدند.

عکس داریم از سفرهای رضاخان به لرستان و کردستان که در آنجا حجاب زنان معصوم عشایر را از سرشان برداشته‌اند. در تصاویر هست که زن‌های روستایی و عشایر را کنار جاده ردیف کرده‌اند، پالتوی سربازی تنشان کرده‌اند و ازشان عکس گرفته‌اند. رضاخان هم آمده و از این منظره سان می‌بیند و از این پیشرفت بزرگ جامعه ایرانی! که حجاب زنان روستایی را برداشته و پالتوی ارتشی تنشان کرده‌اند لذت می‌برد.

البته زنان ایرانی با شجاعت در برابر سیاست‌های ضداجتماعی رضاخان ایستادگی کردند. در همان جشن‌های کشف حجاب هم مقاومت زنان ایرانی نمایان بود. در عکس‌های آن دوره کاملا مشخص است که بعضی از زنان با شرمساری در مراسم حاضر شده‌اند. بانوان، یقه پالتوی خود را بالا می‌دادند و کلاه را هم به قدری پایین می‌کشیدند که موهایشان دیده نشود.

خباثت و دنائت رژیم رضاخان را در بخشنامه‌هایی که متعاقب جریان کشف حجاب صادر شد می‌توان ملاحظه کرد. بخشنامه شد که خانم‌ها حق ندارند یقه پالتوی خود را بلند کنند! خانم‌ها حق ندارند کلاه خود را بیش از اندازه پائین بکشند. رضاخان به هیچ چیز جز برهنگی قناعت نمی‌کرد! البته مدعی بودند که ما با برهنگی مخالفیم اما در واقع کشف حجاب، مقدمه برهنگی شد.

اما این را نمی‌توان نادیده گرفت که جامعه زنان ایران – چه در دوره رضاخان و چه در دوره محمدرضا پهلوی- با جریان کشف حجاب مقابله کرد. در دوران پهلوی دوم که موضوع منع حجاب با سیاست‌های نرم از سوی دستگاه دنبال می‌شد، قاطبه زنان ایران در برابر آن ایستادگی و مقاومت می‌کردند. اغلب کسانی که کارمند دولت بودند و در ادارات دولتی مشغول بودند مبادرت به کشف حجاب کردند. در دوران محمدرضا پهلوی، روش‌های نرم مثل استفاده از فضای مطبوعات، تئاتر و سینما و ... جایگزین شد. در جشن هنر شیراز، نمایش سخیفی با عنوان «خوک، بچه، آتش» برگزار شد که بسیار سخیف بود و بازیگران مرد و زن کاملا عریان بودند. این تئاتر در ماه مبارک رمضان برگزار شد و اعتراضاتی را در پی داشت. حتی سفیر انگلیس به محمدرضا پهلوی گفت ما جرات نمی‌کردیم چنین تئاتری را در لندن برگزار کنیم، شما چطور این تئاتر را در ایران اجراء کردید!

 

گفته می‌شود یکی دیگر از کارهایی که دستگاه رضاخانی انجام داد این بود که بخشنامه کردند تا زنان بدنام چادر بر سر کنند! این موضوع تا چه اندازه سندیت تاریخی دارد؟

بله! این یک اقدام زشت و ناپسند دیگری بود که دستگاه پهلوی انجام داد تا زنان محجبه را مورد هجمه روانی قرار دهد تا بدین شکل، چادر و حجاب را، «لباس بدنامی» معرفی کنند. ولی مردم ایران و به ویژه زنان ایرانی در برابر این جریان، شجاعانه ایستادند. آنان در برابر سیاست‌های سختگیرانه و خشن رژیم رضاخان مقاومت کردند. برخی از زنان، در اثر ضربات وحشیانه ماموران رضاخانی، فرزندی را که در بطن خود داشتند از دست دادند و روزهای تلخ و سیاهی برای جامعه ایران رقم خورد.

عجیب‌تر این که اینان مدعی بودند می‌خواهند زن ایرانی را وارد فضای اجتماعی کنند. اما با قانون منع حجاب، شش سال زنان ایرانی مجبور شدند خود را در خانه حبس کنند. این چطور منزلت اجتماعی است که زنان را خانه‌نشین کرد؟! و به همین خاطر، اولین عکس‌العمل در روزهای منتهی به سقوط رضاخان از سوی زنان ایران بروز و ظهور پیدا کرد.

 

منشاء همه این کینه‌های دشمنان، مقابله با اسلام بود. به نظر شما چرا دشمن با اسلام مخالف است؟

اسلام جدی‌ترین مانع تحقق اهداف استعمار است. چه در جهاد و چه در جنبه‌های فرهنگی، اسلام منشاء مقاومت و منشاء ایستادگی است؛ لذا دشمن می‌خواست بنیه و پایگاه اصلی را در هم بشکند و از این جهت، بعد از مشروطه در ایران سیاست‌های ضد اسلامی را در پیش گرفت.

متاسفانه امروز با وجود این همه جنایت و خباثتی که غربی‌ها در تاریخ ایران به نام خود ثبت کرده‌اند، بعضی‌ها اینان را دشمن نمی‌دانند! انگلیستان را که بارها ایران را تا مرز فروپاشی اجتماعی و سیاسی پیش برد، دشمن نمی‌دانند! این موضوع به اندیشه استعمار نو و فرانو برمی‌گردد. دشمن می‌کوشد بر این اساس، ریخت فرهنگی اجتماعی و سبک زندگی را تغییر دهد. این جریان بعد از انقلاب مشروطه در ایران پیاده شد اما از آنجاکه جامعه ایران در برابر آن مقاومت کرد، دشمن برای در هم شکستن این مقاومت، به دیکتاتوری نظامی (یا به قول خودشان دیکتاتوری  منور که همان رضاخان بود) رو آورد. آنها می‌خواستند این عنصر مقاومت را از بین ببرند و هر آنچه که به این عنصر مقاومت‌زا توان می‌بخشید نیز مورد حمله دشمن قرار گرفت؛ مثل حوزه‌های دینیه، مرجعیت شیعه، روحانیت، فکر شیعی، عزاداری و ...

این اقدامات برای این بود که آن سلطه و تسلط را بر ملل مسلمان برقرار کنند. بنابراین این فروپاشی گسترده سیاسی فرهنگی اجتماعی از سوی دشمن تدارک شده تا آن سلطه دائمی و همیشگی شود. در این میان، افرادی نیز آب بر آسیاب دشمن می‌ریزند. لذا این پروژه‌ای بود که از اواسط عهد قاجار شروع شد، با مشروطه سرعت گرفت و جنبه‌های اجتماعی پیدا کرد و در دوره رضاخان، به اوج خود رسید.

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات