آیت الله صافی از هوشمندترین مراجع شیعه در جریانشناسی تاریخی بود
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا حجت الاسلام محمدصادق ابوالحسنی مدیر دفتر نشر آراء و آثار استاد منذر (ره) در همایش «یک قرن حافظه تاریخی شیعه» به بحث «جریان شناسی تاریخی در منظومه فکری آیت الله صافی گلپایگانی» پرداخت.
در ادامه نیز گزارشی از سخنان طرح شده را می خوانید:
آیت الله صافی دارای هندسه فکری و ابعاد شخصیّتی شگفت انگیزی بود که او را از سایر علما و مراجع شیعه ممتاز میکرد. ابعاد وجودی ایشان، به لحاظ زیست فردی، زیست اندیشهای و جریان سازی اجتماعی از چند جهت قابل بررسی است:
زیستنامه معرفتی
زیستنامه تاریخی
زیستنامه جریانشناختی
زیستنامه گفتمانشناختی و بالاخره:
زیستنامه مدیریّتی و مرجعیّتی (نقشآفرینی و جریانسازی تاریخی – اجتماعی)
حضرت آیت الله صافی، از نظرِ زیستنامه تاریخی، آینه تمام نمای تاریخ روحانیّت در صد سال اخیر بود. تجربه درک ادوار گوناگون تاریخی (از اواخر قاجاریه و دوران پهلوی تا تحولات چهار دهه در عصر جمهوری اسلامی) و شرایط ممتاز خانوادگی به ایشان بینش تاریخی ویژهای میبخشید.
وی از یک سو، میراث دار بیوت علمی بزرگی همچون آیت الله آخوند ملامحمدجواد صافی گلپایگانی، آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی و آیت الله العظمی محمدرضا گلپایگانی به شمار میرفت و از سوی دیگر، تجربه تاریخی مجسّمِ حوزههای علمیه شیعه از عصر پسامشروطه، دوران پهلوی و عصر انقلاب اسلامی بود.
بنابراین مرجعی بود که یک شخصیت استثنایی، جامع و تکرارناشدنی بود و در یک کلام عصاره حوزه به شمار میرفت. آن مرحوم، حرکت کلان خود را در مسیر بهرهگیری و بارورکردن تجربیات تاریخی علمای شیعه و دفاع از دستاوردهای تاریخی و تمدنی حوزههای علمیه میدید.
آیت الله صافی، در اثر مطالعات عمیق تاریخی و همچنین تحت تأثیر پدر بزرگوارش آخوند ملامحمدجواد صافی، ارادت ویژهای به آیت الله شهید، حاج شیخ فضل الله نوری داشت و پیوسته از چهره ایشان غبار تحریف را میزدود و از هر اقدامی که در راستای احیای شخصیت ان بزرگمرد صورت میگرفت، حمایت میکرد. بر این اساس، جریان مشروعهخواهی را در نهضت مشروطه، اصیلتر میدانست و خود ایشان به نوعی ادامه شیخ فضل الله نوری محسوب میشد. پدر ایشان خاطرات گرانسنگی از روزهای آخر عمر شیخ شهید و ماجرای اعدام مظلومانه ایشان در تهران داشت و ماجراهای تاریخی جالبی درباره حاج آقا نجفی اصفهانی و فرجام عبرت انگیز نهضت مشروطه نقل میکرد.
از نظر زیست معرفتی و جریانشناختی، ایشان نه تنها دارای اطلاعات پربار و حافظه سرشار تاریخی از تحولات معاصر ایران بود، بلکه مانند یک اندیشه ورز، تحلیلگر و منتقد علمی، به بازتاب گزارشهای تاریخی در مکتب تاریخنگاری معاصر مینگریست و آن را آسیبشناسی میکرد. آیت الله صافی با آثارِ تک تک تاریخنگاران مؤثر در تاریخنگاری معاصر – همچون کسروی، ناظم الاسلام کرمانی، یحیی دولت آبادی، مهدی بامداد و... – آشنا بود و عبارات آنها را در گنجینه ذهن خویش داشت. بدین گونه، قضاوتهای تاریخی آنان را عیارسنجی و اعتبارسنجی میکرد و جای جای به نقل و نقد آنها میپرداخت.
در همین راستا از تاریخنگاران ژرف اندیش و پرتلاش در حوزه تاریخ معاصر را چه در حوزه و چه در دانشگاه تشویق میکرد و اگر کاستیهایی میدید، دلسوزانه گوشزد مینمود. فی المثل، پس از اینکه والد ما مرحوم استاد ابوالحسنی (منذر) دوره هفت جلدی «مشروطه و شیخ فضل الله نوری» یا کتاب «شیخ ابراهیم زنجانی؛ زمان، زندگی و خاطرات» را نوشتند، این مرجع دردآگاه، شخصاً با ابوی تماس گرفتند و از این اقدامات تقدیر کردند. حتی به مرحوم پدرم توصیه کردند که قلم به دست گیرد و به نقد جریان باستانپرستی و سرهگرایی برود. چرا که این جریان انحرافی، به صورت تصنّعی، ایرانِ قبل از اسلام را مقابل ایرانِ بعد از اسلام قرار میداد و در تنور جدای ایران از اسلام و تشیّع میدمید.
دلسوزی و حمایت آیت الله العظمی صافی از جبهه تاریخنگاران اسلامگرا و هویت اندیش ضرب المثل بود و به عنوان نمونه فراموش نمیکنم که در ارتحال پدرم استاد علی ابوالحسنی (منذر)، چه پیام پرمحتوایی صادر کرد و علاوه بر اقامه نماز بر پیکر ایشان، به خانواده ما میفرمود: با شنیدن خبر ارتحال مرحوم ابوالحسنی، اشک از چشمانم جاری شد و بسیار متأسف شدم که چنین شخصیت ارزشمندی از دست رفت. ضمناً به بنده سفارش کردند که باید این راه را ادامه دهم و آثار منتشرنشده استاد ابوالحسنی را تکمیل و منتشر کنم.
نه تنها نقش تاریخ و جریان شناسی تاریخ در منظومه فکری حضرت آیت الله صافی بسیار بارز و ستودنی بود بلکه ایشان رفته رفته به یک نماد «بصیرت تاریخی» تبدیل شد و در امتداد جریان مشروعه خواهی قرار گرفت و بدین آهنگ، عقبۀ فرهنگی و سیاسی آیت الله حاج شیخ فضل الله نوری در عصر ما قلمداد میشد. از همین روی، زندگی خود را در راه مواجهه با جریانهای انحرافی بویژه کسروی مآبی، روشنفکرمآبی غربگرا، بابیت و بهائیّت، صوفیگری، درویشبازی و وهابی مآبی صرف کرد.
حضرت آیت الله صافی بین مراجع تقلید، بیشترین اشراف را به جریانهای تاریخنگاری دارد. معمولاً مراجع ما یا اهل تدوین آثار تاریخی نبودند یا اگر بودند به تاریخ صدر اسلام، عاشوراپژوهی و سیره ائمه علیهم السلام میپرداختند. برای ارائه نمونه در تاریخ اسلام، کتاب «فروغ ابدیّت» آیت الله سبحانی و یا «التاریخ الاسلامی؛ دروس و عبر» از آیت الله محمدتقی مدرسی قابل ذکر است. همچنین کتاب «فاجعه عاشورا» از آیت الله سید سعید حکیم یا کتاب «مقتل الحسین» آیت الله محمدحسین آل کاشف الغطاء، عاشوراپژوهی تفصیلی و اجالی بین مراجع را نشان میدهد. اما حضرت آیت الله صافی هم آثاری در خصوص تاریخ اسلام به رشته تحریر درآورد؛ مانند «جابر بن حیان»، «رمضان در تاریخ»، «تفنید اکذوبه خطبه الامام علی الزهراء» و «پیرامون روز تاریخی غدیر» و هم به تاریخ و عقاید سایر ادیان و مذاهب میپرداخت؛ مثل مقالهای که درباره زندگی «بوداسف» نگاشتند و به انتقاد از خرافات بودائیان و برخی تحلیلهای دکتر عبدالحسین زرین کوب اقدام ورزیدند. علاوه بر این در باب عاشوراپژوهی، آثار ایشان بویژه کتاب «شهید آگاه» (در نقد کتاب «شهید جاوید») شهرتی شایان دارد.
آیت الله صافی در عرصه گفتمان سازی نیز، یک ادبیات خاصی داشت و به خلوص مبانی گفتاری میاندیشید. اگر کسی به بهانه گزارش تاریخ، کوچکترین کلمهای میگفت که حق را زیر پا میگذاشت و موجب تضعیف مذهب شیعه و علمای ربانی میشد، تذکر میداد. ایشان در مقام گزارش تاریخ بسیار محتاط بودند و معتقد بودند که نه باید خط خدمت و خیانت مخلوط شود، نه از افراد منحرف و ساختارشکن بیهوده تجلیل گردد و نه بایستی به اسم بیان حقایق تاریخی، چوب حراج به آبروی افراد خدوم زد.
لازم بود اثر مستقلی در بیان دیدگاههای آیت الله صافی در خصوص ایران معاصر و تقابل علمای شیعه با استعمار و منورالفکری تدوین گردد و جای چنین کتابی خالی بود. امروز با انتشار و رونمایی از کتاب «یک قرن حافظه تاریخی روحانیّت» از سوی گروه تاریخ اندیشه معاصر، این خلأ تا اندازهای پر خواهد شد.