نقشه منافقین برای ترور شهید صیاد شیرازی در دهه ۶۰
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در 21 فروردین 1378 در یک عملیات تروریستی توسط سازمان مجاهدین خلق در حالی به شهادت رسید که این اولین نقشه سازمان برای ترور وی نبود. 7 فروردین 1361 در روزهایی که اقدامات تروریستی منافقین تداوم داشت؛ طرح ترور سرهنگ صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش با شکست مواجه شد.
در واکنش به پیروزی بدست آمده در عملیات فتحالمبین، یک گروه تروریستی پنج نفره از سازمان مجاهدین خلق با نقشهای از پیش طراحی شده و با همراهی سرباز وظیفه «فرشید صبری» عامل نفوذی سازمان در ترابری ستاد نیروی زمینی ارتش (نزاجا)، با استفاده از یک خودرو که به دلیل دودی بودن شیشههایش، داخل آن از بیرون دیده نمیشد، ضمن فریب دژبان درب اصلی، در صبح 7 فروردین 1361، وارد پادگان شدند و سپس با به شهادت رساندن افسر نگهبان و مسئول انتظامات ساختمان به محوطه ساختمان و دفتر هیئت رئیسه، یعنی دفتر سرهنگ علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش، سرهنگ اصغر جمالی جانشین و سرهنگ حسین خرسندی معاون هماهنگکننده، راه یافتند و به ساختمانهای فرماندهی و مقرّ سیاسی- ایدئولوژیک پادگان نیروی زمینی ارتش در لویزان تهران حمله کردند. اعضای گروه پس از به شهادت رساندن 12 نفر سرباز، درجهدار و کارمند و مجروح کردن سرهنگ حسین خرسندی معاون سرهنگ علی صیاد شیرازی فرار کردند.
در بولتن دفتر سیاسی سپاه پاسداران در این خصوص آمده است: «مهاجمین به هنگام فرار در مسیر خود هر که را میدیدند به رگبار میبستند. نکته قابل توجه این که در تمام مدت هجوم تروریستها هیچ یک از این افراد [شهدا و مجروحین واقعه] که همگی جزو پرسنل اداری پادگان بودند، مسلّح نبوده و سرباز نفوذی منافقین از این امر مطلع بوده است.»
در هنگام این حمله تروریستی، سرهنگ علی صیاد شیرازی و جانشین وی سرهنگ اصغر جمالی در دفاترشان در پادگان حضور نداشتند. چرا که شب قبل از آن، جهت رسیدگی به اوضاع جبهههای جنوب، عازم اهواز شده بودند. هدف اصلی منافقین از حمله به ستاد نزاجا ترور سرهنگ علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش بود.
سرهنگ حسین خرسندی معاون هماهنگکننده نزاجا، در توضیح این واقعه گفته است:«در روز حادثه، پشت میز کارم نشسته بودم و مشغول دیدن نامهها بودم، که با صدای شلیک گلوله و انفجار نارنجک به خود آمدم. با عجله از پشت میز کارم بلند شدم تا بروم بیرون و ببینم چه اتّفاقی افتاده است. در همین لحظه، درب اتاق باز شد و یکی از منافقین با فریاد و ناسزاگویی وارد دفترم شد. تا خواستم عکسالعملی نشان دهم، با سلاح خود به سمت من شلیک کرد.»
منبع: تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی، جلد هفتم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی