مشکلات نشر دفاع مقدس از ناشران انحصاری تا نویسندگان بیتجربه
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سید ولی هاشمی نویسنده و رزمنده دفاع مقدس است که سالها در حوزه ادبیات دفاع مقدس زحمت کشیده، کتاب نوشته و در حوزه هنری مازندران نویسنده تربیت کرده است. هر چند این روحانی نویسنده بسیار متواضع است و تربیت 10 نویسنده و نوشتن 30 کتاب را چیزی نمیداند، اما آنهایی که دفاع مقدس و نویسندگانش را میشناسند میدانند حجتالاسلام سید ولی هاشمی رنجهای بسیاری کشیده تا به این نقطه برسد، نقطهای که شاید اسمش بازنشستگی از فعالیت رسمی در ادبیات پایداری باشد اما در اصل شروع نقطهای برای بیشتر نوشتن و گفتن از شهدا و جانبازان است. با این نویسنده گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
حاج آقا! چند وقت است در حوزه نوشتن کتاب دفاع مقدس فعالیت میکنید و نتیجهاش چند کتاب شده است؟
حدود 30 کتاب از من منتشر شده است. در واقع درباره آدمهای متعدد که از مسیرهای مختلف به جبهه رفتهاند، کتاب نوشتم. مثلاً کتاب «آفتاب کویر» که خاطرات شهید علی فارسی از اصفهان است یا کتاب «بچههای قاف» که خاطرات آزادگان است و با 20 نفر از آزادگان شهر بهشهر مصاحبه کردیم، یا کتاب دیگر به نام «زیر نور مهتاب» خاطرات آزاده غلام رضا رخشانی از بیرجند. کتابهای زیادی است...
کارتان را چطور شروع کردید؟
من در مازندران اولین کسی بودم که به طور رسمی کار ادبیات دفاع مقدس را شروع کرد، و پیگیریهایی انجام دادم و دفتر ادبیات و هنر مقاومت را در حوزه هنری مازندران تأسیس کردم.
این ماجرا مربوط به چه سالی میشود؟
سال 78 این دفتر را تأسیس کردیم. آن زمان هیچ اثری در ژانر خاطره و تاریخ شفاهی در مازندران نداشتیم. همزمان با شروع کار دفتر ما در سال 79 کتابی با عنوان دشت عباس؛ یادداشتهای روزانه شهید خلیلی منتشر شد که آقای سرهنگی و آقای بهبودی آن را کار کردند. این اولین کتاب درباره شهدای استان مازندران بود. کتاب دوم که در این زمینه چاپ شد و اولین کتاب دفتر ما بود «یادداشتهای اروند» نام داشت و یاداداشتهای روزانه یک شهید به نام محمدعلی معصومیان بود که در عملیات کربلای چهار به شهادت رسید. کتاب بعدی خاطرات رزمندهای بوده که 86 ماه در جبهه بود و کتاب با نام «ستاره شمالی» خاطرات شفاهی رزمندهای به نام سید علی روح الله حسینی منتشر شد. راوی این کتاب هنوز در قید حیات است و کتاب هم به چاپ ششم رسیده است و در جشنواره نهم دفاع مقدس این کار حائز رتبه برتر هم شد.
خودتان هم سابقه حضور در جبهه داشتید؟
من خودم از 17 سالگی یعنی از سال 62 وارد جبهه شدم. علاقهام به ادبیات از دوران مدرسه بود و همیشه املا و انشای من بهترین نمرات را داشت. کمی که بزرگتر شدم علاقهمند شدم به خواندن رمان. طوری که من یک شب تا صبح کتاب بینوایان را خواندم و کتابهای دیگری هم قبل از انقلاب را هم میخواندم مثل کتابهای محمدرضا حکیمی که همه آنها را خوانده بودم. وقتی به جبهه رفتم آنجا یادداشت روزانه داشتم. علاقه من به ادبیات جنگ و مقاومت از همان دوران بود که هر چه نوشته میشد از دست نمیدادم تا اینکه بعد از جنگ علاقهمند شدم خاطراتی را که از رزمندگان منتشر میشود، بخوانم. از سال 68 که در تهران درس میخواندم با آقای سرهنگی آشنا شدم و رسماً از سال 75 و 76 شروع کردم به خواندن آثار و سال 78 هم که مسئولیت دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری مازنداران را به من سپردند.
روایت داستانی برای جذابیت خاطرات دفاع مقدس ضروری است
برای رسیدن به این نقطه در در دورههای نویسندگی هم شرکت کردید؟
آن زمان نه اما بعداً از این در کلاسهای متعدد مرکز اسناد انقلاب اسلامی و بنیاد حفظ آثار مرکز شرکت کردم. از کلاسهای حوزه هنری استفاده کردم و علاوه بر دورههای تاریخ شفاهی، دورههای رماننویسی آقای زنوزی و خانم تجار محمدرضا بایرامی و احمد دهقان را هم گذراندم و در داستاننویسی کسب تجربه کردم. البته همزمان پژوهش میکردم و مصاحبه میگرفتم و دوره نویسندگی هم میرفتم. ضمن اینکه تحصیلات دانشگاهیم هم در این راستا بود و کارشناسی ارشدم هم در ادبیات فارسی گرایش ادبیات مقاومت است تا هم عملی هم علمی کار را پیش ببرم.
از نظر شما که سالها در این حوزه کارکردید، کتابهای دفاع مقدس چگونه باید باشند تا موفق شوند؟
اساساً در ادبیات جنگ خیلی مطالب مهمی قابل توجه است که حتماً باید به آنها توجه کرد و این کتابها حتماً این ویژگیهایی که میگویم را باید داشته باشند. اولین مورد حادثه و داستان است. نمیشود یک چیز خیلی معمولی بنویسیم و انتظار داشته باشیم که مردم استقبال کنند. حوادث و اتفاقات کتاب باید جذاب باشد. بحث دوم صداقت است یعنی آنچه را که راوی میگوید باید کاملاً صحت داشته باشد و شاخصه سوم تأثیرگذاری کتاب است که در جامعه چگونه تأثیر میگذارد و قالب نوشتههایمان را توأم کنیم با تم تقریباً داستانی تا مخاطب آن را بخواند. نمیشود خاطرهای را خشک و خالی بیان کرد باید حس و حال راوی را با حالت داستانی برای خواننده جذاب و گیرا کرد.
شما به ویژگیهای کتابهای دفاع مقدس اشاره کردید. کتابهای زیادی در این حوزه منتشر میشود ولی آسیبهای متوجه آنها است. چرا این کتابها در نهایت خیلی به دست مردم نمیرسد؟
قول معروفی هست که میگویند هر کتابی خوانندهاش را و هر خوانندهای کتاب مورد نظرش را پیدا میکند که من هم آن را قبول دارم. این موضوعی که شما گفتید دلایل متعددی دارد. قصد قیاس ندارم اما کتاب هری پاتر را ببینید وقتی جلد هشتم هنوز منتشر نشده بود یک میلیون و 800 هزار نسخه از آن پیشفروش شد. چرا مردم به دنبال این کتاب بودند؟ چون قصه جذابی داشت.
کتاب هم مثل فیلم سینمایی اگر قصه نداشته باشد، کسی خریدارش نیست. در ادبیات جنگ ما چند عامل تأثیرگذار هست، یکی اینکه عدهای در آن وارد شدهاند که به نظر من علم و تجربه کافی ندارند. دوم اینکه بعضی ناشران انحصاری به وجود آمدند و ادبیات جنگ را دست خودشان گرفتند و به علت کمکهای دولتیای که گرفتند رقیب بقیه شدند و این انحصارطلبی کار را مشکل کرد. نکته بعدی وضعیت گرانی چاپ و کاغذ و وضعیت توزیع است که همه مشکل دارد. الان تیراژ بعضی کتابها نهایت 500 نسخه باشد و این یک فاجعه است که نویسنده زحمت بکشد وعمرش را بگذارد و فقط 500 نسخه از آن منتشر میشود. این در حالی است که در ایران به عنوان یک نویسنده بار همهچیز به دوش شما است. من به عنوان یک نویسنده باید پژوهش کنم و کتاب را بنویسم. بعد خودم ویراستار پیدا کنم حتی حروفچین و صفحهبند را خودم هزینه کنم و بدهم.
یعنی ناشران این کارها را برای کتابها انجام نمیدهند؟
نه غالباً انجام نمیدهند. ممکن است من که الان پس از سالها نویسنده شناخته شدهای هستم ناشر کار ویراستاری را برایم انجام دهد اما این موضوعی گرفتاری بیشتر نویسندگان است. ناشران کتاب را ویراستاری نمیکنند یا اگر ویراستاری کنند هزینهاش را از دستمزد نویسنده کم میکنند. از آن بدتر اینکه وقتی کتاب چاپ میشود من نویسنده باید دنبال بقیه بدوم تا کتابم را بفروشم. تازه اگر کتابی را در شهرستان چاپ کنید که بدبخت هستید. در تهران که شهر بزرگی است و ناشران مشهوری هم هستند یک سال میگذرد و باز میگویند 100 تا از کتابهایتان در انبار مانده است حالا فکر کنید وضع ناشران شهرستانی چگونه است.
همه اینها باعث میشود مردم کتاب نخوانند یک بار از یک موسیقیدان مشهور پرسیدم کدام کارتان را بیشتر دوست دارید و او گفت همه را دوست دارم. اما ناشران بعضی از کتابهایشان را حسابی پررنگ میکنند و مردم فقط سراغ همان چند کتاب میروند و بقیه کتابها در انبارها خاک میخورد و حاصل تلاش یک عمر نویسنده بینتیجه میماند، ما نویسندهها مثل آشپز هستیم دوست داریم غذایی که میپزیم به همه برسد و نماند ولی متأسفانه اینجور نیست.
نگاه انحصاری ناشران کار را خراب کرده است
چرا ناشران بین نویسندهها فرق میگذارند؟ این انحصارطلبی که شما اشاره کردید چیست؟ چرا باید یک ناشر دوست نداشته باشد که همه کتابهایش فروش برود؟
ناشران به آثار نگاه تجاری دارند و همین نگاه این کار را خراب میکند. اگر به موزه جنگ روسیه بروید میبینید که در تابلو ورودی نوشتهاند ما از جنگجهانی دوم یک میلیون عنوان اثر تولید کردیم. در حالی که در کشور ما جنگ ما زمانش بیشتر بود و راویان و نویسندگان ما هم بیشتر هستند ولی حتی 20 هزار عنوان کتاب هم نشده است اینها بیشترش به انحصار برمیگردد. کتاب باید برای خواننده جذاب باشد و قطع و نوع کاغذ و متنی که انتخاب میکنید دخیل است ولی نگاه تجاری اکثر ناشرها کار را خراب کرده و دنبال این نیستند که واقعه این جنگ را به نسلهای دیگر معرفی کنند حالت تبعیضی به کار داده است.
در نقطه مقابل شما بعضیها معتقدند انتشار کتاب در حوزه دفاع مقدس خیلی بی در و پیکر و نظارت نشده است و هر کسی آمده کتاب در حوزه دفاع مقدس منتشر کرده و نظارتی بر کتابها نیست. نظر شما چیست؟
بعضی آثار ما روایت درست حسابی ندارند و خوب نوشته نشدهاند و کتاب انسجام واقعی را ندارد و هر کس دوست دارد کتاب چاپ کند. بنیاد حفظ آثار در حوزه نشر ارزشها یک مدت بخشنامه داد که ما باید بر انتشار کتابها نظارت کنیم که با اعتراض نویسندهها مواجه شد و این بخشنامه را لغو کردند. چون پشتیبان دولتی دارند گفتم انحصاری هستند. ولی اگر ادبیات دفاع مقدس و جنگ مثل جنگ ما مردمی بشود شک نکنید کارهای شاخص و فاخر بیشتری را میبینیم.
مردمی شود یعنی ناشران خصوصی کتابها را چاپ کنند؟
بله و ناشران دولتی اینگونه رقیب ناشران خصوصی نباشند.
درحوزه نوشتن کتابهای دفاع مقدس با چه مشکلات دیگری مواجه هستیم؟
همین تولید محتوای درست مشکل است، مثلاً اگر با همسر شهیدی مصاحبه کنید ممکن است همه واقعیات را به شما نگوید. یا اگر نویسندهای بخواهد کتابی درباره گذشته شهید مدافع حرم شهیدی مثل شهید قربانخانی را بنویسد، خانوادهاش اجازه نمیدهند. در حالی که ما همیشه باید قهرمانها را ضعیف نشان بدهیم و ضد قهرمان را قوی. ما باید واقعیت شهیدان را نشان بدهیم تا خواننده از این ملموس بودن واقعی بودن کیف کند و لذت ببرد. چرا فیلمهایی که اوایل درباره دفاع مقدس ساخته میشد، نگرفت؟ چون عراقیها را ضعیف و بیعرضه نشان میدادند درحالی که اینطور نبود. صدام وقتی به ایران حمله کرد 13 لشکر داشت وقتی جنگ داشت تمام میشد 53 لشکر داشت. اگر قوی نبود که حمله نمیکرد. نوع نوشتن کتابها عموماً طوری نبوده که برای مردم جذبه داشته باشد. رهبر انقلاب هم درباره کتابهای دفاع مقدس گفتند جوری ننویسید که شهدا برای مردم دستنیافتینی شوند.
شهدا مثل ما بودند، میخوردند میخوابیدند و اشتباهاتی داشتند. خیلی از دوستان ما که شهید شدند قبل از شهادت کارهای اشتباهی میکردند اما توبه کردند و پاک شدند. این عوامل باعث میشود که گرایش مردم به این کتابها ضعیف شود. از سوی دیگر ما کانالی نداریم که مردم از این طریق و مجرا بتوانند کتابهای مورد علاقهشان را پیدا کنند. در دنیا عرفی به نام کتابشناسی است. مثلاً در آمریکا در حوزه ادبیات اگر 10 هزار عنوان کتاب در یک سال چاپ شود، همه این کتابها در یک کتاب مرجع مخصوص آن سال معرفی میشود. مردم ما نمیدانند در سال چه کتابهایی منتشر میشود، چون معرفی نمیشود، آثار خوانده نمیشود و مخاطبش پیدا نمیشود. حالا شما رمانی را چاپ کنید با محتوای عشق زمینی و ببینید چقدر استقبال میشود. از سوی دیگر متأسفانه بعضی نویسندهها که ضعیف هستند و نوشتههای ضعیفی دارند، نوشتههایشان به پیکره ادبیات دفاع مقدس ضربه زده است. وقتی یک نفر چند کتاب ضعیف در این حوزه بخواند ممکن است همه کتابها را اینطور قضاوت کند که همه کتابهای این حوزه ضعیف است و نویسندههای ضعیف دارند.
ادبیات دفاع مقدس باید مردمی شود
در مجموع شما چند راهکار دادید برای تقویت کتابهای دفاع مقدس که شامل داشتن محتوای قوی، معرفی کتابها و راهکاری برای جلوگیری از انحصار ناشران دولتی است.
بله. ناشران باید نگاه یک دست به نویسندهها داشته باشند و از طرف دیگر همانطور که ما جنگ را مردمی کرده بودیم این جنس از کارها باید مردمی بشود. چه چاپش چه پخشش چه نویسندههایش. میدانید که هنر دولتی آفت است و لذا هیچ جای دنیا دوست ندارند هنر کشورشان دولتی شود. نهادهایی که اینکاره نیستند کنار بروند و فقط سیاستگذاری کنند. مثلاً بنیاد حفظ آثار به جای چاپ کتاب باید کار نظارتی داشته باشد. نشر شاهد و سپاه پاسداران و نشر ارتش دریایی و انتشارات سوره و نشر شهید کاظمی و برخی انتشارات دولتی دیگر کارهای خیلی خوبی در این زمینه منتشر کردند و اما منحصر بودن این کارها در دست این ناشران به بقیه ناشران ضربه میزند. بهتر است بگذاریم ناشران خصوصی هم بیایند و فعالیت کنند. و هر چه زودتر باید این اتفاق بیفتند و دفاع مقدس به صورت مردمی و گسترده روایت شود. اگر صبر کنند و زمان بگذرد و این نسل جنگ رفته تمام بشوند و بعد بیایند سراغ نوشتن کتاب و بعد اقتباس از آنها و درست کردن فیلم و نمایشنامه، خیلی دیر است.
چرا الان اقتباس از کتابهای دفاع مقدس برای ساخت فیلم خیلی کم است؟
در فیلم خیلی کم است ولی در نمایشها اطلاع دارم که از کتابها اقتباس شده است. فیلم را نمیدانم. آیا کارگردانان انگیزه ندارند زیاد کتاب بخوانند یا دفاع مقدس برایشان اولویت ندارد یا جالب نیست؟ نمیدانم. اگر کارگردانان به کتابهای خوب این حوزه مراجعه کنند، به داستانهای خوبی هم برای تهیه فیلم میرسند.
نویسندگی در ایران نمیتواند شغل باشد
آقای هاشمی! شما در آستانه بازنشستگی هستید و 30 کتاب ثمره این فعالیتهای شما بوده است. آیا نویسندگی برای شما به عنوان نویسنده 30 کتاب به عنوان یک شغل محسوب میشود؟ یعنی از نویسندگی درآمدی داشتهاید یا نمیشود این را به عنوان شغل حساب کرد؟
نویسندگی در ایران نمیتواند شغل باشد و حتماً باید یک جایگاه یا شغل دیگری داشته باشید که وقتی کتاب مینویسید برایتان درآمدی داشته باشد. آنهایی هم که در نویسندگی در کشور ما تیپ و چهره شدند حتماً از جای دیگری حقوق دارند. نویسندگی در کشورهایی مثل امریکا و کشورهای اروپایی شغل است. من کسی را سراغ ندارم که نویسندگی شغلش باشد و از این راه زندگیاش را بگذراند. من هم از رفتن به سر کار بازنشسته شدم ولی از نظر نویسندگی کار ما بازنشستگی ندارد.
تا حالا شما چند نویسنده در این حوزه تربیت کردید؟
والا خیلی نمیشود حدود 10 نفری میشوند.