اجزاء و سطوح جهان اجتماعی
1- اجزاء مختلف
موجودات انداموار و زنده دارای اجزا و بخشها و سطوح و لایههایی متفاوت هستند، این اجزا و لایهها بهرغم اختلافاتی که دارند در یک ترکیب حقیقی از وحدتی واقعی بهره میبرند.
اجزا و بخشهای گوناگون را به اعتبارات مختلف به صورتهای متنوعی میتوان تقسیم کرد، برخی از تقسیمات به اعتبار بخشهای کلانی هستند، که نقش واحدی را در تداوم حیات و زندگی موجود زنده بر عهده میگیرند، مثلا در گیاه بخشها و اعضای مهمی نظیر ریشه، ساقه و برگ وجود دارد. هر جزء از اجزاءهر سلولی از سلولهای گیاه در این نوع تقسیم متعلق به یکی از این بخشها است. در حیوان نیز دستگاه گوارش، مغز و اعصاب، قلب، چشم، گوش، دست و پا، هرکدام یک عضوی است که بخشی از اجزاء بدن را در برمیگیرد.
تقسیمات دیگر اجزاء موجود زنده را بهحسب مقدار و اندازه آنها، و یا به اعتبار محسوس و عینی بودن و یا انتزاعی و ذهنی بودن، و یا به اعتبار اهمیت و جایگاهی که در سیستم بدن دارند، میتوان انجام داد.
برخی از اجزاء موجود زنده، خرد و کوچک و بعضی دیگر کلان و بزرگ هستند، بخشی از آنها، محسوس و عینی بوده و برخی دیگر با تأملات ذهنی شناخته شده و به کمک عقل انتزاع می گردند. قسمتی از اجزاء برای موجود زنده نقش حیاتی و تعیینکنندهای دارند و بخش دیگر به این درجه از اهمیت نیستند.
2- نظامهای اجتماعی
پدیدههای اجتماعی را همانند پدیدههایی که در محدوده یک موجود زنده حضور دارند، به صورتهای مختلف تقسیم میکنند، یکی از رایجترین آنها تقسیمی است که در ابعاد کلان انجام میشود. مثلا یک جامعه را بهحسب مناطق جغرافیایی، به چند بخش و مرکز و یا به چند استان تقسیم میکنند و بهدنبال آن، اجزاء دیگر جامعه را در ارتباط با آن بخشها در نظر میگیرند. هنگامی که یک کشور بهچند استان تقسیم میشود شهرها، روستاها و سازمانهای اجتماعی و حتی افراد و اشخاص با انتساب به هریک از این بخشها شناخته شده و معرفی میشوند، در این تقسیم ممکن است، برخی از پدیدهها نیز هویت فرابخشی پیدا کنند. مثلا، بخشی از سازمانهای دولتی، در اولویت با بخشهای متفاوت قرار گرفته و تعریف میشوند.
برخی از جامعهشناسان هر جامعه را بهتناسب نظامهایی تقسیم کردهاند که هر یک بخشی از نیازهای اجتماعی را تأمین میکنند. آنها نظامهای کوچکتر و بهدنبال آن اشخاص و کنشهای اجتماعی آنان را در ذیل این نظامها، شناسایی نموده و از نظام اجتماعی وسیعتری که همه آن نظامها را پوشش میدهند، یاد کردهاند.
پارسنز، جامعهشناس آمریکایی، جامعه را به چهار نظام اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی تقسیم کرده است.
برای هریک از آنها، اهداف، نقشها، هنجارها و ارزشهای ویژهای در نظر گرفته است، و هریک از آنها را در حکم یک عضو کلان از اعضای جامعه کل دیده است، او دیگر پدیدههای اجتماعی را در ارتباط با این مجموعههای کلان تفسیر و تحلیل کرده است.
3- اجزای خرد و کلان
پدیدههای اجتماعی را از جهت حجم و اندازه آنها نیز به دو بخش خرد و کلان میتوان تقسیم کرد، تقسیم پدیدههای اجتماعی بهخرد و کلان، یک پیوستاری را بهوجود میآورد که در یک سوی آن خردترین و در سوی دیگر کلانترین پدیدهها قرار میگیرد، و بین دو سوی پیوست طیف وسیعی از پدیدههای اجتماعی قرار میگیرد که جایگاه آنها در قیاس با دو طرف طیف، بهتناسب حجم و گستردگی آنها تعیین میشود.کنشهای افراد انسانی و آگاهی و ارادهای که در کنش حضور دارد، از خردترین پدیدههای اجتماعی بهحساب میآیند. و نظام کلان اجتماعی، بلکه نظامهای جهانی، با همه عناصر، اجزاء ، ارتباطات و پیچیدگیهایی که در درون آن است، بهعنوان بزرگترین و کلانترین پدیدههای اجتماعی شناخته میشوند.
کنشهای متقابل، نمادها، هنجارها، گروهها، سازمانها، نهادها، عقاید، آرمانها و جوامع، از دیگر پدیدههایی هستند که در درون طیف قرار میگیرند. بسیاری از اندیشمندان اجتماعی بهاین طیف توجه داشتهاند. برخی از نظریههای اجتماعی، ناظر به پدیدههای خرد سازمان یافته و حتی پدیدههای کلان را به افق آنها تقلیل دادهاند. و برخی دیگر از نظریهها به پدیدههای کلان نظر دوخته و یا آنکه پدیدههای خرد را به پدیدههای کلان ارجاع دادهاند. نظریههای نوع اول، نظریههای خرد و نظریههای نوع دوم نظریههای کلان نامیده میشوند. برخی از نظریهها کوشیدهاند سطوح مختلف خرد و کلان را در خود جمع کنند.
4- پدیدههای عینی و ذهنی
تقسیم پدیدههای اجتماعی به عینی و ذهنی، خالی از نوعی تسامح نیست، زیرا هیچیک از اجزاء جهان اجتماعی بدون یک معنا، و برداشتی انسانی از آن، به قلمرو زندگی اجتماعی وارد نمیشود.
مثلا ساختمان از آن جهت که سنگ و سیمان و آهن است، پدیدهای اجتماعی نیست بلکه پدیدهای طبیعی است، و از این جهت نیز موضوع علوم طبیعی قرار میگیرد. ساختمان از آن جهت پدیدهای اجتماعی است که بهعنوان خانه، محل کار، مدرسه و بهصورت بخشی از شهر و مانند آن لحاظ میشود.
پدیدههای ناخواسته و غیرمترقبه طبیعی و یا اجتماعی نظیر زلزله، تصادف و یا بحرانهای اقتصادی و سیاسی نیز از آن جهت به جهان اجتماعی تعلق دارند که بر قلمرو معانی زیستی انسان تأثیرگذار هستند، بنابراین پدیدههای اجتماعی همواره از بعدی معرفتی و ذهنی برخوردارند. و لکن همه آنها دارای بعد محسوس نیستند، و پدیدههای اجتماعی را به همین اعتبار یعنی از جهت اینکه دارای بعد محسوس و عینی باشند، و یا آنکه بعد محسوس نداشته باشند به دو بخش، عینی و ذهنی میتوان تقسیم کرد.
این تقسیم نیز پیوستاری را بهوجود میآورد، که در میان آن پدیدههای مختلف بهتناسب گستردگی ابعاد محسوس و جسمانی آن قرار میگیرند.
برخی از پدیدهها نظیر فرهنگ، عقاید و آرمانها کاملا عقلی و غیرمحسوس هستند، و یا آنکه نظیر ساخت و نظام اجتماعی از اموری هستند که ذهن و عقل با مفاهیم انتزاعی به آنها پی میبرد.
و بعضی دیگر همانند کنش و رفتار افراد، معماری و تکنولوژی، دارای مصادیق حسی و جسمانی هستند.
بسیاری از جامعهشناسان بهتقسیم پدیدههای اجتماعی در سطوح ذهنی و عینی توجه داشتهاند؛ جایگاه پدیدههای اجتماعی را در نموداری که مرکب از دو پیوستار خرد- کلان، و ذهنی – عینی باشند، میتوان ترسیم کرد./916/د103/ع
منبع: نشریه پنجره