جای خالی ایران در روایت بینالمللی جنگ؛ نقدی بر تاریخنگاری جنگ
سال 1397 خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی از من پرسید: «سردار کارگر وعده دادهاند که سال آینده اسناد جنگ در سایتی منتشر شود، اتفاق خوبی به نظر میرسد؟» سردار کارگر هنوز هم رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس از ستاد کل نیروهای مسلح است. جواب دادم: «شما خبرنگاران دربارهي چرایی عدم انتشار اسناد جنگ سوال میکنید و آنها وعده میدهند که ما اسناد را منتشر میکنیم. میگویند از سال آینده سایتی را خواهیم داشت و اسناد را منتشر میکنیم. در همین راستا من خبری برای شما میخوانم: «به گفتهي مرتضی قربانی، رئیس سازمان موزهي انقلاب و دفاع مقدس، در پی دستور ستاد کل نیروهای مسلح ایران برای تبدیل طبقهبندی مجموعهای از اسناد جنگی ایران-عراق از حالت محرمانه به حالت عادی، این اسناد در سال 1394 برای اطلاع عموم منتشر خواهد شد.» جالب اینجاست که آن زمان هم وعده داده بودند در سال بعدش در سایتی این اسناد را منتشر خواهند کرد.» در ادامه توضیح دادم: «در حال حاضر در سال 97 هستیم و این وعده سال 93 داده شده است. دوباره آقای کارگر میگویند در سال آینده سایتی راهاندازی خواهیم کرد و این اسناد را منتشر میکنیم. من سوال میکنم اصلا شما در بنیاد حفظ آثار چه تعداد سندپژوه دارید؟ چه تعداد کارشناسِ سند دارید؟ شیوهي انتشار اسنادتان چیست؟ اساسا پیش از انتشار اسناد، دربارهي شیوهي انجام آن، روش علمی و روش تفکیک اسنادِ ارائهشده، بحثهای بسیاری میشود. اما آنچه در عمل رخ میدهد مشابه همان بیمارستان لوکسی است كه متخصص ندارد اما از آن طرف هم مدعی است که تمام اختیارات و حق نظارت را در اختیار دارد.»
این مثال را از مرحوم اردستانی، رئیس سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، شنیده بودم که میگفت نمیتوانید یک ساختمان بزرگ، شیک و لوکس در تهران را بهواسطهي یک تابلو بهعنوان بیمارستان فوقتخصصی ملی معرفی کنید و از مردم بخواهید برای درمان بیماریهایشان به آنجا بیایند. در یک بیمارستان تخصصی باید امکانات تخصصی نیز وجود داشته باشد. در مورد تاریخ دفاع مقدس نیز همینطور است؛ نمیشود به اسم گفت ما متولی تاریخ جنگ هستیم، مسئولیتمان این است و میتوانیم اینگونه رفتار و صحبت کنیم. با ادبیات مشهور به ادبیات نظامی نمیتوان بحثهای تاریخی و علمی را مدیریت کرد.
ستاد کل نیروهای مسلح تصمیمگیری، انتشار روایتهای جنگ را در کنترل خویش گرفته است و آئیننامههای متعدد و عجیب در اینباره تولید و منتشر کرده است اما آیا نظامیان گزینهی مناسبی برای این انحصار هستند؟
بیش از دو دهه قبل، استاد هدایتالله بهبودی، در مقالهی «موانع تاریخنگاری جنگ» که در کتاب «نامآورد» منتشر شده است، نوشت که نگارش تاریخ به قلم «سازمانی که جنگ کرده، کشته داده، زمینهایی را از دشمن استانده، پیشروی کرده، عقب نشسته و بالاخره سهامدار اصلی این واقعه بوده، برای همهی پژوهشگران، بهویژه گروهی که منابع وابسته به حکومتها را با تشکیک و دودلی وارسی میکنند، اطمینانآور نیست؛ چرا که سهیم بودن در جنگ، حق دفاع از خود را برای این نهادهای نظامی محفوظ نگاه میدارد. بنابراین تولیدات مکتوب این سازمانها آشکارا دفاعیهای از عملکرد خودِ آنها بهشمار خواهد رفت. همین گرایش، فاصلهای فراوان میان آثار پدیدآمده و آنچه مورخ در نگارشِ تاریخ پایبند آن است بهوجود میآورد.» مدیر وقت دفتر ادبیات انقلابِ حوزهی هنریِ سازمان تبلیغات اسلامی، در ادامه ویژگیهای کار مورخ برای یافتن واقعیت تاریخی را توصیف میکند و مینویسد: «این ویژگی در تاریخنگاری سازمانهای نظامی به چشم نمیخورد. گذشته از این، تولیدات این نهادها بهاجبار از صافی منافع حاکمیت نیز میگذرد و موجب فاصلهی بیشتر میان آثار مطلوب و این منابع میگردد.»
این متولیگری میتواند نتایج خطرناکی داشته باشد. در بخشی از گفتگوی دکتر داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم، با سردار محمد درودیان، از نویسندگان اصلی سپاه در حوزهی جنگ، که حدود دوازده سال پیش انجام شده و در کتاب « تاریخنگری و تاریخنگاری جنگ ایران و عراق» منتشر شده است، میخوانیم: «دکتر داوری: مسلما شما بیش از آنچه نوشتهاید اطلاعات دارید. کار قابل ستایش هم کردهاید... شما مطالب خوبی گفتهاید اما بسیاری چیزها را هم ناگفته گذاشتهاید. محمد درودیان: باید میگفتیم؟ دکتر داوری: ببینید شما بهعنوان یک مورخ میبایست میگفتید ولی بهعنوان یک نظامی نه. شما بهعنوان نظامی میبایست حرمت همهی مسئولان جنگ را مراعات میکردید و چنین کردید. محمد درودیان: بله.»
سردار درودیان، از نویسندگان جنگ در سپاه، در ادامهی گفتگو به درستی میگوید: «من خودم واقعا هیچ زمان نمیتوانم تعلقاتم را کنار بگذارم. یعنی اصلا برایم امکانپذیر نیست مثل یک منتقد بیرحم، کالبد جنگ را وسط بگذارم و قطعهقطعه کنم... فرماندهان جنگ هم به همین ترتیب هستند. فرماندهان جنگ، همهی هویتشان به همان جنگ است. لذا اگر بخواهند چیزی را بیان کنند یا نقد کنند، به این معنی است که اول باید خودشان را نقد کنند. انسان به دشواری میتواند خودش را نقد کند و از آن عبور کند. شاید این عبارت درست باشد که میگویند فرماندهان همیشه در کمند و اسیر آن تجربهی نظامی هستند. به همین دلیل، در آینده این خطر وجود دارد که اشتباهاتشان را تکرار کنند و خودشان را اصلاح نکنند.»
معتقدم تا وقتی که بودجه و امکانات برای پژوهشهای جنگی در اختیار سازمانهای نظامی است و آنها کارفرمای پژوهشگران هستند، نمیتوان انتظار اتفاق جدید و متفاوتی داشت. به تعبیر استاد بهبودی: «تقاضا برای نگارش تاریخ جنگ در این زمان، درخواست سازمانها و نهادهای حکومتی است که مستقیم یا غیرمستقیم با جنگ و تبعات آن مرتبط هستند. این نهادها به دلیل امکان سرمایهگذاری در این کار، حق نظارت نیز دارند. همین نظارت، شائبهی جهتگیری و اعمال سلیقه را ایجاد میکند که در تاریخنگاری ناپسند بهشمار میرود.» برخی نظامیان پژوهشهای نظامیِ ارزشمندی انجام دادهاند که برای سیستمهای نظامی و مورخین هم راهگشاست اما وقتی نظامیان به حوزههایی فراتر از حوزهی نظامی وارد میشوند، در حالی که هنوز باید و نبایدهای یک نظامی را دارند، نتیجهی پژوهش آنها محدودیت و آسیب فراوانی خواهد داشت. از سوی دیگر با انحصار پژوهشها در نهادهای نظامی، موضوعات پژوهشی، موضوعات موردعلاقهي نهادهای نظامی خواهد بود و بسیاری از ابعاد جنگ نادیده گرفته میشود. تا وقتی سخنان اهالی اندیشه که خارج از فضای نظامی هستند شنیده نشود و دانشگاهها، پژوهشکدهها و پژوهشگران مستقل در حوزهی جنگ ایران و عراق با محدودیتهای فراوانی روبهرو باشند، تاریخ جنگ به مسائل نظامی و در محیطهای نظامی محدود میشود.
اما این نظامیگری در روایت جنگ آسیبهای دیگری نیز دارد. با محدودیتهایی که نظامیان اعمال میکنند، حضور محققان و اندیشمندان مستقل و دانشگاهی در فضای تحقیقاتی جنگ در داخل کشور کمرنگتر میشود و بخشی از نگاه مخاطب برای دریافت مطالب مستقل به خارج از مرزهای ایران معطوف میشود؛ جایی که دوستان ستاد کل نمیتوانند محدودیتی ایجاد کنند. از سوی دیگر این فرایند باعث شده است که سهم ایران از روایت بینالمللی جنگ بسیار ناچیز باشد.
متولیان انحصاری تحقیقات جنگ در ایران، در ارتباط گرفتن با محققان خارجی و همچنین ترجمهی آثار و ارائهی اسناد ایرانی در بیرون مرزهای ایران موفقیتی نداشتهاند و اغلبِ کتابهایی که محققان غیرایرانی نوشتهاند، با رجوع به اسناد غیرایرانی و روایتهای عراقی نوشته شده است.
در این آثار، اطلاعات دقیقی از جبههی ایران وجود ندارد و بسیاری از تلاشهای طاقتفرسا و ابتکاری و اندیشمندانه نادیده گرفته شده و حتی پیروزیهای ایران در مقاطعی از جنگ، که ناشی از طراحیهای دقیق و شناساییهای مهم بوده، با بهکارگیری از تاکتیک امواج انسانی مرتبط شده است. دریغ از اینکه این نهادهای نظامی توانسته باشند این آثار را نقادی کنند و دیدگاه ایران را در فضای بینالمللی منتشر کنند.
از سوی دیگر اینروزها اسناد بسیاری از جنگ ایران و عراق در آرشیوهای بینالمللی منتشر شده است و متولیان روایت جنگ در استفاده از این اسناد نیز ناتوانی نشان دادهاند. بسیاری از این اسناد شامل روایتهایی است که میتواند حقانیت ایران را در برخی مقاطع مهم جنگ به تصویر بکشد. در حالی که این روزها نوارهای مهم جلسات صدام و بسیاری از اسناد دیگر در سطح بینالمللی قابل دسترسی است، اما نگرانیها و تهدیدهای متولیان انحصاری، مانع از پرداختن به آنها میشود.
این فضای بستهی تحقیقاتی در روند تاریخ کاملا به ضرر ایران خواهد بود و تصویری که از جنگ ایران در فضای بینالمللی باقی میماند، تصویری است که بدون توجه به نگاه ایرانی ساخته میشود. امیدوارم دوستانی که کسانی مانند من را از پرداختن به موضوع جنگ خسته و منصرف کردهاند، خودشان برای این حضور بینالمللی روایت ایران چارهای بیندیشند.