چشمانداز جنایت و نسلکشی صهیونیستها در باریکه غزه
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، گرچه صهیونیستهای جنایتکار و وحشتزده از عملیات غافلگیر کننده و شدید مقاومت، با پشتگرمی به حمایتهای همه جانبه آمریکا و چند کشور غربی و با تکیه بر ماشین کشتار و ترور خود تلاش کردهاند به تعبیر دبیر کل سازمان ملل متحد، غزه را گورستان کودکان نموده و با تخریب و کشتار گسترده، مقاومت را از تکرار عملیات مشابه، پیشمان نماید اما این نسلکشی و جنایتهای جنگی وحشیانه، نه تنها خشم و اصرار مظلومان فلسطینی را برای مقاومت و مقابله با صهیونیستها تشدید میکند، بلکه تنفر و انزجار از صهیونیسم و شریک میدانی جنایتهایشان یعنی آمریکا را نیز در تمام جهان افزایش میدهد.
البته این رفتار وحشیانه و خشن صهیونیستها، ریشه در دکترین صهیونیسم و حامیان آن آمریکا و انگلیس از همان بدو شکلگیری رژیم صهیونیستی داشته و پدیده جدیدی نیست. بلکه تنها مقیاس و ابعاد آن را ترس و عصبانیت ناشی از یک شکست بزرگ افزایش داده و با پیشرفت در ابزارها و شیوههای رسانهای بازتاب آن روشنتر و گستردهتر شده است. چنین واقعیتی وقتی در افکار عمومی بازتاب پیدا کند، خروجی آن، قدرت گرفتن گفتمان «مظلومیت آمیخته با اقتدار فلسطین» و از بین رفتن وجاهت و مشروعیت گفتمان ظالمانه، «مشروعیت دفاع اسرائیل از خود» خواهد بود که میتواند پدید آورنده وضعیت جدیدی برای آزادسازی فلسطین از اشغال صهیونیستها و حتی تقویت گفتمان عمومی مقاومت در منطقه غرب آسیا باشد.
الف – چرایی عصبانیت و رویکرد وحشیانه صهیونیستها
پس از عملیات طوفان الاقصی در منطقه غلاف غزه توسط مقاومت اسلامی که با کشته شدن حدود 1400 نفر، مفقود شدن حدود 750 نفر، جراحت حدود 2500 نفر و اسارت حدود 250 نفر از صهیونیستها و... همراه بود و به دنبال آن هم صدها هزار آواره روی دست صهیونیستها گذاشت، به یک باره سران تل آویو از یک یازده سپتامبر یاد کردند که دردآورتر از یازده سپتامبر آمریکا بوده و پس از آن حملات وحشیانهای را علیه ساکنان مظلوم غزه آغاز کردند.
همچنین با ورود آمریکاییها به این جنگ و حمایت گسترده و همه جانبه دولتهای آلمان، انگلیس و فرانسه پس از سازماندهی و آمادهسازی نیروهای زمینی خود، پس از گذشت 15 روز از طوفان الاقصی و بمبارانهای سنگینی که با بمبمهای آمریکایی بر روی سر اهالی غزه ریختند که با حجم و شدت آن با چندین بمب اتمی به کار گرفته شده در جنگ جهانی در هیروشیما قابل مقایسه است، ورود محدود، مرحلهبندی شده را به اراضی باریکه غزه آغاز کردند.
مقدمه این ورود که بنا به گفته سران سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی با اهدافی چون؛
- آزادی اسرا 2- نابودی حماس و شبکه تونلهای مقاومت 3- تصرف غزه و واگذاری آن به دیگری، غیر از حماس انجام میشود، ویرانیها و کشتارهای عظیمی بوده که با ماشین جنگی و سوخت تأمین شده از سوی آمریکا انجام و برای ایجاد وحشت و واداشتن ساکنان غزه به مهاجرت و خالیسازی منطقه از پوشش مردمی و زمینه اجتماعی حیات مقاومت، تمامی خطوط قرمز اخلاقی، حقوقی و انسانی را زیر پا گذاشته شده است.
به این معنا که صهیونیستها برای رسیدن به اهداف حداکثری و البته توهمی خود، نه تنها به انهدام خانههای ساکنین و زیرساختهای حیاتی رو آوردند، بلکه مساجد، مدارس، کلیساها، بیمارستانها، آمبولانسها و حتی دالانهای اعلامی از سوی خود، برای رفتن مردم به سمت جنوب را نیز بمباران کرده و نقاب تمدن و انسانیت را از چهره برداشته و با رفتاری روان پریشانه و هیجانی، وحشیانه در این جنایتها مرزهای بیرحمی و شقاوت را جابجا کردند.
این عصبانیت شدید که صهیونیستها را از مدار عقلانیت و حسابگری خارج و به این رفتار حیوانی و وحشیانه کشانده است، ریشه در چند عامل دارد؛
- سنگینی شکست از مقاومت که نه تنها در عرصه امنیتی و نظامی، بلکه در عرصههای روانی و حیثیتی نیز بوده و هیچ آبرو و اعتباری برای رژیم باقی نمانده و شکنندگی آن را به اثبات رسانده است.
- به هدر رفتن و نابودی حاصل سالها جنایت، فریبکاری و تلاش برای نزدیک شدن به تثبیت رژیم جعلی و تحمیل آن به عنوان یک واقعیت اجباری برای بخشی از جامعه فلسطینی، کشورهای منطقهای و جامعه جهانی و مطرح شدن دوباره موضوع فلسطین، غصب اراضی فلسطینی، آوارگی و مظلومیت فلسطینیان و تنشها و ناپایداریهایی که این اشغالگری همراه با ظلم و شقاوت از سوی صهیونیستها پدید آورده است، از سوی دیگر نقابل از چهره واقعی صهیونیستها فرو افتاد و ماهیت تروریستی و نژادپرستانه آنان نیز برملا شده است.
- پدید آمدن تهدید هویتی و موجودیتی برای رژیم صهیونیستی که نه تنها امروز مجدداً ماهیت غاصبانه و ظالمانه آن را برای جهانیان مطرح کرد، بلکه به نسلهای جدید صهیونیستهای اسکان یافته در اراضی اشغالی فهماند که هیچ گاه در خانههای غصبی امنیت نخواهند داشت و اگر روزی در برابر گروههای تروریستی صهیونیستی مثل هاگانا و اشتون و توطئه انگلیسیها مجبور به فرار از خانه و آشیانه خود شدهاند، نسلهای بعدی فلسطینی و نوادگان ان در هر فرصتی که به اسلحه دست یابند، برای بازگشت به خانه از دست رفته، هر چقدر هم که خطر داشته باشد به جهاد و مبارزه رو آورده و به غاصبان سرزمین اشغال شده حمله خواهند کرد.
بدیهی است، اقدامی که با افسانه برتری قوم یهود و بازگشت به ارض موعود از کشورهای مختلف به فلسطین مهاجرت کردهاند و با افسانهپردازیهایی چون هولوکاست برای آن مظلومیت نمایی شده تا هم توجیه این مهاجرت و هم کینه ساختگی برای ایستادگی برای مهاجرت فراهم شود و سایه ارتشی قدرتمند برای آنان امنیت را تأمین کند، در مواجهه با این شکست و احساس ناامنی فرار و بازگشت مجدد را بر مانند و مواجه بودن با شبح مرگ ترجیح دهند.
چنین پدیدهای به معنای تهدید موجودیت رژیم صهیونیستی و دیدن فرشته مرگ و آن هم ناشی از سیلی و ضربهای است که نه یک ارتش بزرگ، بلکه یک گروه کوچک فلسطینی به آن وارد کرده است.
از آنجا که رژیم صهیونیستی، به ویژه نخست وزیر افراطی و متوهم آن، تصور میکند برای ترمیم اعتبار ارتش و اطمینان دادن به ساکنان اراضی اشغالی، نیازمند یک عملیات سنگین و مؤثر برای از بین بردن زمینهها و عوامل تکرار تهدید مشابه است که تنها با آزادی اسرا، نابودی حماس، از بین بردن تونلها و استحکامات مقاومت و اشغال غزه یا انتقال اداره آن به کشورهایی مثل مصر و یا حکومت خودگردان ممکن است، تلاش کرده با ورود زمینی به غزه چنین هدفی را برآورده سازد. اما نیل به این اهداف با موانعی چون؛
- حضور جمعیت انبوه در باریکه غزه 2- اشراف کامل مقاومت بر محیط جنگ 3- برخورداری رزمندگان مقاومت از روحیه استشهادی و آمادگی معنوی 4- برخورداری مقاومت از شبکه تونل و استحکامات و مخفیگاههای چند لایه 5- پشتیبانی سایر اضلاع مقاومت از مقاومت در غزه و... مواجه است. همین موانع در سال 2014 حمله زمینی صهیونیستها را با شکست مواجه ساخت.
از این رو میتوان چند احتمال را در عرصه نظامی متصور بود؛
- عملیات زمینی طولانی که شاید چند ماه به طول انجامیده و بتواند بخشی از اهداف صهیونیستها را برآورده سازد و البته مستلزم تلفات سنگین و انهدام تأسیسات و زیرساختها از هر دو طرف میباشد.
- گسترش نبرد و گشوده شدن جبههای جدید از درون و بیرون اراضی اشغالی که گرچه زمان نبرد را کوتاهتر میسازد، اما علاوه بر تلفات و انهدام سنگین میتواند زمینهساز توسعه تنش و حتی میدان نبرد به خارج از اراضی اشغالی باشد.
- توسعه تنش و گسترش میدان نبرد به خارج از اراضی اشغالی که با مداخله یک عامل خارجی مثل ورود آمریکا به نبرد میتواند ابعاد فاجعهآمیزتر و البته آیندهای مبهم برای رژیم صهیونیستی رقم بزند و صلح جهانی را نیز به خطر اندازد.
به نظر میرسد، آمریکاییها سعی دارند، به صهیونیستها در تحقق گزینه اول کمک کنند از این رو سردمداران کاخ سفید و پنتاگون نه تنها برای صهیونیستها به دنبال خرید زمان هستند، بلکه دست آنان را در جنایت باز گذاشته و همه گونه حمایت و پشتیبانی و حتی معرکهگردانی و حضور مستقیم به نفع صهیونیستها را دنبال میکنند.
اما غافل از اینکه تغییر و پیشرفت در ابزارها و شیوههای رسانهای و انتشار سریع و بدون محدودیت اخبار و اطلاعات موجب شده، امپراتوری رسانهای صهیونیستها و حامیان غربی آنها، کارآمدی چندانی برای سانسور و تحریف نداشته باشد و بازتاب اخبار مربوط به جنایتهای رژیم صهیونیستی در غزه که آمریکاییها در آن نقش اساسی داشته و شریک جرم به حساب میآیند، موج گسترده و عمیقی از شناخت و آگاهی در تودههای مردم در اقصا نقاط جهان شکل گرفته که نتیجه آن خشم و نفرت نسبت به آمریکا و اسرائیل است.
پیداست در چنین شرایطی آمریکاییها برای کنترل افکار عمومی به بازی جدیدی روی آوردهاند که با انجام وقفههای کوتاه مدت و مکرر از یکسو و وادارسازی صهیونیستها به کشتار مدیریت شده از سوی دیگر، چهرهای از پلیس خوب از خود میسازند و از سوی دیگر مقاومت را عامل نرسیدن به آتش بس و مسئول کشتار و انهدام در غزه معرفی مینمایند.
همچنین آمریکاییها به شدت نگران توسعه تنش و گسترش میدان نبرد بوده و از این رو مرتب به ایران و حزب الله پیام داده و صهیونیستها را نیز به تمرکز بر جنگ در داخل غزه سوق میدهند. چرا که گسترش میدان نبرد به معنای درگیری مستقیم آمریکاییها و همچنین تهدید منافع دولتهای اروپایی متحد آمریکا است.
آمریکا و متحدان اروپایی آنها نه تنها الان درگیر جنگ اوکراین هستند، بلکه در آستانه سرمای زمیستان نگران قیمت انرژی بوده و اقتصاد آنها تاب افزایش کمکها برای جنگهایی با آینده نامعلوم را ندارد.
مهمتر از همه در پیش بودن انتخابات آمریکا است که هر وقت با جنگ همراه بوده، میدان رقابت را گروه حاکم نتوانسته به راحتی حفظ کند و دچار چالشهای جدی شدهاند.
اما نباید فراموش کرد که صهیونیستها به هیچ خط قرمزی به جز منافع خود پای بند نیستند و حاضرند برای نجات یا انتقام از دشمن خویش دست به هر خطری بزنند. صهیونیستهایی که ابتدای این ماجرا دم از پدیدهای شبیه 11 سپتامبر میزدند، چه بسا در اعماق ذهن خود، برای تغییر روند نابودیشان، به کشاندن پای حامیان به تنش و درگیری نیز طرح داشته باشند.
ج – پیامدهای راهبردی جنایت و نسلکشی
سران تل آویو به تصور برگرداندن قدرت بازدارندگی و ایجاد اطمینان برای ساکنین صهیونیست اراضی اشغالی و گرفتن انتقام از مقاومت، کشتار و انهدام علیه ساکنان باریکه غزه را به صورت وحشیانه و جنون آسا در دستور کار قرار دادهاند و با پشتگرمی به حمایت آمریکا از هیچ جنایتی فروگذار نیستند.
اما بازتاب این جنایتها، واقعیتهای میدان نبرد و بیاعتنایی صهیونیستها به محیط میدان نبرد میتواند چندین پیامد راهبردی را رقم بزند که به تشدید تهدید موجودیتی صهیونیستها و افزایش هزینه حامیان غربی آنان منجر شود.
پیامدهایی چون؛
- ایجاد شکاف بین افکار عمومی ملتها با سیاست دولتهای حامیان رژیم صهیونیستی و تأثیر تدریجی این فشار بر رویه حمایتگرانه دولتها از رژیم و مجبور شدن به کاهش حمایتها.
- پدید آمدن شناخت و آگاهی نسبت به ماهیت رژیم صهیونیستی و کنکاش در سوابق غصب سرزمین فلسطین و توسعه طلبی بر پایه ترور، کشتار و آوارهسازی و شکلگیری خشم و انزجار از این رژیم در بین نخبگان جوامع به ویژه جوانان.
- تشدید هراس از آینده رژیم صهیونیستی و ابهام نسبت به امکان تأمین امنیت و آرامش در نسلهای جدید اشغالگران فلسطین و تشدید موج مهاجرت به خارج از اراضی اشغالی.
- همگرایی و اتحاد در بین کشورهای مسلمان برای حمایت از آزادی فلسطین و مقابله با رژیم جنایتکار و غاصب صهیونیستی و تقویت خط مقاومت و مبارزه به جای سازش و مذاکره.
با توجه به چنین پیامدهایی است که افرادی مثل اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا به صراحت از وجود دستهای ناپاک در این کشتار سخن به میان آورده و ضرورت تشکیل دولت یهودی و فلسطینی را مطرح میکند که نوعی اعتراف به توسعهطلبی صهیونیستها و نقش نادیدهانگاری حقوق فلسطینی در بروز و تداوم تنش و جنگ به حساب میآید.
همچنین شکوه اجتماعات و تظاهرات اعتراضی به نسلکشی صهیونیستها در غزه در کشورهای غربی نشانگانی از شکلگیری شکاف بین ملتها و دولتهای غربی است که هر چند سران این دولتها سعی دارند با ابزار سرکوب و انکار با آن برخورد کنندف اما خود به مثابه یک رفراندوم و البته تهی بودن دموکراسیهای غربی از محتوای دموکراسی و توجه به نظرات مردم نیز هست.
شاید سفاکی و خونرزیز در چنین مقیاسی بتواند بخشی از عصبانیت و توحش حیوانی سران صهیونیست را تسکین دهد، اما جوشش خون این همه بیگناه و مظلوم به آبیاری نهال مقاومت بر آمده از عزتجویی و آزادیطلبی فلسطینیان خواهد انجامید و گریبان صهیونیستهای ظالم و آمریکاییهای شریک در این جنایتها را خواهد گرفت.