۲۰ دی ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۰
کد خبر: ۷۴۹۳۷۱
یادداشت؛

اسکار، مُبلغ ترویج فرهنگ غربی

اسکار، مُبلغ ترویج فرهنگ غربی
کارشناسان سینمایی معتقدند مراسم اسکار در چند دهه اخیر کاملاً رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته تا سیاستمداران آمریکایی در پیشبرد اهداف خود برای سلطه یافتن بر افکار مردم استفاده کنند.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سینما به عنوان یکی از رسانه های جمعی نقش مهمی در تولید افکار و تاثیرگذاری بر مردم دارد. پرده ی نقره ای سینما ساعت ها مخاطب خود را سرگرم می کند و این سرگرمی با تولید مفاهیم و افکار صورت می گیرد. مفاهیمی که ماه ها و سال ها توسط گروهی تهیه شده است و حال می خواهد دنیای جدید و افق تازه ای را بیان کند.

مقاله، رمان،شعر و.. هر کدام نقش مهمی در فرهنگ سازی، تولید افکار و تاثیرگذاری برای گروه کثیری دارند.

اما سینما که از مهم ترین تکنولوژی های بصری استفاده کرده است؛ می تواند مخاطب خود را دچار چالش فکری کند و حتی احساسات را برانگیزد.احساسات و عواطف دو وجه مهم انسانی هستند که سینما با این دو وجه کار می کند و در تلاش است تا عواطف و احساسات را دچار تحول کند.

تصاویر، حرکات دوربین، بازیگران، کارگردانی و عوامل پشت صحنه یک مفهوم بزرگ را خلق می کنند و آن را به نمایش می گذارند تا بتوانند بیشترین تاثیرگذاری را بر مخاطب خود داشته باشند.

سینما، نقش بسیار مهمی در ترویج و نهادینه سازی اهداف غرب، ایفا می کند.

نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که سینمای امروز، یعنی هالیوود که مرکز تولید بزرگ سینمای غرب است، به وضوح با سی سال قبل متفاوت است. یعنی آن چه که هالیوود در دهه های 50 تا 70 میلادی بود، با آن چه که امروز هست کاملا تفاوت دارد.

 این تفاوت در واقع در سیاسی شدن سینما و جشنواره های آن نظیر اسکار است که به واسطه آن بر افکار مردم  کشورهای جهان سومی و مسلمان تسلط پیدا کرده و راهی بشود برای تبلیغ فرهنگ غربی تا به واسطه آن بر ملت‌ها اثر بگذارند.

مقام معظم رهبری در این رابطه می فرمایند:

«یکی از نکاتی که باید در مواجهه‌ی با دنیای غرب کاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنری است که در اختیار غربی‌هاست. اینها از هنر حداکثر استفاده را کرده‌اند برای ترویج این فرهنگ غلط و منحط و هویت‌سوز؛ بخصوص از هنرهای نمایشی، بخصوص از سینما حداکثر استفاده را کرده‌اند. اینها به صورت پروژه‌ای یک ملت را تحت مطالعه قرار می‌دهند، نقاط ضعفش را پیدا می‌کنند، از روان‌شناس و جامعه‌شناس و مورخ و هنرمند و اینها استفاده میکنند، راههای تسلط بر این ملت را پیدا می‌کنند؛ بعد به فیلمساز، به فلان بنگاه هنری در هالیوود سفارش میکنند که بسازد و میسازد. بسیاری از فیلمهائی که برای ماها و برای کشورهائی نظیر ما میسازند، از این قبیل است. من از فیلمهای داخل خود آمریکا خبری ندارم؛ اما آنچه که برای ملتهای دیگر میسازند، جنبه‌ی تهاجم دارد.

چند سال پیش از این در خبرها بود که در بعضی از کشورهای بزرگ اروپائی تصمیم گرفته شد که با فیلمهای آمریکائی مقابله شود. آنها مسلمان نیستند، اما آنها هم احساس خطر میکردند؛ آنها هم احساس تهاجم میکردند. نسبت به کشورهای اسلامی البته بیشتر، و در مورد کشور انقلابی ما هم به طور ویژه؛ نگاه میکنند، خصوصیات را میسنجند، وضعیت را میسنجند، فیلم را بر اساس آن میسازند، خبر را بر اساس آن تنظیم میکنند، رسانه را بر اساس آن شکل میدهند و میفرستند فضا. باید به اینها توجه داشت. سلیقه‌سازی میکنند، فرهنگ‌سازی میکنند؛ بعد از آنکه سلیقه‌ها را عوض کردند، ذائقه‌ها را عوض کردند، آن وقت اگر احتیاج به زر و زور بود، دلارها را وارد میکند، نیروهای نظامی و ژنرالها را وارد میکنند. این، شیوه‌ی حرکت غربی‌هاست؛ باید مراقب بود. باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامىِ نوین بر دوش آنهاست؛ و یکی از حدود و ثغور این کار، مواجهه‌ی با تمدن غرب است، به صورتی که تقلید از آن انجام نگیرد».۲۳/۰۷/۱۳۹۱

بیشتر کارشناسان سینمایی معتقدند که مراسم اسکار بالاخص در چند دهه اخیر کاملاً رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته تا این که دارای ارزش های هنری باشد و بیشتر از همه به دنبال پیشبرد اهداف سیاستمداران آمریکایی برای سلطه یافتن بر افکار مردم هست. در همین رابطه مسعود فراستی می گوید: به نظر من ‌جشنواره‌های سینمایی-هنری،  فرنگ اصولاً سینمایی هنری نیستند؛ مخصوصاً اسکار.

فراستی چنین ادامه می‌دهد: "جایزه علمی جهانی ارزش دارد.رقابت ورزشی با ارزش است. اما جوایز سینمایی و هنری جهانی، بخصوص در یکی دو دهه اخیر جای شک دارد؛ به هیچ‌وجه این طور نیست که سیاست در آن نیست.

اسکار، مُبلغ ترویج فرهنگ غربی

اسکار جشنواره ای فراقاره‌ای یا محلی!؟

مي‌توان مراسم اعطاي جوايز اسكار را جهاني‌ترين شكل يك نمايش محلي دانست كه با پروپاگانداي قدرتمندترين رسانه‌هاي بين‌المللي به هواخواهان و علاقمندان سينما در سراسر كره زمين، يك فستيوال فراقاره‌اي نمايانده شده است در حالي كه حدود 96 درصد كل جوايز آن، تنها به آثاري اختصاص دارد كه محصول آمريكا و انگليسي‌زبان هستند و در زمان و مدت خاصي در سينماهاي لس‌آنجلس به نمايش درآمده‌اند و فقط چهار درصد بقيه به فيلم‌هاي ديگر كشورها تعلق دارد كه آنها هم اگر بخواهند در سایر رشته‌ها غیر از بخش فیلم‌های خارجی قرار گیرند، حتما بايستي در همان زمان و مدت خاص در يك يا چند سالن سينماي لس‌آنجلس، اكران عمومي يافته باشند. چنانچه در هر سال بسیاری از فیلم‌های آمریکایی به دلائل مختلف از جمله نداشتن پخش‌کننده قوی، در سینماهای لس‌آنجلس به اکران در نیامده و در نتیجه از قضاوت اعضای آکادمی اسکار دور می‌مانند.

به همين دليل بوده كه همواره در طول تاريخ سينما، بسياري از شاهكارهاي اين هنر در مراسم اسكار مطرح نشده‌اند.

في‌المثل شاهكارهاي مسلمي مانند: «الكساندرنوسكي» (سرگئي آيزنشتاين)، «زمين» (الكساندر داوژنكو)، «اگتسومونوگاتاري» (كنجي ميزو گوچي)، «پاترپانچالي» (ساتيا جيت راي)، «رم شهر بي‌دفاع» (روبرتو روسليني)، «قاعده بازي» (ژان رنوار)، «زير بام‌هاي شهر» (رنه‌كلر)، «روز برمي‌آيد» (مارسل كارنه)، «حفره» (ژاك بكر)، «اورفه» (ژان كوكتو)، «يك محكوم به مرگ مي‌گريزد» (روبر برسون)، «ام» (فريتس لانگ)، «اردت» (كارل تئودور دراير)، «داستان توكيو» (ياساجيرو ازو)، «از نفس افتاده» (ژان لوك گدار)، «هيروشيما، عشق من» (آلن رنه)، «لولامونتز» (ماكس افولس) و ... هيچگاه مدنظر آكادمي اسكار قرار نگرفتند.

از طرف ديگر حجم و شدت تبليغات كمپاني‌هاي بزرگ و رسانه‌هاي عظيم مهم‌ترين و اساسي‌ترين عنصر مدنظر قرار گرفتن و قضاوت روي فيلم‌ها از سوي اعضاي آكادمي به نظر مي‌آيد. امتيازي كه طبعا نصيب محصولات همان كمپاني‌ها مي‌شود و از همين رو آثار سينماي مستقل معمولا هیچ‌گونه سهمی در نظرگاه اعضاي آكادمي ندارند.

و با این وجود هر ساله برخی از سینما دوستان که شاید بتوان بعضی از آنها را غرب زده هم بنامیم در انتظار اعلام نامی از فیلم‌های کشورمان  توسط يكي از مجريان اين مراسم به عنوان نامزد جايزه اسكار، هستند! دلخوشي كه البته به همه كشورها و ملت‌هاي ديگر هم تحميل شده و يك مراسم محدود محلي به عنوان جهاني‌ترين فستيوال سينمايي تبليغ گرديده است.

اسکار، مُبلغ ترویج فرهنگ غربی

تأسیس اسکار با ایدئولوژی آمریکایی

به جز آنچه بیان گردید، یافتن خطوط مشخص تفکر و ایدئولوژی آمریکایی (که توسط رسانه‌های این کشور ساخته و القاء می‌شود) در میان فیلم‌های هر سال این مراسم، کار چندان دشواری نبوده و مطلب پوشیده‌ای به نظر نمی‌آید (حتی رسانه‌های خود آمریکا بارها به آن اذعان داشته‌اند).

 زمانی که فکر تاسیس آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا به سال 1927 در یک مهمانی شام در خانه «لویی بی‌مه یر» ، رئیس کمپانی مترو گلدوین مه یر مطرح گردید و قرار شد این آکادمی علاوه بر وظایف دیگر،همه ساله تعدادی هم جایزه به محصولات کمپانی‌های آمریکایی بدهد، اساسا نمایشی برای محصولاتی از این کمپانی‌ها مدنظر بود که علاوه بر دارا بودن نوعی ساختار به اصطلاح کلاسیک سینما (ساختار کلیشه‌ای هالیوودی)، به نحوی ایدئولوژی آمریکایی را ( با همه خصوصیات تاریخی و سیاسی و فرهنگی‌اش ) تبلیغ نماید و اینکه کمپانی‌ها در رقابت با یکدیگر، هر یک تا کجا می‌توانند در صنعت ساخت این دسته فیلم‌ها، ابتکار بزنند و با ابزار و وسایل و امکانات پیشرفته‌تر، صحنه‌های خارق‌العاده‌تری را جلوی دوربین ببرند و بدین وسیله صنعت سینمای هالیوود را توسعه دهند.در چنین وادی ، به هیچ وجه هنر سینما مطرح نبوده و نیست، بلکه آنچه مد نظر بنیانگذاران آکادمی قرار داشت، استعداد سر و کله زدن با تولید و استفاده از ابزار و تکنولوژی برای به تصویر کشیدن شمایی از یک قهرمان آمریکایی بود که هر زمان در شکل و قواره‌ای نمایان می‌شد.از مراسم اسكار بيش از آنچه گفته شد نمي‌توان انتظار داشت. اما متاسفانه قدرت رسانه‌هاي غربي آنچنان است كه حتي در همين كشور خودمان آن را به عنوان مهم‌ترين اتفاق سينمايي سال جلوه‌گر می‌سازند! مراسمي كه نه تنها سينماي ما بلكه سينماي هيچ كشور ديگري به جز آمريكا در آن سهم خاصي ندارد.

ارسال نظرات