خوانشی تاریخی از قابهای ماندگار ارتش و مردم در سال ۵۷
همانطور که پیشتر در مقالهای با عنوان رد پای تاریخ معاصر در عکس و عکاسی گفته شد عکاسی، ابزار تحقق تاریخ است و همزمان، شأنیت استنادی خود را در سیر تاریخی، از تاریخ دریافت می کند. هرچند عکاسی، پيوندی ناگسستنی با واقعیت دارد و موجودیت هر عکس، در گرو ثبت لحظه، موضوع یا واقعیتی در عالم بیرونی است. اما زمانی که از خوانش و سازوکارهای تولید معنا در عکس سخن به میان میآید، موضوع ابعاد پیچیده و متمایزی به خود میگیرد؛ زیرا «عکاسی، رسانهای رمزگذاریشده است و به شکل همانگویانه واقعیتی را که به آن ارجاع مییابد، بازتولید نمیکند.»
درواقع، عکس، صرفا رونوشت یا رونگاری از واقعیت نيست که تنها و بهسادگی، رابطه اینهمانی را بازتاب دهد؛ بلکه دوربین و واقعیت بیرونی، امکان مفهومسازی را برای عکاس فراهم میسازند. بهعبارت دیگر، وجود دوربین عکاسی که به وسیله آن جهان سه بعدی بر روی تکه کاغذی مسطح فرو میکاهد و دیده گزینشگر عکاس و مداخله فکری و فرهنگی او در موضوع عکاسی شده، بیانگر آن است که با عکس، امری جاری در جهان واقعی، از زمان و مکان خود میگسلد و متنی نسیتا مستقل با دلالتهای خاص خود آفریده میشود. اگرچه باید پذیرفت که سوژه عکاسیشده، در تولید معنای عکس نقش دارد با اینهمه، عکس، علاوه بر خصلت ارجاعدهنده و بازنمایانه، از قابلیت بیانگرایانه نیز برخوردار است. ازآنجا که هر چیزی که به عنوان دلالتگر، ارجاع دهنده یا اشاره گر به چیزی غیر از خود عمل نماید، میتواند نشانه باشد.پس میتوان عکس را هم به مثابه متنی نشانهای دانست که دلالتهای متعددی را در معرض تفسیر و تأویل و فهم مخاطب قرار میدهد.
این یاداشت به مناسبت روز ارتش چند عکس را به عنوان سند تصویری در مورد پیوستن و همراهی نیروی ارتش به جریان انقلاب اسلامی منتشر و مورد بررسی نشانه شناسی قرار داده است. درباره ارتباط ارتش و قدرت سیاسی، نقش ارتش در حفظ قدرت سیاسی و جایگاه ارتش در دوره پهلوی اول و دوم قطعا بارها مقالات و یادداشت های مختلفی به رشته تحریر درآمده اند. اما کمتر توجهی به عکس ها به عنوان سند صورت گرفته است. به این منظور با توجه به دیدگاه و نشانه شناسی رولات بارت این عکس ها مورد بررسی قرار گرفته اند.
از نظــر بارت موضــوع نشانهشناســی، بررســی شــیوه تولیــد نظــام نشــانههای معنابخــش اســت و نشانهشناســی نشــانهها، معانــی و فهــم واقعیــت را ممکـن میسـازد. نظـام نشـانهها، نظامـی عـام، جهان شـمول، مطلـق، و قطعـی نیسـت، بلکـه تاریخـی و مقیـد اسـت؛ تجربه عینـی و نابـی از جهـان واقـع وجـود نـدارد و فهـم جهـان واقـع لاجــرم بــه نظـام نشــانهها (مثلا زبـان) وابســته اسـت؛ امــا اسـطوره ها تــلاش میکننـد جلـوههای مطلـق و عینـی بـه معانـی و نشـانهها تحمیـل کننـد. در الگــوی نشانهشناســی بــارت، دو مفهــوم »دلالت ضمنــی» و «دلالت صریــح» مهــم هســتند؛ دلالت صریــح، همانــی اســت کــه در نــگاه اول و تقریبــا برای همه مخاطبـان آشـکار میشـود. دلالت ضمنـی، تعابیـر و معانـی اسـت کـه از دلالت صریـح ناشـی میشـود.
خوانــش عکــس از دیــدگاه بــارت بــه این معناســت کــه رمــزگان معنــای ضمنــی، به احتمــال بســیار، نــه »طبیعــی» اســت و نــه «مصنوعــی»، بلکــه تاریخــی یــا بهتــر بگوییــم، «فرهنگــی» اســت. نشــانههای ایــن رمــزگان همــان ژســتها، حالتهــا، چهرههــا، رنگهــا و یــا جلوههایــی هســتند کــه برحســب آن در چــه جامعــهای مورد اســتفاده بودهانــد، از معنایــی خــاص برخــوردار شــدهاند: پیونــد میــان دال و مدلــول -یعنــی دلالت - ا گــر نگوییــم ناانگیختــه، دســتکم کامـلا تاریخــی میمانــد. رویهمرفتـه، میتـوان گفـت کـه «دلالت» حرکتـی دیالکتیکـی اسـت کـه دوگانگـی و تضـاد میــان انســان طبیعــی و انســان فرهنگــی را مرتفــع میکنــد. پــس خوانــش عکــس بــه یــاری رمـزگان ضمنـیاش، همـواره امـری تاریخـی اسـت.
نشانهشناسی عکسهای همراهی ارتش با مردم در انقلاب اسلامی
عکس اول
در مرکز این عکس تصویر یک سرباز نظامی میباشد. دال اولیه این عکس لباس نظامی است که با توجه به آن و وجود اسلحه تفاوت او با مردم عادی قابل تشخیص است. فرد نظامی با لبخند همانطور که عکس امام خمینی را با خود حمل می کند بر دوش مردم قرار گرفته است.
عموما در فرهنگ ایران و حتی در برخی از کشورها افراد قهرمان یا اشخاصی که به عنوان فرد مهم شناخته می شوند، توسط مردم در موقعیتهای پیروزی یا اتفاق مثبت قلمدوش می شوند. قلمدوش شدن این سرباز توسط مردم، مردمی که در چهره های آنها میتوان نوعی از هیجان را تماشا کرد، میتواند برای سرباز نظامی نقشی قهرمانگونه یا اسطورهای در زمان ثبت این عکس به تصویر بکشد. زاویه دوربین و مرکزیت سرباز که توسط عکاس برای ثبت این عکس انتخاب شده است نیز دلالت بر نیت عکاس به عنوان نویی قهرمانسازی یا اسطوره سازی دارد. چنان که بارت در مقالات خود عنوان می کند که برخی از عکس ها و تصاویر می توانند اسطوره هایی را پدید بیاورند و الگوهای گذشته را از بین ببرند. «به اعتقاد بارت اسطوره ها با در هم آمیختن طبیعت و تاریخ عمل میکنند و بنابراین هنجارهای طبقات بورژوا را، که به فرهنگ و قوانین خود آشکار طبیعت تعلق دارند، تغییر می دهند و الگوهای اجتماعی را تقویت می کند و آنها را به ظاهر اجتنابناپذیر نشان می دهند.»
دال دوم در این عکس دهانهایی باز که فریاد میزنند است. دهانهای بازی که فریاد می زنند و صورت عصبانی با دهانی باز، بازنمون و نمود محسوب شده و موضوع آن، به عصبانیت افراد اشاره میکند و به معنای به انتها رسیدن صبر و تحمل و انفجار درون است. زمانی که انسانها احساس کرده طرف مقابل صدای آنها را نمی شنود، حرف خود را فریاد میزنند. دهان باز و فریاد، نمایه ِای از بلند سخن گفتن مبارزین در زمان انقلاب است برای اینکه صدای خود را به گوش شاه رسانده و اعتراض خود را در خیابانها و در کنار هم فریاد بزنند. این پریشانی و فریاد بلند، نماد مبارزه و اعتراض مردم نیز بود. البته در این عکس به نظر میرسد که این فریاد میتواند ناشی از تکرار شعارها یا واژههایی در رثای ارتش و نیروهای نظامی برای پیوستن به جریان انقلاب باشد .
در مجموع می توان با تماشای نشانه هایی از جمله غریو یا فریاد، حضور نیروی نظامی بر دوش مردم، وجود نمادهای انقلاب (عکس امام خمینی) مفهومی به نام اسطورهسازی را در این عکس یافت.
عکس دوم
در عکس دوم مرکزیت تصویر متعلق به یک ماشین نظامی است که نظامیان بر روی این ماشین به علامت پیروزی دست خود را بالا برده اند. چهره خوشحال آنها در تصویر نشانه همراهی آنها با خوشحالی مردم پس از پیروزی انقلاب است.
دال دوم این عکس، عکس بزرگ امام خمینی بر روی ماشین نظامی است. در ظاهر عکس رهبر انقلاب (امام خمینی) به عنوان یکی از نمادهای انقلابیون در سال 57 به نمایش گذاشته شده است اما در معنای ضمنی آن میتوان به پیشینه شگل گیری ارتش و وابستگی آن به دولت پهلوی بازگشت و این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد کند که ارتش با توجه به این که یکی از مهمترین ارکان دولت پهلوی بود و به عنوان نیروی همیشه در خدمت شاه تلقی میشد دچار چه شرایطی شده است که چنان تغییر محسوسی در آآن ایجاد شده که بر روی ماشین نظامی ارتش عکس رهبر انقلابی که در جهت سرنگونی رژیم پهلوی بود در همان روزهای آغازین پیروزی انقلاب نقش بسته است؟
در پاسخ به این پرسش و در تبيين اين مسأله كه چرا با همه اقدامات توسعه طلبانه محمدرضا شاه در حوزه ارتش، اين نهاد روز به روز بيشتر رو به ضعف و زوال گذاشت؟ میتوان به چند نکته اشاره کرد. آنچه به ناكارآمدی ارتش در دفاع از نظـام پادشـاهي منجـر شـد، مشـكلات بنيـادي و ساختاري ارتش شاهنشاهي بود. از آنجا كـه محمدرضاشـاه در 28 مـرداد ،1332 بـه واسـطه يـك كودتـاي نظـامي بـه قـدرت بازگشته بود، بنابراين نسبت به اين مسأله حساسيت شديدي داشت، و همواره سعي ميكـرد با كنترل شديد فرماندهان ارتش، از وقوع چنـين حادثـهاي در آينـده جلـوگيري كنـد، لـذا مجموعه اقدامات وي در حوزه ارتش موجب گرديد تا اين نهاد از كارويژه اصلي خود كه محافظت از رژيم بود دور مانده و در سركوب انقلاب ناكـام بمانـد. اقـدامات شـاه در ايـن خصوص عبارت بودند از وابستگي ارتش به شاه و فقدان اراده لـازم بـراي تصـميم گيـري، تبديل شدن ارتش به دو شاخه اصلي بالانشين و پايين دست و اعمال تبعيض هـا، واگـذاري پست مديريت كارخانهها و ديگر نهادهاي اقتصادي و دور شدن نظاميان از تخصص اصـلي خود، يعني دفاع از حريم حكومت، فساد مالي در ميان فرماندهان ارتش، ضـعف سـاختاري ارتش بدليل اصلاحات شاه، تحميل هزينه هاي نظامي بـيش از حـد بـر كشـور و هـدر دادن منابع. بدين ترتيب ارتش كه ميبايست حافظ شاه باشد به پاشنه آشيل آن تبديل گشت.
ارتش شاهنشاهي با توجـه بـه تاريخچـه، ماهيـت، تركيب نيروها و اهدافي كه بر پاية آنها موجوديت يافت، خاستگاه نيروهاي مدعي و داراي انگيزة قدرتمند براي مشاركت در ايجاد يا جهتدهي به تحولات كلان جامعه نبود. ارتش بر اصولي استوار شده بود كه عدم مداخله در امور غيرنظـامي و اطاعت محض و فرمانبري از مقام سلطنت جزئي از ذات و هويت آن به حساب ميآمد. اين اصول تربيتي و سازماندهي در ارتـش، فرمانـدهان ارتـش سـلطنتي را بـه نيروهـايي بدون داعيه و انگيزه در پيگيري امور غيرنظامي و بيرغبت به مسائل سياسي و تـابع محض فرمانها و دستورهاي پادشاه تبديل كرده بود.
از سوي ديگر، ساختار ارتش و نحوة سازماندهي نيروهـا بـه گونـهاي بـود كـه همبستگي و انسجام دروني چنداني در ارتش وجود نداشت. ارتش به دو دستة كادر ثابت و نيروي وظيفه تقسيم ميشد كـه هـيچ وجـه مشـتركي بـا يكـديگر نداشـتند.
نيروهاي مسلح از نظر اعتقادي و گرايشهاي مذهبي نيـز دچـار دودسـتگي بودنـد؛ درحاليكه برخي سران ارتش به پيروي از دستورات و برنامههاي دربـار شاهنشـاهي توجهي به ارزشهاي مذهبي نداشتند، بدنة ارتش همچنان به اعتقادهاي مذهبي خود و پيروي از رهبران مذهبي پايبند بود. نبود انسـجام و همبسـتگي درونـي در ارتـش شاهنشاهي موجب شد در زمـاني كـه انقـلاب بـه اوج رسـيد، نيروهـاي ارتـش بـه چنددستگي دچار شوند.
ايجاد شكاف در ميـان نيروهـاي مسـلح آنهـا را نـهتنهـا در مقابل انقلاب ضعيف كرد بلكـه رو در روي يكـديگر قـرار داد. بـا توجـه بـه نبـود انسجام و همبستگي دروني در ارتش، بخشهاي مختلف آن به نحـوي سـازماندهي شده بودند كه به وسيله شاه به عنوان فرمانده كل نيروهاي مسلح با يكـديگر مـرتبط ميشدند. بدين ترتيب شاه حلقة وصل بخشهاي مختلف ارتش با يكديگر بـود. در مراحل نهايي انقلاب، زماني كه شاه به عنوان حلقه وصل از كشور خارج شد و نيروهاي مسلح را به حال خود رهـا كـرد، واگرايـي نيروهـاي ارتش شدت گرفت و قدرت و توانايي آن براي دفاع از نظام پادشـاهي رو بـه افـول گذاشت.
نبود انگيزه و داعيه در ميان فرماندهان ارتش شاهنشاهي براي مداخله در امـور سياسي و نحوة سازماندهي ارتش كه آنها را گوش به فرمان دسـتورات شـاه سـاخته بود موجب شد تا ارتش همواره خود را محتاج تصميمگيري و ارائه برنامه از طـرف شاه بداند؛ ازاينرو تا زماني كه شاه به عنوان فرماندهاي قدرتمنـد جلـوه مـيكـرد و ادارة امور را به دست داشت، ارتش نيز در دفاع از سلطنت پهلـوي قدرتمنـد جلـوه ميكرد اما همين كه نظام سلطنت و بهويژه شخص شاه در مقابل نيروهاي انقلاب به بيتصميمي گرفتار شد، ارتش نيز ارادة مقابله با جريان انقلاب و كارايي خـود بـراي دفاع از نظام سلطنتي را از دست داد. بدین صورت ارتش از ميان راههاي مختلفي كه پيش رو داشت، راه بيطرفي را انتخاب كرد و از سركوب انقلاب دسـت كشـيد. بـا كنـار كشيدن ارتش به عنوان دستگاه زور و پاية قدرت پهلوي، نظام سـلطنت پهلـوي نيـز سقوط كرد.
عکاس این اثر عکس را به شکلی ثبت نموده است که سربازان بالای ماشین نظامی در مرکزیت تصویر قرار بگیرند سربازانی که حالا سعی دارند در بالای کامیون نظامی جایی که بیشتر قابل دید باشد، خوشحالی خود را از پیروزی به نمایش بگذارند. عکاس اثر دستهایی را که به نشانه علامت پیروزی بلند شده است را به شکل تار و به نوعی حاشیهای ثبت کرده است. به نظر می رسد عکاس تمام حواس خود را معطوف سوژه دیگر عکس یعنی نظامیان نموده است. شفافیت تصویر نظامیان در حال شادی؛ شادی نیروی نظامی را به عنوان گروهی که به مردم پیوستهاند به شکل ویژه به نمایش بگذارد و این برجسته نمودن با تارشدن عکس دست روبروی تصویر بیشتر از پیش خودنمایی میکند.
در ظاهر عکس مردی برای پیروزی روبروی ماشین نظامی خود ظرف اسپندی در دست دارد. اما برای درک معنای ضمنی عکس باید به این موضوع اشاره کنیم که ایرانیان از گذشته در مراسمات مختلف به خصوص مراسم شادی به نشانی شادی و با باور حفظ شادی از گزندها و بوی خوش اسپند، اسپند دود می کردند. در این تصویر هم مرد اسپند دو معنا را به خاطر میآورد. یکی نشان از وقوع یک اتفاق مثبت یا شاد در بین این جمع حاضر در عکس دارد که همان پیروزی انقلاب اسلامی است و در کنار آن نشاندهنده این امر است که همچنان حفظ نوعی از مراسمات فرهنگی پیشین ایرانیان در بین مردم سال 57 زنده است.
در دورنما و سمت راست تصویر مردم را میبینیم در حالی که عکسهایی را در دست دارند، برای نظامیان به عنوان علامت پیروزی دستان خود را بالا بردهاند. در کنار افرادی که در عکس میتوان دید زنان نیز حضور دارند این امر دلالت بر حضور بخشی از زنان در جشن ها و شادیهای خیابانی پس از پیروزی انقلاب دارد.
پسری نوجوان در میانه عکس دیده می شود که توجه او به سمت دیگری از خیابان و نه نیروهای نظامی جلب شده است این امر میتواند حاکی از آن باشدکه شادی و همراهی مردم با نظامیان ارتش در حاشیه خیابان به مراتب از تماشای خود نظامیان برای این نوجوان نیز قابل توجه بوده است.
عکس سوم
در این عکس نیز افراد بسیاری را میبینیم که کلاه و لباس نظامی سربازان ارتش را به تن داشتهاند. همچنین میتوانیم دو ماشین نظامی ارتش را در تصویر ببینیم. نکته قابل توجه در این تصویر حضور مردم عادی در کنار سربازان بر روی ماشین نظامی است که میتواند همراهی این دو گروه درکنار هم باشد. در تصویر فرد نظامی را میبینیم که دست خود را بر شانه مردی با کت مشکی گذاشته است، از این رو که دست بر شانه عموماً میتواند معنا و نماد دوستی و همراهی باشد. دانش نهاییای که با یک نماد تبلور مییابد، هرگز به طور مطلق تعیین نمیشود و فرد در این زمینه از یک درجهای از آزادی برخوردار است. چون یک نماد با تکیه بر دانش نهایی ما، تجربه مان را شکل میدهد، و از آنجا که نمادها ممکن است آمیزهای فرهنگی داشته باشند؛ این اتکا نیز ممکن است بعدی آمیخته از فرهنگها داشته باشد...من آمادهام محرکها را به شیوهای که تجربۀ فرهنگی گذشتۀ من تعیین میکند، تصور کنم» در این تصویر نیز میتواند به معنای دوستی و همراهی این دو مرد باشد. دوستی که احتمالاً نه در باب آشنایی بلکه بر پایه دو فرد غریبه که در لحظه و با هدف و حس مشترک شکل گرفته است.
در دلالت دوم میتوان این برداشت را داشت که مرد نظامی از تکیه بر شانه مرد دیگر استفاده کرده است تا جایگاه خود را بر روی ماشین نظامی حفظ کند و با اشاره با افراد ایستاده صحبت کند. در هر دو صورت این امر دلالت بر این موضوع دارد، که دست نیروی نظامی که میتواند بر اسلحه و مقابله با نیروی نظامی باشد بر دوش مرد جوان انقلابی قرار دارد و شادی پیروزی انقلاب هر دو را ولو برای لحظاتی در این ماشین به هم نزدیک کرده است. دست های بلند شده و دهان باز افراد نشان از این موضوع دارد که افراد در حال ادای واژه و گفتن کلمات هستند. وجود بلندگو در دست مردی که در بالای ماشین ایستاده است، میتواند نشانه این امر باشد که جملات یا شعارهایی انقلابی پخش و توسط مردم تکرار میشود. بیشترین چهرههایی که در این تصویر قابل مشاهده است، تصویر جوانان است که دال بر مشارکت و شادی و امید مبتنی بر انقلاب رخ داده در روزهای آغازین پیروزی در چهره این جوانان است.
در دست نظامیان و مردم عادی داخل عکس متنها و تصاویری دیده میشود که احتمالاً میتواند شعارها یا متنهای مبتنی بر پیروزی باشد که متن کامل آنها در این عکس قابل ملاحظه نیست. در کنار هم بودن این دو گروه در حالی که برگهها تصاویری با یک مضمون و محتوا حمل میکنند نشانه از نزدیکی و هدف مشترک سربازان نظامی با مردم را دارد.
در روبروی خودرو نظامی یک سرباز به چشم میخورد که تصویری در دست دارد. میتوان عکس امام خمینی را مشاهده کرد در کنار عکس امام عکس شخص دیگری نیز دیده میشود که گرچه با وجود کلاه سرباز تنها کت و کراوات صاحب عکس قابل دیدن است، اما با توجه به عکسهای بسیاری که از دوران انقلاب باقی مانده است، میتوان حدس زد که تصویر دوم در دستان سرباز عکس دکتر شریعتی میباشد.
عکس چهارم
در این عکس مرکزیت تصویر ماشین نظامی است که نیروهای ارتش بر روی آن ایستادهاند در قسمت بالای عکس یکی از نظامیان ارتش را میبینیم که دست و سلاح خود را بلند کرده است. سلاحی که به نشانه شلیک بلند نشده است، بلکه به نشانه همراهی بلند شدهاند دستهایی که نه مشت شده و نه علامت پیروزی را دارد، بلکه دستانی که مانند یک سلام همراهی بالارفته است . .. عکس حاضر به خودی خود حتی بدون توضیح و متن میتواند با بیننده ارتباط برقرار کند. همانطور که فوکو درباره عکس میگوید: «یا تصویر حاکم بر متن است یا متن حاکم بر تصویر» تصویر مفهوم را به شکل سر رسیدن یا کوبشی به نمایش می گذارد، «سر رسیدن همان حرکت کوبشی است که رخداد عکس را به رخدادی هیجانی-عاطفی تبدیل میسازد. در این رخداد عکس است که مرا با خود میبرد. عکس مرا غافلگیر می کند.»
در تصویر نیروهای نظامی را میبینیم که عدهای ایستاده برخی نشسته برای مردم دست تکان میدهند و همبستگی خود را با مردم نشان میدهند. در قسمت راست خودرو نظامی نیروی ارتشی را میبینیم که با دو دست خود اسلحه را بالا سر برده است. شیوه و شکلی که در مناطق غربی ایران در شادی و یا رقص های محلی یا پس از پیروزی نظامیان در جنگ ها انجام میدهند. سبکی که متعلق به نشان دادن آماده تیر اندازی بودن نیست بلکه معنایی از آشتی و خوشحالی را در خود مستتر کرده است و اما در حاشیه عکس تعداد بسیاری از مردم را میبینیم که با دستهای بالا رفته به نشانه همبستگی و نوعی سلام مردان نظامی را در جمع انقلابی پذیرا میشوند و میتواند از نوعی قدرشناسی مردم از این همراهی نشأت گرفته باشد. در کنار دستهای سلامگونه دستهایی نیز به شکل مشت شده میبینیم که احتمالا نشاندهنده این است که افراد در حال تکرار شعارهایی در رسای برادران نظامی خود و یا شعارهای انقلابی و پیروزی هستند.
عکس پنجم
در این عکس تانک به عنوان ادوات نظامی در خیابان به نمایش درآمده است. با توجه به این که هر شی در عکس دلالت معنایی خاص خود را دارد. رولان بارت اهمیت اشیا در عکس را از آن جهت می داندکه آنها القاکنندگان متداول مفاهیم و تداعیکنندگان مقبول معنا هستند. «شاید اشیا دیگر قدرت نداشته باشند اما با این حال به یقین معنا دارند».
وجود تانک به عنوان یک ابزار نظامی که در مناطق جنگی کاربرد دارد در فضایی شهر حاکی از روزهای پر التهاب مقابله نیروی نظامی در خیابان با مردم است اما در نهایت تضادی در این عکس قابل مشاهده است ابزاری که می تواند نشانه جنگ و بروز یک شرایط جنگی در خدمت نیروی نظامی باشد این بار به شکلی دیگر در اختیار نیروی نظامی قرار گرفته است. چهره هایی که لبخندی به همراه دارند و نشانه ای از فضای درگیری در خیابان در آنها دیده نمیشود؛ بلکه می توان رد لبخند را در چهرهها مشاهده کرد. این چهره خندان دستانی را که به نشانه دوستی و ارادت برای مردم بالا رفته است، همراهی میکند.
کنشگر اصلی در این عکس سربازان نظامی هستند. پذیرنده کنش در این عکس مردم ایران هستند. در میانه تانک و در بین نیروهای نظامی پسر نوجوان با لبخند به دوربین دست تکان می دهد. حضور نوجوان درکنار نیروی نظامی همچنان می تواند روایتی از همراهی نیروی نظامی با مردم باشد. زیرا که اگر این همراهی از جانب سربازان نظامی وجود نداشت این چهرهها نمی توانستند خندان در کنار انقلابیون حضور داشته باشند بلکه عکسها می توانستند روایتی دیگر را از مقابله یا تلافی مردم نسبت به نیروی نظامی باشند. در حاشیه این عکس همچنان مردم و حتی نوجوانان را میبینیم که برای تجربه اولین روزها پس از انقلاب به خیابان آمدهاند. در کنار هم قرار دادن عناصر عکس ساختن این روایت را از متن تصویر برای بیننده ممکن کرده است.«هر متن روایی منطقی دارد و آرایش عناصر داستان شدیدا بر درک ما از معنای چیزها تأثیر میگذارد و این در واقع چیزی نیست جز همان تدوین.»
اگر مجموع این تصاویر را در نظر بگیریم چند نکته قابل توجه در آن وجود دارد یک مورد از این نکات را می توان با اشاره به لباس نظامیان عنوان کرد. بیشتر نظامیان داخل تصاویر نیروهای سرباز در ارتش هستند و نه فرماندهان رده بالا، سربازانی که از دل این مردم وارد نیروی ارتش شده بودند و پیوند و نزدیکی بیشتر با بدنه جامعه انقلابی داشتند. نکته دوم در این عکسها، زاویهها و نگاه عکاسان است که به طور مشخصی در تلاش هستند تا همراه شدن نیروهای ارتش را با مردم نشان دهند و به این طریق یا درصدد تشکر از آنها یا در پی تعریف از آنها به عنوان نوعی قهرمان بودند.
پینوشت:
- اسابرگر، ارتور، روش های تحلیل رسانه ها، پرویز اجلالی ،تهران: سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379،چاپ اول
- بارت، رولان، پیام عکس، راز گلستانی فرد،تهران: نشر مرکز، 1389
- روزن،باری، انقلاب ایران؛ایدوئدولوژی و نماد پردازی؛ سیاوش مریدی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام،1379،چاپ اول
- سیبیاک،تامس البرت، درآمدی بر نشانه شناسی، محسن نوبخت،تهران: نشر علمی،1391
- شعیری،حمیدرضا،نشانه_معناشناسی دیداری،تهران: انتشارات سخن، 1392،چاپ اول
- فوکو، میشل، این یک چپق نیست، مانی حقیقی، تهران:نشر مرکز،1375،چاپ اول
- قاسمی حامد، عوامل ساختاری ناکارآمدی ارتش شاهنشاهی در جلوگیری از سقوط نظام سلطنتی، پژوهش نامه علوم سیاسی 1387 شماره 12
- مهدی زاده علیرضا، تحليل و خوانش عكس برمبنای ابزارهای تحلیلیِ رویکرد نشانه شناسی، پژوهش هنر،1395، شماره 12 پاییز و تابستان