تهدیدی که به فرصت تبدیل شد+ اسناد
روحانیون در اوایل دهۀ 40 و به صورت جدی پس از فروردین 1342، طبق دستور رژیم پهلوی به سربازی فراخوانده شدند. طبق قانون افرادی که دارای کارت معافیت تحصیلی بودند نمیبایست بهعنوان خدمت وظیفه به پادگانها اعزام شوند، در همین راستا دانشجویان دانشگاهها را نیز با داشتن کارت تحصیلی به سربازی نمیبردند.
قانون معافیت تحصیلی قانون عامی در کشور بود و طبق این قانون میبایست کسی متعرض محصلین اعم از طلاب و دانشجویان دانشگاهها نمیشد. اما مسئلۀ نظام وظیفۀ روحانیون جوان حوزههای علمیه سالیان درازی بود که برای آنان تهدیدی دائمی شده بود و حتی در زمان مرحوم آیتالله بروجردی گاهی که شاه از طرف آن مرحوم در مورد قانونشکنیهایی که میکرد زیر فشار و اعتراض قرار می-گرفت، زمزمۀ به سربازی بردن محصلین علوم اسلامی از سوی عوامل رژیم بر سر زبانها میافتاد .
بعد از مقابله مراجع با سیاستهای رژیم پهلوی در سال 1341 و حادثه فیضیه در فروردین 1342 رژیم پهلوی از در تقابل وارد شد و در اواخر فروردین و اوائل اردیبهشت 42، موضوع نظام وظیفه طلاب را عملی کرد.
در خیابان طلبهها را علیرغم آنکه مشغول تحصیل بودند دستگیر میکردند و به نظام وظیفه میبردند. نحوهی سربازگیری بسیار توهینآمیز و غمانگیز بود. کامیونهای نظامی به همراه پلیس مسلح رژِیم، جلوی محل تدریس میایستادند و همینکه طلاب خارج میشدند با یک حملۀ غافلگیرانه طلاب جوان را دستگیر و سوار بر کامیون میکردند و بدون اطلاع به خانوادههای آنها به پادگان نظامی اعزام می-کردند. در اثر این هجمه طلابی که خود را مشمول میدانستند یا قم را ترک میکردند یا با لباس شخصی رفت و آمد میکردند و فقط طلاب مسن در سطح شهر دیده میشدند.
شروع سربازگیری اجباری از میان طلبهها بلافاصله بعد از حمله به مدرسه فیضیه نشان از احساس خطر رژیم پهلوی از روحانیت داشت که برای سرکوب حوزههای علمیه چاره را در اعزام آنها به نظام وظیفه دید و از آن به عنوان اهرمی در جهت به حاشیه راندن علما از میدان سیاست استفاده کرد.
این مسئله به قدری مشهود بود که علما و روحانیون انگیزه رژیم پهلوی از بکارگیری این سیاست را فراتر از مسائل مربوطه و از بین بردن دین میدانستند.
در سندی در همین رابطه گزارشی از اعتراض آیتالله سید ابوالحسین رفیعی به طرح سربازگیری طلاب وجود دارد که در آن آمده است: « قزوین. روز 42/1/30 حاج سیدابوالحسن رفیعی مجتهد ضمن سخنرانی مذهبی خود در مسجد شاه قزوین اظهار داشته که دولت تصمیمگرفته طلاب جوان را به خدمت سربازی اعزام نماید معلوم میشود مقصود اینها اینست که مدارس علمیه را از بین ببرند. مگر 40 سال قبل قانون مجلس بازیچه بود پس منظورشان ایناست که دین را هم از بین ببرند و بایستی ما از مقامات بالا تقاضا نمائیم که شاید از این موضوع صرفنظر نمایند.»
در این میان یکی از علمایی که ماموریت یافت تا با کارگزاران رژیم پهلوی درباره مسئله مزبور مذاکره کند آیتالله روحالله کمالوند بود. در سند مهمی از دیدار مامور ویژه با آیتالله کمالوند نکات قابل تاملی نهفته است.
در این گزارش با «موضوع : جلب طلاب به خدمت نظام وظیفه» آمده است:
محترم به عرض میرساند مامور ویژه در تاریخ 42/1/28 در قم با آیتالله کمالوند ملاقات و پیرامون وضع روحانیون مذاکراتی به عمل آورده است. در این ملاقات آیتالله کمالوند مطالبی درباره جلب طلاب علوم دینیه از طرف مراجع انتظامی بهعنوان خدمت وظیفه اظهار داشته که به شرح پایین به استحضار عالی میرساند:
1- در این موقع که اعلیحضرت همایون شاهنشاهی از لحاظ پایبندی به مبانی مذهبی و پیشوائی شیعیان جهان در صدد بسط و استحکام اصول حقیقی مذهب اسلام و حفظ احترام روحانیون واقعی که راهنمای مذهبی توده مردم هسند میباشند دستگیری بیموقع یک عده طلبه به-نام مشمول نظام وظیفه باعث بیم و یاس آنها گردیده زیرا اغلب دستگیرشدگان دارای وضعیت زیر میباشند.
الف- اولاً مامورین شهربانی در تاریخ 42/1/24 بدون رسیدگی به سوابق آنها آنان را در خیابان و مساجد دستگیر و به نظام وظیفه شهرستانتحویل دادهاند.
در صورتی که بین این اشخاص هستند افرادی که چندی قبل اداره نظام وظیفه با رسیدگی به -مدارک آنها را معاف از خدمت تشخیص و به آنها برگ معافی دادهاست.
ب. افراد دستگیرشده اعزامی همه کارت تحصیلی رسمی از اداره فرهنگ در دست دارند و طبق قانون نظام وظیفه تا موقعی که به تحصیل اشتغال دارند معاف از خدمت میباشند.
ج . عده ای از مشمولین دارای زن و فرزند و از متولدین ۱۳۱۳ که قانونا متکفل شناخته شدهاند میباشند.
د . مامورين نظام وظیفه در يك روز و در يك شهر بدون رسیدگی بسوابق و مدارك آنان عدهای را بسربازخانه اعزام و عده مشابه آنها را مرخص نمودهاند. روی همین اصل این فکر برای آنها پیش آمده که اعلیحضرت همایون شاهنشاهی درصدد کوبیدن روحانیون میباشند.
هـ. يك عده از طلاب دستگیر شده را هنوز در قم نگاهداشتهاند نه به تهران میفرستند و نه مرخص میکنند و زن و بچه و پدر و مادر و اقوام آنها با حال رقتبار در خیابانهای قم بگریه و زاری و شیون پرداخته احساسات بینندگان را بنفع خود تهییج مینمایند.
و. بقیه طلاب از ترس دستگیری در خانههای خود مخفی گردیدهاند.
۲- افراد مرموزی حتی در لباس روحانیت از طرف جبهه ملی و مالکین، مدیران جرایدی که منتشر نمیشود و افراد ناراضی فعالیت شدیدی بنفع روحانیون و عليه دولت مینمایند و روی این اصل روحانیون قم بکلی مایوس گشتهاند در صورتی که دولت بــــــا اقتداری که داشته و دارد هر موقع بخواهد میتواند عمل مشمولگیری را انجام دهد و اقدام باين عمل حاد در حال حاضر باعث میشود که مخالفین شایع نماینــــــد دولت با روحانیون عناد دارد و بعلاوه تحريك احساسات هم میشود.
در خاتمه آقای کمالوند اظهارداشتند فعلا در قم بانتظار اوامر و اعلام نظریه تیمسار درباره مشمولین میباشند که بتوانند باین جریانات خاتمه داده شکاف عمیقی کــه حاصل شده برطرف نمایند.
نظریه:
از بررسی مجموعه اطلاعات و اخباری که رسیده است چنین استباط میگردد کـــــه بعد از واقعه مسجد فیضیه قم موضوعی که بیشتر افکار روحانیون و اشخاص متدین را عليه دولت تحريك نموده است همین موضوع جلب طلاب علوم دینی بمنظور اعزام بسربازخانه میباشد. طبقه روحانیون و معتقدین بآنان این عمل را يك نوع كينـــــــهتوزی دور از عدالت نسبت بروحانیون تلقی نمودهاند و طبقه روشنفکر نیز چنین اعمالی را که بلجاجت بیشتر شبیه است دور از شان دولت میدانند و بالاخره مخالفین دولت هم همچنان از این گونه تصمیمات غیرمنطقی سوءاستفاده نموده و سعی دارند این عمل را موید مخالفت مقامات عالیه و دولت با جامعه روحانیت و روحانیون جلوه دهند.»
اما حاشیه مهمتر از متن این سند، دستوری است که به نقل از رئیس ساواک در ابتدای گزارش آمده است که نشانگر سیاست رژیم پهلوی در مقابله با علما و حوزههای علمیه پس از حادثه فیضیه است. در حاشیه این سند آمده است: «تیمسار ریاست فرمودند: اقدام لازم بهعمل آید به این معنی که تا 15-20 روز اینها را نگیرند. اگر روحانیون ساکت شدند بکلی از سربازگیری در بین طلاب صرفنظر خواهد شد و الا دو مرتبه شروع میشود دستورات لازم را نیز به سرهنگ نشاط دادند.»
این کنشها و واکنشها در فروردین 1342 منجر به تغییرات مهمی در سیاستهای امنیتی رژیم پهلوی شد بطوری که کلیه امور روحانیت و حوزههای علمیه به سازمان اطلاعات و امنیت کشور محول شد.
این موضوع طی تلگراف رمز از سوی سرلشگر پاکروان رئیس وقت ساواک به همه سازمانهای تابعه ابلاغ شد:
«کلیه ساواک-ها غیر از تهران و لرستان(خرمآباد)
از این تاریخ به بعد تنها سازمان مسئول امور روحانیون ساواک میباشد. دستورالعمل کلی همانست که طی شماره 1665-42/1/27 ارسال شد دقت شود تدریجاً روابط حسنه برقرار گردد مشروط بر این که آنان از حدود خود خارج نشوند و در سیاست دخالت نکنند. سیاست شاهنشاه پشتیبانی از مذهب و تشویق روحانیونی است که به وظیفه معنوی خود آگاهند و عمل میکنند معکوساً هر عملی که جنبه تهدید سیاسی داشته باشد باید شدیداً جلوگیری شود نظر باین که مذهب مهمترین عامل حفظ کشور و ملیت میباشد باید کلیه ایرانیان به وظیفه ملی و دینی خود پی برده و به خصوص روحانیون که راهنمای ملت از نظر مسائل معنوی و دینی میباشند باید وظیفه خطیری که دارند انجام دهند 1948-5/2/42 سرلشکر پاکروان.»
اما در کنار اعتراض مراجع تقلید و علما در اقصی نقاط کشور؛ امام خمینی که با نگرش عمیق و داهیانۀ خود به نیت اصلی رژیم پی برده بود، کوشید تا این تهدید مهم را به فرصتی بیبدیل برای روحانیت و حوزههای علمیه تبدیل کند. ایشان آشکار و صریح در جمع روحانیون اعلامکردند: «رژیم طلاب را به سربازی ببرد، طلاب سرباز امام زمان هستند و هر جا هستند رسالت خود را ایفاء میکنند، طلاب باید با اسلحه آشنا شوند زیرا ما به آنها احتیاج داریم.»
بدین ترتیب روحانیت توانستند با رفتن به نظام وظیفه و آشنایی با فنون نظامیگری به وظیفۀ سیاسی خود در کنار وظیفۀ معنوی خود بپردازند. چرا که موجبات هوشیاری افراد موجود در پادگانها را فراهم کردند.