توبه های خاکستری!
عابد باقری
دول استعماری از دیرباز با القای ضعف و عدم خودباوری سیاسی و فرهنگی،به چپاول منابع ملی کشورها پرداخته اند. با ترویج اینکه مولفه های بقای حاکمیت و حرکت در مسیر رشد و توسعه، تنها در انحصار خود آنهاست،مردم جهان را نسبت به درک و توان و قابلیت های خود غافل و با ترسیم ذهنیات کاذب در آنها،به استثمار مستمر سرمایه ها مشغول می شوند؛ و در این فرایند، چنان سرنوشت دردناکی برای کشورهای هدف رقم می زنند که به مرور، خود را در همه ابعاد اداره امور مملکت محتاج و وابسته مطلق به شور و مشورت با کشورهای استعمارگر می دانند.
حضرت امام(ره) که عمق خباثت تئوریسین های چپاول و غارت را می شناخت و سنگ بنای توطئه های آنها را سوء استفاده از جهل و نادانی ملت ها می دانست با مبارزات شجاعانه و بیدارگری، غبار مهجوریت را از سیمای اسلام ناب زدود و غنای اسلام را در ارائه مترقی ترین اصول مدیریتی نظام به رخ جهانیان کشید.
ایشان با متلاشی کردن ساختارهای ارباب و رعیتی که تنها قاعده بازی استعمارگران برای پیشبرد اهداف چپاولگرایانه خود بود،انقلابی مبتنی بر عدالت و ارزش های انسانی پایه ریزی کرد.
انقلاب در راستای دفاع از مکتبی رخ داد که به دلیل بهره مندی از استوارترین مبانی دموکراسی و حقوقی از یک طرف و حمایت قاطع آحاد مردم و توده ها از طرف دیگر، به سرعت به حکومت مقتدری تبدیل شد که می توانست همه تئوری های دول استعماری را به چالش بکشد و همین اتفاق هم به زودی رخ داد.
نظام مبتنی بر ولایت فقیه،دستاورد بزرگ انقلاب و برآمده از اسلام شناسی و انسان شناسی بود که به سرعت استقلال و رشد و عزت را در عرصه های مختلف برای کشورش به ارمغان آورد و با عدالت محوری و ظلم ستیزی و افشاگری در عرصه بین الملل، هیمنه پوشالی ابرقدرتها را فروریخت و روز به روز در عرصه جهانی موقعیت پایدارتری به دست آورد.
پس از گذشت سه دهه و علیرغم همه هجمه ها و تهدیدها علیه جمهوری اسلامی ایران،این کشور نه تنها به اقتدار ملی خود تداوم بخشید بلکه با تبدیل شدن به قدرت منطقه ای، توجه سیاسیون و نگاه نظریه پردازهای بین المللی را به سمت خود معطوف ساخت.اقتدار روزافزون جمهوری اسلامی با حفظ استقلال و آزادی و گام نهادن در مسیر توسعه و ترقی،همزمان با اوج استکبارستیزی تحت حاکمیت تیزبینانه و مدبرانه ولایت فقیه ،سوالات جدی در ذهن مدعیان دموکراسی و حقوق بشر و همه مردم دنیا ایجاد کرد.سوالاتی که ایشان را ناخواسته به بازشناسی ماهیت انقلاب ایران و شخصیت امام خمینی (ره) واداشته است. سوالاتی که از قدرت عظیمی حکایت می کند که در ساختار حکومت کاملا مردمی جمهوری اسلامی نهادینه شده و این حقیقت، رئیس جمهور آمریکا را نیز به عکس العمل واداشت تا دست خود را برای برقراری ارتباط با جمهوری اسلامی دراز کند.
تحمل این روند عزتمندانه برای دشمنان زخم خورده نظام روز به روز سخت تر شد تا سرانجام سلطنت طلب های رانده شده،گروهک های معاند و سایر دشمنان و طماعان هوس باز که همچنان چشم سلطه بر این کشور دوخته اند،با فراهم نمودن زمینه ها و استفاده از ابزار و عناصری، توهم شوم خود مبنی بر فروپاشی این نظام را افشا کردند. حرکت خزنده فروپاشی نرم،توطئه ای بود که سالها مبانی آن را در سطح دانشگاهها با ترویج ایده های التقاطی رشد دادند و با بهره گیری از خودباختگی و غربزدگی بعضی عناصر فریب خورده و دنیا طلب، پایه های آن را محکم کردند.و همین عناصر که بعضا از خواص و نخبگان سیاسی این کشور بودند نقش اصلی ترین مهره های این بازی خطرناک را ایفا کردند.
در حالی که پر سرو صداترین کشورهای مدعی دموکراسی از عدم استقبال مردمی در انتخابات خود رنج می برند و سطح مشارکت مردمی آنها به زیر چهل درصد کاهش یافته است و برای آنها در عرصه بین الملل رسوایی مشارکت مدنی رخ داده است در گوشه دیگر جهان،یعنی در جمهوری اسلامی ایران انتخابات دهم ریاست جمهوری با شور عظیم مردمی و مشارکت هشتاد و پنج درصدی اتفاق می افتد،آنهم برای کاندیدایی انقلابی که شعار اساسی اش،گسترش عدالت و مبارزه با مظاهر ظلم و سرمایه داری است.
و درست در همین فضا که باید بیشترین جهش را برای ارتقای موقعیت جهانی کشور جهت نیل به اهداف ملی انجام داد و از این پیروزی بزرگ ملی در رفع موانع بهره برد برخی خواص با برملا کردن ماهیت اصلی خود،بزرگترین و سهمگین ترین هجمه ها را به انتخابات،نظام و ولایت فقیه وارد می آوردند.
در حالی که قانون اساسی از محترم ترین مبانی ارزشی هر کشور است به شکل ناباورانه ای به اصول حیاتی آن می تازند و با دعوت از بعضی افراد فریب خورده به خیابان و آسیب زدن به اموال عمومی و خصوصی مردم به ساختارشکنی و به اصطلاح نافرمانی مدنی دامن می زنند.برای آنکه تب شورش و التهاب هجمه به نظام فروکش نکند پیوسته در راستای تضعیف پایه های نظام و مبانی انقلاب و تامین منافع استکبار،بیانیه صادر نموده و اتهام تقلب و دروغ و سخنان افتراآمیز را در سطح وسیع کشور ترویج می دهند و با بهره گیری از بوق های خبرپراکنی غرب،تلاش در مخدوش ساختن وجهه جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی می کنند.فضا را برای پیشبرد اهداف خیانتکارانه خود به شدت غبارآلود ساخته و با فتنه انگیزی در سطح گسترده ،سعی در مشتبه نمودن واقعیات جامعه برای مردم کرده و از این رهگذر،تعدی به حریم معمار انقلاب، متهم کردن نظام به جنایت،پشت کردن به شعارهای اساسی انقلاب، هتک حرمت عاشورا،خبرسازی های کاذب و اصرار بر ادامه اعمال ساختار شکنانه و ده ها جرم سنگین دیگر در روند شکل گیری کودتای ننگین مخملی،توسط ایشان به وقوع می پیوندد.
به دنبال تداوم قانون شکنی و هتاکی به ارزش ها و بی قیدی طائفه معترض در بیان خواسته های خود، و با روشنگری هوشیارانه رهبر فرزانه انقلاب و تبیین شاخص ها و هشدار نسبت به دامنه فتنه، لایه های زیرین این توطئه براندازی بر همگان آشکارتر شد و سرانجام نارضایتی و خشم آحاد مردم انقلابی علیه دسیسه بازان در نهم دیماه همچون پتکی مرگبار بر سرشان فرود آمد تا این واقعیت فراموش نشدنی را بار دیگر آشکار سازد که مردم ولایت مدار ایران اسلامی تحت هیچ شرایطی از اصول و ارزش های نظام کوتاه نخواهند آمد.
بعضی از خواص که طی ماهها ساختارشکنی طایفه آشوبگر،حاضر نشدند صف خود را از محاربین جدا کنند همچنان با اخذ مواضع دو پهلو یا چند پهلو به التهاب غائله می افزودند.اما آنگاه که با هشدارهای جدی رهبر معظم انقلاب و افشاگری دلسوزان نظام مواجه شدند و در پی آن با دستگیری و اعتراف برخی عوامل آشوبگر،به تدریج غبار فتنه فرو نشست و جایگاه گروه ها در این معرکه روشن تر شد و قرابت برخی خواص با قوم محارب غیر قابل کتمان گشت.
بدین ترتیب قوای معاندین و ارکان سپاه کوتای نرم از هم گسسته شد و تلخی سرنوشت پس از آن به خواص مردود شده ای بر می گشت که با جریان براندازی تعامل داشتند.به نظر می آید تاکتیکی که بلافاصله بعضی خواص جهت جلوگیری از مرگ سیاسی و مجازات قانونی در پیش گرفتند اعلام توبه و بازگشت از راه رفته بود.این تعداد اندک که گفته می شود اقدام به نوشتن توبه نامه محرمانه کرده اند با اتخاذ مواضع خاکستری در جریان فتنه،سهم عمده ای در التهابات نفاق بر عهده داشته اند.اما به نظر می آید در تصمیم اخیر نه به دنبال توبه نصوح بلکه پی تاکتیکی جدیدند تا خود را به توبه ای باز خاکستری! زینت دهند بلکه بتوانند از مرگ سیاسی و عقوبت کار خود مصون بمانند.
آنچه مسلم است اقدام به استغفار و توبه پنهانی تنها راه علاج برای خواص مردود نخواهد بود بلکه فصل جدیدی است که لوازم و اقتضائات خاص خود را می طلبد.
در جنگ احد پیامبر(ص) نگهبانانی را بر جبل الرماد گماشت تا دشمن نتواند با استفاده از راه پشت کوه،سپاه اسلام را از پشت سر مورد هجوم قرار دهد.هنگامی که ارتش کفر نشانه های شکست را در خود دید برای حفظ جان خود پا به فرار گذاشت؛ نگهبانان دره پشت جبهه که جنگ را تمام شده فرض کردند از کوه سرازیر شده، به جمع آوری غنائم پرداختند. دشمن با استفاده از فرصت و دور زدند کوه،از پشت، سپاه مسلمانان را مورد هجمه قرار داد و با شکست تلخی مواجه ساخت و به قصد حمله ای مجدد اطراف مدینه اردو زد.
رسول خدا همان شب اول بعد از جنگ،دستور داد سپاه اسلام برای تعقیب دشمن حرکت کند؛ اما نکته مهم این است که پیامبر صرف پشیمانی آن عده را برای جبران خسارت های وارده به اسلام کافی ندانستند؛بدین جهت برای حضور در این حرکت بازدارنده، محدودیت قرار داده و فرمودند فقط آنهایی که در احد حضور داشته اند باید در این تعقیب و نبرد احتمالی شرکت کنند. روشن بود رسول اسلام این سخت گیری را به عنوان تنبیهی قرار دادند تا همه آنانی که به دلیل سهل انگاری، موجبات آن شکست تلخ را فراهم آورده بودند جبران کنند.برای همین حتی کسانی که مجروح بودند و توان حرکت داشتند به راه افتادند.
توبه پس از مشارکت در براندازی نظام اسلامی،اگر از عده ای پذیرفتنی باشد، آیا ضابطه مند است یا خیر؟
آنچه مسلم است عناصری که شاید توبه شان از طرف مردم پذیرفتنی باشد هرگز نباید متوقع باشند آحاد جامعه بدون رعایت ضوابط این بازگشت،آنان را بار دیگر به دامان خود بپذیرند.
در وهله اول پذیرش تبعات و عوارض جرم های سنگینی که مرتکب شده اند غیر قابل اغماض است.آِیا سزاوار است کسانی که مجرمین دسته چندم بوده اند در دادگاه محاکمه و مجازات گردند اما آنها که سهم ریاست را در جریان فتنه بر عهده داشته اند بدون پذیرش هیچگونه تبعات قضایی، خود را از معرکه برهانند؟
همچنین جبران مافات باید از مولفه های مهم این توبه باشد.آنچه روشن است این غائله زشت، وجهه و اعتبار جهانی نظام اسلامی را مخدوش ساخت و نه تنها ارزش مشارکت هشتاد و پنج درصدی مردم را تحت الشعاع قرار داد بلکه نظام را در مقام اتهام نسبت به افتراهای نسبت داده شده گذاشت.آیا بدون جبران و اعاده این خسارات توبه معنا می یابد یا اساسا پذیرفتنی است؟
آثار سوئی که به دلیل اقدامات ناصواب و نوشته ها و سخنرانی ها و همکاری با سرویس های خبری جهانی مرتکب شدند و شبهاتی که از این طریق در ذهن بعضی مخاطبان داخلی یا خارجی ایجاد کردند نیازمند بر طرف ساختن نیست؟در این فتنه به نظام که صاحب اصلی آن مردم بودند اهانت شد و حال چگونه ممکن است که تعدی کنندگان بدون عذر خواهی عمومی از مردم خواهان فراموش شدن قضایا باشند؟ آیا اعتراف به جرم خود در اجرای اهداف دشمنان از حداقل های اصول این توبه نامه نیست؟تحریفاتی که از سالها پیش در حوزه های علمی و دانشگاهی نهادینه کردند چگونه در رفع آن تلاش خواهند کرد؟ به چه طریقی اهانت به مقدسات و قانون اساسی را جبران و چگونه پایبندی خود را به اصول و مبانی انقلاب به اثبات خواهند رساند؟آیا جدا شدن شفاف از صف دشمن و اعلام برائت آشکار از مواضع آنان از مشخص ترین لوازم این بازگشت نیست؟
امام عزیز(ره) در پیام 3 اسفند 67 می فرمایند: « آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول ، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری می کنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی داده اید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده ایم و صدها چرای دیگر...»(1)
----------
(1)صحیفه نور،ج21،ص286
ی/ 702
ارسال نظرات