ناسازگاری یک داستان معروف با عصمت رسول خدا
ایام شهادت رسول گرامی اسلام فرا رسیده بود و برای عزاداری به یکی از مجالس رفته بودم. سخنران مجلس که فردی شناخته شده و معروفی است، به بالای منبر رفت و چند کلامی پیرامون جایگاه عظیم الشأن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله سخن گفت که این خود قابل تحسین بود، زیرا در ایام آخر صفر که منسوب به شهادت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله است، معمولا سخنرانان کمتر پیرامون خود حضرتشان سخن می گویند. همانگونه که سخنرانی می کرد، پیرامون تواضع رسول الله صلی الله علیه و آله به روایتی اشاره نمود که من را به تعجب واداشت به گونه ای که بعد از مجلس و به محض رسیدن به منزل مشغول مطالعه و تحقیق و بررسی آن روایت گردیدم. شما هم می خواهید با من در این تحقیق علمی همراه شوید!؟ پس بگذارید ابتدا برایتان روایت و دلیل تعجب خود را بیان کنم.
از ابن عباس نقل شده است: «پیامبر صلی الله علیه و آله در اواخر عمر شریفشان در بین مسلمانان آمده و فرمودند: ای مسلمانان! من شما را به خدای متعال و به حق خودم سوگند می دهم که هر کس حقی بر گردن من دارد، بلند شود و از من طلب کند. کسی بلند نشد. برای مرتبه دوم و سوم سوگندشان دادند. پیرمردی به نام ”عکاشه” بلند شد وجمعیت را شکافت و جلو رفت تا مقابل رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفت.
او گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! در یکی از غزوات با شما بودم. بر می گشتیم که شتر من به شتر شما نزدیک شد. من نزدیک شما آمدم تا پای شما را ببوسم، تازیانه ای به دست شما بود و می خواستید به مرکب خود بزنید و تازیانه به شکم من خورد. نمی دانم از روی عمد بود یا از روی خطا، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای بلال به منزل فاطمه علیها السلام برو و چوب ممشوق را بیاور، بلال در حالی که دست روی سر گذاشته بود و فریاد می زد: این رسول خداست که خود را مورد قصاص قرارداده است، درب منزل فاطمه علیها السلام را زد و گفت: ای دختر رسول خدا! چوب ممشوق را بدهید.
حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند: ای بلال پدرم این چوب را برای چه می خواهند؟ امروز که نه روز حج است و نه روز جنگ! بلال جریان قصاص را گفت. فاطمه علیها السلام فرمود: ای بلال پس به حسن و حسین بگو مقابل او بایستند تا آنها را قصاص کنند و نگذارند رسول خدا را قصاص کنند. علی علیه السلام بلند شد و فرمود ای عکاشه! این پشت و شکم من، بیا و با دست خود مرا قصاص کن و صد ضربه به من بزن. سپس حسن وحسین علیهما السلام بلند شدند و فرمودند: ای عکاشه مگر نمی دانی ما نوهی رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم؟
پس قصاص ما همانند قصاص از رسول خدا ست. عکاشه قبول نکرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ای عکاشه اگر می خواهی قصاص کن، گفت: وقتی مرا زدید شکمم برهنه بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله شکم خود را برهنه کرد. فریاد گریه جمعیت بلند شد. می گفتند: آیا عکاشه پیامبر را می زند؟ جلو آمد. وقتی چشمش به سفیدی شکم رسول خدا افتاد بی اختیار به سوی او دوید و شکم آن حضرت را بوسید و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد! چه کسی طاقت قصاص کردن شما را دارد؟ (طبرانی، معجم الکبیر، ج3، ص58) این روایت با تفاوت هایی در کتب دیگری بیان شده که نزد اهل سنت اولین کسی که این روایت را آورده طبرانی است و نزد شیعه اولین فردی که این روایت را از متقدمان بیان کرده است مرحوم شیخ صدوق است. (امالی، صدوق، ص734)
شما هم متوجه علت تعجب بنده از شنیدن این روایت شدید؟ در این روایت بیان شده است پیامبر صلی الله علیه و آله از روی عمد یا از روی خطا به شخصی تازیانه زده است!!! آیا واقعا ممکن است از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین خطایی سر زده باشد!؟ مگر نه این است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله طبق نص آیه تطهیر از هر خطا و سهوی به دور بوده و مصداق اتم عصمت است!؟ اگر از فرد عادی چون من این خطا سر بزند، آیا او را رها می کنم!؟ چرا بلال برای آوردن شلاق به خانه فاطمه سلام الله علیها می رود!؟ همانگونه که می بینید این روایت با وجود شهرتش در این زمان و استفاده سخنوران از آن برای بیان تواضع پیغمبر صلی الله علیه و آله در آخرین لحظات، به گونه ای است که علامت سوال های فراوانی در ذهن ایجاد می کند، لذا باید نسبت به آن دقت شود.
در چنین مواقعی که روایت یا گزاره تاریخی با یکی از اصول اعتقادی مسلم و یقینی مقابله می کند، ابتدا باید اصل مسئله اثبات گردد و روایت و تمام اسناد منابع آن مورد بررسی قرار گیرد و در صورت اثبات و صحت آن داستان، به بحث پیرامون آن پرداخته می شود.
ضعف سند روایت قصاص پیامبر صلی الله علیه و آله:
همانگونه که بیان شد روایت قصاص رسول الله صلی الله علیه و آله در کتب متقدمان اهل سنت ابتدا از طبرانی نقل شده و در کتب شیعه از شیخ صدوق لذا ما سند این روایت در این دو کتاب را بررسی خواهیم نمود:
روایت نقل شده از طبرانی: در سلسله سند این روایت هفت راوی بیان شده که دو نفر آنان معروف به دروغ و افترا هستند، آن دو نفر عبارت اند از عبد النعیم بن ادریس که هیثمی در مجمع الزوائد آن را کذاب و جاعل حدیث دانسته است (هیثمی، ج1، ص80)، راوی دیگر وهب بن منبه است که او را از راویان اسرائیلیات در منابع حدیثی و تاریخی دانسته اند و معروف به کذب و جعل است. (ذهبی، میزان الاعتدال، ج1، ص101) عالمان اهل سنت به روایاتی که از آن دو نقل شده باشد توجه نمی کنند. در نتیجه باید گفت سند این روایت نزد اهل سنت کاملا مخدوش بوده و نمی توان آن را قبول کرد.
روایت نقل شده از صدوق: در سلسله سند این روایت هفت راوی بیان شده که از شش نفر آنان در کتب رجالی شیعه نامی برده نشده و نزد شیعه مجهول الحال هستند و یک نفر آنان که محمد بن هارون است در کتاب خلاصه الاقوال علامه حالی با تعبیر "ضعیف" آمده است (خواجه نصیر الدین، اوصاف الاشراف، ص26) همچنین در میان راویان شخصی به نام "أَبِی قِلَابَةَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَیْدٍ الْجَرْمِیِ" وجود دارد که او از هم مسلکان ابوهریره و عایشه و انس بن مالک بوده و از آنان روایت نقل می کرده، در نتیجه این روایت بیان شده از اهل سنت وارد کتب ما گردیده و نزد شیعه هیچ اعتباری ندارد.
بنابر آنچه بیان شد مردود بودن و ضعف سند این روایت نزد شیعیان و نزد اهل سنت ثابت گردید.
معارضه روایت با قرآن:
یکی از مسائل مهم که باید در هنگام رجوع به روایات و گزاره های تاریخی مورد توجه قرار بگیرد، موافقت روایت با عمومات واضح و نصوص قرآنی است. بنابراین در صورت مخالفت داستان تاریخی با قرآن، باید مورد بازبینی جدی قرار گیرد، چرا که امام صادق علیه السلام در مخالفت نقل هایی که به حضرت نسبت داده می شود فرموده اند: «در صورتی که مخالف قرآن باشد، سخن من نیست» (کلینی، اصول کافی، ج1، ص69)
روایت قصاص پیامبر صلی الله علیه و آله با عمومات قرآن که دلالت بر عصمت انبیاء الهی از هر گونه خطاست و در علم کلام به وضوح تبیین شده، منافات دارد. همچنین با آیه "تطهیر" که بر پاکی اهل بیت علیهم السلام از هر گونه رجس و پلیدی شهادت می دهد، تعارض دارد. همچنین با آیه "خلق عظیم" پیامبر ضدیت دارد، زیرا یک انسان عادی اگر تازیانه اش به بدن بدون لباس شخصی برخورد کند، همان موقع متوجه شده و قطعا عذر خواهی و دلجویی می کند. همچنین تازیانه زدن پیامبر صلی الله علیه و آله بر مرکب خود با آیه "رحمة للعالمین" نیز نمی سازد.
اختلاف نقل در روایات ناظر بر این ماجرا:
متن حدیث قصاص پیامبر صلی الله علیه و آله در کتب اهل تسنن به صورت مضطرب گزارش شده است، زیرا در برخی از روایات نام مطالبه کنده قصاص، عکاشه بیان شده و در برخی سواده بن قیس و در برخی سواده بن عمرو و در بر خی سواده بن غزیه! در برخی روایات، صحابۀ حاضر در ماجرا، امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام بوده اند و در برخی صحابیان دیگری در کنار امام علی علیه السلام! در برخی روایات گفته شده که بلال رفته تا چوب را از حضرت زهرا سلام الله علیها بگیرد و در برخی دیگر گفته نشده! زمان اتفاق را برخی در جنگ بدر گفته و برخی در بازگشت از طائف و دیگری در مدینه هنگام حیات پیامبر و دیگری در زمان قبل از رحلت ایشان! در نتیجه از نظر علوم حدیثی این روایات مضطرب بوده و ساقط از حجیت است.
نشانه های جعلی بودن روایت:
1. در متن روایت آمده است که طلب کننده قصاص به پیامبر اینگونه گفت: روی ناقه خود نشسته بودید و تازیانه خود را بلند کردید. می خواستید به مرکبتان بزنید، ولی به من خورد. (نکته مهم تر این جاست که خود او دوباره می گوید:) نمی دانم از روی عمد بود یا سهو!
فردی که روایت را جعل کرده، در این قسمت خواسته تا با این شبهه ضربه خود را بزند! البته چون دروغگو فراموشکار است، فراموش نموده که در عبارت قبل تصریح کرده: می دانستم می خواستید بر مرکب بزنید اما به من خورد! تناقض بین اینکه می دانم و نمی دانم، در این روایت آشکار است.
2. یکی از ترفندهای تحریف احادیث، گزارش دقیق مکانی و زمانی و حالات و صفات است؛ او دقیقا حالت ناقه و نیز صفات تازیانه را بیان کرده، در روایات مکتب خلفا حتی آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله کجا ایستاده، به چه چیزی تکیه داده و عمامه اش چگونه بوده ... همچنین در روایت با آوردن نام حسنین و امام علی و حضرت زهرا سلام الله علیهم السلام جهت برانگیختن احساسات استفاده شده، که این موارد ترفندی برای باور پذیرنمودن روایات جعلی است.
3. نکته بعدی و قابل تامل اینجاست که پیامبر صلی الله علیه و آله به بلال می فرمایند: برو و شلاق را از خانه فاطمه سلام الله علیها بیاور! بر فرض وجود چنین تازیانه ای، در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها چه می کند؟ قاعدتا باید در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله باشد؛ این نشان می دهد تیر چند شعبه جعل روایات به چه جاهایی ضربه می زند و قصد معرفی کدام خاندان را به عنوان خشونت طلب، نموده است.
همانگونه که مشاهده کردید، روایت قصاص پیامبر صلی الله علیه و آله، روایت جعلی بیش نیست که می توان علت و انگیزه جعل این روایات را ضربه زدن به مقام و جایگاه خاتم النبیین صلی الله علیه و آله دانست که متأسفانه چنین سخنانی در کتب اهل سنت به وفور دیده می شود و گاهی از کتب آنان، در کتب ما نیز وارد شده است.
نکته مهم:
اصولا این سخن که اگر کسی از من پیامبر مظلمه (ستمی) دیده باشد! در حد احتمال هم مغایر با عصمت است. چرا که ما شیعیان با دلایل عقلی و نقلی پیامبر صلی الله علیه و آله را از هر نوع اشتباه سهوی نیز پاک می دانیم، چه رسد به چنین موارد حق الناس بزرگی که فرد از پی سال ها فراموش نکرده است! بر اساس مبانی اعتقادی شیعه، پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام دارای عصمت مطلقه هستند. مراد از عصمت مطلقه بر اساس آنچه بزرگان گفتهاند، این است که صاحبان چنین مقامی، نه تنها از گناه عمدی و غیر عمدی مصون هستند، بلکه آنچه اصطلاحاً ترک اولى گفته می شود، هم مرتکب نمیشوند. بنابر این گرچه چنین سخنانی از سوی برخی زیاد مطرح می شود، ولی در آن گفته ها باید تأمل نمود، زیرا اگر داستان واقعیت داشته باشد که رسول خدا صلی الله علیه و آله به طور ناخواسته و از روی سهو و غفلت تازیانهاش به آن شخص خورده باشد، بعد فراموش کرده و در آن مجلس، آن شخص جریان را به یاد حضرت آورده باشد، به این معناست که رسول خدا صلی الله علیه و آله از روی سهو مرتکب گناه و حق الناس شده است!!! اما چنین احتمالی با عصمت مطلق حضرت سازگار نیست، در حالی که مقام ختمی مرتبت دارای مقام عصمت مطلق بوده و از ستم معصوم است. در نتیجه در چنین مواردی عصمت پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام زیر سوال نمی رود، چرا که ادله آن محکم و استوار و غیر قابل خدشه است، بلکه دلالت و سند روایت و گزاره یاد شده است که زیر سوال رفته و در صورت امکان تاویل، تاویل برده شده و در غیر آن صورت، کنار گذاشته می شود.
نویسنده: سید محمد صادق قماشی