رؤیای وارونهی شاه: واکنشها به برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله
اگرچه شاه میخواست با برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله صورتی بسیار مجلل و شکوهمند از قدرت سیاسی خود به جهانیان ارائه کند اما در واقع نه تنها موفق به این کار نشد بلکه با وارونگی این رؤیا و نتایجی کاملا متضاد مواجه گردید.
در مقدمه میتوان مروری کوتاه بر دو نظریه نسبتا جدید در زمینه علوم سیاسی و بررسی ساختار قدرت داشت که میتوان بر اساس آن برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله را بهمثابه یک رویداد سیاسی مورد بررسی قرار داد. نظریه قدرت نمادین .(Symbolic Power Theory)پیر بوردیو در نظریه قدرت نمادین توضیح میدهد که چرا و چگونه رهبران سیاسی از نمادها و آیینها برای اعمال قدرت استفاده میکنند. جشنهای ۲۵۰۰ ساله پر از نمادهای تاریخی و فرهنگی بود که هدف آنها بازسازی و نمایش اقتدار سلطنت و تجلی شکوه ایران باستان بود. این نوع استفاده از نمادهای فرهنگی و تاریخی را میتوان بهعنوان تلاشی برای تثبیت قدرت نمادین رژیم پهلوی تحلیل کرد. نظریه دیگر، نظریه مصرف نمایشی (Conspicuous Consumption)است. این نظریه که توسط ثورستین وبلن ارائه شده است، به بررسی چگونگی استفاده نخبگان از مصرف نمایشگرانه برای تأیید و مشروعیتبخشی به جایگاه اجتماعی خود میپردازد. جشنهای ۲۵۰۰ ساله با هزینههای گزاف و تجملات فراوان، میتواند به عنوان نماد مصرف نمایشی از سوی حکومت پهلوی تحلیل شود که در تلاش بود تا از طریق آن جایگاه خود را به نمایش بگذارد.
در زمان برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله، در خارج از حلقهی اطرافیان شاه و کسانی که از قبل این برنامهها منافع بسیاری به چنگ میآوردند، سیل انتقادات در همهجای ایران به راه افتاده بود. مردم عادی، روشنفکران، دانشجویان و بدنهی مذهبی در داخل و همچنین برخی از مطبوعات خارجی، بیپروا به این نمایش انتقاد میکردند و علناً این سؤال را مطرح میکردند که واقعاً در یک کشور در حال توسعه که منابع آن میبایست صرف بهبود و ارتقای سطح زندگی شهروندانش شود، چرا باید ضیافتهای چنین پرخرج و رنگارنگ با هزینه گزاف برگزار گردد. اما شاه در مقابل این انتقادات معمولاً اینگونه پاسخ میداد که مخارج برگزاری این جشنها آنچنان که تصور میشود، زیاد نبوده است. به علاوه شاه اصرار عجیبی داشت که به مدعوین جشنها بقبولاند که برگزاری این مراسم نشانهای از تجدید حیات ایران است و به اطرافیانش میگفت که «انقلاب سفید» او از دوران کورش الهام گرفته است. به این ترتیب موجی از واکنشهای داخلی و خارجی به سمت این اقدام شاه روانه شد و سبب شد که جنبه انتقادی در نظرگاههای داخلی و خارجی بر حیث تمجید کارانه غلبه کند و رؤیای پرهزینهی شاه وارونه شود.
واکنشهای داخلی: اقشار مختلف مردم در مورد جشن های ۲۵۰۰ساله
برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی موجی از نفرت از رژیم پهلوی در بین مردم ایجاد کرد و طبقات مختلف مردم اعم از کارمند و کارگر تا روحانی و دانشجو و حتی بسیاری از وابستگان رژیم پهلوی به انتقاد از این مانور پرداختند. یکی از مسائلی که مورد تأکید مخالفان بود این نکته بود که شاه، اصولاً این جشنها را برای مردم ایران برگزار نکرده بود، بلکه نظرش معطوف به رهبران کشورهای دیگر بود. آنها میهمانان شاه بودند در حالی که مردم ایران اصلاً به این جشن دعوت نشده بودند. لذا مردم ایران با خشم فروخوردهی خود به این جشنها واکنش نشان دادند. بازتابها در داخل نسبت به جشنهای ۲۵۰۰ ساله رویکردی انتقادی داشت و معتقد بود نمیتوان با برجستهسازی وجوه مجد شاهنشاهیهای باستانی وجوه استبدادی و بیعدالتیهای آن را فراموش کرد و رژیم پهلوی هم خود را ادامه دهندهی آنها بداند. برای فهم بیشتر این موضوع میتوان در محتوای این سند تدقیق کرد:
شرح بخشی از این سند:
«بخش فارسی رادیو پیک ایران ساعت ۱۹ – ۱۳۵۰٫۷٫۲۱»
« در این روزها تنور تبلیغات دولتی در توجیه رژیم سلطنت استبدادی به اوج حدت خود رسیدهاست اگر کسی یافت شود که بهطور مطلق از تاریخ ۲۵۰۰ ساله اخیر کشور ما بیاطلاع باشد چشم به حقایق زندگی کنونی ببندد و گوش فقط به تبلیغات دولتی بگشاید خواهد پنداشت که از دوران کوروش تا کنون پادشاهان یکی پس از دیگری پرچم عدالت و مردم دوستی – رفاه و ترقی میهن پرستی را یکی به دیگری تحویل داده سرانجام بدست خاندان پهلوی سپردهاند و اینان از ایران چنان بهشتی ساختهاند که فرشتگان آسمانی بدان غبطه می خورند – خشنترین و بیپرواتر از این نمیتوان تاریخ قدیم و جدید ایران را تحریف کرد» .
از ماهها قبل از برگزاری جشنها نیز دانشجویان اعتصاب و اعتراضات زیادی به این موضوع داشتند و مباحث مربوط به آن نقل محافل روشنفکری بود، بهطوریکه اغلب آنان این جشنها را مایهی تحقیر و سرافکندگی عنوان مینمودند و در محافل اقتصادی نیز آن را موجب افزایش مالیاتها جهت تأمین هزینههای جشن میدانستند.
اعتصابهای دانشجویان بهقدری جدی و گسترده بود که به عنوان نمونه در یکی از گزارشهای ساواک آمده است:
«در مورد مسافرت آقای علم به شیراز از اقوال و شایعات بسیاری در افواه جریان یافته و برخی اظهارنظر مینماید که مسافرت ایشان به اعتصابات اخیر دانشگاه پهلوی ارتباط دارد و حسبالامر شاهنشاه آریامهر برای رسیدگی به علل اعتصاب اخیر دانشگاه به شیراز میآیند.»
در گزارش محرمانه دیگری در خصوص اعتراضات دانشجویی می خوانیم:
«از این دسته (دانشجویان) مجموعاً ۲۸۰ نفر که به اشکال مختلف با برگزاری جشنها مخالفت کردهاند تاکنون بازداشت شدهاند ولی تعدادی از بازداشتشدگان ضمن مخالفت با برگزاری مراسم جشن در هدفهای براندازی نیز فعالیت داشتهاند».
ملی گرایی وارونه در پذیرایی از مهمانان
همانگونه که پیش از این اشاره شد، یکی از مواردی که به شدت مورد انتقاد قرار میگرفت، کنار گذاشته شدن هر کالا یا خدمت ایرانی و استفاده از کالاها و خدمتکاران خارجی بود، بهطوری که در بین غذاهای ضیافت شام اصلی به استثنای خاویار ایرانی، هیچ چیزی از ایران وجود نداشت. لذا این برداشت وجود داشت که ایرانیان نهتنها از این جشنها کنار گذاشته شده، بلکه در این ماجرا تحقیر هم شده بودند.
به نظر میآمد که شاه مردم خود و هر چیز متعلق به آنان را درخور معیارهای اشرافی به شمار نمیآورد. اشرافیتی که برای او بسیار اهمیت داشت و مایل بود بدان شناخته شود. اندیشمندان ایرانی نیز از مدتها قبل دریافته بودند که شاه بیش از آنکه خواستار مقبولیت در بین مردم خودش باشد، درپی کسب محبوبیت در میان رهبران خارجی به ویژه رؤسای جمهور آمریکاست.
در بازار نیز صحبتهایی دهان به دهان میگشت که این جشن و مخارج کمرشکن آن اقتصاد را نابود کرده است، مالیاتها زیاد شده، حتی کارمندان دولت هم از گرانی کرایهی منزل و بالا رفتن قیمتها ناراضیاند. دولت فریاد میزند که مخارج جشنها را خودش تأمین کرده درصورتیکه با گرانی روزافزون و مالیاتهای کمرشکن که از بازاریهای بدبخت و مردم کوچه و بازار گرفتهاند این علم و کتل را راه انداختهاند.
برخی کارمندان هم میگویند از حقوق ما هم برای این جشن مبلغی کم کردهاند و... فرهنگیان و کارگران مخالفتها را علنی کردند. انتشار نامههای بدون امضا، شعارنویسی روی دیوارهای اماکن عمومی و... از جمله این اقدامات بود.
در جلسهی ماهیانهی معلمین با حضور محمدعلی رجایی و آیتالله مرتضی مطهری نیز از برگزاری جشنها و مخارج سنگین ساخت میدان شهیاد انتقاد شد.
نشریه ۱۶ آذر، ارگان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور نیز نوشت:
«ارتجاع ایران از آنجایی که با شعارهای رفرم، دمکراسی، آبادانی، آسایش و حقوق بشر موفق نگشت آرامشی را که طالب آن بود حاکم سازد، دست به دامان آثار باستانی شد و کلاهخود و زره سربازان باستانی را به یاری طلبید...»
در رابطه با ترکیب اجتماعی منتقدان و مخالفان برگزاری جشنها، ساواک در گزارش خود آورده است:
«دسته مخالف که در واقع ترکیبی از قاطبهی اجتماع است روی ملاحظات عدیده اصولاً برداشتهای دولتی و از جمله تصمیم به برگزاری جشنها را با دیدی مخالف و نهایت بیتفاوت برانداز میکنند. این دسته که اکثراً در شرایط زیستی نامناسب نیز به سر میبرند متأسفانه از جهت برخورد مستقیم با پارهای تبعیضات، اجحافات و ندانمکاری مصادر امور، وضع بد خیابانها و کوچههای جنوب شهر تهران، سرعت در مرمت بعضی مسیرهای معین بدون توجه به میزان هزینهی آنها و همچنین تأثیرپذیری غیرمستقیم از تبلیغات مسموم، در قبال کلیهی تظاهرات دستگاههای مسئول حالتی بهانهجو و در واقع مریضگونه دارند. کارمندان، اصناف و پیشهوران، کارگران، معلمین، روحانیون قشری مسلک و دانشجویان کمبضاعت اجزا خاص این طبقه هستند».
واکنشهای خارجی (رسانهها)
اما این واکنشها به داخل کشور ختم نمیشد. همانطور که پیش از این نیز آمد، علیرغم اینکه رسانههای خارجی اغلب همنوا با دستگاه تبلیغاتی رژیم پهلوی به ستایش از جشن میپرداختند، اما بعضی از آنها نیز نمیتوانستند در رابطه با هزینهها و حاشیههای این نمایش بزرگ بیتفاوت بمانند که در اینجا به نمونههایی از عکسالعمل رسانههای خارجی در خصوص این جشنها اشاره میکنیم:
خبرنگار روزنامهی «ایونینگ هرالد»:
«من در زیر سایههای ستونهای تخت جمشید در شگفت شدم که این همه پول را در بیابانی بیآب و علف برای چه خرج کردهاند؟ آیا وسیلهی دیگری برای خودنمایی باقی نمانده بود؟»
روزنامهی دیلی رکورد:
«دربار ایران امروز یکی از پرتجملترین و پرخرجترین دربارهای جهان است. شگفتانگیز است در کشوری که فقر در هر جای آن به چشم میخورد، زمامداران آن به خود اجازه میدهند، اینچنین بیپروا میلیاردها ریال خرج برپا کردن خیمه و خرگاه کنند و یا گرانترین رستوران جهان ماکسیم را به خدمت بگیرند. شهرت آشپزهای ایرانی از مرز و بوم این کشور گذشته است. هیچ خارجی نیست که یکبار غذای ایرانی را چشیده باشد و با تحسین از آن یاد نکند. پس چرا میلیونها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجه فرنگی را از فرانسه وارد کند؟ آیا در ایران گوجه فرنگی نمیروید؟»
روزنامهی لوموند شماره ۱۲ اکتبر:
«تدابیر امنیتی که اتخاذشده شگفتانگیز است. صدها نفر و به گفتهی برخیها هزاران نفر برای مدت جشنها توقیف و زندانی شدهاند و یا در معرض اقامت اجباری قرار گرفتند. دانشگاهها و مدارس متوسطه تعطیل شدند تا به هنگام جشنها اعتصاب نکنند. تمام وزارتخانهها و تمام بناهای دولتی و تعداد بسیاری از شخصیتها تحت حفاظت نیروهای انتظامی واقع گردیدند. والدین و خویشاوندان جوانان رزمندهای که پنهان شدهاند و یا به عملیات پارتیزانی پیوستهاند به عنوان گروگان تکرار میکنیم به عنوان گروگان، بازداشت شدند.»
«تدابیر احتیاطی که در منطقه جشنها انجام گرفته باز جابرانهتر است در مدت مراسم یک سیستم سه حلقهای تو در تو به گرد پرسپولیس برقرار بود. حلقهی اول حلقهی عادی نامیده میشده و قطر آن ۱۲۰ کیلومتر بود، این منطقه از تمام عناصر مورد سوءظن پاک شد و در مواردی عشایر را یکجا از این منطقه کوچاندند. این منطقه تحت کنترل تعداد زیادی واحدهای پیادهنظام قرار داده شد. حلقهی دوم که قطر آن ۲۰ کیلومتر بود، ناحیهی استقرار هیئتهای رسمی و روزنامهنگاران بود و زیر حفاظ واحدهای چترباز قرار داشت. سرانجام حلقهی قرمز ناحیهای بود به مساحت ۶۰ هکتار که در آنجا رؤسای دول استقرار یافته بودند و از طرف گارد شاهنشاهی و دیگر سازمانهای ویژه حفاظت میشدند. ضمناً هواپیماهای نظامی شب و روز بر روی پرسپولیس و شیراز در پرواز بودند.»
لوموند در پایان مینویسد:
«به یقین این اجتماع که از لحاظ زرق و برقش داستانهای هزار و یک شب را به خاطر میآورد برای همهکس فرحبخش نبود. آری این جشنهای سلطنتی برای مردم ایران غمانگیز و اندوهبار بودند. در جریان تدارک و انجام آنها صدها میلیون دلار از حاصل دسترنج مردم میهن بر باد رفت و خود مردم در معرض چنان ستمگریهایی واقع شدند که تصور آن هم دشوار است. وقتی رژیمهای استبدادی جشن میگیرند حاصل آن برای مردم جز این نیست».
رادیو بغداد:
«اگر شاه قبول کند پولی که خرج شده مال مردم ایران بوده و نه آنچه خودش از آمریکا پس از ۲۸ مرداد آورده و نه فرحش از فرانسه، آن وقت باید بپذیرد که بزرگترین جنایت را در حقِ شما مردم کرده و از هر خانوادهی شش نفری بیش از مبلغ ۱۶ هزار تومان اخاذی کرده است.»
«علم میگفت حتی اگر ده میلیون هم خرج شود باید داد، چون این جشن از طرف خدا به شاه الهام شده البته خدای شاه و علم را خوب میشناسید همیشه حرف از میلیون بود، مثلاً میگفتند یکصد میلیون تومان ولی برای اولینبار فرح ندانسته لو داد و خرج یک میلیارد و پانصد میلیون تومانی تلفن تخت جمشید را گفت و رژیم مجبور شد دیگر خیلی چیزها را بگوید. مردم خود از قبل میدانستند چه مصیبتی در حال روی آوردن است، میدانستند که این جشن در واقع چه عزایی است.»
رادیو بغداد:
«امیرعباس هویدا، نخستوزیر ایران، با کمال وقاحت اظهار میدارد که فقط ۳۶۰ میلیون دلار صرف جشنهای شاه شده است».
«وزارت دارایی ایران میگوید مبالغی که به مصرف جشن شاهان رسیده است، بالغ بر یک هزار میلیون دلار است.»
رادیو پیک ایران:
«جشنهای درباری نهتنها برخلاف علاقهی درباریان به اعتبار رژیم ایران در نظر جهانیان و در ایران نیفزود بلکه تمام کوشش هشت ساله دستگاه تبلیغاتی ایران را که میخواست واقعیت ایران را در زیر ماسک رنگین مخفی کند، بر باد داد.»
«برای تبلیغ جشنها در عرض 8 سال مبالغ کلانی خرج شد. مقالات فراوانی به صورت آگهی و با پرداخت مبالغ سنگین در مطبوعات خارجی به چاپ رسید. صدها نفر روزنامهنگار از خزانه روزی دریافت داشتند. اینک همهی این هزینهها و همهی این کوششها بر باد رفته است. کاخ کاغذی تبلیغات فرو ریخته و چهرهی زشت حکومتی که کمترین رابطهای با مردم ندارد، برملا شده.»
بخش عربی رادیو بغداد (۵۰٫۸٫۳):
«شاه ایران در کنفرانسی که در پایان جشنهای دو هزار و پانصد ساله تأسیس رژیم فارسی ترتیب داده بود، اعتراف کرد ایران مبلغ سه میلیارد دلار بدهکار است.»
بخشی از رسانههای گروهی بینالمللی نیز به مناسبت گشایش ورزشگاه آریامهر (آزادی) گرایش خودبزرگبینی شاه را به باد انتقاد گرفتند. آنان میپرسیدند ایران در سالهای دهه هفتاد میلادی چه نیازی به چنین ورزشگاهی دارد که ویژهی کشورهای پیشرفته و میزبانان بالقوه بازیهای المپیک است؟
نشریهی اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه نیز در مطلبی انتقادی نوشت:
«دو هزار و پانصد سالگی ایران امسال با زرق و برق بسیار در آغاز پاییز جشن گرفته خواهد شد، درحالی که بین ایران و کورش شاهنشاه آن زمان و ایران امروز که نفت آن کمپانیهای خارجی را غنیتر میکند و فقر و فلاکت تودههای مردم، سخت هولناک، غیرانسانی و بیاننشدنی است، هیچچیز مشترکی جز نام وجود ندارد...»
جشنهای ۲۵۰۰ ساله را میتوان از زوایای مختلف نظری تحلیل کرد. این رویداد نه تنها یک جشن فرهنگی بود، بلکه به شدت با مفاهیم سیاسی، اجتماعی، و تاریخی پیوند داشت. تحلیل این جشنها در چارچوب نظریات مختلف میتواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم که چگونه قدرت سیاسی از طریق نمادها، تاریخ، و نمایشهای عمومی سعی در بازتولید مشروعیت و هویت داشته است. و مهمتر از آن ما را متوجه پیامد ناخواستهی آن در رژیم پهلوی میسازد که چگونه یک عمل مشروعیتساز در نتیجه سنخیتناپذیری با ساختار اجتماعی میتواند به امری ضد مشروعیت در سپهر سیاسی تبدیل شود.
منبع:
عامری، صغری(شهلا) (1395). باستانگرایی در دوره پهلوی با تکبیه بر جشنهای ۲۵۰۰ ساله، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
ارسال نظرات