معنای «وحدت» در ترکیب «وحدت حوزه و دانشگاه»
ابهام مفهومی، موجب شده است که عدهای نه تنها ضرورت و اهمیت آن را درک نکنند، بلکه به مخالفت با آن هم بپردازند. در اینجا به اختصار و صرفاً برای تذکار، به چند معنای وحدت در ترکیب وحدت حوزه و دانشگاه اشاره میکنم:
۱- وحدت در مدیریت: این نوع وحدت به معنای اضمحلال یکی در دیگری است که نه معقول است و نه ممکن و نه خواستهی هیچ یک از مدافعان و طراحان وحدت.
۲- وحدت به معنای ارتباط فیزیکی و تبادل استاد و دانشجو و طلبه: این نوع وحدت، هم ممکن است و هم شدنی و هم مطلوب و مؤثر.
۳- وحدت در نظام آموزشی؛ داشتن تعاملات آموزشی با یکدیگر؛ آشنایی حوزویان با خوبیهای نظام دانشگاهی و آشنایی دانشگاهیان با نقاط قوت نظام آموزشی حوزهها: این نوع ارتباط هم بسیار مفید است و هم لازمه پویایی مراکز علمی است و اگر جدی گرفته شود میتواند به تحولی مثبت و پیشبرنده در نظام آموزشی حوزهها و دانشگاهها منجر شود.
۴- وحدت به معنای برگزاری درسها و رشتههای حوزوی برای دانشجویان و بالعکس: این نوع وحدت نیز تا اندازهای محقق شده است و با توجه به آزاد بودن و دلبخواهی بودن شرکت در چنین درسها و دورههایی، توانسته است برای افراد مستعد و علاقمند مفید هم واقع شود و افقهای ذهنی آنان را به همدیگر نزدیک کند.
۵- وحدت در اهداف: مهمترین و عالیترین اهداف در حکمرانی اسلامی عبارتند از «فردسازی»، «جامعهپردازی» و «تمدنسازی». به نظر میرسد هم دانشگاهها در جمهوری اسلامی و هم حوزههای علمیه در این جهت مشترکاند یا باید مشترک باشند.
۶- وحدت در مبانی و روش تحقیق: مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی؛ و توجه به روش اسلامی تحقیق در علوم انسانی. این از مهمترین و بنیادیترین سطوح وحدت حوزه و دانشگاه، به عنوان دو زیر نهاد اصلی از نهاد علم کشور است و معتقدم تا چنین وحدتی در مبانی و روششناسی علوم انسانی ایجاد نشود، سایر انواع وحدت نمیتواند چندان کارگر افتد.