مرتضی آوینی خطاب به خاتمی: متحجر نیستیم اما با اباحه گری مخالفیم

همانطور که حجتالاسلام خاتمی فرمودهاند طبع اولیه بشر خودبهخود خواستار این نظام است. به اعتقاد ما لفظ «بدويت» بيشتر مناسب این مقام است تا آنجا که امروزه صورت مصطلح یافته انسان هرچه بیشتر از بدویت به سوی تعالی روحانی که غایت خلقت اوست پیش رود از تمایلات طبع اولیه خویش بیشتر فاصله خواهد گرفت و بنابراین این «آزادی» به آن صورتی که در دنیای امروز تفسیر میشود هرگز مطلوب انسان مؤمن متعالی نیست. این آزادی که در ادامه این گفتار وزیر ارشاد آن را معنا کرده است، مطلوب انسانهای بدوی است و بدویت به این معنا در مقابل تمدن قرار ندارد.
تفکر غرب و ارزشهای آن برای مردم سراسر کره زمین به صورت امر متعارفی درآمده است که اصلا فرصت و قدرت آنکه آن را از سیطره این امر متعارف خارج کنند و آن را مورد ارزیابی قرار دهند ندارند. در داخل کشور ما نیز بسیارند کسانی که مسیطر [نگهبان] این امر متعارف هستند.
در غرب نوشیدن مایع تندی که عقل را زایل میکند و اختیار را از کف انسان باز میگیرد عملی خلاف عرف نیست. قمار، زنا، همجنسبازی، جلوهفروشی، عجب [خودبینی]، کبر، تسلیم در برابر عادات، بندگی غیر، بندگی نفس - و حتی خودکشی امری خلاف عرف نیست. آنها حتی وسایلی ساختهاند که با آن میتوان در کمال سهولت و در عين احساس لذت از شر زندگی خلاص شد. در آنجا و به تبع آن در جوامع غربزده نوشتن و خواندن کتابهایی که در آن انواع و اقسام این امور متعارف انجام میشود مجاز و حتی ممدوح است و اصلا بشر دغدغهای جز این ندارد که اوقات فراغت خود را مستغرق در لذات گوناگون سپری کند و در ساعات کار نیز فقط برای تامین حوايج اوقات فراغت خویش مثل سگ جان بکند. در آنجا این پارادوکس که به نظر ما ابلهانه میآید امری کاملا متعارف است. در غرب و به تبع آن در جوامع غربزده ساختن فیلمهایی که در آن خلاف عرف عمل نمیشود كاملا مجاز است یعنی مثلا یک زن شوهردار به مردی دیگر دل می بازد و این کار سه نوبت تکرار میشود و حتی در نوبت سوم نیز به کامیابی نمیانجامد. (۱)
آقای خاتمی گفته است «آزادی از ديدگاه آنان یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان - طبع اولیه انسان - تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است» و در برابر این مفهوم از آزادی، تصویری از دشواری حیات دینی ترسیم میکند و میگوید:
«نظامی که ما عرضه میکنیم از طریق جهاد و ریاضت كسب میشود. کسب تقوا کار بسیار مشکلی است. هدف زندگی غربیها رفاه مادی و رسیدن به آزادی است. همچنین دشمن ما نسبت به مبانی فکری خود غیرتمند است و هرکس این مبانی را نپذیرد با او به ستیز برمیخیزد، از امکانات غولآسای تکنولوژی یا ظرفیت تکنیکها در جهت القای افکار خود سود میجوید. این در شرایطی است که مثل گذشته در دنیا مرز وجود ندارد و هیچ قدرتی نمیتواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند.»
گفتار وزیر محترم ارشاد کاملا درست است. در این جهان بیمرز هیچ قدرتی نمیتواند بین ذهن افراد و واقعیت فاصله ایجاد کند اما مگر فقط ما از همین طریق است که میتوانیم به غایات دینی خویش دست یابیم؟ برای آنکه مردم به دینداری رو کنند حتما باید در ذهن خویش از واقعیت فاصله بگیرند؟ این واقعیت خلاف فطرت بشر است و اگر ما حجابها را یک سو نهیم خواهیم دید که دعوت مردم به دینداری دعوتی است همسو با جذبه فطرت... اگرچه طبع بدوی بشر از آن اعراض دارد.
گویا وزیر محترم ارشاد اصل را بر این قرار دادهاند که اسلام فقط با دور کردن مردم از این واقعیت - یعنى عرف حياتى غربی و غربزده - محقق میشود و حال که نمیتوان از این واقعیت فاصله گرفت پس ما اعتراض و انتقاد را هم کنار بگذاریم و همانطور که در برابر نشان دادن کشتی و ورزش بوكس و.. تسلیم شدیم همه آنچه را که دشمن میخواهد بر ما تحمیل کند بپذیریم.
در اینجا حداقل سه اشتباه روی داده است که من خود را ناچار از ذکر آنها میبینم و هرچند این احتمال نیز وجود دارد مراد وزیر محترم ارشاد همان مطلبی نبوده که بنده از سخنان ایشان ادراک کردهام:
- حیات دینی کاملا منطبق بر فطرت بشر است و ما هرگز نباید به این توهم دچار شویم که تفکر ما در برابر تفکر متعارف غربی از جذابیت کمتری برخوردار است. البته همانطور که عرض کردم طبع اوليه بشر به عالم حس نزدیکتر است و بنابراین به متعلقات حواس ظاهرى خويش بیشتر تمایل دارد، اما جذابيت حيات معنوی اگرچه وسعت کمتری دارد اما از عمق و ماندگاری بیشتری برخوردار است.
- دوستانمان در یک امر دیگر نیز دچار اشتباه شدهاند و آن این است که عرف خاص و عام را با یکدیگر خلط کردهاند و این جماعت معدود و محدود اهل هیاهو را بدل از «مردم» گرفتهاند. این همان اشتباهی است که به نحوی دیگر دوستان ما در تلويزيون نیز به آن گرفتار آمدهاند «عرف خاص جامعه» ما همان است که حیات خویش را در ارتباط با غرب یافته و اصلا تصور دیگری از زندگی، تاریخ، جامعه و یا انسان ندارد. روشنفکران به این عرف خاص تعلق دارند و البته باید اذعان داشت که نشریات کشور ما و رسانههای دیگر بیشتر در اختیار اینان است چراکه تجربه تاریخی تشکل و تحزب و ژورنالیسم و غیره را از سر گذراندهاند و اکنون از ذخایر این تجربیات بهره میبرند.
اما تجربیات این یک دهه بعد از پیروزی انقلاب نشان داده است که این عرف خاص جز کفی بر رودخانه بیش نیست و تحولات تاریخی جامعه ما از جای دیگری رهبری میشود که مدخلیت روشنفکران در جریان آن جز در برهه کوتاهی از مشروطیت واقعیت نیافته است.
عرف روشنفکری، عرف عام جامعه ما نیست. عرف عام جامعه ما منشأگرفته از شریعت اسلام است و از غرب جز تاثراتی ظاهری نمیپذیرد و بنابراین حتی بعد از شصت هفتاد سال حکومت پهلوی مردم باز هم قدرت یافتند که انقلاب اسلامی را به ثمر برسانند. هنوز هم چیزی تغییر نکرده است. امکان حضور مردم در تحولات این دهه دوم بعد از پیروزی انقلاب کمتر شده و اگرچه این معضلی بسیار بزرگ است اما حضور بالقوه مردم هنوز هم در هر موقعیت دیگری که فطرت الناس در ارتباط با ولایت تشخیص دهد میتواند به فعلیت برسد. عرف عام همچون رودخانهای در عمق جریان دارد اما عرف خاص کفی است که میجوشد و سطح و ظاهر را پوشانده است و اجازه نمیدهد که باطن آن یعنی رودخانه را ببینیم. هياهوها نباید ما را به اشتباه بیندازد که هرچه هست و هرکه هست هم ایناناند که در هفتهنامهها و ماهنامه و فصلنامهها قلم میزنند.
اشتباه دیگر دوستان ما که ریشه در مرعوبیت آنها در برابر غرب دارد آن است که آنها افق حرکت انقلاب و شرایط آماده جهانی را در این عصر احیاء معنویت و اضمحلال غرب نمیبینند و بالتبع هرگز برای وصول به این غایت تلاش نمیکنند. روشنفکران سکولار باید آزاد باشند اما رشد و بالندگی نسل انقلاب نیز مواظبت میخواهد. دولت جمهوری اسلامی حقیقتا به شعار آزادی مطبوعات، نویسندگان و هنرمندان پایبندی و اعتقاد دارد اما دوستان خویش را از یاد برده است و اکنون مجموع سیاستهای نظام اسلامی، کار را به آنجا کشانده که نسل انقلاب در هنر و ادبیات احساس عدم امنیت و بیهودگی میکند.
دوستان ما توجه ندارند که واقعیت متعارف در جهت وصول به غایت ما دچار تحولاتی بنیادین گشته است و اکنون تاریخ کره زمین آمادگی پذیرش یک انقلاب جهانی را دارد. رادیوهای خارجی ویدئو و حتی ماهواره نباید ما را بترسانند. مبارزه از این پس سختتر خواهد شد و به جای فرار از آن و یا فراری دادن مردم از آن - و پناه آوردن به شعار قلابی نسل سوم در برابر نسل مضمحل دوم که هر دو و بلکه هر سه مرعوب غرب و مهلک در آن هستند باید روی به مبارزه آورد. با این اطمینان قلبی که ما مبشر همان تفكر نجاتبخشی هستیم که جهان امروز به آن نیازمند است و در انتظار آن بوده. نسل سوم هنر و ادبیات غربزده با نسل دوم آن که نه در تفکر و نه در قوالب تفاوت چندانی ندارد و آنچه که باید منظر امید انقلاب اسلامی را پر کند نسلی است انقلابی و شریعتمدار که روی به هنر و ادبیات آورده است.
و البته ما نیز به این مشکل بزرگ توجه داریم که اسلام قرنها از صحنه حیات اجتماعی مردم دور بوده است و اکنون تا جوابهای مناسبی برای تدبیر و تقدیر مناسبات و معاملات امروز بيابد سالها طول خواهد کشید. وزیر ارشاد نیز نوشته است:
«مشکل دیگر ما این است که اسلام قرنها از صحنه زندگی به دور بوده است. ما در امور متعالى مثل عرفان و حکمت در اوج تعالی هستیم ولی در آن مواردی که به نظم اجتماعی و روابط بین انسانها برمیگردد دچار خلأ هستیم. این خلأ، خلأ تئوریک است. اسلام اصیل همواره به عنوان مبارز حضور داشته و خواهان تغییر شرایط بوده ولی در زمینه موارد اثباتی کار زیادی انجام نشده است. در این موارد با فقه سروکار داریم. فقه نظم عملی رفتار فردی و جمعی را مشخص میکند. فقه مصطلح ما در این زمینهها دچار نقص است. فقه ما باید تحول پیدا کند تا با نیازهای ما مناسب شود.»
و البته همانطور که در جملات بعد وزیر محترم ارشاد گفته است، حضرت امام خمینی (ره) نیز به این نقص در فقه مصطلح اذعان داشتند و خود در تمام زندگی در جهت جبران آن تلاش کردند و بعد افزودند.:
«هرکس که این مشکل را نادیده بگیرد و مشکلات دیگر را اصل کند جامعه را از حل مشکلات باز میدارد.»
باید توجه داشت اشکالی که بر فقه مصطلح وارد است هرگز همان اشکالی نیست که بعضی از روشنفکران بر آن تاکید میورزند. اشکال فقه یک نقص ذاتی نیست و هرکس چنین بیندیشد نیز اسلام را از توان تشکیل حکومت تهی میکند. این اشکال از آنجا منشأ گرفته که اسلام هرگز در قرون جدید تجربه حاکمیت سیاسی نداشته است و اکنون که این ضرورت به طور کامل چهره نموده است، لاجرم از یک سو ابواب جدیدی برای جوابگویی به این مسائل مستحدثه در فقه گشوده خواهد شد و از سوی دیگر تفکری که در آفتاب و سایه دین پرورش یافته است به مقابله با تفکراتی روی خواهد آورد که با اصل دین مخالفت میورزند.
نباید توقع داشت که مقابله با همه موانع و مشکلات - و مثلا مقابله با نحلههای فلسفی معارض با دین - به دست فقه مصطلح و يا فقها انجام شود. نطفه علم کلام در یک چنین مقابلهای تاریخی بسته شده است و اگر در نسبت فقه به معنای مصطلح با علم کلام بیندیشیم خواهیم دید که معنای فقه و فقیه از معنای مصطلح خويش وسعت بیشتری خواهد یافت و به معنای تحتاللفظی فقه نزدیکتر خواهد شد. فقه در این معانی وسيعتر، علم كلام وحتى همين علم كلام جديد را که حضرت آيتالله مطهری (ره) بنیانگذار آن هستند در بر خواهد گرفت. سادهانگاری است اگر بخواهیم عارضه فکری این شیخ شهید را با نحلههای فلسفی غرب در دفاع از ساحت دین و دینداری از آن لحاظ که خارج از حوزه مفهومی فقه مصطلح قرار دارد بیارتباط با این بحث بدانیم.
اسلام پاسخگوی تمام مسائل بشر است و میان امروز و دیروز در این معنا تفاوتی حاصل نمیآید.
بنابراین خلاف آنچه وزیر محترم ارشاد فرمودهاند، خلأ مبتلا به ما در نظم اجتماعی و روابط بین انسانها خلأ تئوریک نیست. اسلام در مقام نظر هیچ نقصی ندارد و نقص هرچه هست از آنجاست که تمدن امروز محصول فلسفهای منقطع از وحی است.
وزیر محترم ارشاد اسلامی فقط به تحجرو عوامزدگی تاختهاند و از غربزدگی و تجدد سخنی به میان نیاوردهاند. ایشان پس از ذکر این حقیقت که انقلاب ما آرمانهایی داشت که در شعرهایش متبلور بود، یک دین حقیقی به همان میزان ماندگار است که قابل تحقق باشد آرمان به خودی خود وجود ندارد بلکه ما را به سمت اهداف میراند. زندگی ما نظم میخواهد. اگر آهنگ انقلاب متناسب با زمان نباشد دچار مشکل میشویم، فرمودهاند:
«استراتژی فرهنگی یک نظام نمیتواند بر منع قرار گیرد. در طول تاریخ اسلام اینگونه نبوده است. اندیشمندان اسلامی به مخالفت اندیشههای دیگران میرفتند و لحظه به لحظه فرهنگ اسلامی را غنیتر میکردند.»
شکی نیست که استراتژی فرهنگی یک نظام نمیتواند بر «منع» قرار گیرد و میزان آن را نیز خود وزیر ارشاد در سخنان خویش معین فرمودهاند: «در لیبرالترین حکومتها در جایی که علیه نظام توطئه میشود منع وجود دارد و درک این توطئه براساس سلایق شخصی نیست و قانونمندی خاص خود را دارد» اما مسلما جای این سؤال وجود دارد که «آیا استراتژی فرهنگی نظام نمیتواند بر تقویت تلاشهایی ارتکاز یابد که در تفکر و غایات با او همسو و هماهنگ هستند؟»
مگر کسی از وزارت ارشاد خواسته است که استراتژی فرهنگی خود را بر منع قرار دهد؟ دوستان ما باید به یاد داشته باشند که اکنون حجاب سكوت و صبر هنگامی شکسته شده که آتسمفر فرهنگی در عرف خاص آنچنان مسموم و ناامن است که هیچ مؤمنی احساس امنیت نمیکند. من با صراحت به مسئولان فرهنگی و هنری کشور اعلام میدارم که این دغدغه که فرزندان ما امروز و فردا در فضای کدام فرهنگ رشد خواهند یافت ما را بهسختی به وحشت میاندازد.
ما نیز با تحجر مخالفیم اما در عین حال میدانیم که تنها مرتجعين و متحجرين نیستند که به نظام فرهنگی و هنری کشور اعتراض دارند. اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میخواهد که حصارهای جهل و خرافه و تحجر را بشکند و جامعه را از تفریط بازدارد، باید با تجدد افراطی نیز مبارزه کند تا مردم را از چالهای به چاه نیفکند... و البته باز هم صد هزار بار شکر که عرف عام از این کشاکش فارغ است و راه خویش را فطرتا در نسبت با شریعت مییابد. دشمنان ما میگویند: «مشکل امروز ما غربزدگی نیست عوامزدگی است.»
پاورقی: ۱- منظور شهید آوینی فیلم «نوبت عاشقی» ساخته محسن مخملباف میباشد.





