از آرمانگرایی بدون راهبرد عینی تا تضاد در برداشت از سیاست و حوزه

سیر گذار حرکتهای بزرگ علمی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به دلیل عوامل مختلفی چون حجاب معاصرت، نبود نگاه و افق کلان و راهبردی از سوی منتقدان، تمرکز منتقدین بر مقاطع و برشهایی خاص از واقعیات این جریانات و ... با نقدهایی گاه ناقص و گاه غیرمنصفانه مواجه است، خدمات و دستاوردهای حوزه علمیه قم در سده اخیر و بهویژه در سالهای پس از انقلاب اسلامی نیز ازجمله این موارد به شمار میرود.
برگزاری همایش یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزه علمیه قم بهانهای بود تا دستاوردهای این نهاد دینی در سده اخیر در ابعاد مختلف بازخوانی شده و عظمت این جریان، بهدرستی به تصویر کشیده شود، به عقیده نگارنده هرچند جا داشت و میشد با برنامهریزی دقیق و بهتر تصویری شایستهتر از این موج عظیم را به نمایش گذاشت اما همین اندازه از زحمات برای انعکاس واقعیت حوزه علمیه قم نیز جای تقدیر و سپاس دارد؛ اما با این وجود، آنچه در چند روز پس از برگزاری این همایش در برخی رسانهها و محافل سیاسی دیده و شنیده میشود تلاشهایی برای به محاق بردن این حقیقت است؛ یادداشت سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی و مصاحبه منتشرشده استاد غرویان از طریق تارنمای خبرآنلاین از این دسته بهشمار میرود که نگارنده را برآن داشت تا نکاتی چند در رابطه با این مصاحبه منتشرشده بیان دارد:
تضاد در برداشت از سیاست و حوزه
استاد غرویان در بخشهایی بهشدت از «سیاسی شدن حوزه» انتقاد میکند و آن را عامل انحطاط علمی میداند، اما در بخش دیگری از سخنانش، خواستار تربیت شخصیتهایی در تراز امام خمینی است که اساساً یک شخصیت دینی-سیاسی است. این دو نگاه در تعارضاند؛ اگر حوزه باید از سیاست دور باشد، چگونه باید امامگونهها تربیت کند که سیاستورزان برجسته بودند؟
نقد سیاسیشدن، اگر به معنای وابستگی به جناحهای خاص باشد، صحیح است، اما این تفکیک میان «سیاستزدگی جناحی» و «اندیشهورزی سیاسی» در گفتار او بهروشنی تفکیک نشده است، علاوه بر اینکه از خود این مصاحبه سراسر بوی سیاستزدگی و رفتار جناحی استشمام میشود.
اگر او منصفانه انتقاد مینمود میبایست بهروشنی میان «سیاست بهمثابه آگاهی عمومی و فلسفه سیاسی» و «سیاست بهمثابه قدرتطلبی جناحی» تفکیک کرده و با بیان مصادیق آسیب موردنظر، راه حل ارائه میکرد آنگاه تناقض گفتار او بهوضوح بیشتری روشن میشد.
آرمانگرایی بدون راهبرد عینی
استاد غرویان خواستار تربیت شخصیتهایی در حد شهید مطهری، شهید بهشتی و علامه طباطبایی است، اما هیچ تحلیل عمیقی از شرایط تاریخی، زمینههای فکری، اجتماعی، و علمی که منجر به ظهور این چهرهها شد، ارائه نمیدهد، صرف اشاره به نام این بزرگان، بدون تحلیل از اینکه چه ساختارهایی باید تغییر کند، چگونه برنامه درسی باید بازسازی شود، و چه بستر اجتماعی-فرهنگی برای آن لازم است، سخن را در سطح شعار نگه میدارد. حال آنکه حوزه علمیه در دوره پس از انقلاب اسلامی شخصیتها و اندیشمندان فراوانی را در عرصههای مختلف علمی تربیت نموده است که در مراکز مختلف در حال فعالیت علمی و تعلیم و تربیت و تحقیق و تدریساند، از این بیانات بوی سر به لاک بردن و چشم بستن بر همه دستاوردهای حوزههای علمیه استشمام میشود.
انتقاد از «فقدان بینش جهانی مدیران حوزه» شاید حرفی در افقی کلان به نظر رسد، اما باز هم فاقد مستندات و مصادیق عینی است.
چشم بستن بر تلاشهایی که در چند دهه گذشته در مجموعههای فاخری چون جامعه المصطفی العالمیه و ... صورت گرفته و شخصیتهایی چون آیتالله اعرافی و دیگران با چشماندازی وسیع و افق دیدی بلند در زمان مدیریت بر آن مجموعه و نیز اینک در سطحی بالاتر عهدهدار بازتعریف ایفای نقش جهانی و تمدنی حوزه هستند، دور شدن از مسیر انصاف است.
حجت الاسلام حسین پژوهنده