جبهه اصلاحات و چالشهای ملی؛ تحلیلی حقوقی بر بیانیهای پرحاشیه

اشاره: پس از تجاوز رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا به میهن عزیزمان، موجی از همبستگی ملی و محکومیت این تجاوز جنایتکارانه که به شهادت فرماندهان ارشد، دانشمندان هسته ای و جمع زیادی از هموطنان عزیزمان منجر شد، راه افتاد که این انسجام و وحدت بی نظیر همه جریان های سیاسی را در تقابل با این تهاجم بسیج نمود؛ اما پس از توقف جنگ، آرام آرام زمزمه هایی از برخی افراد و جریان های زاویه دار، مبنی بر دست کشیدن از آرمان ها و اصولی که یا تکلیف شرعی حاکمیت است و یا منافع ملی کشور در گرو آنهاست شنیده شد.
چند روز گذشته نیز جبهه اصلاحات بیانیه ای را در راستای نامه غرض ورزانه یکی از سران فتنه، اظهارات غیرمسئولانه آقای حسن روحانی، اظهارات مرموز آقای ظریف مبنی بر لزوم تغییر پارادایم و همچنین نامه سرگشاده عده ای از اقتصاددانان غربگرا صادر نمود که در این بیانیه پیشنهاد تسلیم در مقابل خواسته های آمریکا و دست کشیدن از برخی تکالیف دینی و منافع ملی را ارائه کرده بود و با نادیده انگاشتن وحدت و انسجام ملی حول محور رهبری معظم، سعی بر ماهی گرفتن از آب گل آلودی کرده اند که خود، در دولت های مختلف، عامل اصلی آن بوده اند و با سیاست های غلط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در ایجاد تنگناهای کشور دخالت داشته اند.
گاه از ضرورت تغییر گفتمانی سخن گفته اند و گاه انحلال نهادهای موازی و محدودیت نیروهای مسلح را طرح کرده اند، مکانیزم خودساخته «ماشه» را ابزار ترساندن ملت کرده اند و به جای عذرخواهی از ملت، پیشنهاد تعلیق داوطلبانه غنی سازی را داده اند و در یک کلام دست تسلیم در مقابل زیاده خواهی های غرب بالا برده اند و همه عناصر قدرت ایران در مقابل دشمنانش را هدف گرفته اند.
این بیانیه که محتوای آن بی شباهت به نامه جام زهر برخی از نمایندگان مجلس ششم به مقام معظم رهبری نبود و در استمرار فشارهای خارجی نوشته شده، مطالبی تکراری بود که با توجه به تجربه های شکست خورده سال های اخیر، تعجب خوانندگان را از نویسندگان آن صدچندان می کند چون حداقل همگان دیدند که رژیم غاصب صهیونیستی و ارباب آمریکایی او، نه زبان مذاکره می فهمد و نه با گفتمان تنش زدایی دست از خباثت خود بر می دارد؛ بلکه در میانه مذاکره حمله نظامی می کند و بر خلاف همه قوانین بین المللی تأسیسات هسته ای را هدف قرار می دهد.
در همین راستا خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام علی اصغر مجتهدزاده مستشار بازنشسته دیوانعالی کشور به گفتوگو پرداخته و محتوای مندرج در بیانیه اصلاح طلبان را مورد بررسی قرار داده است.
رسا- جبهه اصلاحات و چالشهای کنونی را چگونه می بینید؟
جبهه اصلاحات در ایران به جریان فکری و سیاسی اطلاق میشود که از دهه ۱۳۷۰ شمسی به بعد، با هدف اصلاح ساختارها و رویههای موجود در جمهوری اسلامی، به ویژه در زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، شکل گرفت. این جریان عمدتاً در آشوب ها و فتنه هایی مثل، فتنه 78 کوی دانشگاه تهران- فتنه 88 انتخابات- تحصن نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم تا قضایای آبان 98 و آشوب های 1401 و حجم سنگین و سیاه نمایی ها و دروغگویی های رسانه ای که به تعبیر رهبری " دنباله روهای داخلی دشمنان حقیر" نقش آفرین بوده اند و تلاش دارند با تشدید و دامن زدن به " امیدسوزی" و " ایران ستیزی" میوه گندیده خباثت های خود را از غربی ها به عنوان قبله آمال خود دریافت کنند. حال که نتوانستند «ایران قوی و مستقل» را تضعیف کنند و جنگ 12 روزه صهیون وشرارتها با درایت رهبر حکیم و مردم غیوربا شکست مواجه شد؛ عوامل داخلی با تکرار گفتمان شکست به صورت همزمان و تمرکز بر نقاط ضعف ساختگی (مثل آب، برق، حجاب) و نادیده گرفتن دستاوردها (پیشرفت هستهای، اقتدار منطقهای) و همراهی برخی چهرههای سرشناس به یاری دشمن شتافتند.
عوامل داخلی دشمن بر بستر تنفر و خشونتی که از مردم دارند در یک جنگ ترکیبی با رسانه های خود، ابراز ضعف برخی مسئولان با مصاحبه و بیانیه و اظهار علنی همراهی با خواست آمریکا به ویژه طرح خطرناک شیفت پارادایم یا تغییر اصول که برای به دست آوردن و حفظ آن خون های جوانان این مملکت ریخته شده نشان می دهد این افراد شمشیر را از رو بسته و خواسته های امریکا و اسرائیل کودک کش را که نتوانستند از طریق حمله نظامی به زیر ساخت های نظامی و هسته ای به دست آورند، می خواهند با فشار و ادعای ضرورت«شنیدن صدای مردم»! با دروغ و تحریف و نشان دادن باغ سبز غربی ها به دست آورند همان کاری که اصلاح طلبان سوریه انجام و بستر را برای اغتشاش و سرنگونی بشار اسد فراهم آوردند.
رسا- بیانیه جبهه اصلاحات در 26 مرداد ماه صادر شد نظر و تحلیل حقوقی شما از مفاد آن چیست؟
بیانیه اخیر جبهه اصلاحات با محوریت تغییر قانون اساسی، تشکیل مجلس مؤسسان و بازتعریف پارادایم حکمرانی، چالشهای جدی با اصول جمهوری اسلامی، سیاستهای کلی نظام و رهنمودهای رهبری معظم انقلاب دارد. در واقع این بیانیه، نه یک نقد سازنده، بلکه گامی در جهت نرمسازی ذهنیت جامعه برای تغییرات اجباری است که باید با تحلیل دقیق و پاسخ منطقی خنثی شود. با توجه به تکرار چنین گفتمانهایی از سوی جریان اصلاحات و همزمانی آن با فشارهای حداکثری غرب، به نظر میرسد این بیانیه و مطالب هم زمان برخی مسئولان، اصلاح طلبان و اعتدالیونی مثل حسن روحانی (عامل توقف پیشرفت در هشت سال ریاست جمهوری) بخشی از یک سناریوی جنگ ترکیبی برای تغییر نظام از درون است. رهبری بارها هشدار دادهاند: «دشمن میخواهد از داخل، نظام را به انحراف بکشد. هوشیار باشید».
از منظر حقوقی، مواضعی که خواستار تغییر نظام یا عدول از اصول هستهای باشند، نه تنها مشروعیت داخلی ندارد، بلکه در حقوق بینالملل نیز به عنوان نقض حاکمیت ملی قابل پیگرد است. طبق اصل ۱۷۷ (بازنگری قانون اساسی): هرگونه تغییر در اصول قانون اساسی (از جمله اصول مرتبط با سیاست خارجی یا نظام سیاسی) نیاز به فرآیند ویژهای دارد. اینگونه پیشنهادها با نقشه های مداخله جویانه غربی (مانند «رژیم چنج») مطرح میشوند واز نظر حقوقی فاقد اعتبار است و مطابق اصل ۱۵۲قانون اساسی؛ استقلال، آزادی و دفاع از حقوق مسلمانان جزء اصول غیرقابل تغییر سیاست خارجی میباشد. برنامه هستهای ایران و حمایت از گروه های مقاومت نیز ذیل این اصل به عنوان حق مشروع دفاعی و فناورانه توجیه میشود.
رسا- یکی از پیشنهادها در بیانیه اصلاحات، حذف غنی سازی است، لطفا این موضوع را از نظر حقوقی توضیح دهید؟
از منظرحقوق بینالملل بر اساس معاهده NPT (۱۹۶۸) باید گفت: طبق ماده ۴ آن، ایران به عنوان عضو این معاهده، حق توسعه فناوری هستهای صلحآمیز دارد. تحریمهای یکجانبه آمریکا و غرب نقض این حق محسوب میشود. قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت (۲۰۱۵) نیز برجام را در مورد هسته ای به عنوان یک توافق بینالمللی وتعهدات دوطرفه می داند و خروج آمریکا از برجام (۲۰۱۸) و عدم اجرای تعهدات توسط غرب، از نظر حقوق بینالملل نقض عهد محسوب میشود و امکان استفاده از "مکانیسم ماشه" برای اطراف قضیه که قرارداد را ترک کرده اند منتفی است و ترساندن از "مکانیسم ماشه" توسط کاسبان تسلیم، فاقد وجاهت قانونی است ضمن آنکه ایران را مجاز به تعدیل تعهدات خود میکند لذا عقب نشینی از حقوق مسلم نوعی تسلیم و ذلت محسوب می شود.
بیانیههایی مانند «تغییر قانون اساسی» یا «توقف برنامه هستهای» بدون در نظر گرفتن منافع ملی و صرفاً تحت فشار خارجی از نظر حقوق بینالملل فاقد اعتبارند، زیرا نقض حاکمیت ملی ایران محسوب میشوند و مغایر با اصل تعیین سرنوشت در منشور ملل متحد هستند. در مورد تحریم های ظالمانه، ملت بزرگ ایران طبق ماده ۵۱ منشور ملل متحد، میتواند از حقوق مشروع خود در برابر این تحریمها(به عنوان ابزار جنگ اقتصادی) دفاع کند.
طبق اصل علیت در حقوق، اگر جریانی به صورت مکرر خواستههای دشمن را بازتولید کند (مانند تأکید بر «تغییر نظام» پس از شکست پروژه نظامی دشمن یا عقب نشینی از حقوق هسته ای)، نمیتوان آن را تصادفی دانست، بلکه بخشی از پازل جنگ ترکیبی غرب و صهیونیسم برای وادار کردن ایران به پذیرش شرایط تحمیلی است. تشخیص این بازی و مقابله هوشمندانه با آن، ضرورت امنیت ملی کشوراست. این امر ممکن است مشمول قوانین امنیتی (مانند ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی) شود.
رسا- جبهه اصلاحات از نشر این بیانیه به دنبال چه اهدافی است؟
مفاد بیانیه نشان میدهد که خواسته های مطرح شده، بیش از آنکه بر اساس منطق حقوقی باشند، تحت تأثیر برنامه های غرب طراحی شدهاند و جزئی از یک جنگ ترکیبی است که همسویی با گفتمان دشمنان برای «تغییر رفتار نظام» و تضعیف حاکمیت ملی (پیشنهاد رفراندوم و مجلس مؤسسان، خارج از چارچوبهای قانونی نظام) و القای ناتوانی نظام (این گفتمان، مردم را به سمت پذیرش مداخلات خارجی سوق میدهد) و تخریب پایههای ایدئولوژیک (عدول از اصولی مانند استقلال، مقاومت و پیشرفت هستهای، به معنای تسلیم در برابر زورگویی غرب) می باشد.
در این جنگ ترکیبی، دشمن از ابزارهای نظامی، اقتصادی، رسانهای، روانی و نفوذ سیاسی به صورت همزمان استفاده میکند تا بدون درگیری مستقیم، یک کشور را به زانو درآورد. مؤلفههای این جنگ در مورد ایران عبارتند از: - تحریمهای اقتصادی (فشار بر معیشت مردم) - جنگ روانی (القای ناتوانی دولت، بزرگنمایی مشکلات) - نفوذ در نخبگان سیاسی (استفاده از چهرههای به ظاهر داخلی برای ترویج گفتمان شکست) - تفرقهافکنی اجتماعی (دوقطبیسازی حول مسائل حجاب، قومیت، مذهب و...)
تطبیق شواهد با سناریوی جنگ ترکیبی شامل: الف) گفتمان ضعف و ناتوانی دولت و نظام اسلامی (پزشکیان، برخی استانداران، رسانه های اصلاح طلب، ظریف، حسن روحانی و....) - دکتر پزشکیان و مسئله آب و برق: تأکید مکرر بر کمبود آب و برق (علیرغم پیشرفتهای ایران در مدیریت منابع آب و انرژی و تجربه ای که شهید رئیسی در جلوگیری از قطع برق نشان داد) دقیقاً همسو با ادعای نتانیاهو است که گفت: «ما میتوانیم آب ایران را درست کنیم». این سخن نه یک پیشنهاد کمک، بلکه تحقیر سیستم حکمرانی ایران و القای وابستگی به دشمن است. ضمن اینکه اسرائیل خود با بحران آب مواجه است و آب فلسطین و لبنان را دزدیده است. این ادعا مستند به سخنان رئیس جمهور کشورمان پروپاگاندا برای القای این تصور است که «ایران نمیتواند کشور را مدیریت کند، ولی اسرائیل میتواند!».
- سخنان استاندار آذربایجان شرقی درباره کریدور زنگزور: انکار اهمیت کریدور استراتژیک زنگزور (که مورد توجه روسیه، ارمنستان و ایران است) همسو با سیاست اسرائیل و ترکیه برای منزوی کردن ایران در منطقه است.
- اظهارات استاندار مازندران درباره حجاب: این سخنان در شرایطی مطرح میشود که دشمن حجاب را نماد مقاومت ایران میداند و سعی دارد با ایجاد شکاف اجتماعی، نظام را تضعیف کند.
- سخنان ظریف درباره «تغییر پارادایم»: این اصطلاح در ادبیات سیاسی غرب به معنی تغییر نظام سیاسی یا تعدیل اصول انقلاب است. طرح آن از سوی یک دیپلمات سابق، در موقعیت حساس جنگی میتواند نشانهای از نفوذ گفتمان دشمن باشد. تغییر در اصول نظام اسلامی یعنی کنار گذاردن دین و احکام الهی، دست برداشتن از استکبارستیزی و مهمتر از همه حذف کامل یا تشریفاتی کردن رکن «ولایت فقیه» و در یک کلمه جداسازی دین از سیاست و تبدیل نظام اسلامی به نظامی سکولار که نتیجه آن خروج از ولایت الهی و ورود به ولایت طاغوت و سلطه نظام استکباراست. انتظار دارد نیروهای امنیتی به آن واکنش نشان دهند. به نظر میرسد این گفتمانها بخشی از یک سناریوی از پیش طراحیشده است که اهداف زیر را دنبال میکند:
۱. تضعیف روحیه ملی با بزرگنمایی مشکلات. ۲. عادیسازی رابطه با اسرائیل از طریق القای نیاز ایران به کمکهای خارجی! ۳. مهندسی افکار عمومی برای پذیرش صلح تحمیلی (مثل برجامی با شرایط سختتر). ۴. تجزیهطلبی پنهان با دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی و به طور کلی فشار برای مذاکره تحت هر شرایطی، مسیرتسلیم ایران را هموار می کند.
رسا- برای مقابله با این جنگ ترکیبی چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟
راهکار مقابله با عوامل داخلی دشمنان که مشکلات امنیتی ایجاد می کنند علاوه بر اقدام های مناسب امنیتی و قضایی باید افشای بازی سیاسی این چهرهها و نشان دادن ارتباط گفتمان آنها با اهداف دشمن و تقویت گفتمان مقاومت و خوداتکایی (مثل مدیریت آب، برق و فناوریهای داخلی) باشد. همچنین کنترل نفوذ جریانهای همسو با دشمن در بدنه حاکمیت و تقویت رسانههای انقلابی برای خنثیسازی جنگ روانی بایستی در دستور کار همه دست اندرکاران و دلسوزان انقلاب قرار گیرد.