۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۱
کد خبر: ۷۹۳۲۱۵
یادداشت رسیده؛

همه بلند آوازگی و شرافت قم از نجوای عاشقانه‌‌های اوست

همه بلند آوازگی و شرافت قم از نجوای عاشقانه‌‌های اوست
خبر آمدنش به قم، قلب‌های سرشار از خاطره‌ها، دردها، دوری‌ها، عشق و محبت‌‌ها را چون غنچه‌ شکفت.

به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، خبر آمدنش به قم، قلب‌های سرشار از خاطره‌ها، دردها، دوری‌ها، عشق و محبت‌‌ها را چون غنچه‌ شکفت.

ورود این شاخه گل از بوستان گل‌های باطراوت و زیبای اهل بیت پیامبر خدا، عواطف زنده همه صدف‌ها را با پراکندن بوی خوش خود، بیدار و گشود و چون گل سرخی که در سحرگاهی شاداب نفس می‌کشد، همه آن را احساس کردند که گویای عواطف گرد آمده در درون طبیعت زنده و قلب‌هاشان بود!

این گل سرخ رویان در بوستان عشق، عطر خوشبوی خود را در هوای قم پراکند که با اشک‌های شوق مردمش در آمیخته و چشم‌ها را آبیاری کرد!

راز بلند آوازگی و شرافت قم هم از اشک‌هایی است که در آن روز و در روز وداع ریخته شد و با اشک‌های آن بانوی پاک و معلوم  که در نجوای شبانه عاشقانه‌هایش در هفده شبی که قم شرافت یافت، شطی از طهارت، معرفت و ولایت در این شهر جاری ساخت و امروز جهانی و جان‌های پاکی  از آن متنعم‌اند!

تو ای فاطمه دختر والای امام مظلوم و باب گشوده خداوند!

 تو خاطره مردان و زنان بزرگ و جوانمردانی در آن روزگار غربت آل علی بودی که اهل قم سال‌ها و مدت‌های دراز نفس‌های خود را در ابراز این آلام و اندوه، نگاه داشته که حضورت آن را گشود و عطر خوشبوی ذکر و یاد آن غم‌ها و ارادت‌ها را در این شهر پراکند!

تو از سلسله جنبان کاروان شهادت و عشقی‌اید که راه خود را به تقدیر الهی کج کرده تا مردمانی داغدیده و بی‌قرار در گرمای اندوه و غم آن شهیدان پاک از آل علی، در سایه‌ات آرام گیرند و از وزش خنکای نفس‌های تو  از داغ‌شان بکاهند!   لا حضور تو سرچشمه امید در درون‌شان جوشید و به همراه آن خنده‌های پنهانی درخیال‌شان از حضورت نقش بست و  در همه شهر شادی رو به افزایشی مشهود که فقط نگرانی از تن رنجور وتب دار و دل مغموم تو نگذاشت به قهقهه مستانه بلند شود!

 اما دست تقدیر، حضور ابدی‌ات را برای این شهر مقرر ساخت تا ساکنان این شهر در کنار شط فیاض وجودت مأوا گیرند و وجودت که پژواکی به دریای بی‌کران جهان معنا و طهارت یعنی رسول خدا و صدیقه کبری فاطمه زهرا وفرزندان پاکش صلوات‌الله علیهم  پیوند خورده، خود پژواکی شوند تا به عالم، پیام و دعوت‌تان را بپراکنند و این شهر را بدین سبب و جهاد به منزلگه و دار آل محمد بدل سازند!

اما هیچ‌گاه قم نتواتست آن صبح‌گاه تیره را از خاطره‌اش محو سازد و صدایی که از بیت‌النور و از محله ستیه به سرعت در کوچه‌ها پیچید و به فریاد بدل گشت و طوفانی در شهر به راه انداخت، فریادی که  اعلام می‌کرد: روح مهمان محبوب و زاده و یادگار کاظم آل علی و مسافر دل‌تنگ رضای آل‌‌محمد آسمانی شد!

صبح‌گاهی که اندوه و حسرت ابدی را بر جان قمی‌ها جاوار ساخت.

مؤمنانی که خویش را شرمسار و شریک غم علی‌الرضا علیه‌السلام دانسته که خود غمی بزرگ بر جان و روح‌شان افزون می‌ساخت!

 سنگین‌تر از همه، غم و اندوه و حسرتی بود که همگان را در خود فرو برده و با چشمانی اشک‌بار حرارت و سوز آن را در ضمیرشان ثبت می‌کرد و هیچ‌گاه از لوح جان اهل قم محو نگردید و آن حسرت شنیدن خطبه‌ها و سخن آسمانی‌ات بود که در همه ایام‌ حضورت و حتی از روز عزیمت کاروانت به سوی قم، بدان شایق و برایش لحظه‌‌ها شماره کردند!

حسرتی که با اندوه‌های گذشته و غم رحلتت بر آنان آوار گردید و غم‌های کهنه را که در قلب‌های‌شان باقی بود، برانگیخت و اندوه‌های فراموش شده را بیدار کرد و هر یک پژواکی شدند از آن روز تا کنون که در رثای آن اندوه‌های سخت اهل بیت علیهم‌السلام، در کوفه، کربلا، مرو، سامرا و بغداد و مدینه می‌سرایند و در اوراق و محافل چون طراوت شب‌نم‌های بهاری می‌پراکنند تا برای همیشه آن دردها و اندوه‌هایی که از جنس نور، معرفت و عشق‌اند تازه بمانند و پرچم و فریاد آن بزرگان و بزرگ زادگان در فرازین تاریخ و تارک جهان بدرخشند. پیامی که همیشه سستی و بی‌پایگی ظلم و ستم را فریاد می‌کند و بشارت می‌دهد که قم این لوای خونین را به قیام آخر خواهد رساند!

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ‌ وَلِيِّ‌ اللَّهِ،السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ‌اللَّهِ،السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ‌ وَلِيِّ‌اللَّهِ‏،السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى‌ بْنِ‌جَعْفَرٍ وَ‌رَحْمَةُ اللَّهِ‌و بَرَكَاتُهُ‏

حمید احمدی

۱۱ مهرماه ۱۴۰۴

ارسال نظرات