برجام بیشتر تأثیر روانی داشت تا اقتصادی
به گزارش خبرنگار گروه اقتصاد خبرگزاری رسا، محمدحسین یوسفی، کارشناس روابط بینالملل، در میزگرد تخصصی «از برجام تا مکانیزم ماشه؛ درس ها و عبرت ها» با اشاره به نقش قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت در شکلگیری ساختار تحریمهای گسترده علیه ایران گفت: این قطعنامه بهعنوان مادر تحریمها، مبنای اصلی اقدامات بعدی آمریکا و سایر کشورها علیه اقتصاد ایران شد.
محمدحسین یوسفی، کارشناس روابط بینالملل، اظهار کرد: پس از صدور قطعنامه ۱۹۲۹، دوره جدیدی از تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. در ابتدا آثار آن چندان محسوس نبود اما بهتدریج این قطعنامه به عنوان پایه و مادر اصلی تحریمهای بعدی شناخته شد و بسیاری از اقدامات تحریمی بعدی چه از سوی آمریکا و چه از سوی سایر کشورها بر اساس همان الگو شکل گرفت.
وی افزود: بهویژه تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا از مفاد و ساختار همان قطعنامه الهام گرفته بود و چون این تحریمها از سوی شورای امنیت سازمان ملل صادر شده بود حتی کشورهایی مانند چین و روسیه نیز خود را ملزم به رعایت آن میدانستند.
یوسفی تصریح کرد: این تحریمهای سخت از سال ۱۳۸۹ آغاز شد و از سال ۱۳۹۰ آثار اقتصادی آن در کشور بهوضوح نمایان گشت؛ کاهش شدید ارزش پول ملی، بحرانهای مالی و ارزی و تحریمهای بانکی بهویژه در حوزه سوئیفت از جمله نتایج مستقیم آن بود.
این کارشناس روابط بینالملل در ادامه خاطرنشان کرد: در آن مقطع نرخ دلار که تا پیش از آن حدود هزار تومان بود ظرف مدت کوتاهی تا مرز چهار هزار تومان افزایش یافت و این موضوع فشار سنگینی بر اقتصاد کشور وارد کرد.
اثر برجام بیشتر روانی بود تا اقتصادی
کارشناس روابط بینالملل گفت: با وجود امیدواریهای اولیه پس از توافق برجام در عمل کشورهای غربی به تعهدات خود پایبند نماندند و نتیجه این توافق بیشتر تأثیر روانی در فضای اقتصادی داشت تا تحولی واقعی.
یوسفی، اظهار کرد: در آغاز اجرای برجام، فضای روانی مثبت و امیدواری گستردهای در جامعه شکل گرفت و نشانههایی از ثبات نسبی اقتصادی مشاهده میشد. در آن مقطع برخی شرکتها نیز تلاش کردند تا ارتباطات خود را با کشورهای غربی و دیگر مناطق گسترش دهند.

وی افزود: اما به مرور زمان مشخص شد که واقعیت با انتظارات فاصله دارد. کشورهای غربی اگرچه به ظاهر توافق را امضا کرده بودند در عمل با تهدیدها و تحریمهای جدید مانع از اجرای کامل تعهدات خود شدند. در نتیجه شرکتهای بزرگ و چندملیتی از همکاری جدی با ایران خودداری کردند و تحول اقتصادی مورد انتظار تحقق نیافت.
یوسفی تصریح کرد: حتی کشورهایی مانند چین که روابط اقتصادی گستردهای با ایران دارند در آن مقطع محتاطانه عمل کردند. به همین دلیل اثر واقعی برجام بیشتر جنبه روانی داشت و تنها تغییرات محدودی در مبادلات مالی و نقلوانتقالات ایجاد شد که آنهم عمدتاً ناقص و مشروط بود.
این کارشناس روابط بینالملل ادامه داد: برخی از تراکنشهای مالی حتی بهطور کامل به دست ایران نرسید و نمونههایی مانند دریافت فیزیکی دلارها در قالب محمولههای نقدی عملاً خارج از چارچوب مستقیم برجام انجام شد.
یوسفی در ادامه خاطرنشان کرد: تجربه برجام نشان داد اتکا به همکاری اقتصادی با غرب نمیتواند نتایج پایداری برای کشور داشته باشد هرچند هنوز هم عدهای از مدیران و تصمیمگیران با وجود وقایع اخیر از جمله جنگ ۱۲روزه همچنان به احیای روابط و مذاکره با غرب امیدوارند.
اروپا در برجام همان اروپای وابسته به آمریکا بود
کارشناس روابط بینالملل با اشاره به تجربه مذاکرات سعدآباد و برجام گفت: اروپا در هر دو مقطع نشان داد که بدون هماهنگی با آمریکا توان و اراده اجرای تعهدات خود را ندارد و عملاً بخش عمده ناکامیهای برجام ناشی از همین وابستگی بود.
یوسفی اظهار کرد: پیش از برجام ایران تجربه مذاکره بدون حضور آمریکا را در قالب توافقنامه سعدآباد داشت. در آن توافق ایران به تمامی تعهدات خود عمل کرد اما طرف اروپایی بهانه آورد که آمریکا اجازه اجرای کامل توافق را نمیدهد. در واقع مخالفتها و تحریمهای آمریکا مانع از عمل به تعهدات اروپا شده بود.
وی با اشاره به شباهت میان ترکیب تیم مذاکرهکننده در دو مقطع افزود: نکته جالب اینجاست که همان تیمی که در مذاکرات سعدآباد حضور داشت بعدها نیز در مذاکرات برجام با همان کشورهای غربی وارد گفتوگو شد؛ اما خروج آمریکا از برجام نشان داد که اروپا نیز همان اروپای وابسته به تصمیمات واشنگتن است و توان پایبندی واقعی به تعهدات خود را ندارد.

یوسفی تصریح کرد: سهم اروپا در اجرای تعهدات برجام بسیار ناچیز بود زیرا حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد مبادلات مالی جهان با دلار انجام میشود و اتحادیه اروپا عملاً بدون هماهنگی با آمریکا قادر به اقدام مؤثر نبود. در حالی که سخن از «برجام ۲» و «برجام ۳» به میان آمده بود برجام اول خود دارای خلأهای جدی از جمله باقیماندن تحریمهای اولیه و ثانویه آمریکا بود؛ مسألهای که بعدها دستاویزی برای بدعهدی واشنگتن شد.
این کارشناس روابط بینالملل ادامه داد: حتی مقامات اقتصادی وقت نیز اذعان داشتند که دستاورد اقتصادی برجام برای ایران تقریباً هیچ بود. رهبر معظم انقلاب نیز با درایت هشدار داده بودند که خروج آمریکا از برجام به معنای فروپاشی کامل توافق است؛ و تجربه نشان داد که پس از خروج آمریکا، اروپا هیچ اقدام مؤثری انجام نداد و صرفاً وعدههای تکراری داد که در عمل چیزی جز «آمریکا اجازه نمیدهد» نبود.
یوسفی در ادامه خاطرنشان کرد: اگر در همان مقطع ایران نیز همزمان با آمریکا از برجام خارج میشد شرایط کشور متفاوت رقم میخورد. ایران از نظر حقوقی و بینالمللی حق خروج رسمی داشت و میتوانست زودتر مسیر جایگزینی همچون تقویت روابط اقتصادی با چین و روسیه و استفاده از راهکارهای مؤثر برای مقابله با تحریمها را در پیش گیرد.
مکانیسم ماشه ابزاری سیاسی برای فشار بر ایران است
کارشناس روابط بینالملل تأکید کرد: مکانیسم ماشه از ابتدا بهعنوان ابزاری برای فشار سیاسی بر ایران طراحی شد و حتی بسیاری از کشورهای اروپایی و بینالمللی نیز نسبت به پیامدهای خطرناک آن هشدار داده بودند.
یوسفی با اشاره به ماهیت سیاسی مکانیسم ماشه گفت: این سازوکار از ابتدا بهقدری حساس و بحثبرانگیز بود که بسیاری از کشورهای اروپایی و سایر بازیگران بینالمللی نیز نسبت به آن ابراز نگرانی کردند. آنان معتقد بودند اگر چنین بندی به رویهای معمول در معاهدات بینالمللی تبدیل شود میتواند چالشهای حقوقی و سیاسی گستردهای در نظام بینالملل به وجود آورد. به همین دلیل نیز بارها تأکید کردند که این سازوکار صرفاً مختص ایران است و شامل هیچ کشور دیگری نخواهد شد.
وی با اشاره به تحولات اخیر افزود: در موضوع تمدید یا فعالسازی مجدد مکانیسم ماشه بهویژه پس از جنگ ۱۲روزه فضای ابهام و نگرانی بیشتری شکل گرفت. در حالیکه کشورهایی مانند چین و روسیه با فعال شدن آن مخالفت کردند از دید ایران نیز قطعنامه ۲۲۳۱ عملاً پایانیافته تلقی شد؛ اما در مقابل سه کشور اروپایی مدعیاند این قطعنامه همچنان معتبر است و باید تحریمهای قبلی بر اساس آن بازگردند.
یوسفی خاطرنشان کرد: این اختلاف نظر موجب ایجاد نوعی بنبست در فضای دیپلماتیک شده است. اروپاییها نگراناند که هرگونه تأخیر یا تعلل در اجرای مکانیسم ماشه، فرصتی به ایران بدهد تا از محدودیتها عبور کرده و موقعیت سیاسی و حقوقی خود را تقویت کند. از نگاه آنان جلوگیری از این وضعیت در شرایط فعلی منطقه و تحولات پس از درگیریهای اخیر، اهمیت ویژهای دارد.
این کارشناس روابط بینالملل در پایان گفت: موضوع مکانیسم ماشه همچنان بسیار حساس و تعیینکننده است؛ زیرا در صورت فعال شدن رسمی آن و بازگشت قطعنامههای پیشین شورای امنیت، ایران با تبعات سنگینی مواجه خواهد شد.
وی افزود: اگر دو عضو دیگر دائم شورای امنیت یعنی چین و روسیه در این روند همراهی نشان دهند یا اروپا در چارچوب گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و معاهده NPT قطعنامههای جدیدی علیه ایران تصویب کند، اقتصاد و سیاست کشور با چالشهای جدیتری روبهرو میشود.
ایران امروز شریک راهبردی شرق و قدرت قطعی غرب آسیاست
کارشناس روابط بینالملل، تأکید کرد: احتمال بازگشت بهانهها و فشارهای گذشته علیه ایران بسیار اندک است زیرا چین و روسیه بهخوبی دریافتهاند که ثبات و قدرت ایران در غرب آسیا برای حفظ منافع انرژی و موقعیت ژئوپلیتیکی آنان حیاتی است.
یوسفی با اشاره به تغییر رویکرد قدرتهای شرقی نسبت به ایران گفت: امروز احتمال بازگشت دوباره بهانهها و فشارهای گذشته بسیار اندک است زیرا چین و روسیه بهخوبی درک کردهاند که فروپاشی یک قدرت همسو در منطقه غرب آسیا مانند ایران، به معنای از دست دادن کنترل بر حوزه انرژی و تضعیف موقعیت ژئوپلیتیکی آنان است.

وی افزود: شاید ده سال پیش این مسئله برای آنان چندان محسوس نبود اما تحولات سالهای اخیر بهویژه جنگ اوکراین و نیاز روسیه به همکاریهای راهبردی با ایران و همچنین وابستگی چین به منابع انرژی و ثبات در خلیج فارس نگاه دو کشور را بهطور کامل تغییر داده است.
یوسفی تأکید کرد: ایران در این شرایط با وجود توانایی تأثیرگذاری بر ثبات منطقه خویشتنداری نشان داده تا ثابت کند که به دنبال تعامل سازنده است، نه تنشآفرینی. ازاینرو پس از تجربه برجام، سیاست خارجی کشور باید بر پایه واقعیتهای جدید و تقویت روابط پایدار با قدرتهای شرقی بهویژه چین و روسیه تنظیم شود.
این کارشناس روابط بینالملل خاطرنشان کرد: امروز روابط ایران با شرق به مرحلهای رسیده که میتوان آن را راهبردی و متقابل دانست. ایران برای این کشورها شریک سیاسی، امنیتی و اقتصادی قابل اعتمادی است و در مقابل، چین و روسیه نیز تکیهگاههای مهمی برای ایران در عرصه بینالمللی محسوب میشوند. بدون حضور و نقشآفرینی ایران، غرب آسیا عملاً از دست قدرتهای جهانی خارج خواهد شد.
یوسفی با اشاره به تحولات ساختاری در نظام بینالملل گفت: جهان در حال تجربه دگرگونیهای بنیادین است و قدرتهای نوظهور، بهویژه چین، در دو دهه اخیر رشد چشمگیری داشتهاند تا جایی که توان به چالش کشیدن آمریکا را یافتهاند. در این میان ایران نیز به عنوان قدرتی باثبات و تأثیرگذار نقش تعیینکنندهای در نظم جدید جهانی ایفا میکند.
وی در ادامه تأکید کرد: ایران اکنون بخشی از روند قدرتیابی جدید در آسیا است؛ منطقهای که از نظر فرهنگی، سیاسی و حتی مذهبی با ایران همخوانی بیشتری نسبت به غرب دارد. جهان امروز پذیرفته است که ایران قدرت قطعی و غیرقابل چشمپوشی غرب آسیاست و هیچ معادله سیاسی یا امنیتی در منطقه بدون حضور فعال ایران شکل نخواهد گرفت.