بصیرت علوی
علیرضا استادیان
خبرگزاری رسا، سرویس اندیشه ـ بصیرت به معنای بینش است و بررسی این موضوع درسیره امیر المومنین علیه السلام که از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، معیار حق و حقیقیت برای همیشه تاریخ به تمام امت اسلام معرفی شده و زندگی آن حضرت با انواع فتنه های اجتماعی مقرون گشت، قابل توجه و درس گیری است.
بصیرت به معنای دانش، بینش دل، نوردل، آگاهی، زیرکی، هوشیاری، برهان، عبرت و اعتقادات صحیح دینی است 1.
بررسی زندگی امیر المومنین(ع) شخصیتی که از سوی پیامبر اکرم(ص)، معیار حق و حقیقیت برای همیشه تاریخ به تمام امت اسلام معرفی شده است2 و از سویی انواع فتنه های اجتماعی مقرون گشته، قابل توجه و درس گیری است.
امیر المومنین(ع) بعد از پیامبر اکرم(ص) و غائله سقیفه که منجر به خانه نشینی ایشان شد و چه در طول عهده داری جایگاه حکومت که جنگ های جمل، صفین و نهروان صورت گرفت، پیوسته در مقام روشنگری و هدایت امت رسول خدا(ص) راهکارهایی برای عبور از فتنه انجام داده و ملاک هایی برای بصیرت ارائه داده اند که می تواند راهگشای پیروان راستین او در هر زمان باشد.
1. آموزش و اطلاع رسانی
از آنجا که ریشه برخی کجروی های اجتماعی و نابسامانی های سیاسی، ضعف اطلاعات و نبود علم و آگاهی کافی است، امیر المومنین(ع) در مقام یک معلم ظاهر گشته و به آموزش مردم همت می نهاد که می توان به تربیت یاران، نوشتن تفسیر قرآن در دوران خانه نشینی، نقل حدیث از پیامبر اکرم(ص)، ارائه مشاوره های سیاسی، حقوقی به خلفای وقت3 اشاره کرد.
امام علی (ع) در بیانی ضمن برشمردن وظایف امام در جامعه اسلامی، می فرمایند:
همانا بر امام جز این نیست که در راستای مسؤولیتی که از طرف خدا بر او بار شده است پند و اندرزها را به مردم ابلاغ نماید و در نصیحت و خیرخواهی آنان بکوشد و به احیای سنّت پردازد و کیفرها را بر مرتکبین خلاف اجرا کند و حقوق مادی مردم را به آنان برساند. 4
همچنین در کلام دیگری می فرمایند: وظیفه امام است که حدّ و مرزهای اسلام و ایمان را به اهل مملکت خویش بیاموزد. 5
امام علی (ع) در هر سه نبردی که در دوران حکومتشان پیش آمد، توان خود را به کار بردند تا با آگاهی رسانی بدنه مخالفان را هدایت کنند، لیکن در نبرد با خوارج تلاش گسترده تری را در این راستا صورت دادند، زیرا معتقد بودند خوارج افرادی ناآگاه هستند و در پی حق به خطا رفتهاند و بر همین اساس فرمودند: بعد از من با خوارج نبرد نکنید! زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرده همانند آن کس که طالب باطل بوده و آن را به دست آورده، نیست.6
2. تذکر و یادآوری
در قرآن کریم علاوه بر یادگیری، تدبر، تعقل و تفکر بر تذکر نیز تاکید شده است.
تذکر از آنجا نقش هدایتی دارد که انسان با نسیان و غفلت همراه است و تذکر می تواند پندارهای غیر واقعی و ارزش های غیر حقیقی را به انسان یادآوری کرده و او را به بازنگری در گفتار و کردار خود بکشاند.
بی شک مساله ولایت امیرالمومنین(ع) بعد از رسول اکرم(ص) امری نبود که مردم مکه و مدینه از آن آگاه نباشند و تاکیدات فراوان پیامبر اکرم(ص) در غدیر و دیگر مکان ها در خاطر مردم بود، اما بی اعتنائی مردم به سرنوشت سیاسی خود و از سویی تحرکات زود هنگام عده ای در سقیفه باعث شد تا مسیر حاکمیت اسلام عوض شود .
امیر المومنین(ع) در سنگر یک مدافع از آموزه های نبوی و وظیفه دار حمایت از ولایت، پیوسته با یادآوری بیانات پیامبر اکرم(ص)، بیعت مردم در غدیر و ذکر فضایل خود مانند سبقت در اسلام، برادر پیامبر بودن، سوابق جهاد و جانفشانی هایش در راه اسلام و ... مردم را به تامل در رفتار خود فرا می خواندند.
در تاریخ می خوانیم: حضرت امیر المومنین(ع) به همراه حضرت زهرا(س) خانه به خانه دربهای خانه انصار و مهاجرین را می کوبیدند و صورت به صورت به آنها می گفتند: مگر فرموده پیامبر اکرم(ص) را بیاد نمی آورید که فرمود: مَن کُنتُ مولاه فهذا علی مولاه، پس چرا به دفاع ار ولایت نمی پردازید؟! 7
3. ارائه معیار :
یکی از راهکارهای بصیرت، ملاک داشتن برای تشخیص حق و باطل است. امیر المومنین(ع) در طول حیات خود با ارائه معیارهایی برای شناخت سره از ناسره، مردم را به تفکر و تصمیم گیری صحیح هدایت می کردند.
الف) علت شناسی
امیر المومنین علیه السلام در جهت ایجاد معیار و ضابطه برای کسانی که در شبهه و تردید واقع شده اند، علت شناسی کرده و با ذکر علت، فرد را به شناختن معلول ها ارشاد می کنند.
حضرت علی علیه السلام یکی از علل فتنه را توانگری عنوان کرده و می فرمایند: هرکه در دنیا توانگر شود به دام فتنه درافتد و هرکه تهیدست گردد، اندوهگین شود.8
همچنین یکی از عوامل فروغلتیدن در فتنه را وابستگی های خویشاوندی برشمرده و از این که شخص ، حق را زیر پا نهاده و با تعلقات فامیلی به دنبال فساد راه بیفتند، بر حذر می دارد و می فرماید: پس مباد که از سر نادانی، در هنگامههای فتنه و آزمون، توانمندی و فرزند را محور خشم و خشنودی خداوند گیرید.9
تبعیت از هوای نفس یا شیطان، عامل دیگری است که امیر المومنین(ع) بر پرهیز از آن هشدار می دهند. درجنگ نهروان امام علی علیه السلام بربالای جنازه کشتگان نهروان فرمود: بدا به حال شما! آن که شما را فریب داد، زیانتان رساند. به آن حضرت عرض کردند: ای امیرمؤمنان! چه کسی آنان را فریب داد؟ فرمود: شیطان گمراه کننده و نفس های فرمان دهنده به بدی آنان را فریفته آرزوهاساخت و راه را برای نافرمانی پرداخت. به پیروز شدن وعده داد اما آنها را به آتش در آورد. 10
ب) حق بر مدار اشخاص نمی گردد:
توجه به این نکته که حق فراتر از اشخاص است و این حق است که به افراد اعتبار می دهد و می گیرد نه اینکه حق آن است که فلان شخص بگوید، از اصولی است که امیر المومنین(ع) بر آن تاکید دارند.
این نکته از آنجا در زمان امیر المومنین(ع) اهمیت داشت که مردم ، قبیله ای زندگی کرده و از سویی دیگر برای صحابی پیامبر(ص) قداست خاصی قائل بودند و حال آنکه سران قبائل و صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از ایشان با چرخش در ارزش ها مواجه شده و جاه و مقام و دنیا باعث شده بود از طرفداران خود در مسیری دیگر بهره گیرند . نگاهی به زندگی طلحه و زبیر که برای مقام و حکمرانی به علی بن ابیطالب پیوسته و به همان دلیل از وی جدا شدند، این مطلب را به اثبات می رساند.
تعبیر حضرت علی «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» نیز ناظر بر همین امر است. آنچه اهمیت دارد، محتوای اندیشه است و نه گوینده .
نقل شده است مردی از صحابی امیرالمومنین در جنگ جمل دچار شک و تردید شد که این شک و تردید از آنجا ناشی میشد که در یک سوی میدان علی و اصحابش را میدید و در سوی دیگر عایشه همسر پیامبر و صحابهای همچون طلحه و زبیر را؛ چنین تردیدی موجب شد که آن مرد از سوال کند که آیا ممکن است عایشه، طلحه و زبیر در مسیر باطل گام بردارند؟
ایشان خطاب به آن مرد چنین میگویند: حق و باطل را با میدان قدر و شخصیت افراد نمیشود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیتها را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی. 11
ج) باطل در لباس حق عرضه اندام می کند
حضرت علی علیه السلام می فرماید: هیچ گاه باطل با چهره باطل خویش عرضه نمی شود، بلکه لباس حق را برآن می پوشانند و سپس به مردم عرضه می کنند.
مثلا در جنگ صفین،خیانت به اسم قرآن بر مردم تحمیل شد وحکومت دیکتاتوری معاویه به نام اراده خداوند برگردن مردم مستقر شد. در طول تاریخ نمونه های زیادی از ارائه باطل در قالب حق صورت گرفته است که آن حضرت باتعبیر: «کلمة حق یراد بها الباطل »، سعی در روشنگری مردم داشته است.12
در آن دوران، چنان باطل حق نما شده بود که نه تنها از ابزار های دینی استفاده کردند مانند لشگر معاویه که قرآن را بر سر نیزه ها کردند و از شعار های دینی مانند لا حکم الا الله بهره جستند، که در جنگ نهروان آن چنان کار سخت شد که عده ای از جنگ ترسیدند و گفتند چگونه برادران خود را بکشیم!؟
امیرالمومنین علیه السلام در پایان همین جنگ نهروان می فرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی. ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم و غیر از من کسی بر دفع آن فتنه و فساد جرأت نداشت. 13
د) درس آموزی از تاریخ
عبرت گرفتن نوعی شبیه یابی است، یعنی تاریخ را فقط به قصد آفرین یا نفرین گفتن مطالعه نکنیم بلکه تامل ما در تاریخ به گونه ای باشد که تکلیف خودمان را روشن کنیم و دریابیم امروز باید چگونه تصمیم بگیریم و عمل کنیم.
امام علی علیهالسلام در مواقع مختلف مردم را به عبرتگیری از گذشتگان دعوت میکند، چنان که در وصیت به فرزندانش، خود را نیز عبرت برای آیندگان دانسته و بسیاری از روشها و حکمتها و بازشناسی راه رشد و رستگاری را مرهون بازنگری به احوال گذشتگان دانسته، میگوید:من گرچه به اندازه آنان که پیش از من بودند عمری نگذراندهام، لیکن در کارهاشان نگریستهام و در اخبارشان اندیشیده و در آثار آنها گردش کردهام تا آن جا که همچون یکی از آنها شمرده شدهام و از اینرو، گویی که من از آغاز تا فرجام همه آنان عمری به سر بردهام و صافی و تیره، سود و زیان کارهایشان را شناختهام و برای تو اینک از هر چیزی پاک شده آن را انتخاب نمودهام و پسندیدهترین شیوههای آنان را با تو همراه ساخته، آنچه را که نامعین بوده از تو واگرفتهام.14
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. لسان العرب، ج 4، ص 46، مفردات الفاظ قرآن، ص 721
2. محمد بن عیسی ترمذی در جامع صحیح 2/298، حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین، 3/124
3. که می توان به آموزشهای مملکت داری و حقوقی امیر المومنین(ع) به خلیفه دوم که در قالب مشاوره انجام می شد، اشاره کرد که از خلیفه دوم نقل شده که لو لا علی (ع) لهلک عمر، کافی ، کلینی ، ج 7 ، ص 424.
4. نهجالبلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه 104، ص 311
5. آمدی، غررالحکم و دررکلم، ترجمه محمّد علی انصاری، ج 2، ص 488.
6. نهج البلاغه، خطبه61
7. کتاب چشمه در بستر، پور سید آقائی
8. نهج البلاغه، خطبهی 82
9. نهج البلاغه، خطبهی 192
10. نهج البلاغه، حکمت 323
11. استاد مرتضی مطهری، مجموعه آثار، 1379، ص 125
12. رحیم پور ازغدی، سخنرانی با عنوان: علی از فتنه می گوید.
13. نهج البلاغه، خطبه 93
14. نهجالبلاغه، خطبه 234 (قاصعه)، ص 808
ی/702
بصیرت به معنای دانش، بینش دل، نوردل، آگاهی، زیرکی، هوشیاری، برهان، عبرت و اعتقادات صحیح دینی است 1.
بررسی زندگی امیر المومنین(ع) شخصیتی که از سوی پیامبر اکرم(ص)، معیار حق و حقیقیت برای همیشه تاریخ به تمام امت اسلام معرفی شده است2 و از سویی انواع فتنه های اجتماعی مقرون گشته، قابل توجه و درس گیری است.
امیر المومنین(ع) بعد از پیامبر اکرم(ص) و غائله سقیفه که منجر به خانه نشینی ایشان شد و چه در طول عهده داری جایگاه حکومت که جنگ های جمل، صفین و نهروان صورت گرفت، پیوسته در مقام روشنگری و هدایت امت رسول خدا(ص) راهکارهایی برای عبور از فتنه انجام داده و ملاک هایی برای بصیرت ارائه داده اند که می تواند راهگشای پیروان راستین او در هر زمان باشد.
1. آموزش و اطلاع رسانی
از آنجا که ریشه برخی کجروی های اجتماعی و نابسامانی های سیاسی، ضعف اطلاعات و نبود علم و آگاهی کافی است، امیر المومنین(ع) در مقام یک معلم ظاهر گشته و به آموزش مردم همت می نهاد که می توان به تربیت یاران، نوشتن تفسیر قرآن در دوران خانه نشینی، نقل حدیث از پیامبر اکرم(ص)، ارائه مشاوره های سیاسی، حقوقی به خلفای وقت3 اشاره کرد.
امام علی (ع) در بیانی ضمن برشمردن وظایف امام در جامعه اسلامی، می فرمایند:
همانا بر امام جز این نیست که در راستای مسؤولیتی که از طرف خدا بر او بار شده است پند و اندرزها را به مردم ابلاغ نماید و در نصیحت و خیرخواهی آنان بکوشد و به احیای سنّت پردازد و کیفرها را بر مرتکبین خلاف اجرا کند و حقوق مادی مردم را به آنان برساند. 4
همچنین در کلام دیگری می فرمایند: وظیفه امام است که حدّ و مرزهای اسلام و ایمان را به اهل مملکت خویش بیاموزد. 5
امام علی (ع) در هر سه نبردی که در دوران حکومتشان پیش آمد، توان خود را به کار بردند تا با آگاهی رسانی بدنه مخالفان را هدایت کنند، لیکن در نبرد با خوارج تلاش گسترده تری را در این راستا صورت دادند، زیرا معتقد بودند خوارج افرادی ناآگاه هستند و در پی حق به خطا رفتهاند و بر همین اساس فرمودند: بعد از من با خوارج نبرد نکنید! زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرده همانند آن کس که طالب باطل بوده و آن را به دست آورده، نیست.6
2. تذکر و یادآوری
در قرآن کریم علاوه بر یادگیری، تدبر، تعقل و تفکر بر تذکر نیز تاکید شده است.
تذکر از آنجا نقش هدایتی دارد که انسان با نسیان و غفلت همراه است و تذکر می تواند پندارهای غیر واقعی و ارزش های غیر حقیقی را به انسان یادآوری کرده و او را به بازنگری در گفتار و کردار خود بکشاند.
بی شک مساله ولایت امیرالمومنین(ع) بعد از رسول اکرم(ص) امری نبود که مردم مکه و مدینه از آن آگاه نباشند و تاکیدات فراوان پیامبر اکرم(ص) در غدیر و دیگر مکان ها در خاطر مردم بود، اما بی اعتنائی مردم به سرنوشت سیاسی خود و از سویی تحرکات زود هنگام عده ای در سقیفه باعث شد تا مسیر حاکمیت اسلام عوض شود .
امیر المومنین(ع) در سنگر یک مدافع از آموزه های نبوی و وظیفه دار حمایت از ولایت، پیوسته با یادآوری بیانات پیامبر اکرم(ص)، بیعت مردم در غدیر و ذکر فضایل خود مانند سبقت در اسلام، برادر پیامبر بودن، سوابق جهاد و جانفشانی هایش در راه اسلام و ... مردم را به تامل در رفتار خود فرا می خواندند.
در تاریخ می خوانیم: حضرت امیر المومنین(ع) به همراه حضرت زهرا(س) خانه به خانه دربهای خانه انصار و مهاجرین را می کوبیدند و صورت به صورت به آنها می گفتند: مگر فرموده پیامبر اکرم(ص) را بیاد نمی آورید که فرمود: مَن کُنتُ مولاه فهذا علی مولاه، پس چرا به دفاع ار ولایت نمی پردازید؟! 7
3. ارائه معیار :
یکی از راهکارهای بصیرت، ملاک داشتن برای تشخیص حق و باطل است. امیر المومنین(ع) در طول حیات خود با ارائه معیارهایی برای شناخت سره از ناسره، مردم را به تفکر و تصمیم گیری صحیح هدایت می کردند.
الف) علت شناسی
امیر المومنین علیه السلام در جهت ایجاد معیار و ضابطه برای کسانی که در شبهه و تردید واقع شده اند، علت شناسی کرده و با ذکر علت، فرد را به شناختن معلول ها ارشاد می کنند.
حضرت علی علیه السلام یکی از علل فتنه را توانگری عنوان کرده و می فرمایند: هرکه در دنیا توانگر شود به دام فتنه درافتد و هرکه تهیدست گردد، اندوهگین شود.8
همچنین یکی از عوامل فروغلتیدن در فتنه را وابستگی های خویشاوندی برشمرده و از این که شخص ، حق را زیر پا نهاده و با تعلقات فامیلی به دنبال فساد راه بیفتند، بر حذر می دارد و می فرماید: پس مباد که از سر نادانی، در هنگامههای فتنه و آزمون، توانمندی و فرزند را محور خشم و خشنودی خداوند گیرید.9
تبعیت از هوای نفس یا شیطان، عامل دیگری است که امیر المومنین(ع) بر پرهیز از آن هشدار می دهند. درجنگ نهروان امام علی علیه السلام بربالای جنازه کشتگان نهروان فرمود: بدا به حال شما! آن که شما را فریب داد، زیانتان رساند. به آن حضرت عرض کردند: ای امیرمؤمنان! چه کسی آنان را فریب داد؟ فرمود: شیطان گمراه کننده و نفس های فرمان دهنده به بدی آنان را فریفته آرزوهاساخت و راه را برای نافرمانی پرداخت. به پیروز شدن وعده داد اما آنها را به آتش در آورد. 10
ب) حق بر مدار اشخاص نمی گردد:
توجه به این نکته که حق فراتر از اشخاص است و این حق است که به افراد اعتبار می دهد و می گیرد نه اینکه حق آن است که فلان شخص بگوید، از اصولی است که امیر المومنین(ع) بر آن تاکید دارند.
این نکته از آنجا در زمان امیر المومنین(ع) اهمیت داشت که مردم ، قبیله ای زندگی کرده و از سویی دیگر برای صحابی پیامبر(ص) قداست خاصی قائل بودند و حال آنکه سران قبائل و صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از ایشان با چرخش در ارزش ها مواجه شده و جاه و مقام و دنیا باعث شده بود از طرفداران خود در مسیری دیگر بهره گیرند . نگاهی به زندگی طلحه و زبیر که برای مقام و حکمرانی به علی بن ابیطالب پیوسته و به همان دلیل از وی جدا شدند، این مطلب را به اثبات می رساند.
تعبیر حضرت علی «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» نیز ناظر بر همین امر است. آنچه اهمیت دارد، محتوای اندیشه است و نه گوینده .
نقل شده است مردی از صحابی امیرالمومنین در جنگ جمل دچار شک و تردید شد که این شک و تردید از آنجا ناشی میشد که در یک سوی میدان علی و اصحابش را میدید و در سوی دیگر عایشه همسر پیامبر و صحابهای همچون طلحه و زبیر را؛ چنین تردیدی موجب شد که آن مرد از سوال کند که آیا ممکن است عایشه، طلحه و زبیر در مسیر باطل گام بردارند؟
ایشان خطاب به آن مرد چنین میگویند: حق و باطل را با میدان قدر و شخصیت افراد نمیشود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیتها را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی. 11
ج) باطل در لباس حق عرضه اندام می کند
حضرت علی علیه السلام می فرماید: هیچ گاه باطل با چهره باطل خویش عرضه نمی شود، بلکه لباس حق را برآن می پوشانند و سپس به مردم عرضه می کنند.
مثلا در جنگ صفین،خیانت به اسم قرآن بر مردم تحمیل شد وحکومت دیکتاتوری معاویه به نام اراده خداوند برگردن مردم مستقر شد. در طول تاریخ نمونه های زیادی از ارائه باطل در قالب حق صورت گرفته است که آن حضرت باتعبیر: «کلمة حق یراد بها الباطل »، سعی در روشنگری مردم داشته است.12
در آن دوران، چنان باطل حق نما شده بود که نه تنها از ابزار های دینی استفاده کردند مانند لشگر معاویه که قرآن را بر سر نیزه ها کردند و از شعار های دینی مانند لا حکم الا الله بهره جستند، که در جنگ نهروان آن چنان کار سخت شد که عده ای از جنگ ترسیدند و گفتند چگونه برادران خود را بکشیم!؟
امیرالمومنین علیه السلام در پایان همین جنگ نهروان می فرمایند: أَیُّهَا النَّاسُ فَإِنِّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِئَ عَلَیْهَا أَحَدٌ غَیْرِی. ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم و غیر از من کسی بر دفع آن فتنه و فساد جرأت نداشت. 13
د) درس آموزی از تاریخ
عبرت گرفتن نوعی شبیه یابی است، یعنی تاریخ را فقط به قصد آفرین یا نفرین گفتن مطالعه نکنیم بلکه تامل ما در تاریخ به گونه ای باشد که تکلیف خودمان را روشن کنیم و دریابیم امروز باید چگونه تصمیم بگیریم و عمل کنیم.
امام علی علیهالسلام در مواقع مختلف مردم را به عبرتگیری از گذشتگان دعوت میکند، چنان که در وصیت به فرزندانش، خود را نیز عبرت برای آیندگان دانسته و بسیاری از روشها و حکمتها و بازشناسی راه رشد و رستگاری را مرهون بازنگری به احوال گذشتگان دانسته، میگوید:من گرچه به اندازه آنان که پیش از من بودند عمری نگذراندهام، لیکن در کارهاشان نگریستهام و در اخبارشان اندیشیده و در آثار آنها گردش کردهام تا آن جا که همچون یکی از آنها شمرده شدهام و از اینرو، گویی که من از آغاز تا فرجام همه آنان عمری به سر بردهام و صافی و تیره، سود و زیان کارهایشان را شناختهام و برای تو اینک از هر چیزی پاک شده آن را انتخاب نمودهام و پسندیدهترین شیوههای آنان را با تو همراه ساخته، آنچه را که نامعین بوده از تو واگرفتهام.14
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. لسان العرب، ج 4، ص 46، مفردات الفاظ قرآن، ص 721
2. محمد بن عیسی ترمذی در جامع صحیح 2/298، حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین، 3/124
3. که می توان به آموزشهای مملکت داری و حقوقی امیر المومنین(ع) به خلیفه دوم که در قالب مشاوره انجام می شد، اشاره کرد که از خلیفه دوم نقل شده که لو لا علی (ع) لهلک عمر، کافی ، کلینی ، ج 7 ، ص 424.
4. نهجالبلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه 104، ص 311
5. آمدی، غررالحکم و دررکلم، ترجمه محمّد علی انصاری، ج 2، ص 488.
6. نهج البلاغه، خطبه61
7. کتاب چشمه در بستر، پور سید آقائی
8. نهج البلاغه، خطبهی 82
9. نهج البلاغه، خطبهی 192
10. نهج البلاغه، حکمت 323
11. استاد مرتضی مطهری، مجموعه آثار، 1379، ص 125
12. رحیم پور ازغدی، سخنرانی با عنوان: علی از فتنه می گوید.
13. نهج البلاغه، خطبه 93
14. نهجالبلاغه، خطبه 234 (قاصعه)، ص 808
ی/702
ارسال نظرات