۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۳
کد خبر: ۹۰۴۱۱
برگی از زندگانی علمی امام باقر‌؛

گشاینده فصل دانش

هادی الیاسی
شهادت امام محمد باقر عليه السلام




 

امام محمد باقر (علیه السلام) پیشوای پنجم شیعیان جهان است که در سال 94 ق بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید. امام پنجم در طول 18 سال امامت خود و در همان شرائط نامساعد مقدمات تأسیس دانشگاه بزرگ اسلامی فراهم ساخت و به پی ریزی اصول فکری تشیع پرداخت. دانشگاهی که در زمان امامت فرزند گرامیش «امام صادق علیه السلام» به اوج شکوفایی و بازدهی رسید.

شروع امامت پیشوای پنجم را می‌توان آغاز مرحله جدید فعالیت امامان شیعه نامید. اگر در مرحله نخست هدف حفظ و نگاهداشت اسلام از خطر انحرافها و بدعتها و مصونیت دین از کوشش های منحرفانه بود، پیشوایان در این مرحله به تبیین چهارچوب فکری شیعه و گسترش آن از مرز خواص به توده مؤمن و جامعه اسلامی پرداختند که این مرحله با امامت امام باقر (علیه السلام) آغاز گردید.

وظیفه کشف و به تصویر کشاندن انحراف حاکمان دینی و دوری آنان از اسلام و توضیح صدمات وارده به دین از این حاکمان؛ بر عهده پیشوایان شیعه تا زمان امام پنجم بود که هر کدام با فداکاری و شهادت خود پرده از چهره ظلالت کنار کشیدند. اینک و با درخشش پنجمین نور در خانواده امامت وظایف تفاوت یافت و برنامه از حفظ به تبین تفکر و گسترش آن از خواص شیعه به عوام مردم تغییر پیدا کرد.

استاد «عادل ادیب» در کتاب ارزنده خود که تحلیل زندگانی ائمه اطهار (علیهم السلام) است در ترسیم این مرحله از امامت می‌نگارد: «خط تاریخی که با فداکاری ها و کوشش های امامان تا پیش از این دوره تجسم یافته بود، برای امام باقر (علیه السلام) نزد امت اسلام مکان و منزلتی والا ایجاد کرد و ما این منزل و مقام را از خلال مسلمات بسیار تاریخ می‌شناسیم».[1]

امام باقر (علیه السلام) در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بود و مقام بزرگ علمی و اخلاقی او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر، تاریخ اسلام و انواع علوم، به قدر از او روایات و احادیث فراوان به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ‌یک از فرزندان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) به جا نمانده بود.[2]

عبد الرّحمن بن عبد الزّهرى گوید: «زمانى که هشام بن عبد الملک به سفر حجّ رفته بود با تکیه به دست سالم- از موالى او- داخل مسجد الحرام شد، در آنجا امام باقر (علیه السّلام) نشسته بود، سالم گفت: اى أمیر مؤمنان، این فرد محمّد بن علىّ بن الحسین است، هشام گفت: همان که أهل عراق سرگشته اویند؟...».[3]

نشر برخی از این فضیلت ها برای کشاندن اهل علم و معرفت به گرد شمع وجودی پیشوای پنجم کافی به نظر ‌می‌رسید.

رجال و شخصیت های بزرگ علمی روز، یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) که هنوز در قید حیات بودند و تشنگان علم از اطراف و اکناف آوازه امام را شنیدند و برای بهره گیری به محضرش شتنافتند. جابربن یزید جعفی و کیسان سجستانی از تابعین و فقهایی مانند: ابن مبارک، زهری، اوزاعی، ابوحنیفه، مالک، شافعی و زیاد بن منذر نهدی از خرمن علم آن امام خوشه چنینی کردند و سخنان آن حضرت را گاه بدون واسطه و گاه با چند واسطه برای دیگران نقل نموده‌اند.

از این‌‌رو در کتب و مؤلفات دانشمندان و مورخان اهل سنّت مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی و کتابهایی مانند: موطّأ مالک، سسن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشری و دهها کتاب دیگر نظیر اینها که تمامی از کتب معتبر اهل تسنن می‌باشند؛ مملو از سخنان گرانسنگ پیشوای پنجم شیعیان است و کلمات زیبایی مانند: قال محمد بن علی» و «قال محمد الباقر» چشم نوازاند.[4]

«ابن حجر هیتمی» می‌نویسد: «محمد باقر به اندازه‌ای گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها را بیان نموده که جز بر عناصر بی‌بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست که وی را شکافنده و جامعه علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده‌اند».[5]

همین شوق و اشتیاق برای بهره بردن از امام در میان توده مردم نیز وجود داشت، به طوری که در موسم حج از عراق و خراسان و دیگر شهرها هزاران مسلمان از او فتوای می‌خواستند. از هر باب از معارف اسلام از او می‌‌پرسیدند و این به خاطر نفوذ محبت امام در دلهای مردم بود. نفوذ امام و حکومتش بر دلها بر اثر تجسم کوششها و فداکاریهای پیشوایان تا قبل از امامت او بود. در نتیجه امام باقر (علیه السلام) از این فرصت کمال بهره را جست و نهضت بزرگ علمی شیعیان را بنا نهاد.


--------------------------------------------------------------------------------
[1]. استاد عادل ادیب، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه دکتر اسدالله مبشری، ص 171.
[2]. شیخ مفید، الارشاد، ص 261.
[3]. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 324.
[4]. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 195.
[5]. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ص 201.


ی/ 702/ح

ارسال نظرات