انقلاب تونس آمریکا و غرب را متحیر کرد
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، منصف حامدی، از اهالی شهر بوزید تونس، طلبه جامعهالمصطفی در شهر قم، در حال آماده کردن تز دکترای خود در فلسفه اسلامی است. حامدی دارای تجربیاتی در حوزه قرآنپژوهی بوده و مقالاتی هم در ارتباط با قرآن و فلسفه، به زبان عربی و انگلیسی منتشر کرده است. آنچه در پی میآید حاصل گفتوگوی نشریه پنجره با منصف حامدی است:
وضعیت اسلام در تونس چگونه است، چند درصد جمعیت این کشور مسلمان هستند و چقدر از این مسلمانان جزو شیعیان قرار میگیرند؟
تونس حدود 11 میلیون جمعیت دارد و وسعتش تقریبا یک دهم وسعت ایران است. حدود 98 درصد مردم آن مسلمان بوده و اکثریتشان اهل تسنن و مالکی مذهب هستند و گرایش بیشتر آنان گرایش صوفی است. البته اکثر کشورهای شمال آفریقا این ویژگی را دارند که همهشان در ظاهر یک گرایش خاصی به اهلبیت(ع) دارند، ولی در واقع سنی هستند. اینکه چند درصدشان شیعه واقعی بهعنوان دوستداران اهلبیت(ع) و جعفری مذهبند، نمیتوان به آن جواب دقیقی داد.
رژیم تونس چگونه رژیمی بود؟
تونس، علیالظاهر در سال 1956، از فرانسه مستقل شده. چرا علیالظاهر؟! چون در واقع استقلال کشور تونس، تنها به معنی خروج ارتش فرانسه از این کشور بود، اما آن رژیم و افرادی که بعدا به حکومت رسیدند، مزدور فرانسه بودند و اساس کارشان حفظ مصالح فرانسه؛ که در رأسشان همان رییس سابق، بورقیبه قرار داشت.
بورقیبه کیست؟
بورقیبه، فردی فرانسوی است، بیشتر از اینکه تونسی باشد. بورقیبه حدود 32 سال حکومت کرد. جالب اینجاست که رییسجمهوری بعدی، یعنی بنعلی 23 سال حکومت کرد. بورقیبه که با اسلام خیلی مخالف بود و روش حکومتش بیشتر لاییک بود، با تشدید اعمال علیه اسلام، سعی میکرد اسلام را منزوی کند.
متأسفانه بورقیبه کارهای بسیار ریشهای کرد که جریان سکولاریسم، بهعنوان یک باور و روش پذیرفته شد و جا افتاد؛ به همینخاطر مردم خود به خود از اسلام فاصله گرفتند. در جمهوری اول تونس که 32 سال طول کشید، مسأله سکولاریسم در دولت و مردم ریشه دواند. در اواخر حکومت بورقیبه، تحت تأثیر انقلاب اسلامی، یک بیداری نسبی در اکثر مردم بهوجود آمد و تقریبا میشود گفت اکثریت آنها مخالف سکولاریسم شدند و با جنبشهای اسلامگرا همراهی کردند، منتهی بورقیبه اعلام کرد هر فردی و هر رهبری که بخواهد جنبش اسلامی ایجاد و آن را دنبال کند یا اعدام میشود یا اینکه تا آخر عمر به زندان میرود.
پس از بورقیبه نیز بن علی بر سرکار آمد؟
بنعلی با کودتایی که اسلامگرایان انجام دادند، بر سرکار آمد. ابتدا دو سال آزادی کامل داد؛ منتها این کار را با سوءنیت انجام داد. بعد از دو سال آزادی کامل که مردم هر کاری که دلشان میخواهد بکنند، یک انتخابات برگزار شد. انتخاباتی که ظاهرش آزاد بود.
یک سال پس از انتخابات اول (سال 90)، دستگاه اطلاعاتی آمریکا و تونس، شروع کردند به شناسایی و حمله به اسلامگراها و محدود کردن همه افرادی که به این اسلامگراها رأی دادند. متأسفانه موقعی که درگیری ایجاد شد، اکثرشان از جمله راشد الغنوشی فرار کردند و میدان خالی شد، حتی خود اسلامگراها گله کردند که شما خودتان قیام را ایجاد کرده و بعد هم پا به فرار گذاشتید، رهبر که نباید این کار را بکند! این مسأله هم یک شکست خیلی بدی برای ملت تونس شد و هم یک شکاف ایجاد کرد.
بن علی در این کشور فرد فاسدی شناخته میشد، آیا واقعا اینچنین است؟
از سال 95 به بعد، فساد اقتصادی به حدی زیاد شد که اروپاییها و افرادی که میخواستند آنجا سرمایهگذاری کنند، فرار کردند چراکه تأثیر خانواده بن علی و خانواده زنش به حدی بود که هر فردی میخواست در تونس سرمایهگذاری کند باید مبلغی به آنها میداد؛ در هر پروژهای اگر سود خوبی میداشت یا پروژه را از او میگرفتند یا میگفتند پنجاه پنجاه. که شکافی عمیق بین مردم تونس و دولت تونس ایجاد کرد.
جایگاه احزاب در تونس را چگونه ارزیابی میکنید؟
نکته مهم، عدم وجود حزب در این کشور است و تنها حزب حاکم در تونس فعالیت میکرد. حزب حاکم در واقع قبل از بنعلی تشکیل شد، یعنی از زمان بورقیبه؛ از زمان استقلال ظاهری تونس، در زمان بنعلی، بین دولت و حزب فرقی وجود نداشت و حزب با دولت یکی بود. به حدی که این سالهای اخیر اگر شما میخواستید یک کاری، حتی کارهای خیلی ساده انجام دهید باید از حزب حاکم برگه مجوز میگرفتید. اگر شما عضو حزب حاکم نبودید اکثر کارهایتان فلج میشد و نمیتوانستید هیچ کاری بکنید! اعم از کار دولتی و یا حتی داشتن یک مغازه.
تونسیها از فرار دیکتاتور خوشحال شدند، بن علی چه میکرد که عنوان دیکتاتور را به او نسبت میدهند؟
همه حکومتهای کشورهای عربی، دیکتاتور و مستبد هستند، و تقریبا در حدود هر شش ماه باید کابینه دولتشان عوض شود. اما در تونس شرایط دیگری حاکم بود، نخستوزیر 10 سال در سمتش باقی مانده بود، چون نوکرتر از او وجود نداشت؛ وی هر وقت احساس میکرد که فلانی میتواند تهدیدی علیه او باشد کنارش میگذاشت.
وزارت کشور و تشکیلات امنیتی و اطلاعاتی، در کشور بیشترین نقش را داشتند. گفته میشد تقریبا دو پنجم ملت تونس با وزارت کشور، به صورت مستقیم مستقیم و یک پنجمش بهطور غیر مستقیم همکاری دارند. یعنی آنجا از هر پنج نفر، حداقل سه نفر یا اطلاعاتی یا پلیس هستند، یعنی وظایف پلیس و اطلاعات و امنیت بر دوش خود مردم است. نه اینکه ابزاری برای برقراری امنیت باشند؛ نه، خودشان حاکم هستند. سیستم امنیتی یا نیروی انتظامی و اطلاعاتی، خیلی روی مردم فشار وارد کردند به حدی که خفقان زیادی حاکم بود.
با این شرایط، باید به بررسی اعتراض مردم و بروز انقلاب بپردازیم، جریان چه بود؟
گفته شد، فردی خودکشی کرده و همین باعث قیام مردم شد. اما واقعیت غیر از این است. درست است که آن شخص، خودش را به آتش کشید، ولی او نه قصد خودکشی داشت و نه اینکه از سر ناامیدی این کار را کرد؛ من آن آقا را خوب میشناسم، او همشهری ما بود.
خوشبختانه نام شهر یا استان ما، نام یک سید است - سید ابوزید - و بارگاه و زیارتگاهی آنجا دارد و سیدِ حسنی است. این شهر مانند قم است و انقلاب نیز از این شهر شروع شد. محمد بوعزیزی مثل هزاران نفرِ دیگر، تحصیلات دانشگاهی داشت یعنی آدم بیسواد و معمولی نبود، هم متعهد بود و هم معتقد. شنیدم بعضی میگویند این آقا لاابالی بوده یا اینکه به آرمانهای اسلامی اهمیت نمیداده است! نه! این درست نیست.
بوعزیزی، قصد خودکشی نداشت چراکه او تنها فرد پشتیبان خانواده بود. پدرش مرده و عمویش با مادرش ازدواج کرده است؛ کلا سه برادر و سه خواهر داشت. وی، تنها سرپرست آنها بود.
درباره علت خودکشی بوعزیزی برایمان بگویید؟
متأسفانه او با آنکه لیسانس داشت اما بیکار بود. چون شهر ما شهری کشاورزی است، یک ارابه داشت و با آن میوه میفروخت. روز حادثه، یک خانم از این پلیسها - این اولین مورد نبود؛ در واقع من دارم آخرینش را تعریف میکنم - با حرفهای زشت که نمیشود بر زبان آورد، به او متعرض میشود و یک سیلی هم به او میزند، و سنگی را که با آن میوه میفروخت دور میاندازد. بوعزیزی میگوید میروم به مسئولتان شکایت میکنم؛ میگویند برو هر کاری دلت میخواهد بکن. رفت شهرداری، مسئول شهرداری بهجای اینکه آرامش کند به او گفت: برو به خدایت شکایت کن! و بعد از این به استانداری رفت و نگهبان اصلا مانع ورودش شد.
چه باعث شد که این آقا این کار را بکند؟ دید که اصلا همه راهها برویش بسته شده، میخواست واکنشی نشان دهد، و اتفاقا آن روز، شنبه بازار بود. میخواست این بغضش را نشان بدهد. تنها کاری که به ذهنش، رسید رفت و بنزین خرید و میخواست لباسش را بسوزاند، و به مردم اعتراضش را نشان دهد و آنها را به حمایت بخواند. پس از این حادثه، کل شهر سید ابوزید قیام کرد.
جرقه انقلاب تونس از اینجا آغاز شد؟
جمعیتی که میگویند به خیابانها ریختند حدود 200 هزار نفر بوده، اما من میگویم بیشتر از دویست هزار بودند و همه مردم قیام کردند.
تونسیها در زیر فشار بودند، فشاری که دیگر قابلتحمل نبود. من سه ماه آنجا بودهام؛ برخی تصور میکنند اکثر جوانان تونسی لاابالیاند؛ اما این تصور غلط است. آنها چون میدیدند حقشان ضایع میشود، ناامید شدند؛ چرا ناامید شدند؟ به علت همین وضعیت جهان عرب که الان شاهد آن هستیم. البته سقوط صدام، تأثیر بسیار مطلوبی بر جهان عرب گذاشت. صدام حاکم ظالمی بود که برای حفظ نظامش حاضر بود همه مردمش را بکشد و برایش مهم نبود. اما تنها جریانی که به آنها امید داد، همان جریان حزبالله بود. پیروزی حزبالله، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بالاترین تأثیر را بر مردم بهجا گذاشت. این تأثیر حتی در بین لاییکها و سکولارها هم مشاهده میشود.
اکثریت جمعیت تونس، عاشق اسلامگراها هستند منتهی یک مشکل سیاسی وجود دارد که همان شکاف مردم و رهبرانشان است، این باعث شد که نهضت اسلامی یا قیامی با عنوان قیام اسلامی ظهور نکند. وقتی این جرقه ایجاد شد، بغض همه ترکید و قیام کردند.
پیشتر عرض کردم نظام حاکم، نظام پلیسی است. پلیس یا اطلاعات، موقعی که همه مردم قیام کنند خنثی شده و نمیتوانند کاری کنند، پس قیام مردمی قیامی بود به سبب خفقان حاکم. جریان حزبالله، مسأله امید به پیروزی را در دل مردم روشن کرد و همین باعث شد که آنها قیام کنند.
برخی معتقدند رسانهها و فضای مجازی نیز در این ارتباط نقش داشتهاند؟
اینترنت و فیس بوک در قیام مردم نقش داشت، یکی از مهمترین ابزارهایی که باعث شد مردم یکجا قیام کنند، فیس بوک بود.
ارتش هم در تحولات اخیر تونس نقشآفرینی کرد؟
آنچه باعث شد این قیام به پیروزی برسد ارتش بود. همه مردم قیام کردند، نه فقط در سید ابوزید؛ بلکه اعتراض و قیام مردم سراسری بود و در نهایت به پایتخت هم رسید.
رییسجمهوری، تنها راهحل را حضور ارتش در میدان میدید اما نکته مهم این بود که ارتش از جنس مردم بود و با رژیم حاکم ارتباطی نداشت. در مواردی که پلیس به سراغ افراد میرفت تا دستگیرشان کند، آنها بهسمت ارتش فرار میکردند و ارتش از آنها دفاع میکرد و این باعث شد که مردم قویتر شدند.
استعفای فرمانده ارتش نیز بر شتاب گرفتن انقلاب تونس تأثیر گذاشت، نظر شما چیست؟
بله. پس از آنکه بن علی به فرمانده ارتش دستور داد تا جلوی مردم را حتی به قیمت خون و کشتار بگیرد، فرمانده ارتش حاضر نشد این فرمان را اجرا کند و استعفا داد و چون همه ارتشیها یک رابطه خوبی با فرماندهشان داشتند با او همراه شدند.
رییسجمهوری که احساس کرد وضعیت خیلی خطرناک است، آمد و گفت که همه این مشکلات متأسفانه از وزیر کشور است و او را برکنار کرد تا خودش و رژیمش نجات پیدا کند که این عامل دیگری برای سقوط بن علی بود، چون این باعث شد که این وزیر و همکارانش ناراحت شوند، چراکه میدیدند رییسجمهوری حاضر است هر کسی را قربانی کند برای اینکه خودش بماند.
بن علی در دو روز همه دولت را برکنار کرد تا لااقل خودش بماند؛ در آخرین سخنرانیاش در شب قبل از فرار گفت الان متوجه شدم، الان شماها را فهمیدم، و گفت به ما خبر نمیدادند و من خبر نداشتم اینقدر مردم، گرسنه و در فقر هستند.
بعد هم خودشان یک نقشه کشیدند و افراد مزدور را آماده کردند که بلافاصله چند دقیقه پس از این سخنرانی، ریختند در خیابانها و شادی کردند و میگفتند ما همراه رییسجمهوری هستیم ولی بازهم این توطئه خنثی شد. مردم آگاه بودند و فهمیدند که این بازی است.
بنعلی تنها راهحلی که پیدا کرد این بود که از کشورخارج شود و قرار شد که برود فرانسه، این خودش یک توطئه بود.
چرا رفتن بن علی به فرانسه توطئه بود؟
این نشان از آگاهی مردم داشت؛ در حالیکه رهبر نداشتند، همهشان که اکثرا اسلامگرا بودند، یکپارچه شدند - هرچند اسلامگراها، لاییکها و کمونیستها و همه کارکنان و همه مردم یکپارچه شدند و این باعث شد که انقلاب به پیروزی برسد -. رییسجمهوری قرار بود برود فرانسه و کمک بگیرد و برگردد تا همه مسائل را خنثی کند، ولی در آخرین لحظه، فرانسویها به او گفتند که ما منصرف شدیم و نمیتوانیم شما را بپذیریم، بن علی مجبور شد به عربستان برود.
چند توطئه دیگر هم ایجاد کردند، تقریبا هفت توطئه از روز فرار رییسجمهوری شکل گرفت که بهخاطر آگاهی مردم به نتیجه نرسید.
برخی معتقدند عدم وجود یک رهبر مردمی در انقلاب تونس، یک نقطه ضعف است، تحلیل شما چیست؟
من هم معتقدم عدم وجود رهبر یکی از نکات منفی این انقلاب است. مسأله دوم در این انقلاب، نبود یک تفکر اسلامی ناب است، سومین مسأله آن است که بیشترین چیزی که الان آنها را تحریک میکند مسأله عاطفی است که هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفی. انقلاب موفق شد، منتها در وضعیت خیلی حساسی است و میبایست این حرکت را تشدید کرد.
این انقلاب چه تأثیری میتواند بر جهان عرب بگذارد؟
شاید آخرین کشوری که باید انقلاب کند همان تونس باشد. مردم ناامید بودند، از طرف دیگر دولت خیلی دولت مستبد و دیکتاتور بود که حاضر شد برای بقای خودش همه مردم را بکشد. ولی این انقلاب باعث شد مردم کشورهای عربی هم این مسأله را باور کنند که آنها هم میتوانند. از طرف دیگر، خود رؤسای جمهور یا عروسکهای سیاسی کشورهای عربی، احساس کردند که صندلیشان دارد میلرزد، لذا سکوت کردند.
منتها نکته منفیای که در جهان عرب وجود دارد به اخوانالمسلمین، بزرگترین جنبش و تشکل اسلامی برمیگردد؛ آنها مخالف قیام هستند، این است که مردم نمیتوانند زیاد به آنها اعتماد کنند. اخوانالمسلمین، طبیعتشان مسالمتآمیز است و دارید میبینید در مصر مثلا 3-4 ماه پیش دهها نفر که خودشان قبلا در پارلمان بودند، دستگیر و زندانی شدند و با اینکه داشتند آنها از صحنه سیاست بیرون میانداختند، سکوت کردند. اکثر کشورهای عربی متأسفانه نه الگو دارند، نه رهبر و نه یک جریان.
چون این انقلاب، ناگهانی اتفاق افتاد، آمریکا متحیر شد، فرانسه نیز تا لحظهای که رییسجمهوری فرار کرد در تردید بود و بین سارکوزی و رییس پارلمانشان کشمکش بود. این نشان میدهد که فرانسه تا آخرین لحظه باورش نمیشد. آمریکا، فرانسه، جهان عرب و جهان اسلام باورشان نمیشد که این انقلاب پیروز شود.
انقلاب ایران چه نقشی در اتفاقات تونس داشت؟
مردم به جمهوری اسلامی ایران امید دارند، اگر ایران میخواهد به جهان اسلام و به این انقلاب کمک کند الان فرصتش مهیاست. /901/د102/ع