جایگاه قاضی در اسلام
درآمد
حالت معمول و اصل اولیه در روابط اجتماعی انسان ها این است که در کنار یکدیگر با حسن نیت و رفتار نیکو به زندگی بپردازند و به حریم خصوصی یکدیگر تجاوز نکنند. اما گاهی افرادی پای خود را کج می گذارند و به حقوق دیگران تعدی می کنند، یا شخصیت او را خرد کرده و حیثیت او را در جهت منافع خود لکه دار می کنند و یا اینکه مقررات اجتماعی را نقض و نظم عمومی را مختل می کنند، در چنین شرایطی است که حکومت وظیفه دارد به وسیله قوه قهریه از حیثیت اشخاص محافظت کند و حقوق از دست را رفته را تا حد توان برگرداند و در راستای جلوگیری مجدد از ارتکاب جرم، محدودیت هایی را اعمال کند.
قوه قضاییه نهادی است که در هر جامعه ای در راستای دادخواهی و برقراری عدالت در ابعاد فردی و اجتماعی درصدد است تا با کمک گرفتن از قدرت عمومی، حقوق و چارچوب های اصلی جامعه را حفظ و حراست کند.
حفظ و حراست از قانون در سیستم قوه قضاییه بیش از هر کس بر دوش نیروهای انسانی متخصصی با عنوان قاضی است که تشخیص نوع موارد ارجاع شده در پرونده های قضایی و تطبیق آن با قوانین وضع شده تلاش می کند.
اهمیت منصب قضا
مساله قضا در اسلام دارای اهمیت زیادی است به طوری که شخص رسول اکرم (ص) و بعدها جانشینان ایشان به آن مبادرت میکردند و و در مواردی هم که قضاتی را نصب می کردند متقیترین و باسوادترین فقها و دانشمندان را برای تصدی این امر در نظر می گرفتند.
اهمیت این منصب در مقدمه قانون اساسی نیز بازتاب یافته است : مساله قضا در رابطه با پاسداری از حقوق مردم در خط حرکتاسلامی، به منظور پیشگیری از انحرافات موضعی در درون امتاسلامی امری است حیاتی، از این رو ایجاد سیستم قضائی بر پایهعدل اسلامی و متشکل از قضات عادل و آشنا به ضوابط دقیقدینی، پیشبینی شده است، این نظام به دلیل حساسیت بنیادی ودقت در مکتبیبودن آن لازم است به دور از هر نوع رابطه و مناسبات ناسالم باشد. (و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل)
حساسیت قضا از اینجا ناشی میشود که میبایست حدود الهی را جاری کنند که لازمهاش فهم و درک مقررات و موازین شرعی و قدرت تطبیق فروع بر اصول است.
تاریخ نشان میدهد که زمامداران و حکام علیرغم ظلم بی حد و حصر خود در مواردی ناچار به حفظ و رعایت حریم قضا بودهاند. این احترام بخاطر این است که کار قاضی حل و فصل اختلافات و اجرای حدود براساس موازین الهی است و به علت اهمیت این مسأله در بین مسلمانان عدم توجه و مراعات آن برای حاکمان مستبد نیز چندان ساده نبوده است.
بر این اساس است که میبینیم خلفای عباسی در اوج قدرت خود به احکام قضات پاکدامنی نظیر ابویوسف گردن مینهند. ابن اثیر مینویسد: وقتی شهر سمرقند مسیحی نشین در زمان عمر بن عبدالعزیز توسط فرمانده قوای اسلام با شبیخون و خلاف مقررات اسلام در مورد جنگ، تسخیر شد، مردم مسیحی از این جهت به خلیفه شکایت بردند او آنان را به ابن حاضر بلخی، قاضی وقت ارجاع داد، قاضی مذکور پس از رسیدگی و احراز حقانیت مردم شهر حکم علیه اقدامات جنگی و لزوم به تخلیه شهرداد و خلیفه آن حکم را پذیرفته و به مورد اجرا گذاشت و مردم که این گونه عدالت و دادگستری را در اسلام دیدند از مسیحیت بازگشته و اسلام آوردند.1
در جمله معروف حضرت امیر المومنین(ع) به شریح قاضی می خوانیم: «تو در جایگاهی قرار گرفته ای که نبی یا وصی و یا شقی جای دارند»
همچنین در عهدنامه ملک اشتر می خوانیم: «قاضی را از نظر منزلت و مقام آن قدر بالا ببر که هیچ کدام از یاران نزدیکت، به نفوذ در او طمع نکند و از توطئه این گونه افراد نزد تو، در امان باشد و بداند موقعیتش از او بالاتر نیست که بخواهد از او شکایتی بکند».2
شأن و عظمت قاضی، همسنگ منزلت والی و حاکم است و قضاوت از مناصب جلیله الهی است که از آنِ خداست که به رسول خدا (ص) تفویض شده است و رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین و ائمه اطهار و آنها هم به علمای جامع الشرایط واگذار کرده اند. قضاوت از شؤون اصلی ولایت است و آن قدر با حکومت عجین است که گویا یکی هستند.
در مقبوله عمر بن حنظله 3و مشهوره ابی خدیجه 4 حاکم و قاضی مترادف اند، لذا اهداف حاکم و قاضی و حکومت و قضاوت، یکی است.
استقلال قاضی
از آنجایی که سلامت امر قضاوت و حفظ عدالت، منوط به استقلال قاضی است، از این رو در نظام حقوقی اسلام، به استقلال قاضی به عنوان فردی که به دور از هیاهوهای سیاسی و تبلیغاتی، صرفاً نظر خود را به اجرای احکام الهی معطوف میکند، توجه ویژهای شده است.
از این جهت، استقلال قاضی در مقایسه با سایر نظامهای حقوقی کاملاً رعایت شده است و قاضی در چارچوب احکام و موازین الهی حکم صادر میکند و براساس این موازین نباید تحت تأثیر عوامل دیگر قرار گیرد.
قاضی باید از لحاظ معیشت و شأن و دیگر نیازهای معمول بشری مستقل باشد و به همین دلیل در احکام فقهی اسلام، قاضی حق دریافت مزد از طرفین دعوا را ندارد و باید حقوق مشخصی از بیت المال داشته باشد. بسیاری از فقها احکام سنگین رشوه را در کتاب القضاه به تفصیل بیان کرده اند.
امام خمینی(ره) در این باره می گویند:
در هر صورت قاضی مستقل است و خودش باید نظر بدهد؛ لکن خدا را شاهد ببیند. این قلمی که دست می گیرد قلمی است که ممکن است که آبروی یک مسلمی را از بین ببرد؛ و ممکن است احقاق حقی بکند. و همین طور در همه امور بایدخدای تبارک و تعالی را ناظر و حاضر ببینی. 5
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در حمایت از استقلال قوه قضائیه و قاضی، اصولی را پیش بینی کرده است، از جمله اصل 156 قانون اساسی چنین مقرر داشته است: «قوه قضائیه قوه ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسوول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار وظایف زیر است...»
شرایط قاضی
در فقه اسلامی جایگاه بالایی برای قاضی تعیین شده است و شرایط خاصی برای احراز این منصب همچون بلوغ و عقل، عدالت، مرد بودن، مجتهد بودن و... قرار داده شده است اما در مقابل، توصیه های فراوانی نیز بیان شده شده است و با زبان امر و نهی و گاه ترساندن، از قاضی خواسته شده است تا در راه پیمودن حق و عدالت تمام حواس خود را جمع کند و بر هواهای نفسانی خویش غلبه کند.
فقهای اسلامی توصیه کرده اند تا قاضی در شرایط خاصی که نه گرسنه است نه بسیار سیر، در حالتی که خسته نیست و خواب بر او غلبه ندارد، فکرش مشغول نیست و حالت روانی آرامی دارد، به صدور حکم بپردازد.6
قاضی باید حتی در نوع نگاه های خود و طرف خطاب قرار دادن افراد متشاکی عدالت را برقرار کند و حتی اگر توانست عدالت را در میل قلبی نیز رعایت کند.امام علیعلیه السلام می فرمایند: هر که بر مسند قضاوت مینشیند ، باید میان مردم در اشاره و نگاه و نشستن برابری را مراعات کند.7
قاضی در نگاه اسلامی باید همواره بداند که در معرض خطر است و بر مسیری راه می رود که هر گام خطا او را به پست ترین درجه خواهد کشاند.
اسلام از سویی قاضی را دارای مراتب بالای اجتماعی می داند و هر شخصی را لایق این منصب نمی داند و از سویی دیگر بر حفظ این موقعیت خطیر تاکید و بر عمل به وظیفه قاضی اهتمام دارد.
در روایتی از امام صادق(ع) می خوانیم: قاضیان چهار گروهند : سه گروه دوزخیاند و یک گروه بهشتی : مردی که دانسته حکم ناحق میدهد دوزخی است. مردی که ندانسته حکم ناحق دهد نیز دوزخی است. مردی که ندانسته حکم حق دهد نیز دوزخی است ، و تنها مردی که دانسته حکم به حق دهد اهل بهشت است.8
معنای این روایات این نیست که نباید به سمت قضاوت رفت و حتی در فقه اسلامی، قضاوت جزء مشاغل مکروه عنوان نشده است بلکه قضاوت واجب کفایی و در صورت تعیین امام معصوم(ع) و یا نبود افراد صالح دیگر، واجب عینی است. این روایت در صدد است تا نشان دهد این شغل بسیار خطیر است و اولا حکومت باید در نصب افراد در این جایگاه دقت کافی داشته باشد و ثانیا فرد قاضی همواره از خود مواظبت کند که مبادا در این مسیر لغزش عملی و یا علمی داشته باشد. /909/ی702/ر
1- مقاله جایگاه دادرسی و قضاوت در نظام ارزشی اسلام؛سید مصطفی محقق داماد
2 ـ نهج البلاغه، نامه 53، بخش 70، صبحی الصالح.
3 ـ وسائل الشیعه، باب 9، از ابواب صفات قاضی، ح1.
4 ـ همان، باب 1، از ابواب صفات قاضی، ح5.
5- بیانات امام خمینی در دیدار با قضات دادگستری ، مورخ 10/1/59؛ صحیفه نور ، ج ۱۲ ، ص ۲۶
6- المعه الدمشقیه، کتاب القضاء
7- (مَنِ ابتَلی بِالقَضاءِ فَلیُواسِ بَینَهُم فِی الإشارَةِ و فِی النَّظَرِ و فِی المَجلِسِآن) الکافی ، ج 7، ص 413
8- الکافی ، ج 7 ، ص 407 .