شرک از دیدگاه عرفانی با شرک از دیدگاه قرآن متفاوت است

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه هیأت حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره، نشست «تبین معیارهای ایمان، کفر و شرک» به همت دبیرخانه هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، شب گذشته با حضور دکتر احمد شاهدی به عنوان صاحب نظر و دکتر قاسمعلی کوچنانی و دکتر محمد رضا شاهرودی به عنوان ناقدان در نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم برگزار شد.
در ابتدای این نشست، شاهدی با نقد تقسیمبندیهای موجود در خصوص شرک از نگاه قرآن که اکثر علما بر آن معتقدند، اظهار کرد: شناخت توحید بدون شناخت شرک امکانپذیر نیست و بسیاری از تعاریف واژههایی که در قرآن به کار رفته است به مرور زمان عوض شده است. وقتی خداوند واژگانی مانند ایمان، کفر، شرک و ... را استفاده میکند و از آن فقط یک معنا اراده میکند از برداشتهای مختلفی که مفسران از آن دارند فقط یک معنا میتواند صحیح باشد و مابقی نادرست است. البته باید توجه کرد که در نقد نظرات علما، دیدگاه آنها مورد نقد و بررسی قرار میگیرد نه شخصیت آنها.
وی ادامه داد: علما بحث شرک را از دیدگاههای مختلف تقسیمبندی کردند و این تقسیمبندی برگرفته از تقسیم در توحید نیز هست. مثلاً وقتی ما توحید را به توحید ذاتی و صفاتی تقسیم میکنیم طبیعی است که بحث شرک هم در این تقسیمبندی میگنجد. فلاسفهای مانند ملاصدرا در کتاب اسفار خود اشاره کرده است که مشرک کسی است که به دو واجبالوجود بالذات اعتقاد داشته باشد. اما باید گفت که حتی خود مشرکان هم هرگز به دو واجبالوجود اعتقاد نداشتند بلکه بتهای خود را شافعان مینامیدند. به عبارت دیگر شرک از دیدگاه عرفانی با شرک از دیدگاه قرآن متفاوت است. این اختلاف تعریف باعث میشود که ما درک صحیحی از مفهوم و مصادیق شرک نداشته باشیم. همچنین هیچ یک از پیامبران در رسالت و تبلیغ خود حرفی از جدا بودن صفت از ذات خداوند صحبت نکرده است. و در تاریخ هم گروهی وجود ندارد که بر این نظر باشد. از دیدگاه قرآن، توحید و شرک قابل تقسیم نیست که علمای ما این تقسیمبندیها را برای آن ذکر کردند، شرک از دیدگاه قرآن فقط یک معنا دارد و آن هم خواندن غیر خدا و موثر دانستن مستقل شخصی در یکی از شئون خداوند است.
وی افزود: نصارای مشرک که در قرآن حضرت مریم(س) و حضرت عیسی(ع) را دو الهه خود خواندند، این دو بزرگوار را رب و خدای خود نمیدانستند بلکه در کنار خداوند حضرت مریم(ص) و حضرت عیسی(ع) را هم مستقلاً ذکر کردند.
در نقد این نظریه کوچنانی خاطرنشان کرد: بسیاری از اصول صحیح را که هم مورد تایید منابع شرعی است و هم مورد تایید عقلا و علما، در قرآن به صراحت ذکر نشده است. هم چنین جریان معتزله، یکی از بزرگترین جریانهای فکری در اسلام بود که عقیده داشتند که در افعال مستقل هستند ولی شیعه در برابر آنها گفت که فعل انسان نه جبر است نه تفویض بلکه امری بین این دو است.
وی تصریح کرد: ما هیچ مدرک معتبری نداریم که تمامی پیامبران، حرفی از رابطه ذات و صفت الهی نزده باشند و برعکس در روایات ما و در نهجلبلاغه بارها به این مطلب اشاره دارد که خداوند دارای صفت است ولی صفت او مانند صفات بشری محدود نیست بلکه نامحدود است. در قرآن هم آیهای وجود ندارد که گفته باشد خداوند، منزه از صفت است ولی آیات بر بشرینبودن صفات الهی تاکید دارند تا کسی خداوند را با صفات انسانها تصور نکند.
شاهرودی نیز در نقد جدی این نظر گفت: صاحب این نظر باید در ارائه آن ابتدا توضیح دهد که این نظر مبتنی بر چه موارد و پیشفرضهایی است و اگر این نظر را نپذیریم چه مشکل علمی پیش میآید. تا وقتی که یک نظر جامعیت، بداهت، مقبولیت، مانعیت، سازگاری، توانایی پیشگویی و آزمونپذیری را دارد، میتوان گفت که نظر اصولی است و دلیلی برای مخالف با آن وجود ندارد. تعریف علما از شرک هم این ویژگیها را دارد و کسی که به مخالفت این نظر میپردازد، باید علت ضعیف بودن آن را و دلیل ترجیح دیدگاه خود را بیان کند و اینکه بگوئیم این نظریه در قرآن، آن هم به روشی دلالت تطابقی وجود ندارد، دلیل خوبی نیست زیرا بسیاری از مباحث تغییری و علم اصول فقه مانند مفهوم و منطق، که همگی علما به آن اعتقاد دارند، در قرآن کریم بیان نشده است. شاهدی که پاسخ مستقیم به این اشکالات ذکر نکرده در تبیین نظریه خود گفت: وقتی به این مطلب برسیم که خداوند صفت ندارد، پس نباید خدا را اینچنین بخوانیم که: خداوند متعال! .... زیرا دو صفت را در کنار هم ذکر کردیم در حالی که خداوند صفت ندارد و این تعبیر، تعبیری شرکآمیز است. همچنین علمای ما در فعل خدا و خلق خدا خلط کردند. خدا فاعل همه امور است و تمامی علتهای دیگر، فقط زمینهساز و مُعّد هستند و فاعل اصلی خداوند است.
وی تاکید کرد: ما آموزنده علم نیستیم بلکه مدرس هستیم و معلم واقعی خداوند است. همچنین وقتی ما غذایی را میخوریم، خداوند آن فاعل حقیقی است که باعث روند جذب غذا میشود و خود طعام مفعول الهی است نه فاعل. بنابراین نمیتوان صفتی را به آن مستقلا نسبت داد.
کوچنانی در دومین دور انتقادات شدید خود به این دیدگاه تصریح کرد: صاحب این نظر نقل قول ملاصدرا را در کتاب اسفار دقیق ذکر نکرده است در حالی که در ادامه ملاصدرا نظر توحیدی خود را به درستی تبیین کرده است و صاحب نظر هیچ توجهی به اصل کلام ملاصدرا نکرده است. همچنین در این نظر بیان شد که شرک فقط در شرک عملی منحصر میشود در حالی که افرادی مانند «ابن کمونه» بودند که از لحاظ نظری یک اشکال بر توحید وارد می کردند. همچنین اینگونه نیست که در آیات هر جا که از لفظ شرک استفاده شود لزوما همان مشرکان مورد نظر باشد. مثلاً در آیه «اقتلوا المشرکین» مفسران گفتند منظور کفّار هستند نه اینکه هر کسی که درصدی از شرک در او است باید کشته شود.
شاهرودی نیز در نقد دیدگاه مطرح شده در این نشست خاطرنشان کرد: اطلاق شرک در قرآن به گونهای است که این مطلب را الهام میکند که شرک انواع و اقسام زیادی دارد. از نقاط ضعف این دیدگاه این است که شیوه خطابه به جای شیوه علمی در آن جایگزین شده است. در این مقاله فقط هفت منبع ذکر شده است و نمیتوان به صرف جدید بودن یک نظر هیچگونه پیشینة تاریخی برای بحث ذکر نکرد و بدون دقت لازم نباید تمامی فلاسفه و متکلمان را یک سر در اشتباه دانست.
وی در پایان در پاسخ به اینکه آیه الرحمن الرحیم که طبق دیدگاه صاحب نظر، صفت نیست عنوان کرد: در این آیه نظر قوی بر این است که هر دو صفت هستند یا اینکه الرحیم، صفت و الرحمن بدل یا عطف بیان است. به همین خاطر قول صاحب نظر که معتقد است چون خداوند صفت ندارد، یا الرحمن الرحیم شرکآمیز است، باطل است./916/د102/ع