۲۰ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۹:۰۳
کد خبر: ۱۲۵۱۹۵
گزارشی از یک کتاب؛

بررسی تمایزهای فقهی زن و مرد

خبرگزاری رسا - کتاب "بررسی تمایزهای فقهی زن و مرد" در پنج بخش به بیان تفاوت های فقهی بین زن و مرد و چرایی این تفاوت پرداخته است.
تمايزهاي فقهي مرد و زن

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کتاب بررسی تمایزهای فقهی زن و مرد به قلم محسن جهانگیری، در بردارنده تشریح تفاوت های فقهی است که بین مکلفین به حسب جنسیت وجود دارد.

در مقدمه این کتاب می خوانیم: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» ( ای مردم! از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را نیز از او آفرید، پروا دارید.) سوره نساء،1

همان گونه که نشناختن تفاوت های طبیعی عالم خلقت و عدم درک صحیح و دقیق فلسفه وجودی این تفاوت ها و نیز زشتی ها و زیبایی ها، سبب می شود، انسان با بدبینی، جهان هستی را سراسر بی عدالتی و غرق در تبعیض بداند؛ بدیهی است که این عدم شناخت وقتی با بی توجهی به مستندات فقهی احکام درباره دو جنس زن و مرد تقویت شد، قطعا دین را در معرض اتهام بی عدالتی و تبعیض قرار می دهد که نوعی ظلم و ستم مشهود و دیرینه را بر نیمی از پیکره خلقت آدمی روا داشته و با استناد به آن به دین خدا، مهر سکوت را بر لب ها می زند تا کسی جسارت اعتراض پیدا نکند!

این در حالی است که از مطالعه دقیق منابع دینی، بویژه قرآن کریم به دست می آید که اسلام هرگز نظریه تحقیر و اهانت به زن را نمی پذیرد، بلکه همواره نگرشی توام با احترام ویژه به وی ابراز داشته است.

آیه فوق و ده ها آیه دیگر در قرآن، دلالت بر آن دارند که هم مردان و هم زنان، از یک حقیقت واحد آفریده شده اند. به عبارت دیگر، خلقت تمامی مردان و زنان به طور یکسان، به همان زن و مرد نخستین نسبت داده شده است: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامى‏ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست، البتّه خدا داناى خبیر است.( سوره حجرات، آیه 13)

بنابراین، همان طور که از اهل قبیله یا طایفه ای بودن یا نبودن افتخار نیست، زن یا مرد بودن نیز این گونه است و افتخار، ارزش و کرامت انسان از دیدگاه خداوند، تقوا و پارسایی است.

متفکران، فلاسفه اسلامی و مفسران بزرگی چون علامه طباطبایی، علامه مطهری، صدرالمتالهین، بوعلی سینا و ... نیز جنسیت را دخیل در اصالت و هویت آدمی ندانسته و شرف حقیقی را - که همان عامل وصول آدمی به سعادت حقیقی است - همان شرافت و کرامتی می دانند که از راه تقوای الهی حاصل می شود.

قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز که برگرفته از مبانی اصیل دینی و حاصل اندیشه و تلاش گروهی از متفکران، مصلحان و فقیهان بزرگ دین می باشد نیز به این موضوع توجه کامل مبذول داشته است.

نویسنده در ادامه مقدمه خود آورده است: گرچه موضوع اصلی این تحقیق بررسی تمایزهای فقهی زن و مرد می باشد ولی نگاهی گذرا نیز به رعایت اصل عدالت در پاره ای از تمایزهای فقهی احکام مرد و زن از دیدگاه مکتب دارد. البته شایسته است که در تحقیق گسترده تر به بحث رعایت عدالت در این تمایز بیشتر پرداخته شود. از این رو در بخش اول این تحقیق به مباحثی پیرامون اصل عقلایی عدالت از منظر حقوق، تمایز عدالت و مساوات پرداخته شده است.

در این راستا مجال و فرصتی برای آنچه به عنوان فارق بین دو مفهوم عدالت و مساوات می تواند باشد خواهیم یافت و در پایان بخش اول مجموعه ای از آیات قرآن کریم و روایات معصومین(ع) در حمایت اسلام از عدالت و تشویق به ترویج و رعایت آن، ذکر خواهد شد.

در بخش های بعدی این رساله به مباحث تکالیف و حقوق زن و مرد در اسلام به طور جداگانه می پردازیم تا در نهایت به یاری خدا تا آنجا که ممکن باشد شبهات و سوالات را در این زمینه پاسخ دهیم.

در این بررسی ها ضمن بیان آرای فقهای شیعه در تفاوت های فقهی احکام زن و مرد، درستی یا نادرستی ادله آنان مورد ارزیابی و دقت قرار خواهد گرفت. بی شک کمک گرفتن از اندیشه تابناک فقهای شیعه و آثار قدیم و جدید آنان، ما را از دقت در تحقیقات نواندیشان و صاحب نظران معاصر بی نیاز نخواهد ساخت.

نوسنده در مقدمه خود تاکید می کند که : این مجموعه نه رساله عملیه است و نه تعرضی به عالم فتوا دارد. مسلما در نظام مرجعیت و تقلید عصر غیبت که بهترین و کاراترین نظام فقهی دینی است هر مقلدی آنچه را که مقلد او حق تشخیص دهد انجام می دهد، بنابراین این مجموعه تنها یک کار تحقیقی بوده که ضمن اعتراف به نواقص و عدم جامعیت آن بیان کننده دستاوردهای پژوهشی نگارنده است.

در این تحقیق به حوزه هایی از مسائل و احکام متمایز زنان و مردان که مورد اتفاق علمای پیشین یا معاصر بوده و یا دیدگاه جمعی از آنان را تشکیل می داده، با بیان ادله مورد استشهاد و برداشت های عقلی آن پرداخته شده است.

این مجموعه فعلا در این مرحله به احکام الزامی چه در باب معاملات و چه عبادات پرداخته و جز آنها را بررسی نکرده است و در صورت لزوم و احساس ضرورت آن احکام نیز در مراحل بعدی و به طور مستقل ذکر خواهد شد.

در بخش اول این کتاب که با عنوان "ضرورت ها" نام گذاری شده است، می خوانیم: مفهوم زیبای عدالت از دیرباز آشنای همه انسان ها از هر فرقه و گروه و دین و فرهنگ بوده است.

عدالت را می توان در حقوق فطری جست و از آنجا که این کلمه از قدیمی ترین اصطلاحات حقوقی است، باید به پیشینه آن نیز توجه کرد؛ چرا که دولت های متمدن قانون مدار، با این مفهوم آشنا بوده و حتی در صدد اجرای آن در جامعه خود بوده اند.

.... هر چند مفهوم عدالت در الفاظ و عبارت های مختلف درآمده است، ولی اگر قالب را کنار بگذاریم، به یقین جایگاه واقعی این مفهوم در زندگی فردی و به ویِژه اجتماعی انسان مشهودتر است، چنانکه گفته شده است عدالت را باید در حقوق فطری یا حقوق طبیعی جست که در تعبیر فقهای اسلامی به بنای عقلاء معروف است.

فصل دوم بخش نخست، به بیان مفهوم مساوات پرداخته است و می نویسد: آنچه در این اثر به طور خاص از معنای عدالت مراد است، همین معناست که در شرایط و خصوصیات مساوی، هیچ تبعیضی بین حقوق زن و مرد در احکام فقهی اسلام دیده نمی شود و اگر در برخی احکام، حقوق متفاوتی برای مردان و زنان در نظر گرفته شده است با توجه به شرایط نامساوی آن دو، از حیث خصوصیات خلقتی و اجتماعی بوده است که خود تکالیف متفاوتی را برای هر جنس موجب شده است.

نکته دیگری که درباره موضوع این کتاب باید متذکر شد این است که تحقق معنای عدالت در تناسب بین حقوق و تکالیف زنان و حقوق و تکالیف مردان در احکام فقهی کاملا رعایت شده است و با توجه به آنچه در بخش چهارم در جانب داری اسلام از اصل عدالت خواهیم گفت، مواردی که در بدو نظر دور از عدالت جلوه می نماید با توجه به خصوصیات خلقتی و اجتماعی زن و مرد کاملا منطبق بر اصل عقلایی عدالت است و اگر این انطباق تحقق نپذیرد، یا همه خصوصیات را نتوانسته ایم ملاحظه کنیم یا در برداشت و نسبت چنین حکمی به قوانین اسلام که شالوده آن را عدالت تشکیل می دهد به خطا رفته ایم.

فصل سوم بخش نخست، " جانب داری اسلام از عدالت و تشویق به آن" نام دارد که نویسنده ضمن بیان کردن سخنانی از ائمه اطهار (ع) پیرامون عدالت می نویسد: عدالت، اساس، زیر ساخت و مایه دوام همه آفرینش است و هر حکمی که غیرعادلانه باشد قطعا از احکام الهی نیست.

بخش دوم «مقایسه تکالیف زنان و مردان از منظر فقه شیعی" عنوان گذاری شده است؛ که در فصل نخست در موضوع بلوغ، نویسنده در جمع بندی می نویسد: حاصل تلاش در بررسی روایات و اقوال علماء درباه بلوغ آن است که در مساله بلوغ آنچه می تواند به عنوان بلوغ شرعی مطرح باشد همان بلوغ تکوینی است که نشانه های تکوینی آن، مانند احتلام، انبات، و حیض نیز می تواند حصول این حالت طبیعی خاص را اثبات کند و اما اینکه سن خاصی برای بلوغ در پسران یا دختران مطرح باشد فقط می تواند جنبه کاشفیت از حصول آن حالت طبیعی داشته باشد و نمی تواند موضوعیت برای بلوغ داشته باشد.

به دنبال حصول این حالت طبیعی خاص در پسر یا دختر، اگر سایر شرایط تکلیف هم وجود داشته باشد، شخص مکلف به تکالیف دینی می شود و شخص متدین باید برنامه های دینی را مورد توجه و عمل قرار دهد و اما این که بلوغ جنسی و تکوینی در دختران ممکن است چند سال زودتر از پسران اتفاق بیفتد، خود دارای مصالح و حکمت هایی واقعی در عالم آفرینش است که اگر خلاف آن بود، ناقص بود.

فصل های بعدی بخش دوم به ترتیب به موضوعاتی همچون پاکیزگی، نماز، مسائل روزه، مسائل جهاد، مسائل طلاق و مقام افتاء و مرجعیت اختصاص یافته است که در بخش اخیر می خوانیم: بهتر است راجع به یکی دیگر از مسائل مورد ابتلاء و محل بحث تمایزات زن و مرد را که در ارتباط به هر دو بخش تکالیف و حقوق پیدا می کند، مقداری بررسی کنیم: آنچه این جا بدان می پردازیم، اصل امکان اجتهاد و عدم آن برای زنان نیست؛ چرا که این صرفا یک مساله علمی است و در مسائل علمی تفاوتی بین زن و مرد مر در محدوده ساختار فیزیولوژی آنها نیست، بلکه در این تذبیل در صدد بررسی یکی از جنجالی ترین مباحث مطرح شده در جامعه علمی و فقهی کنونی هستیم، مبنی بر اینکه آیا مرجع تقلیید حتما باید مرد باشد یا اگر زنی نیز از شرایط مرجعیت برخوردار باشد، می توان به عنوان مرجع تقلید از او تقلید کرد؟

تا چندی پیش شاید اگر کسی این مساله را مطرح می ساخت با توجه به سیره مستمره شیعه در مراجعه به مجتهدان مرد برای اخذ فتوا، سوال کننده با استبعاد و انکار عده ای زیادی مواجه می شد که گویا یک مساله بدیهی را زیر سوال برده است، ولی با توجه به تلاش هایی که اخیرا در این زمینه صورت گرفته است و مقالات خوبی که نوشته شده است، حقیقت قضیه که «این نیز می تواند یک بحث علمی مانند سایر بحث ها باشد و نباید علما به سبک تقلید در این مساله متمسک شوند، بلکه باید بحث هایی که روشنگر حقیقت باشد انجام شود، جای خودش را کم کم باز کرده است.»

البته این نه به معنای تاثیر مکتب غربی فمنیسم بر افکار دانشمندان و علماست، بلکه به معنای باز شدن و توسعه بیش از پیش فضای اجتهاد و رجوع به منابع اصلی کتاب و نست برای کشف حقایق و استنباط جزئیات احکام است و گرنه هنوز نه ماهیت مکتب فمنیسم و نه اصول آن برای بسیاری از علماء و مجامع علمی فقهی واضح نگشته است و ای بسا در بسیاری از مسائل تعارضات اساسی با رعایت بدیهیات ما داشته باشد.

... نویسنده سپس وارد بحث و بررسی استدلالی می شود و ضمن بیان اقوال فقیهان شیعه، در جمع بندی می نویسد: در مرجعیت تقلید، لزوم مرد بودن مرجع تقلید دلیل قابل قبولی ندارد و ظاهرا بنای عقلاء در رجوع به عالم در مورد احکام شریعت نیز جاری است و به نظر می رسد دلیل بر منع جواز تقلید از زن وجود ندارد.

بخش سوم این کتاب با عنوان «حقوق زن و مرد» است که در فصل نخست نویسنده مقوله نکاح را موضوع قرار داده است و در قالب هشت مساله به نقد و بررسی پرداخته است.

یکی از مسائلی که نویسنده به بررسی آن پرداخته است، مساله حضانت طفل است که نویسنده با بیان آراء فقیهان و برسی قوت و ضعف استلال ها این گونه بیان داشته است: از آنجا که هیچکدام از ادله اقوال نمی تواند به عنوان دلیل مستقل مورد قبول واقع شود، اجماع وجود ندارد، شهرت نیز اعتبار حجت بودن ندارد. بنابراین جمع بین روایات معتبر آن است که تا دوران شیرخوارگی سرپرستی بچه به طور مساوی بین زن و مرد است و بعد از دوران شیرخوارگی باید مصالح طفل را مورد نظر قرار داد و گرنه دلیل روایی معتبری نداریم؛ چه فرزند پسر باشد و چه دختر.

فصل دوم بخش سوم، مساله طلاق را مورد واکاوی قرار داده است و دو بحث مهم طلاق به دست چه کسی است؟ آیا دو شاهدی که هنگام اجای صیغه طلاق باید حضور داشته باشند حتما مرد باشند یا خیر؟ مورد بررسی قرار گرفته است که می خوانیم: اینکه آیا طلاق تنها به دست مرد است یا زن نیز از چنین حقی برخوردار است، از مسائلی است که از قدیم در فقه مطرح بوده است و امروزه نیز یکی از بحث های داغ و جنجالی محافل علمی و فقهی می باشد.

معروف و مشهور و بلکه اتفاق همه علما بر آن است که طلاق به عهده مرد است و از این رو در تمام ارکان طلاق صحبت از شرایط مطلق است و اصلا صحبت از اینکه زن هم می تواند طلاق بدهد نیست، بلکه حتی نسبت به شرایط ضمن عقد نیز مطرح شده که اگر ضمن عقد شرط کند که حق طلاق به دست زن باشد، شرط باطل است و قابل اجراء نمی باشد چنانچه قائل باشیم که شرط فاسد، مفسد هم می باشد عقد نیز باطل خواهد بود و حتی درباره عبد نیز گفته شده است که طلاق به دست خود عبد است (به عنوان شوهر) نه به دست مولی، مگر اینکه زوجه عید نیز کنیز مولی باشد که در این صورت مولی نمی تواند بین آنها جدایی بیندازد و همین طور نسبت به زنی که شهوهرش مفقود الاثر است گفته اند: اگر ولی زوج خرجی را می دهد، زن حق برهم زدن نکاح یا طلاق را ندارد، بلکه باید صبر کند اینها همه قراین و شواهدی است که حق طلاق منحصر و مختص مرد باشد نه غیره.

نویسنده بیان می دارد: از آنجا که مرد بودن مطلق و اینکه فقط طلاق به دست اوست، مورد تسالم همه فقهاء قرار گرفته است و تقریبا مخالفی در این مساله وجود ندارد زیاد به ذکر اقوال علماء نمی پردازیم و تنها چند مورد از اقوال آنان را که موید مطالب فوق است بیان می داریم. سپس نویسنده به بیان سخنان فقیهان در این مورد پرداخته است.

فصل سوم از بخش سوم، عهده دار بحث از مساله ارث است و پنچ مساله سهم ارث زن و شوهر از یکدیگر، محروم بودن زن از اموال غیر منقول شوهر ولی ارث بردن شوهر از تمام اموال زن، سهم ارث پدر یا مادر به تنهایی، میراث فرزندان، حبوه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

نویسنده در ادامه این بخش، مقولاتی همچون اجاره، معاملات، نذر و قسم، قضاء، شهادت، حدود، قصاص، دیات را به ترتیب مود بحث و بررسی قرار داده است و با سنجش دلایل ایراد شده، به تبیین تفاوت های فقهی بین مرد و زن پرداخته است.

بخش چهارم این کتاب، مقایسه حقوق و تکالیف مردان یا زنان نامگذاری شده است که در دو فصل زن و مرد به عنوان دو جنس و زن و مرد به عنوان زن و شوهر تنظیم شده است.

نویسنده در مقدمه این بخش بیان می دارد: در این بخش آنچه را به عنوان نتایج هر مساله مطرح ساختیم، با نگاهی به کیفیت رعایت اصل عقلانی عدالت درباره احکام فقهی زن و مرد با هم مقایسه می نماییم.

اسلام دینی منحصر به دنیا نیست ولی از جنبه های دنیایی انسان ها نه تنها غافل نمانده است که احکام نورانی آن همه شئونات دنیایی او را فراگرفته است. در همه مواردی که یکسان بودن حقوق و تکالیف زنان و مردان صدمه ای به ادامه حیات اجتماعی و تعامل آنان در جامعه کوچک حانواده، یا جامعه بزرگ تر روستایی، شهری، کشوری و جهانی نداشته، احکام به طور یکسان ولی متناسب یا ساختار خلقتی انان وضع گردیده است و انجا که داد و ستدها زندگی و اجتماعی، الزامی را به دوش یک از زن و مرد قرار داده است، فراخنای احکام اسلام حقی را برای برای او قائل شده، یا تکلیفی را از دوش او برداشته و یا با تاکید های فروان، فضای ذهنی او را با پاداش های حقیقی اخروی، برای پذیرش چنین الزامی آماده ساخته است.

باید ذهن را از پیش فرض های که برگفته از مشاهدات است و فکر را از تئوری نظری هایی که بر ویرانه مجهولات است، خالی ساخت. حساب دین و احکام نورانی خود هستند تا با نام دین راحت تر بر سرزمین اباطیل خود هسورانی کنند، جدا ساخت. باید تئوری های بدبینانه که شخصیت والای بندگان الهی را در حد کالاهای بی ارزش تنزل می دهد، خالی ساخت. انسان را که تاج کرامت الهی بر سر دارد، عزیز شمارد و برای او شخصیتی با فراخنای حرکت از منهای بی نهایت تا مثبت بی نهایت در نظر گرفت و در این سیر تعالی و ترقی، فرقی بین زن و مرد قائل نبود.

بخش پنجم کتاب، عهده دار پاسخ به شبهات است و سوالاتی را که در این زمینه وجود دارد جواب می دهد.

فصل نخست این بخش متمرکز بر تفاوت های خلقتی مرد و زن شده است و مباحثی همچون تفاوت پسر و دختر از نظر سازماندهی مغزی، تفاوت از نظر عاطفی، قاطعیت در زن و مرد، قدرت بدنی مردان و زنان، تفاوت زن و مرد از نظر پرخاش گری، تفاوت زن با مرد از نظر هوش، تفاوت مرد و زن در حافظه و کنجکاوی، تفاوت زن و مرد از حیث نفوذ پذیری، تفاوت مرد و زن در ناخودآگاه، تفاوت زن ها و مرد ها در استقلال و اعتماد، تفاوت مردان و زنان در قضاوت کردن، تفاوت مرگ و میر مردان نسبت به زنان را مورد بحث قرار داده است.

نویسنده در فصل دوم، به بیان شبهات درمورد زنان پرداخته است و می نویسد: چرا در اسلام زن باید پرده نشین باشد و از خانه بیرون نرود؟ اصولا حجاب دراسلام به چه معناست؟ آیا چنین حکمی در خصوص نیمی از پیکره عالم انسانی شایسته است؟

در این سوال که بر زبان جمعی از مغرضان نیز جاری می شود، نوعی از مغالطه و لفاظی به کار رفته که ناشی از عوض شدن اصطلاح در عرف عمومی است؛ به این معنا که حجاب به معنای پرده حائل دو چیز است تا دیده نشود، مانند آنچه حکام و فرمانرویان جور بین خود و مردم قرار می دهند تا هر کسی را امکان حضور نباشد و اصلا به معنای پوشش نیست، مگر در زبان عرف مردم که اخیرا حجاب را به معنای پوشش گرفته اند.

آنچه در اسلام مطرح شده است و در آیات و روایات آمده است که زن در زندگی اجتماعی خود به خودنمایی و جلوه گری در مقابل مردان نامحرم نپردازد. در آیات قرآنی نیز فقط در مورد زنان پیامبر(ص) کلمه حجاب به کار رفته، آنچه درباره عموم مردان و زنان در اسلام مطرح است، محدود ساختن لذت جویی جنسی و کامیابی از ان فقط به محیط خانواده و بین زن و شوهر می باشد که هم تضمین کننده سلامتی و بهداشت تن و جان و روان جامعه است و هم باعث تحکیم اساس خانواده می شود که متاسفانه عکس هر دو قضیه در جامعه کنونی بشر به دنبال نادیده گرفتن فرمان های نجات بخش اسلام، بیداد می کند. انواع مرض ها و بیماری هایی که تمام حیثیت جامعه بشری را به خطر انداخته است و بوی انحطاط و نابود کامل به خوبی حس می شود و از سوی دیگر آمار ازدواج نکردن، بالارفتن سن ازدواج یا طلاق های فراوان و زودرس بالا است.

در پایان این کتاب برای سهولت دسترسی خوانندگان به مطالب، نمایه آیات، روایات، اعلام و اصطلاحات قرار داده شده است.

کتاب بررسی تمایزهای فقهی زن و مرد به قلم محسن جهانگیری در 416 صفحه به همت دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان رضوی منتشر و راهی بازار نشر شده است. /909/



ارسال نظرات