۲۶ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۲۷
کد خبر: ۱۳۵۷۱۶
آیت الله تهرانی:

دعا با توجه قلب مستجاب می شود

خبرگزاری رسا ـ آیت الله تهرانی گفت: روایت از امام‏صادق(ع) است که می‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ‏ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ‏ سَاهٍ»؛ خداوند دعایی که از دل غافل باشد به اجابت نمی‏رساند.
جشن ميلاد حضرت مهدي در دفتر آيت الله تهراني

 

 

به گزارش خبرگزاری رسا، آیت الله مجتبی تهرانی، استاد اخلاق و معارف اسلامی در بیست و چهارمین جلسه سخنرانی خود در شب های ماه مبارک رمضان با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) در مورد استجابت دعا تصریح کرد: روایت از امام‏صادق(ع) است که می‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ‏ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ‏ سَاهٍ»؛ خداوند دعایی که از دل غافل باشد به اجابت نمی‏رساند. بنابراین چگونه باید باشد؟ این‌جا حضرت حالاتی را برای داعی در حین دعا تفکیک کرده: «فَإِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ»؛ هرگاه دعا کردی با توجّه به قلب باشد و رو به سوی خدا داشته باشی. دعا کردن نباید لقلقه زبان باشد و تمام دلت متوجّه خدا باشد.

 

 بیست و چهارمین جلسه سخنرانی آیت الله تهرانی در شب های ماه مبارک رمضان در پی می آید: 

 

 أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛ 

 

 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ‌ دُعَائِی‌ إِذَا دَعَوْتُکَ‌ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ»

 

 مروری بر مباحث گذشته

عرض شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن، کلام الهی و ماه دعا است، یعنی راز و نیاز با پروردگار و طلب حاجات، چه دنیوی، چه اخروی، چه برای خود و چه دیگران، که بحث کردم. به مناسبت ایّام در جلسه گذشته تذکّراتی دادم و روایتی هم مطرح کردم که البته قبلاً بحث‏هایی در باب نسبت حالت داعی در دعا و اینکه کسی که دعا می‏کند چه حالتی باید داشته باشد شده بود. جلسه گذشته روایتی بود که می‏خواهم به آن اشاره کنم و آن اینکه دو دید مطرح کرد؛ که یکی نسبت به خودش و دیگری نسبت به پروردگارش بیان می‏کرد.

 حاجتِ حاضر

در اینجا مسئله دید به خود را کنار می‏گذارم و دیدی که باید نسبت به پروردگار داشته باشد را مطرح می‏کنم. در مورد مسئله استجابت دعا این تعبیر در روایت از امام صادق(ع) بود که: «إِذَا دَعَوْتَ‏ فَأَقْبِلْ‏ بِقَلْبِکَ وَ ظُنَّ حَاجَتَکَ بِالْبَابِ»؛ یعنی دعا کردن باید با «اقبال به قلب» باشد و بعد از آن هم باید حاجت خود را حاضر ببینی.

 اجابت دعا با چه دلی است؟

روایت دیگری از امام‏صادق(ع) است که در همین رابطه، این تعبیر را می‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ‏ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ‏ سَاهٍ»؛ خداوند دعایی که از دل غافل باشد به اجابت نمی‏رساند. بنابراین چگونه باید باشد؟ این‌جا حضرت دو حالت را برای داعی در حین دعا تفکیک کرده: «فَإِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ»؛ یک: هرگاه دعا کردی با توجّه به قلب باشد و رو به سوی خدا داشته باشی. جلسه گذشته عرض کردم که لقلقه زبان نباشد و تمام دلت متوجّه خدا باشد. دو: «ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَه»؛ این تعبیر خیلی قوی‏تر از روایت قبلی است. آنجا «ظنّ» بود، امّا اینجا «یقین» را آورده است؛ یعنی یقین داشته باشد که به اجابت می‏رسد. این متن روایات ما است: «ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجَابَه»؛ یقین داشته باش که دعایت به اجابت می‏رسد. حالا این برای حین دعا بود که حالت آن را عرض کردم امّا می‏رویم سراغ بعد از دعا.

 دو حالت برای داعی

در بابِ بعد از دعا، به طور غالب این‏طور است که انسان در انتظار اجابت است. این طور نیست؟ این مطالبی که می‏گویم همگانی است. در اینجا از دو حال خارج نیست؛ یک: و آن اینکه آثار اجابت را می‏بینم؛ مثل اینکه گره آرام آرام باز می‏شود. حالت دوّم اینکه: می‏بینم که از اجابت خبری نیست، پس در اینجا چه برخوردی می‏کنم؟

 نمک خوردی، اقلاً نمکدان را نشکن!

یکی دو روایت می‏خوانم و جواب را می‏دهم. روایت از پیغمبراکرم داریم که به‏طور کلّی می‏گوید: «قالَ رسول‏الله(ص): مَا یَمنَعُ أَحَدَکُم إِذَا عَرَفَ الإِجابَه مِن نَفسِهِ فَشَفِىَ مِن مَرَضٍ أَو قَدِمَ مِن سَفَرٍ یَقول الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ حضرت می‏فرماید: چگونه است که هرگاه یکی از شما می‏بیند که دعایش دارد به اجابت می‏رسد و خدا به دعایش جواب داده، «عَرَفَ الإِجابَه مِن نَفسِهِ»؛ حضرت مثال می‏زند: فرض کنید که شخصی بیماری‏ای داشته و بعد می‏بیند که آرام آرام فروکش می‏کند و یا شخص دیگری مسافری داشته و از او خبری ندارد امّا خبرش می‏آید که به سلامت رسیده است و می‏بیند که سلامت است و دارد می‏آید و امثال این‏ها. حضرت مثال می‏زند تا ما بفهمیم. در این مواقع چه چیزی جلوگیر از این می‏شود که وقتی این شرایط پیش می‏آید بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ سپاس خداوندی که با عزّت و جلال او کارهای نیک انجام می‏گیرد. این تشکّر و سپاسگزاری است؛ تعبیر ساده و خودمانی می‏کنم، حضرت می‏گوید: نمک به حرام نباش! دعا کردی و می‏بینی که انگار گره، آرام آرام دارد باز می‏شود، پس زود به محضر خدا برو و بگو: «اَلحَمدُ لِله»؛ خدایا! سپاس تو را است که به عزّت و جلالت عنایت می‏کنی. به تعبیر من بعد از دعا، اگر اجابت را می‏بینید، نمک به حرام نباشید.

 اگر دعا به اجابت نرسید چه کار کنیم؟

روایت دیگری داریم که آن هم از پیغمبراکرم است که حضرت فرمود: «إِذَا سَأَلَ أَحَدُکُمْ رَبَّهُ مَسْأَلَه فَتَعَرَّفَ الاسْتِجَابَه فَلْیَقُلِ»؛ اگر یکی از شما از پروردگارش درخواستی کرد و بعد هم دید که دارد به اجابت می‏رسد پس بگوید: «فَلْیَقُلِ»؛ اینجا حضرت امر می‏کند، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ این برای آنجایی است که نشانه‏های اجابت را می‏بینم. امّا در آنجایی که تأخیر در اجابت می‏بینم، «وَ مَنْ أَبْطَأَ عَنْهُ مِنْ ذَلِکَ شَیْءٌ»؛ یعنی هر کس در اجابت دعایش تأخیر دید، «فَلْیَقُلِ» اینجا بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»؛ خدا را در هر حال سپاس می‏گویم، چه در حالی که دارد به من می‏دهد و چه زمانی که هنوز به من نداده.

 مگر از خدا طلب داری؟

چرا؟ مسئله این است و بحثی هم در دعا داریم. از اموری که در دعا از آن منع شده و البته مضرّ هم هست مسئله استعجال در اجابت است. یک وقت می‏بینید که اجابت می‏رسد، معلوم است که چگونه با خدا برخورد می‏کنم. امّا آنجایی که می‏بیند هنوز خبری نشده، در اینجا باید اشاره کرد که: مراقب باشد تا حالت استعجال در اجابت برای او پیش نیاید، چون همین حالت موجب می‏شود که در اجابت تأخیر بشود. تا خدا می‏بیند، این حالت پیدا شد می‏گوید: فعلاً دست نگه دارید و به او ندهید. نه اینکه مطلقاً به او ندهید. حالا نمی‏خواهم بگویم، چه بسا گاهی خود ما هم همین‏طور باشیم. در باب استعجال در دعا، روایت می‏خوانم و مطلب را هم معنا می‏کنم.

 قوانین خلقت استوار است

در روایتی از امام صادق(ع) است که می‏فرماید: «إِنَ‏ الْعَبْدَ إِذَا دَعَا لَمْ‏ یَزَلِ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی حَاجَتِهِ مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ»؛ وقتی بنده دعا می‏کند، خدا دنبال این است که حاجت او را بدهد. چه بسا یک سنخ مقدّماتی در کار باشد امّا این‏طور نیست که خدا سلسله اسباب و مسبّبات را برای خاطر بنده به هم بزند. به قول ما، قوانین خلقت که نباید به هم بخورد. باید قوانین بر جای خودش باشد و بر همان روالی که باید به دست من برسد، از همان مسیر برسد، حال چه به نفع من باشد یا به ضرر من؛ در حقیقت خدا در صدد این است که این را هر‏طور که هست به دست من برساند؛ امّا معقول و مشروع به دست من برسد.

 عبد شتاب نکند؟!

حالا سؤال اینجا است که این تا چه وقت است؟ «مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ»؛ یعنی خدا پیوسته در کار حاجت او است امّا به شرطی که عبد شتاب نکند و شتاب به خرج ندهد. یعنی چه؟ به این معنا که تا وقتی داعی، شتاب به خرج ندهد، به اجابت نمی‏رساند. حالا اینکه عبد شتاب به خرج ندهد یعنی چه؟

 اثر استعجال: از خدا رو برمی‏گرداند!

در روایتی از ابوبصیر است که از امام صادق(ع) نقل می‏کند. می‏گوید، حضرت فرمودند: «لَا یَزَالُ‏ الْمُؤْمِنُ‏ بِخَیْرٍ وَ رَجَاءٍ رَحْمَه مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ مؤمن همیشه در مسیر خیر است و امیّدهایی هم که دارد تا به آن برسد، بر اثر رحمت الهی نسبت به او است؛ امّا: «مَا لَمْ یَسْتَعْجِلْ فَیَقْنَطَ وَ یَتْرُکَ الدُّعَاءَ»؛ تا موقعی که حالت استعجال برای او پیش نیاید. حضرت توضیح می‏دهند که: می‏دانی اگر حالت استعجال یعنی انتظار از اینکه خدا زود برساند و شتابزدگی کند پیش بیاید، چه در پی دارد؟ در حالت شتاب این اتفاق می‏افتد که وقتی عبد ببیند حاجت برآورده نشد، اینجا است که به حالت قنوط و یأس مبدّل می‏شود. از خدا ناامید می‏شود و بعد هم دعا را ترک می‏کند؛ یعنی رویش را از خدا برمی‏گرداند. این‏ها را چون مناسب دیدم که بعد از لیالی قدر مطرح کنم تذکّر می‏دهم.

 این کار را نکن!

وقتی می‏بینی به زودی به دستت نرسید، به حالت استعجال رو نیاوری که این، قنوط را در پی می‏آورد. یعنی چه؟ به این معنا که از خدا ناامید می‏شوی و باز این ناامیدی چه در پی دارد؟ ترک دعا؛ یعنی از خدا رویم را بر می‏گردانم. در حرفهای من دقّت کنید و ببینید که معارف ما چقدر زیبا است.

 استعجال یعنی چه؟

وقتی جناب ابوبصیر این را از امام‏ صادق(ع) می‏شنود، نقل می‏کند که: «قُلْتُ لَهُ کَیْفَ یَسْتَعْجِلُ؟»؛ به آقا عرض کردم: ممکن است به ما بفرمایید: چگونه است که بنده دعا می‏کند و بعد هم در دعا استعجال می‏کند؟ استعجال را برای ما معنا کنید؟ ما گفتیم «شتابزدگی در اجابت»؛ امّا این یک مفهوم ذهنی است. او می‏خواهد تا مسئله را برای ما روشن کند. «قَالَ یَقُولُ:» حضرت فرمود: خواهم گفت که استعجال یعنی چه؟ یعنی: عبد دعا می‏کند، بعد هنوز حاجتش به او داده نشده، شروع می‏کند و این حرف را می‏زند: «یَقُولُ قَدْ دَعَوْتُ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَه»؛ می‏گوید: مدّت‏ها است دعا کرده‏ام امّا از اجابت خبری نیست، «دَعَوْتُ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَه»؛ مدّتی است که از خدا خواستیم امّا جوابی نمی‏شنوم و چیزی از اجابت نمی‏بینیم. البتّه ابوبصیر انسان فاضلی است. مسئله این است که مواظب باشید تا یک وقت کارتان به این‌جا نکشد. عرض کردم که از دو حالت خارج نیست. یکی اینکه سپاسگزاری خدا را بکنید و دیگری اینکه از خدا طلبکار نشوید.

 کاروانِ خالی

در مقاتل می‏نویسند: در روز عاشورا بعد از آنکه صحنه‏ها تمام شد؛ عمرسعد دستور دارد که به جنازه‏ها و پیکرهای نحس لشکرش نماز بخوانند و دفن کنند. امّا پیکر مقدّس اولیاء خدا بر روی زمین کربلا مانده است. روز یازدهم بود که کاروان آماده حرکت شدند. خاندان حسین(ع)، بی‏بی‏ها و بچّه‏ها را سوار مرکب‏ها کردند تا به سمت کوفه ببرند. مقدّمه کوتاهی می‏گویم و بعد به توسّلم می‏پردازم. دارد که امام حسین(ع) وقتی از مکّه خواست حرکت کند و به سمت کوفه بیاید، خیلی با عظمت بود. شاید حدود بیش از دویست یا سیصد کجاوه‏ و... که مورد احتیاج این کاروان بود را همراه داشتند. کجاوه‏ها مخصوص بود، من جمله کجاوه زینب(س) که خیلی با عظمت است. دارد وقتی زینب خواست حرکت کند و از داخل منزل بیاید تا سوار بر محمل بشود، قاسم دوید و چهارپایه‏ای آورد و پای کجاوه گذاشت؛ اباالفضل آمد و وقتی دید اصحاب ایستاده‏اند، به آن‏ها رو کرد و گفت: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ‏»؛ چشمانتان را ببندید؛ که کسی پیکر خواهرش زینب را نبیند. آمد و زانو خم کرد که زینب پایش را بر روی زانو‏ی برادر بگذارد. علیّ اکبر پرده محمل را کنار زد و حسین(ع) زیر بغل‏های زینب را گرفت. سوار بر کجاوه شد . زینب(س) این‏طور از مکّه حرکت کرد. امّا حالا می‏خواهد از کربلا حرکت کند. مقایسه‏ای بکنید و ببینید چگونه است؟

 هیچ‏کسی نمانده است!

«وَ نَظَرَ یَمینً وَ شِمالا وَ لَم تَری»؛ نگاه کرد و دید هیچ‏کس نمانده؛ آمدند که زن‏ها و بچّه‏ها را سوار مرکب کنند؛ فرمود: کنار بروید، خودم سوارشان می‏کنم. همه بی‏بی‏ها و بچّه‏ها را سوار کرد؛ حالا خودِ زینب تک و تنها مانده است. حالا چطور سوار بر مرکب بشود؟ خدا می‏داند که زینب چگونه خودش را سوار بر مرکب کرد؟ آن خبیث‏ها کاروان اسرا را حرکت دادند. عمر سعد گفت: این‏ها را از کنار قتلگاه عبور دهید. چشم زن‏ها و بچّه‏ها به بدن‏های قطعه قطعه شده بر روی خاک افتاد. یک وقت زینب متوجّه شد و دید برادرزاده‏اش دارد ازهاق روح می‏شود. به زین‏العابدین گفت: «مالِی‏ أَراکَ‏ تَجُودُ بِنَفسِکَ یا بَقِیَّه جَدِّی وَ أَبِی وَ إخْوَتی‏؟» چرا با جانت بازی می‏کنی؟ امّا مگر خودش توانست تحمّل کند؟ به سمت مدینه رو کرد: «یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ‏ بِالْعَرَاءِ».../958/د102/ن

ارسال نظرات