راهکارهای برخورد با ناهنجاریهای فرهنگی
1- مماشات در بیان حکم
2- نزول تدریجی احکام
3- سکوت در مقابل یک رسم تا جایی که با اصول دین در تعارض نباشد.
4- همراهی وتایید؛ تشکیل دهنده دکترینی هستند که بهکارگیری آن مقرون با وصول به هدف(براندازی آداب و رسوم نهادینه شده و جایگزینی آداب برآمده از فرهنگ نو) خواهد بود ولی غفلت از این عناصر و ابزار، نه تنها ما را به آن هدف نخواهد رساند بلکه فرهنگ جدید را لباسی مندرس خواهد پوشاند و به جرم تحجر و تنگ نظری و سلب آزادیهای فردی و ستیز با ارزشهای پذیرفته شده یک ملت برای همیشه محکوم به عزلت و انزوا خواهد کرد وهمان سرنوشتی را رقم خواهد زد که مسیحیت و کلیسا بدان گرفتار آمد و برای همیشه از عرصه اجتماع و سیاست و اقتصاد به کناری نهاده شد.
دکتر جواد علی به این باور رسیده که اسلام به برخی احکام جاهلیت اقرار نموده و برخی را ترمیم کرده و برخی را از میان برداشته و اینگونه برخورد براساس اماکن و نواحی مختلف در عهد جاهلی قابل توجیه است.
تاثیرگذاری آداب و رسوم جوامع بر فهم دین:
از جمله اموری که باید بدان عنایت داشت این است که اگر میخواهیم به مبارزه با ناهنجاریها مبادرت ورزیم نباید فهم خود را عین دین تلقی کنیم و تفکر خویش را صددرصد هنجار بدانیم زیرا چه بسا آنچه ما آن را نابهنجاری تصور میکنیم هنجار باشد و ما گرفتار آفاتی در فهم درست شده باشیم و آداب و رسوم جامعهای که در آن پرورش یافتهایم در قرائت ما و فهم از متون دینی موثر افتاده باشد.
شهید مطهری در این مقوله بر این نظر است که«اگر کسی فتواهای مختلف فقها را با یکدیگر مقایسه کند وضمنا به احوال شخصیه و طرز تفکر آنهادرمسائل مختلف توجه نماید میبیند که چگونه سوابق ذهنی یک فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتواهایش تاثیر داشته بهطوری که فتوای عرب بوی عرب میدهد و فتوای عجم بوی عجم، فتوای دهاتی بوی دهاتی و فتوای شهری بوی شهری» از این رو باید هنجارها را از نابهنجاریها بازشناسی کرد و پس از این شناخت و معرفت است که میتوان گام در راه مبارزه با نابهنجاریها نهاد.
راهکار:
برای آنکه عالمان دینی خود از تاثیر آداب و رسوم جامعه بر استنباط و فهم احکام دین رهایی یابند چاره کار را در دو امر دانستهاند:
1- برداشت و فهم از متون دینی با فطرت سلیم وعقل خالی از شوائب واوهام انجام پذیرد.
2- شورای فقاهت در مسائل مختلف فقهی تشکیل شود و فهم جمعی جایگزین فهم فردی فقهاء ادام الله ظلهم گردد.
وظیفه عالمان دینی:
پیامبر گرامی اسلام(ص) یکی از وظایف اساسی عالمان دینی را مبارزه مستمر و پیگیر با بدعتها برشمرده و میفرمایند:« اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنه الله»
با تامل بر سیره انبیا(ع) این نکته را در مییابیم که مبارزه آنها با عقاید خرافی فقط براساس شیوه کلامی و اصلاح ساختار دین از راههای عقلانی استوار نبوده بلکه یکی از وظایف انبیاء (ع) اصلاح و ترمیم و یا حذف آن دسته از عادتهای مالوف و رسمهای خودی ( ملی) بوده که با اصل دین و معارف الهی در تعارض بودهاند. به هر میزان که عالمان دینی انگیزه و دقت بیشتری برای رسیدن به اهداف بلند دین داشته باشند و فهم و درک عمیقتری نسبت به جوهره دین به جامعه القا نمایند تاثیر بیشتری بر آداب و رسوم خواهند داشت ولی هرگاه عالمان دین در نقش نظارهگر ظاهر شوند و دین به دلایلی از مسیر خود منحرف گردد و به آفات برآمده از تحمل مناسبات اجتماعی مبتلا شود در معرض خطر پیدایش خرافه و تحریف و بدعت واقع خواهد شد.
ظهور و بروز بدعتها و خرافات:
همه انسانهایی که اسلام را پذیرفتهاند خود را از آداب و رسوم و عادتهای جوامعی که در آن تولد یافته و رشد و نمو کردهاند جدا نساخته و چه بسا همان عقاید و عادات در افکار و عقاید اسلامی آنها اثر گذارده است. استاد مطهری در این مورد میفرماید:« جای تردید نیست، مللی که مسلمان شدند برخی بتپرست بودند و برخی عقاید وثنی داشتند، بعضی دیگر مسیحی و یا یهودی ویا مجوسی بودند، شاید زمینههای فکری پیشین آنها احیانا در افکار و عقاید اسلامی ایشان اثرگذاشته باشد»
ما بر این باوریم که برداشتهای متاثر از اقلیم و جامعه که تحریف و انحراف ادیان را به دنبال دارد فقط در سایه تعارض و تاثیر مستقیم آداب و رسوم محقق نمیشود بلکه بیشترین تاثیر غیر مستقیم صورت میگیرد و تغییر درک و معرفت در طول زمان به واسطه تغییر شکل اعمال و تحول در رفتار دینداران حاصل شده وتقدس بخشی و تقدس زدایی امور را به دنبال خواهد داشت. فرقههایی همچون مجسمه و مشبهه، ریشه در تفکر بتپرستی و تصوف ریشه در تمدنهای کهن هندی، چینی، ایرانی،یونانی و مصری دارد.
علت رشد تصوف در شرق ایران:
در ریشهیابی تصوف ایرانی بخصوص در شرق و سربرآوردن اقطاب بزرگ صوفیه همچون ابوسعید ابوالخیر، خواجه عبدالله انصاری، مولانا جلال الدین رومی، شاه نعمت الله ولی، بایزید بسطامی، ابوحفص حداد، ابواسحاق نیشابوری و شاه شجاع کرمانی در مشرق این سرزمین میتوان به دو عامل :
1- وجود چنین تفکری در ایران باستان
2- همجواری شرق ایران با آیینهای عرفانی هند و اختلاط آنها با عرفان ایرانی ، اشارت داشت. رسم خرقه پوشی، جبه، صوف، قطب و فتیان و صمت و کتمان و مراقبه و ریاضت کشی و فنا از تصوف هندی به میان صوفیان ایران راه یافته است.«میل به اسطوره سازی در تاریخ مشرق زمین موجب تاثیر مستقیم در تغییر وقایع و نقل آنها در دین از جمله روایات وحالات امامان شده است.»
نحوه پوشش مردان و زنان مناطق مختلف چه بسا در متدینان تاثیرگذارده و حتی خوراکیها و سنتهای مرتبط با آن مناطق رنگ دینی به خود گرفته است.
نتیجهگیری:
روشهای برخورد با ناهنجاریهای فرهنگی:
1- فهم و تمییز دادن میان هنجارها و نابهنجاریها
2- ریشهیابی نابهنجاریها و نحوه ورود آنها در عرصه زندگی دینداری
3- مبارزه مستقیم و برخورد غیر مصلحت اندیشانه با نابهنجاریهایی که با اصل و جوهر دین در تعارضند.
4- سکوت و مماشات با نابهنجاریهایی که دین در مورد آنها سکوت کرده است زیرا برخورد با این نابهنجاریها از توان دین برای مقابله با انحرافات قطعی خواهد کاست.
5- مبارزه غیر مستقیم و طولانی مدت با نابهنجاریهایی که بهصورت سنت معقول و پذیرفته شده در میان جامعه نهادینه گردیده و در تعارض مستقیم با عقاید ومعارف قطعی دینی نیست.
6- وضع قوانین و مقرراتی که میتواند برخی نابهنجاریها را از ریشه بخشکاند.
در پایان یادآور میشویم برای آنکه جامعه به افت نابهنجاریها، بدعتها و خرافات گرفتار نیاید، باید بر اعمال و رفتار دینداران نظارت دائم داشت و در جایی که امکان ورود و رشد خرافه و انحراف و بدعت در حوزه دین وجود دارد نبایدهیچگونه رخصت و مسامحهای را روا داشت . پژوهشگر حوزه دین نیز برای آنکه خود گرفتار انحراف و بدعت نگردد باید:
1- درک درستی از دو عنصر زمان ومکان احکام صادره از شارع داشته باشد و ثابتات و متغیرات دین را تشخیص دهد.
2- با زبان دین آشنا باشد و برای آنکه در تشبیه و عدم تشبیه شرایط جوامع مختلف گرفتار اشتباه نگردد بهدنبال کشف حکمتها و علل صدور احکام برآید.
3- در برابر خواست و تحمیل جامع در برقراری و بنای یک رسم که با اهداف عالیه دین در تضاد است، تسلیم نگردد.
4- از هرگونه تسامح نابجا و کنار آمدن با غیر مسلمات منصوب به دین که راه را برای خرافات و بدعتها در فرهنگ دینداران هموار میسازد، بپرهیزد./971