گلوله دشمن درست بوسه بر سجده گاهش زده بود
حجت الاسلام ابوالحسن غفاری، از روحانیون رزمنده و ایثارگری است که 13 ماه از جوانی خود را در جبهه های جنگ سپری کرده و خاطرات فراوانی از آن دوران دارد، این روحانی رزمنده سال ها پس از آن دوران، جنگ با دشمنان اسلام را تمام شده نمی داند بلکه جنگ امروزی را به مراتب گسترده تر از آن جنگ 8 ساله می پندارد. وی هم اینک با اخذ مدرک دکترای فلسفه اسلامی از دانشگاه تربیت مدرس تهران به عنوان استاد حوزه و دانشگاه مشغول فعالیت علمی و فرهنگی است. آنچه در پی می اید بخشی از خاطرات این روحانی رزمنده است.
با چند نفر از جوانان همشهری با احساس وظیفه در برابر دین و ایمان مردم و با عمل به تکلیف شرعی در لبیک به فتوای ولی امر زمان حضرت امام خمینی(ره) در پایگاه بسیج کاتبی سراب ثبت نام کردیم. آن موقع دی ماه 1362 بود، همه ما به جز شهید محمد حاجی پور موفق به نام نویسی شدیم. محمد به دلیل نرسیدن به سن قانونی اعزام به جبهه موفق به ثبت نام نشد، خیلی ناراحت بود، زار زار می گریست از این که به خاطر چند ماه نام او را ننوشته بودند ناراحت بود. با هم عهد بستیم که با هم این راه را بپیماییم، محمد با دستکاری شناسنامه خود و ارائه کپی آن به مسؤول بعدی ثبت نام، فردای آن روز به صف مشتاقان پیوست. من هرگز او را چنین شادمان ندیده بودم به راستی در پوست خود نمی گنجید.
پس از اعزام و رفتن به خطوط مقدم وقتی به دزفول برگشتم سراغ دوستم، محمد حاجی پور را گرفتم، یکی از رزمندگان به من پیام سلام او را از هورالهویزه رساند و این آخرین سلام و علیک ما بود، در شب عملیات کربلای 5 که بچه ها به راز و نیاز مشغول بودند و گویی لحظه موعود رزمندگان سلحشور فرارسیده بود هر غواصی را که می دیدم به یاد محمد می افتادم و وقتی سوار قایق شدیم و بی سرو صدا در شب ظلمانی به راه افتادیم با روشن شدن محل توسط منورهای دشمن بازهم به قایق ها نگاه می کردم تا محمد را پیدا کنم، اما وقتی خبر شهادت محمد را شنیدم احساس کردم که این خبر برایم تازگی ندارد چرا می دیدم او عاشقانه سجده بر خاک می نهد و ملتمس شهادت می شود، آری در آن روز گلوله درست پیشانی و سجدگاه محمد را دریده بود و فیض شهادت را نصییبش ساخته بود.
با وجود درگیری شدید در منطقه هورالهویزه و آتش شدید دشمن بعثی، عشق و ایمان رزمندگان اسلام کارساز بود، توکل به خدا، استمداد از روح مقدس حضرت زهرا(س) و خلوص رزمندگان اسلام کارخود را کرد و خط دشمن در کمتر از زمان برنامه ریزی شده شکسته شد و بعد از مرحله دوم عملیات که ماموریتمان تمام شد به پشت جبهه برگشتیم و خبر شهادت دوستانمان را شنیدیم که این لحظه همیشه برایمان سخت بود./919/د102/ن