۳۰ شهريور ۱۳۹۰ - ۰۵:۱۶
کد خبر: ۱۳۹۶۰۵
بخش پایانی/بازخوانی مدیریت امام در دفاع مقس؛

از برکناری بنی‌صدر تا پذیرش قطعنامه

خبرگزاری رسا ـ باگذشت چند روز از جنگ، آقای حبیب شطی، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی با سفر به عراق و ایران، در جهت آتش‌بس و پایان دادن به جنگ تلاش کرد. امام خمینی (ره) در دیدار وی مطالبی بیان کردند که می توان آنها را شرایط ایران برای خاتمه دادن به جنگ تلقی نمود.
امام خميني امام خميني
 
حسین علایی/
 
امام خمینی و دیپلماسی جنگ
با گذشت چند روز از جنگ، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی با سفر به عراق و ایران، در جهت آتش بس و پایان دادن به جنگ، تلاش نمود. آقای حبیب شطی دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی در رأس هیئتی به ایران آمد و با مسئولین کشور از جمله امام خمینی دیدار کرد. امام خمینی در صبح روز 28 مهر 1359 خطاب به ایشان مطالبی به این شرح بیان کردند که می توان آنها را شرایط ایران برای خاتمه دادن به جنگ تلقی نمود: «الآن جنگ در ایران است و این خود دلیل بر تهاجم آنها بر ماست و اگر ما مهاجم بودیم در عراق بودیم. بدون هیچ سابقه و بدون هیچ دلیلی با پایمال کردن تمام مواضع بین المللی، صدام اقدام به هجوم به ایران کرد.... البته هر کس این چنین جنایاتی بکند و شهرها و روستاهای ما را بگیرد، آرزو می کنم آتش بس برقرار باشد. او خورده است و برده است و ظلم کرده است و ما، خسارات بدون جهت دیده ایم. این امری است که این طور امکان ندارد. دولت ها اگر می خواهند عملی بکنند و صلح و صفا باشد، باید با آن کسی که مهاجم بوده است و هجوم کرده است به یک مملکت اسلامی .... با او قتال کنند تا اینکه برگردد به امر خدا. برگشتن به امر خدا، مجرد این نیست که از کشور ما بیرون برود، خسارات ایران را، خسارات مالی ایران را – خسارات جانی قابل جبران نیست – باید جبران کند و قوای خودش را بیرون بکشد و دستش را از مملکت عراق کوتاه کند و حکومت غاصب خودش را کنار بگذارد و ملت عراق را آزاد بگذارد، برای اینکه سرنوشت خودشان را به دست بگیرند. ... ما با کسی دعوا نداریم لکن خسارات عراق و ایران را می خواهیم. ما می خواهیم اسلام را حفظ کنیم و با بودن این حزب در عراق، اسلام در خطر است، در خطر کفر است.... ما از خدای تبارک و تعالی می خواهیم که بین مسلمین اتفاق و وحدت باشد تا دیگران ما را نچاپند و ما خودمان مستقل باشیم و کشور خودمان را، خودمان اداره کنیم.»[1] در پایان این دیدار دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی از امام خمینی پرسید: آیا اجازه می دهند که عده ای از رؤسای دولت های اسلامی در رأس هیئتی جهت بررسی به ایران بیایند و با شما دیدار کنند، امام در پاسخ فرمودند: « برای رسیدگی به جنایات صدام، آمدن به ایران مانعی ندارد.»
 
همچنین امام خمینی در واکنش به درخواست رئیس جمهور عراق برای پذیرش آتش بس در روز 8/7/1359 طی سخنانی فرمودند: «صدام حسین دستش را دراز کرده برای این که با ما مصالحه کند. ما با او مصالحه نداریم. یک آدمی است که کافر است، یک آدمی است که فاسد است، مفسد است و مفسد را ما نمی توانیم با او مصالحه کنیم. ما تا آخر با آنها جنگ خواهیم کرد و ان شاء الله تعالی پیروز خواهیم شد... اینها برای این که فاسد و مفسد هستند، ما با این اشخاص مذاکره نمی کنیم. بله، اگر اینها بروند کنار و از همه جا بروند و بیرون بروند از همه جا و تسلیم بشوند، ما آن وقت ممکن است به واسطه اینکه بین مسلمین خیلی تفرقه نشود، ما هم یک سکوتی بکنیم.»[2]  ارزیابی امام خمینی از درخواست آتش بس از سوی عراق این بود که: «صدام زمانی به دروغ پیشنهاد صلح می کرد که ایران زیر تاخت و تاز صدامیان خونخوار بسر می برد، او با این مقصد شیطانی تصمیم داشت هر چه زودتر خوزستان را تصرف نموده و با در دست داشتن منابع بزرگ نفتی و حمایت قدرتهای جهانخوار، منطقه را به آتش و خون بکشد، چرا که دیو سرکش نفس حیوانی او حد و مرزی نمی شناسد و تا منطقه از لوث وجود او پاک نشود روی امنیت نخواهد دید.»[3]
 
از سوی دیگر پس از تشکیل اجلاس سران عرب در اردن که با تحریم کشورهایی مانند سوریه و لیبی همراه بود، کنفرانس سران کشورهای اسلامی در 21 دی ماه 1359 برابر با 21 ژانویه 1981 در شهر طائف عربستان تشکیل شد. امام خمینی اعلام کردند که اگر صدام در این کنفرانس شرکت کند، ایران در آن شرکت نخواهد کرد و از سران کشورهای اسلامی خواستند تا با استناد به آیات قرآن کریم، موضعی اسلامی مبنی بر طرد متجاوز اتخاذ نمایند. به هر حال این کنفرانس بدون حضور ایران و با شرکت رئیس جمهور عراق تشکیل شد. صدام به مدت 80 دقیقه در این کنفرانس صحبت کرد و در حالی که قوای نظامی عراق در داخل خاک ایران مشغول جنگ بودند اعلام کرد که ایران متجاوز است. در ادامه، عراق در این کنفرانس با تنزل از ادعاهای سابق خود، خواست که ایران بپذیرد که قرارداد الجزایر اجرا شود و تکلیف حاکمیت شط العرب روشن و خطوط مرزی زمینی پیاده شود. این در حالی بود که ایران هیچگاه منکر قرارداد الجزایر نشده بود. این کنفرانس در تلاش برای پایان دادن به جنگ، یک هیئت حسن نیت با حضور رؤسای کشورهای پاکستان، ترکیه، بنگلادش، گامبیا، سنگال، گینه، یاسر عرفات و حبیب شطی دبیرکل کنفرانس اسلامی تشکیل داد تا به هر دو کشور مسافرت و با شنیدن سخنان طرفین پیشنهاد خود را ارائه نموده و در صورت موفقیت آمیز بودن تلاش های میانجی گری، یک نیروی پاسدار صلح اسلامی برای نظارت بر آتش بس تشکیل دهد. گرچه ایران با اصل تشکیل کنفرانس طائف مخالف بود ولی به دلایل سیاسی و با این امید که این هیئت بتواند به تجاوزات عراق پایان دهد با سفر آن هیئت به ایران موافقت کرد.[4] هیئت منتخب سازمان کنفرانس اسلامی به ریاست آقای احمد سکوتوره رئیس جمهور گینه در 9/12/1359 و با حضور رؤسای جمهور پاکستان، بنگلادش و گامبیا و نخست وزیر ترکیه و وزرای خارجه کشورهای سنگال، بنگلادش، مالزی، پاکستان و ترکیه و همچنین آقایان یاسر عرفات و حبیب شطی وارد تهران شد و در بعد از ظهر همان روز با اعضای شورای عالی دفاع ایران وارد گفتگو شد. این در حالی بود که کمیسیون های خارجه و دفاع مجلس شورای اسلامی در روز قبل از آن طی بیانیه ای هر گونه مذاکره با دشمن را به صورت مستقیم و غیر مستقیم محکوم و اعلام کردند که ایران برای پیروزی بر دشمن تنها یک راه دارد و آن جنگ است، جنگ تا زمانی که خاک میهن ما در اشغال ارتش متجاوز بعث عراق است.[5] شورای عالی دفاع 3 پیشنهاد به عنوان شرایط آتش بس و برقراری صلح به هیئت منتخب کنفرانس اسلامی به شرح ذیل ارائه کرد:
 
الف ـ تشخیص متجاوز و تنبیه او
ب ـ قبول آتش بس پس از خروج متجاوز از خاک ایران
ج ـ اعلام پذیرش عملی قرارداد 1975 از سوی عراق
 
این هیئت صرفاً برای آگاهی از نظرات ایران به تهران آمده بود و پیشنهاد خاصی نداشت.[6] این هیئت با امام خمینی نیز در 10/12/1359 در حسینیه جماران ملاقات کردند. امام خمینی در این دیدار خطاب به آنها فرمودند: «ملت ایران و عراق برادرند و هر دو با هم هستند و هر دو ملت، دشمن این حکومت عراق هستند.... شما اگر بخواهید به اسلام فکر کنید، باید آیات قرآن را منشأ قرار بدهید همانطوریکه دستور داده آیه قرآن که چنانچه یک طایفه ای از مسلمین ـ بر فرض اینکه اینها مسلم باشند ـ یک طایفه ای از مسلمین به طایفه ای دیگر هجوم بکند بر همه مسلمین واجب است که با او قتال کنند. شما به همین یک واجب الهی عمل بکنید. ما بیشتر از شما توقعی نداریم.... تجاوز را ببینید.... یک نمایندگانی تعیین کنید بفرستید در سر حدّات، در بلادی که مورد تجاوز اینها است، مشاهده کنید... اگر تشخیص دادید که ما تجاوز کردیم با ما جنگ کنید و اگر تشخیص دادید که آنها تجاوز کرده اند با آنها جنگ بکنید. صلح بین اسلام و کفر معنا ندارد. هیچ مسلمی نباید خیال کند که بین اسلام و غیر اسلام و مسلم و غیر مسلم باید صلح ایجاد بشود. باید به حکم خدا عمل بشود. باید ما همه تابع قرآن کریم باشیم ... شما اگر مأموریتی دارید برای اینکه این آتش جنگ را بخوابانید ـ که آن هم آمال همه مسلمین است ـ باید متجاوز را به پای میز محاکمه بکشید و متجاوز را تأدیب کنید.... از صدام بخواهید، تحکم کنید بر او که از کشور ما برود بیرون و لشکر او از تجاوز دست بردارد. بعد از اینکه از تجاوز دست برداشت، یک هیئت بین المللی در اینجا باشد.... رسیدگی کنند به جنایاتی که شده است. اگر ما جنایتکار هستیم، ما را تأدیب کنند و اگر صدام جنایتکار است، صدام را تأدیب کنند. این طریقه اسلام است.»[7] این هیئت سپس به بغداد و عربستان سفر و بار دیگر در 13/12/1359 به ایران بازگشت و پیشنهادهای مکتوب برای برقراری صلح ارائه داد. این پیشنهادها در جلسه 15/12/1359 در شورای عالی دفاع و در حضور همه اعضا مطرح و به دلیل آنکه در آن هیچ اصل و اساس مشخصی برای حل و فصل اختلافات معین نشده بود و به اعتبار قرارداد 1975 اشاره ای نداشت و مسئله رسیدگی به تجاوز عراق و تعدیل متجاوز مورد توجه قرار نگرفته بود و تضمینی برای خروج بی قید و شرط نیروهای متجاوز از خاک ایران در کوتاهترین زمان ممکن پیش بینی نشده بود مورد موافقت قرار نگرفت. ولی قرار شد این هیئت به رفت و آمدهای خود ادامه دهد گرچه امید چندانی به موفقیت آن نبود.[8]
تعیین شرایط ایران برای پایان دادن به جنگ
امام خمینی در دوره های مختلف به بیان شرایط ایران برای پایان دادن به جنگ می پرداختند. برای مثال در 17/12/1360 رؤسای جمهور گینه، پاکستان، بنگلادش و نخست وزیر ترکیه و حبیب شطی دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی به تهران آمدند. آنها از ایران خواستند تا آتش بس را پذیرفته و درباره اروند رود مذاکره نماید ولی مرزهای زمینی بر اساس قرار داد الجزایر باشد. آنها از قول رئیس جمهور عراق گفتند که صدام می گوید پس از آتش بس، مذاکره درباره اروندرود صورت گیرد و سپس خروج نیروهای عراق از خاک ایران آغاز شود. ایران همان شروط سابق خود را برای پایان دادن به جنگ مطرح نمود و علاوه بر آن خواستار بازگشت آوارگان عراقی به کشورشان شد[9]. امام خمینی در این باره در سخنان مورخه 18/12/1360 می فرمایند: «صدام به حسب آن مثلی که گفته شده است که یک دیوانه سنگ را در چاه می اندازد و پنجاه عاقل یا بیشتر نمی توانند بیرون بیاورند، این یک دیوانه ای بود که یک اقدامی کرد و یک سنگی را در چاه انداخت و موجب زحمت ملت خودش، ملت ما و سایر ملتها گردید، که حالا دست به دامن دولت ها شده است تا آنها بیایند و وساطت کنند و میانجیگری کنند، او را نجات بدهند. او دیگر قابل نجات نیست و ما هم یک قدم عقب نخواهیم نشست. مصالحه با جنایتکار و سازش با جنایتکاران، این یک جنایتی است بر مردم متعهد و یک جنایتی است بر اسلام. ما حرفمان از روز اول تا حالا و بعدها معلوم است. ما جنایتکار را که در کشورمان هست، می گوییم باید برود. مسلمانها هم موظف اند به حسب شرع مطهر به اینکه بیایند و اینها را بیرون کنند.... ما حزب بعث را جنایتکارانی می دانیم که در حال صلح و جنگ در جنایتند.»[10] همچنین ایشان در 24/12/1360 می فرمایند: «.... ایران که می گوید تا از خانه ما بیرون نروید و تا جرم هایی که کردید معلوم نشود که شما مجرم هستید و تا ضررهایی که به ایران زدید جبران نشود و حکم به جبران نشود، صلح معنا ندارد. برای اینکه صلح بدون اینها، یعنی یک مقدار از خاک ما دست آنها باشد و بعد بگویند گرفتیم این را و مال خودمان. این ضررهایی که به ایران وارد شده است که ضررهای انسانیش بسیار با اهمیت و ضررهای مادی اش هم همین طور، این ضررها را زدید حالا بیاییم صلح کنیم. یک مقداری از خاک ایران مال ما باشد و حدش را بیاوریم این ور آبادان مثلاً، حدش را قرار بدهیم خونین شهر، این صلح است. ما می گوییم به همه کشورهای اسلامی و تمام کشورهای عرب و غیر عرب، ما می گوییم که ما حَکَم را قرآن قرار می دهیم.... ما می گوییم به دنیا که بیایید ببینید که ما در خاک عراقیم یا عراق در خاک ماست؟ اگر ما در خاک عراقیم شما با ما جنگ کنید و اگر عراق در خاک ماست به حسب قرآن کریم تجاوز کرده، فئه باغیه است و فئه باغیه را باید با او قتال کنید. ما از قتال شما هم گذشتیم و امیدی به این نداریم، لااقل محکوم کنید اگر به قرآن عمل نمی کنید که قتال کنید و او را با سرنیزه بیرون کنید از کشور اسلامی، لااقل محکوم کنید او را و اگر محکوم هم نمی کنید لااقل بی صدا باشید، بی طرف باشید. چه شده اینها را که نه به قرآن اعتنا دارند و نه به حکم عقل اعتنا دارند و نه به مسائل بین المللی، به هیچی اعتنا ندارند.... به صدام هم می گویم که من یک راه برای تو سراغ دارم و آن راه انتحار است. همانطوری که هیتلر بعد از آنکه به شکست رسید خودش را کشت، تو هم اگر مردی و مثل هیتلری خودت را بکش.»[11] آنچه مهم است مشاهده می شود که صدام در عین جنگیدن با ایران، تلاش های سیاسی زیادی را برای وادار کردن ایران به مذاکره بر سر اروند رود انجام می دهد. اما از سوی دستگاه سیاست خارجی ایران هیچگونه طرحی که بتواند ابتکار عمل پایان دادن به جنگ و ایجاد فشار بر روی دولت عراق را به دست گیرد، ارائه نمی شود. فقط این امام خمینی است که شرایط ایران را برای خاتمه دادن به جنگ اعلام می کند.
 
یکی از اقدامات مهم امام خمینی در دوران جنگ کنار زدن بنی صدر از فرماندهی کل قوا بود که زمینه را برای حذف وی از قدرت فراهم آورد. با اوج گیری اختلافات بین اکثریت نمایندگان مجلس و جریانات خط امام با رئیس جمهور و عدم موفقیت هیئت های حل اختلاف، به ناچار امام خمینی در تاریخ چهارشنبه 20 خرداد 1360 طی نامه ای خطاب به ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مرقوم فرمودند: « آقای ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شده اند.»[12] پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان مجلس شورای اسلامی مبنی بر عدم کفایت سیاسی آقای ابوالحسن بنی صدر، امام خمینی وی را از ریاست جمهوری اسلامی ایران در اول تیرماه 1360 عزل نمودند. البته امام خمینی پس از قیام مسلحانه منافقین در 1/4/1360 طی سخنانی در حسینیه جماران خطاب به مردم فرمودند: «من بسیار متأسفم از اینکه کوشش کردم که در این دوره اول جمهوری اسلامی این طور مسائل پیش نیاید و این طور عزل و نصب ها نشود، لکن با کمال کوششی که کردم اینها نتوانستند بفهمند. من با زبان های مختلف آنها را دعوت کردم به این که رها کنند این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران اینطور نکنند. من می خواستم که تمام این کسانی که در کار دولتمردی هستند تا آخر انقلاب و پیروزی انقلاب، همه در محل خودشان باقی باشند و این جمهوری اسلامی را همه با هم به آخر برسانند و به پیروزی مطلق، لکن دست هایی در کار بود و گرگ هایی بود در بین اینها، که نگذاشتند آن مطلبی را که می خواستیم نشود، نشود.»[15] این در حالی بود که بنی صدر در کرمانشاه بسر می برد و نگرانی از فرار وی از کشور وجود داشت. امام بلافاصله در 21/3/1360 طی حکمی خطاب به تیمسار ولی الله فلاحی مرقوم فرمودند: «تا تعیین تکلیف جانشین فرماندهی نیروهای مسلح، ستاد مشترک مجاز است با استفاده از اختیارات مقام رهبری، مأموریت ها و وظایف محوله را انجام دهد.»[13] متعاقب کنار گذاشتن بنی صدر از فرماندهی کل قوا، امام خمینی در 24/3/1360 در دیداری با کلیه فرماندهان نظامی سراسر کشور آنها را درباره وضعیت کشور و همچنین لزوم تقویت پیوند ارتش و ملت توجیه نمودند و از آنها خواستند که مراقب باشند با کنار گذاشتن بنی صدر از فرماندهی کل قوا در ارتش ضعف پیدا نشود و رژیم عراق تلاش نکند تا روحیه ارتش ما را پایین بیاورد. ایشان خطاب به فرماندهان نیروهای مسلح فرمودند: «شما اگر بعد از این واقعه، یکی دو تا پیروزی پیدا بکنید.... صدام دیگر نمی تواند تبلیغ بکند به اینکه روحیه ها ضعیف شده است. روحیه ها سر جای خودش هست، فرماندهان سر جای خودشان هستند. هیچ قضیه تازه ای واقع نشده، رئیس جمهور ریاست جمهوریش را بکند، لازم نیست که رئیس قوا هم باشد. »[14]
 
تدابیر دفاعی امام خمینی
امام خمینی در طول دوران جنگ و در مواقع حساس تدابیر مهمی را برای مدافعین جبهه ها ارائه می فرمودند که بسیار راهگشار بود. برای مثال در حالی که احتمال اشغال و تصرف شهر آبادان از سوی ارتش عراق می رفت، امام خمینی در سخنانی در حسینیه جماران در صبح روز 14 آبان سال 1359 خطاب به روحانیان حاضر که در آستانه ماه محرم به دیدار ایشان رفته بودند، فرمودند: «من منتظرم که این حصر آبادان از بین برود. باید این حصر شکسته بشود. مسامحه نشود در آن، حتماً باید شکسته بشود. فکر این نباشند که ما اگر اینها هم آمدند بیرونشان می کنیم. اگر اینها آمدند، خسارات بر ما وارد می کنند. نگذارند اینها بیایند در آبادان وارد بشوند. از خرمشهر، اینها را بیرون بکنند. حال تهاجمی بگیرند.»[16] در تمام دورانی که آبادان در محاصره قرار داشت، نماز جمعه این شهر به طور مرتب زیر آتش ارتش عراق، به امامت آیت الله جمی برگزار می شد. امام خمینی در تجلیل از این اقدام در 14/11/1360 می فرمایند: «من وقتی جماعت های روز جمعه بعضی از بلاد خوزستان مثل آبادان و اهواز و دزفول را می بینم واقعاً پیش خودم یک مباهاتی می کنم که ما یک همچه جاهایی را داریم. اسلام یک همچه مناطقی را دارد. منطقه ای که هر آنش دارد بمباران می شود، جماعتش به آن قدرت، امام جماعت هایش به آن قدرت صحبت می کنند، جمعه اش به آن طور با عظمت ایجاد می شود. جمعه ای که در بلاد جنگی ایجاد می شود غیر جمعه ای است که در تهران یا قم یا در جاهای دیگر ایجاد می شود. آنجا یک خاصیت خاصی دارد. جمعه های این بلاد جنگی، روحیه به ایران می دهد، روحیه به ارتش می دهد.»[17]
 
تشویق رزمندگان و فرماندهان و تجلیل از شهیدان
در جریان همه عملیات های انجام شده علیه دشمن، امام خمینی از فرماندهان و رزمندگان تجلیل و آنها را برای تداوم پیروزی ها تشویق کرده اند. برای مثال امام خمینی طی پیامی در پاسخ به نامه فرماندهان ارتش و سپاه پس از شکست حصر آبادان، ضمن تبریک و تقدیر از رزمندگان و فرماندهان عملیات ثامن الائمه، آن را پیروزی بزرگ نامیدند. این عملیات اولین عملیات مشترک ارتش و سپاه بود که در آغاز سال دوم جنگ، انجام شد. این عملیات اولین پیروزی بزرگ ایران در جبهه های جنگ بود که جزو عملیات های کاملاً موفق و نسبتاً گسترده به حساب می آید. امام خمینی در پیام خود به مناسبت این عملیات، مرقوم فرمودند: «امید است ... آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمین های میهنمان است، ملت شریف به زودی مشاهده کند.»[18]
 
همچنین امام خمینی در مواقع مختلف از شهیدان و خانواده های صبور آنها تجلیل می کردند. برای مثال پس از شهادت تعدادی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح در پی شکست حصر آبادان بر اثر سقوط هواپیمای نظامی در پیامی مرقوم فرمودند: «با کمال تأسف و تأثر، خبر دلخراش این سانحه هوایی را دریافت کردم. ایشان برای شهدای این ضایعه اسفناک که در راه هدف و آرمان اسلامی به شهادت رسیدند، از خداوند متعال طلب رحمت کردند و از ملت خواستند که با شجاعت و قدرت و مجاهدت و افزودن پشتکار، یاد آنان را زنده و به جهاد، چون آنان، ادامه دهند و در جبهه و پشت جبهه، پیروزی آفرینند.»[19]
 
تشویق رزمندگان و مدافعان جبهه به طور مرتب و در هر عملیاتی ادامه داشت. برای مثال پس از پیروزی در عملیات طریق القدس ایشان چنین مرقوم فرمودند: «آنچه برای اینجانب غرورانگیز و افتخارآفرین است روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت طلبی این عزیزان - که سربازان حقیقی ولی الله الاعظم ارواحنا فداه - هستند، و این است فتح الفتوح. من به ملت بزرگ ایران و به فرماندهان شجاع، قبل از آنکه پیروزی شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبریک بگویم، وجود چنین رزمندگانی را که در دو جبهه معنوی و صوری و ظاهر و باطن از امتحان، سرافراز بیرون آمده اند، تبریک می گویم. مبارک باد بر کشور عزیز ایران و بر ملت شریف، رزمندگانی چنین قدرتمند و عاشقانی چنین محو جمال ازلی و سربازانی چنین دلباخته که شهادت را آرزوی نهایی خود و جانبازی در راه محبوب را آرمان اصیل خویش می دانند. افتخار بر رزمندگانی که جبهه های نبرد را با مناجات خویش و راز و نیاز با محبوب خود، عطرآگین نمودند. فخر و عظمت بر جوانان عزیزی که در راهی قدم برداشته و پاسداری از مکتبی می کنند که شکست ناپذیر و سر تا پا پیروزی است و ننگ بر آنان که در راهی، جان خود را هدر می دهند و عِرض و آبروی خود را می برند که پیروزی شان، شکست و زندگیشان، ننگ آفرین است. اینجانب از فرماندهان محترم و رزمندگان عزیز قوای مسلح نظامی و انتظامی، ارتش و سپاهی و بسیج مستضعفان و ژاندارمری و شهربانی و عشایر محترم و نیروهای نامنظم و مردمی تشکر و قدردانی می کنم. درود بر شما و بر همه آنان که برای اسلام و کشور عزیز خود، حماسه می آفرینند. از خداوند تعالی، پیروزی نهایی رزمندگان اسلام و سلامت و سعادت همگان را خواهانم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.»[20]
 
همچنین در همان روز اول عملیات فتح المبین که آثار پیروزی بزرگ رزمندگان اسلام مشخص شد امام خمینی در تاریخ 2/1/1361 پیام زیر را منتشر و بر فرماندهان و رزمندگان این عملیات درود فرستادند: «اخبار غرور آفرین جبهه های نبرد علیه قوای شیطانی را یکی پس از دیگری دریافت نمودم. قلم قاصر است که احساسات خویش را ابراز کنم. به قوای مسلح اسلامی ـ که خدایشان نصرت آخرین را نصیب فرماید ـ تبریک عرض می کنم. مبارک باد بر شما عزیزان افتخار آفرین، پیروزی بزرگی را که با یاری ملائکه الله و نصرت ملکوت اعلی نصیب اسلام و کشور عزیز ایران، کشور بقیه الله الاعظم ـ اروحناله الفداء ـ نمودید. رحمت واسعه خداوند بر آن مادران و پدرانی که شما شجاعان نبرد در میدان کارزار و مجاهدان با نفس در شبهای نورانی را در دامن پاکشان تربیت نمودند. مژده باد به شما جوانان برومند در تحصیل رضای پروردگار که از بالاترین سنگرهای روحانی و جسمانی ظاهری و باطنی پیروزید. مبارک باد بر بقیه الله ـ ارواحناله الفداء ـ وجود چنین رزمندگان ارزشمند و مجاهدان فی سبیل الله که آبروی اسلام را حفظ و ملت ایران را روسپید و مجاهدان راه خدا را سر افراز نمودید. ملت بزرگ ایران و فرزندان اسلام به شما سلحشوران افتخار می کنند. آفرین بر شما که میهن خود را بر بال ملائکه الله نشاندید و در میان ملل جهان سرافراز نمودید. مبارک باد بر ملت، چنین جوانان رزمنده ای و بر شما چنین ملت قدردانی که به مجرد فتح و پیروزی توسط رزمندگان به دعا و شادی برخاستند. اینجانب از دور دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است می بوسم و بر این بوسه افتخار می کنم. شما دِیْن خود را به اسلام عزیز و میهن شریف ادا کردید و طمع ابر قدرتها و مزدوران آنان را از کشور خود بریدید و سخاوتمندانه در راه شرف و عزت اسلام جهاد کردید. یا لَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً. درود بر فرماندهان بزرگوار، رزمندگان و بر همه مجاهدان راه عظمت کشور و اسلام و نفرت و لعنت بر منافقان و منحرفانی که می خواستند یکی از انبارهای مهمات چنین مجاهدانی را به آتش بکشند و غضب و سخط خداوند بر آن خدانشناسانی که با کمک به صدام عفلقی می خواستند او را نجات دهند و شکر بی پایان خداوندی را که توانستید با شکست مفتضحانه، نیروهای کفر را در بارگاه قادر متعال بی آبرو و در پیشگاه ملتهای مسلمان منفور نمایید. من از خداوند تعالی نصرت نهایی شما عزیزان و شکست مخالفان حق را خواستارم. درود بر شما و رحمت خدا بر شهیدان راه حق و شهدای جبهه نبرد حق علیه باطل. والسلام علی عباد الله الصالحین.»[21]
 
همچنین ایشان بار دیگر در پیامی مفصل تر در تاریخ 10/1/1361 این شکل پیروزی ها و سلحشوری ها را بی نظیر یا کم نظیر دانستند که دشمنانی که تا بُن دندان با سلاح های سنگین و سبک مدرن غربی و شرقی مسلح بودند در ظرف کمتر از یک هفته آنچنان مات شوند که هر چه دارند بگذارند و فرار نمایند و یا تسلیم شوند. ایشان بُعد معنوی رزمندگان را موجب خضوع در برابر آنان دانستند و مرقوم فرمودند: «اینجانب هر وقت با یکی از این چهره ها روبرو می شوم و عشق او را به شهادت در بیان و چهره نورانیش مشاهده می کنم احساس شرمساری و حقارت می کنم.»[22] ایشان همچنین در پیام دیگری به مناسبت 12 فروردین 1361 مصداق ظاهر آیه «هُوَ الَّذی اَنْزَلَ الْسَکینَه فی قُلُوبِ الْمُومِنینْ»[23] را رزمندگان جبهه و مصداق ظاهر آیه «وَقَذَفَ فی قُلُوبِهِمْ الْرُعبْ فَریقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأسِرونَ فَریقاً »[24] را در فتح مبین متحقق دانستند و فرمودند: «خداوندا هرچه هست از توست و امید آن داریم که این عنایت و حمایت را ادامه دهی تا پیروزی نهایی و پس از آن نیز تا آنگاه که دشمنان تو و اسلام در نبرد با جنود الله و حزب الله هستند و تا استقرار حکومت الله.»[25] در مجموع امام خمینی ظرف حدود 10 روز سه بار از رزمندگان شرکت کننده در عملیات فتح المبین، تجلیل به عمل آوردند که این موضوع هم بیانگر اهمیت این عملیات بود و هم نشان دهنده عمق رضایت ایشان از این عملیات ظفرمند به حساب می آید.
 
تقدیر از فتح خرمشهر
بنیانگذار جمهوری اسلامی با شنیدن خبر فتح خرمشهر در همان روز پیامی را صادر فرمودند که ضمن نشان دادن اهمیت آزاد سازی خرمشهر، دیدگاه خود را نسبت به دفاع اسلامی، رزمندگان سلحشور و پیروزی بر دشمن بیان کردند. در این پیام، امام با یقین به آنکه پیروزی فقط از جانب خداوند است وما النصر الا من عند الله از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیه الله الاعظم را از چنگ گرگان آدم خوار که آلت هایی در دست ابر قدرتان خصوصاً آمریکای جهان خوارند، بیرون آورد و ندای الله اکبر را در خرمشهر عزیز طنین انداز کرد و پرچم پر افتخار لا اله الله را بر فراز آن شهر خرّم ـ که با دست پلید جنایتکاران غرب به خون کشیده شده و خونین شهر نام گرفت ـ بیفراشت، تشکر کردند. و فرمودند که آنان به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و برپا کننده عدل الهی در سراسر گیتی می باشند و به آرم " و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی " مفتخرند. امام خمینی هشت ماه پس از فتح خرمشهر به این پیروزی بزرگ اینگونه می نگرند: «ما نباید فتح های بزرگ مثل خرمشهر را از یاد ببریم که دشمن با همه تجهیزات در سنگرهای بسیار محکم با عده و عدد بسیار کمین کرده بود و در مقابل عده ای از سلحشوران متعهد اسلام از بیابان باز به آنان تاخته و خداوند آنچنان رعب و وحشت را بر دشمنان ما غلبه داد که با اسارت هزاران نظامی و غنیمت های بسیار، باقی مانده اشرار با فضاحت تمام رو به فرار گذاشته و شهرها را رها کردند. رزمندگان عزیز ما نباید این پیروزی معجزه آسا را جز با مددهای الهی ببینند و اگر چنین شد غرور آنها خلاصه می شود در اینکه ما مورد عنایت قادر متعال هستیم و از خود چیزی نداریم و آنچه داریم از اوست و باید به راه او نثار کنیم و اینجاست که خداوند عنایات خود را ادامه می دهد.»[27]
 
ایشان رزمندگان متعهد و فداکار و قوای سلحشور مسلح را «عزیزان و نور چشمان اسلام» خواندند که این فتح و نصر عظیم را با توفیق الهی و ضایعات کم و غنائم بی پایان، برای اسلام و میهن عزیز، افتخار ابدی هدیه آوردند. ایشان همچنین به ملت عظیم الشّأن ایران، داشتن چنین فرزندان سلحشور جان برکفی را که نام آنان و کشورشان را جاویدان کردند، تبریک گفتند. ایشان همچنین از مردم و نیروهای مسلح خواستند که هوشیار باشند که پیروزی هر چند عظیم و حیرت انگیز است آنها را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست، غافل نکند و فرمودند غرور فتح، شما را به خود جلب نکند که این آفتی بزرگ و دامی خطرناک است که با وسوسه شیطان به سراغ آدم می آید و برای اولاد آدم تباهی می آورد. ایشان همچنین در این پیام به حکومت های همجوار و منطقه نصیحت کردند که از اطاعت بی چون و چرای آمریکا و بستگان آن دست بردارید و بدانید که قدرت های بزرگ شماها را برای منافع خویش به هلاکت می کشند و در پایان نیز برای قوای مسلح اسلام و فداکاران قرآن کریم و میهن عزیز ایران، دعا کردند و سلامت و سعادت و پیروزی آنان را خواستار شدند.[26]
 
تصمیم به ختم جنگ
یکی از مهم ترین نقش های امام خمینی در دوران جنگ تصمیم به موقع ایشان برای خاتمه دادن به جنگ هشت ساله با پذیرش قطعنامه 598 بود. ایشان خود در این باره می نویسند.
 
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاری خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبیاء بزرگوار الهی و ائمه معصومین صلوات علیهم اجمعین حال که مسئولان نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می‌باشند، صریحاً اعتراف می‌کنند که ارتش اسلام به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد و نظر به این که مسئولان دلسوز نظامی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این پس جنگ را به هیچ وجه به صلاح کشور نمی‌دانند و با قاطعیت می‌گویند که یک دهم سلاح هایی را که استکبار شرق و غرب در اختیار صدام گذارده‌اند به هیچ وجه و با هیچ قیمتی نمی‌شود در جهان تهیه کرد و با توجه به نامه تکان دهنده فرمانده سپاه پاسداران که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشینی فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح های شیمیایی و نبود وسائل خنثی کننده آن، اینجانب با آتش بس موافقت می‌نمایم و برای روشن شدن در مورد اتخاذ این تصمیم تلخ به نکاتی از نامه فرمانده سپاه که در تاریخ 2/4/1367 نگاشته است اشاره می‌شود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال 71 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 توپ و 300 هواپیمای جنگی و 300 هلیکوپتر ...که از ضرورت های جنگ در آن موقع است - داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم. وی می‌گوید قابل ذکر است که باید توسعه نیروی سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نیم افزایش پیدا کند، او آورده است البته آمریکا را هم باید از خلیج فارس بیرون کنیم والا موفق نخواهیم بود. این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است و آورده است که بعید به نظر می‌رسد دولت و ستاد فرماندهی کل قوا بتوانند به تعهد عمل کنند. البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند، مسئولان جنگ می‌گویند تنها سلاحهایی را که در شکست های اخیر از دست داده‌ایم به اندازه تمام بودجه‌ای‌ است که برای سپاه و ارتش در سال جاری در نظر گرفته شده بود. مسئولان سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید شوق رفتن به جبهه در آنها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبروئی داشته باشم خرج می‌کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می‌کنیم. خداوندا تو خود شاهدی که ما لحظه‌ای با آمریکا و شوروی و تمام قدرتهای جهان سر سازش نداریم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت کردن به اصول اسلامی خود می‌دانیم. خداوندا در جهان شرک و کفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حیله و دوروئی ما غریبیم، تو خود یاریمان کن. خداوندا در همیشه تاریخ وقتی انبیاء و اولیا و علما تصمیم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آمیزند و جامعه‌ای دور از فساد و تباهی تشکیل دهند با مخالفتهای ابوجهل‌ها و ابوسفیان‌‌های زمان خود مواجه شده‌اند. خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را برای رضای تو قربانی کردیم غیر از تو هیچکس را نداریم ما را برای اجرای فرامین و قوانین خود یاری فرما، خداوند از تو می‌‌خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصیبم فرمائی. گفتم جلسه‌ای تشکیل گردد آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا می‌گویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد. قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس العمل می‌شود. شما می‌دانید که مسئولان رده بالای نظام با چشمی خونبار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامی‌مان چنین تصمیمی گرفته‌اند خدا را در نظر بگیرید و هر چه اتفاق می‌افتد از دوست بدانید، و السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.روح‌الله الموسوی الخمینی شنبه 25/تیر/67
 
نوشتن از نقش امام خمینی در دفاع مقدس نیاز به تدوین کتاب مفصلی دارد که در اینجا به مختصری از آن اشاره شد تا در فرصتی دیگر به تکمیل آن پرداخته شود. ان شاء الله
 

منابع:


[1]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 13، ص/282 و 283
[2]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 13، ص/252
[3]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد17، ص/306
[4]. بشیری، عباس ، انقلاب در بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1359، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1384 ، ص/348
[5]. روزنامه جمهوری اسلامی، 9/12/1359، ص/3
[6]. بشیری، عباس ، انقلاب در بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1359، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1384 ، ص/381
[7]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 14، ص/163
[8]. بشیری، عباس ، انقلاب در بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1359، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1384 ، ص/382
[9]. هاشمی رفسنجانی اکبر،عبور از بحران، خاطرات 1360،تهران،دفتر نشر معارف انقلاب، 1378ص /397
[10] - صحیفه امام، جلد 16، ص/88
[11]. صحیفه امام، جلد 16، ص/107 و 108
[12]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 14، ص/420
[13]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 14، 421
[14]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 14، ص/446.
[15]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، جلد 14، ص/480 و 486
[16]. صحیفه امام،مجموعه آثار امام خمینی، جلد 13 ،چاپ و نشر عروج، تهران، 1386صفحه 333
[17]. صحیفه امام، جلد 16، ص/11
[18]. صحیفه امام ،جلد 15 ص/254
[19]. صحیفه امام،جلد 15ص/263
[20] . صحیفه امام،جلد15،ص/394
[21]. صحیفه امام، جلد 16، ص/142
[22]. صحیفه امام، جلد 16، ص/149
[23]. قرآن مجید،سوره فتح، آی? 4
[24]. قرآن مجید،سوره احزاب، آی? 26
[25]. صحیفه امام، جلد 16، ص/155
[26]. صحیفه امام، جلد 16، ص/257
[27]. صحیفه امام، جلد 17، ص/318

 

ارسال نظرات