۰۲ آذر ۱۳۹۱ - ۱۵:۳۷
کد خبر: ۱۴۷۶۶۸
آیت‌الله قرهی:

امام منافقان را قبل از انقلاب شناسایی کردند

خبرگزاری رسا ـ استاد اخلاق حوزه علمیه گفت: بعضی از علما در نجف اشرف واسطه شدند که عده‌ای از منافقان را به محضر امام بیاورند اما امام فرمودند: من این‌ها را نمی‌پذیرم! فقط با اصرار دیگران، جزوه‌ای را که همراه خودشان آورده بودند و راه آن‌ها را بیان می‌کرد، کمی مطالعه کردند و بلافاصله فرمودند: این‌ها مرتدند و به درد نمی‌خورند!
آيت الله قرهي، متولي حوزه امام مهدي(عج) تهران
 به گزارش خبرگزاری رسا، آیت‌الله روح الله قرهی، استاد اخلاق حوزه علمیه در مهدیه القائم المنتظر(عج) در شهرک حکیمیه تهران در چهارمین شب عزاداری أباعبدالله الحسین(ع) به سخنرانی درباره محوریت باطل در عالم پرداخت که متن این سخنرانی به شرح زیر است:
 
عامل غلبه بر شیطان
شناخت فجور و تقوا عامل می‌شود انسان بتواند بر دشمن خود یعنی شیطان؛ که از ابزار هم جنس خود انسان؛ یعنی یهود و دیگر اقشار، مثل وهابیت، بهائیت و ...   -که می‌شود بیان کرد این‌ها از اصناف و بازوان یهود هستند که در اسلام نفوذ پیدا کردند - استفاده میکند، غلبه پیدا کند.
این‌جاست که ما بارها و بارها عرض کردیم اخلاق درس نیست، اخلاق زندگی است. ما باید مبانی اخلاقی را بدانیم؛ چون اگر نشست و برخاست، سخن گفتن، خواب، غضب، رحمت و ... در ما، طبق خلق و خوی الهی و در بستر تقوا باشد؛ آن‌وقت درک می‌کنیم که چگونه باید عمل کنیم.
لذا اگر در فجور که همان مبانی ضدّ اخلاقی است، مثل غضب، بی‌حیایی، بی‌وفایی، شهوت جنسی، شهوت قدرت و ... دقّت نداشته باشیم؛ دشمن درست از همین زوایا وارد می‌شود. پس اوّل سپاه دشمن مزیّن به این مطالب است و پروردگار عالم ما را از این بابت انذار داده است.
 
ظهور ابلیس در انسان است!
نکته بسیار مهمّی در جلسه گذشته عرض کردم - بالجد اگر کسی در آن تأمل کرده باشد، غوغا و محشری در آن نکته است و انسان از این مسئله، مطالب زیادی متوجّه میشود - و آن این بود که پروردگار عالم قبل از هبوط ما به زمین بالصّراحه بیان فرمود: بدانید شما وقتی وارد زمین می‌شوید، با هم دشمن هستید، «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» و بعد از این هشدار، فرمود: «وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ. «
هشدار حضرت حقّ در مورد ابلیس این بود که فرمود: «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ» امّا نکته عجیب در اینجاست که میفرماید: «قُلْنَا اهْبِطُوا» بدانید همه‌تان هبوط پیدا کردید و به زمین آمدید امّا «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» من که گفتم دشمن شما ابلیس است ولی آن ابلیس وقتی می‌خواهد دشمنی‌اش را اعلام کند، خودش ظهور پیدا نمی‌کند؛ بلکه ظهور ابلیس در انسان است!
 
خلقت انسان و از بین رفتن جورچین های ظاهری شیطان!
علّت العلل دشمنی او هم از همان خلقت انسان است که بیان شد سجده کنید «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا» ، او از سجده ابا کرد.
گرچه شیطان مِن الملائکه نبود، بلکه «کانَ مِنَ الْجِنِّ» او از اجنّه بود و همانطور که عرض کردیم می‌توانست وقتی پروردگار عالم به او میگوید: چرا سجده نکردی؟ بگوید: خدایا! امر تو بر ملائکه بود، اگر این امر بر من هم هست، چشم من همین الآن اطاعت می‌کنم.
امّا چون آن جورچین ظاهری خودش به هم ریخته بود، ابا کرد. او میگفت: «خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» من از آتشم و گرما دارم و نور بخش هستم امّا انسان از خاک است و سرد است. از طرفی سجده هم متعلّق به ذات احدیّت است. لذا دادههای ذهنی او به هم ریخت و از سجده کردن بر انسان ابا کرد.
همانطور که میدانید، شیطان شش هزار سال عبادت کرده که اگر آن را سال دنیوی بگیریم، غوغاست؛ حال اگر بخواهیم سال اخروی مدّنظر بگیریم که به تعبیر قرآن کریم و مجید الهی هر روزش، پنجاه هزار سال دنیاست و دیگر این شش هزار سال، محشری میشود. او این همه سال در جنّت المأوا عبادت کرده، پس بر رموز زیادی شناخت دارد و می‌داند رمز اصلی این است که سجده متعلّق به خداست.
 
شیطان خودش برای اغوا، جلو نمی آید!
لذا شیطان بر روی تمام مطالب برای دشمنی با انسان شناخت دارد و خودش هم گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ» حالا که من باید رانده شوم و رجیم هستم، پس حتماً اغوا می‌کنم.
در مورد اغوا هم حضرت حقّ بیان فرمود: خودش جلو نمی‌آید، اصلاً چه کسی تا به حال خود شیطان را دیده؟! «کانَ مِنَ الْجِنِّ» جنّ برای ما قابل رؤیت نیست، إلّا متّقین که به چشم تقوا میبینند. البته بعضی هم از راه باطل و با ریاضت‌هایی که بیهوده می‌کشند، اجنّه را رؤیت میکنند که این حالت آن‌ها از بین می‌رود.
مرتاضی محضر حضرت صادق القول و الفعل(علیه الصّلوة و السّلام) آمد و با اشاره دست به حضرت گفت: چه چیزی در دست من است؟ حضرت بیان کردند. بعد حضرت با دست اشاره کردند و به او فرمودند: حالا چه؟ او ندید و متوجّه نشد. حضرت فرمودند: ایمان بیاور تا من به تو بگویم.
ایمان که آورد دید یک مورچه است، تعجّب کرد که پس چرا من ندیدم؟! او یک پرنده کوچک را در دستش پنهان کرده بود و حضرت به او فرمودند: این سار کوچکی است که بسیار نادر و بسیار هم کوچک است و به‌ عنوان یکی از معجزات پروردگار عالم محسوب می‌شود که معمولاً هم در هند است.
وقتی ایمان آورد، مجدّد حضرت به او فرمودند: همان کار را انجام بده، هرچه کرد، دید نمی‌تواند. گفت: من قبل از ایمان آوردن به اسلام، خیلی از مطالب را داشتم. حضرت فرمودند: آنها را از راه باطل به دست آورده بودی، به همین خاطر این‌ها رفت، حالا از راه تقوا برترش را به دست خواهی آورد که دیگر جاودان می‌ماند. اصلاً خصوصیّت تقوا این است که ابدی است و می‌ماند.
لذا خود شیطان برای اغوا نمی‌آید و این که می‌گویند: شیطان در کسی نفوذ کرده، تمثیل است و به معنی این است که شیطان از همان قوای درونی انسان بهره می‌برد. همان فجور که پروردگار عالم می‌فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» و همان نفس امّاره که میفرماید: «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ» دشمن‌ترین دشمنان تو، نفس امّاره توست که در درونت قرار دارد.
لذا پروردگار عالم بالصّراحه بیان کرد: هشیار باشید! من قبل از این که در زمین مستقر شوید، دارم برای شما بیان می‌کنم که بعضی از شما با بعضی، دشمن می‌شوید و تبیین این دشمنی‌ها از راه فجور است که اگر کسی شاخصه تقوا در دستش بود می‌فهمد، حرکات را درک می‌کند و مواظب است.
 
امام راحل، منافقین را قبل از انقلاب شناسایی کردند!
امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آن امام العارفین در آن زمانی که همه به تعبیر سیاسیون به یارگیری نیاز داشتند، با بصیرت عمل کردند و حرکات شیطنتآمیز را شناختند. در آن زمان حتّی بعضی از علماء در نجف اشرف واسطه شدند که عدّهای از منافقین به محضر ایشان بیایند امّا امام فرمودند: من این‌ها را نمی‌پذیرم! فقط با اصرار دیگران، جزوهای را که همراه خودشان آورده بودند و راه آن‌ها را بیان می‌کرد، کمی مطالعه کردند و بلافاصله فرمودند: این‌ها مرتدند و به درد نمی‌خورند!
لذا دیدید این‌ها بعد از انقلاب هم جمهوری اسلامی را قبول نکردند و کار هم کشیده شد به این که مردم را به شهادت رساندند و وقتی آنها را بیرون کردند و به عراق رفتند، در آنجا هم مردم عراق را در قیامی که علیه صدام کردند، کشتند!
پس متّقین عالم شاخصهها را می‌دانند و با این که آرم سازمانشان هم به آیه شریفه «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً» ، مزیّن شده بود، امّا مردان الهی می‌فهمند که چه کسانی، در چه حالاتی قرار دارند. وقتی شاخصه تقوا شد، اهل فجور را می‌شناسد.
 
نفوذ در دین؛ مهمترین خصوصیّت یهود
اهل فجور طبق آیات الهی مانند یهود هستند که بازوی قوی شیطان است. عرض کردیم همان‌گونه که پروردگار عالم هادی را از جنس خود انسان قرار داد و ملک نیامد تا انسانها را هدایت کند؛ دشمن هم هم که این رمز را میداند، از طریق خود انسان جلو می‌آید و شروع میکند.
لذا ما باید شاخصه‌های آن‌هایی که این دشمنی را دارند، بشناسیم چند تا از شاخصه‌هایشان را در جلسات گذشته عرض کردم که یکی از آن‌ها قساوت قلب و سنگ‌دلی است که همه این‌ها از فجور است. یکی دیگر هم کفران نعمت است که بیان کردند: «لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ واحِدٍ» .
مهم‌تر از همه این خصایصِ یهود - که خود، ابزار شیطان است - نفوذ در ادیان است. اوّل اگر بتوانند انبیاء یعنی هادی را می‌کشند و اگر دیدند نمیشود هادی را کشت، در دین نفوذ پیدا میکنند.
نفوذ در دین یکی از آن مطالب بسیار مهمّی است که یهود از روز نخست به دنبال آن است. یعنی اگر در جایی ببیند میتواند پیروز شود، این کار را میکند امّا اگر دید نمیتواند، طبعاً نفوذ پیدا میکند و این دشمنی او هیچ موقع از بین نمیرود.
 
یهود؛ دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنین!
این آیه شریفه که سال گذشته هم محور قرار داده بودیم، به همین مطلب اشاره دارد. خداوند می-فرمایند: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ» دشمنترین مردم - این «عَداوَةً» همان دشمنی است که در جایی دیگر اشاره فرموده بود: «عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ» - نسبت به مسلمانان؛ یهودیها، «وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا» و بعد از آن مشرکان هستند. مشرکان هم معمولاً هر موقعی که میدیدند به تعبیر خودشان باید دسیسه‌ای را خاموش کنند، حتماً دست به دامان یهود میشدند.
لذا خصوصیّت یهود این است که دشمن‌ترین دشمنان برای به خصوص مؤمنین است «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ».
 
خصلت آزار رسانی یهود!
یکی از مطالب دیگر هم این است که اگر مؤمنین هوشیار نباشند، یهود از اذیّت و آزار دست برنمی‌دارد. گرچه عرض کردیم یهود، ترسوترین انسان‌ها است امّا در اذیّت و آزار هم که یکی از فجور است، پیشتاز است!
در روایات بیان میفرمایند: اگر مؤمنی در طی شبانه‌روز به ظاهر مدام نماز بگذارد و دائم شبخیزی داشته باشد و هر روز به غیر از روزهای حرام را روزه بگیرد امّا به همسایه خود آزار برساند، پروردگار به هیچ عنوان نه نماز او را میپذیرد و نه روزه او را!
لذا راجع به اذیّت و آزار مباحث زیادی داریم - که حالا در بحث اخلاق به فضل الهی، موقعی که برسیم عرض خواهیم کرد. الآن داریم جنود عقل و جهل را بررسی میکنیم که مطلب ما به مبحث خیر که از جنود عقل است و در مقابل آن، شرّ که از جنود جهل است، رسید و إن‌شاء‌الله به فضل الهی به این اذیّت و آزار هم که از جنود جهل است، اشاره خواهیم کرد - بیان شده: مؤمن، مؤمن است، موقعی که دیگران از دست او آسوده باشند و اذیّت و آزاری نداشته باشد.
امّا در این‌جا میفرماید: یکی از خصائص یهود این است که اذیّت و آزار شدیدی دارند. پروردگار عالم علّت این اذیّت و آزار یهود را هم بیان میکند. میفرمایند: علّتش این است که مؤمنین هوشیار نیستند و آن‌ها هم از این موقعیّت استفاده میکنند.
لذا بیان می‌فرمایند: این‌ها خصوصیّتشان این است: «لَتُبْلَوُنَّ فی‏ أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»
 
آزمایش مؤمنان با تنگناهای اقتصادی!
البته پروردگار عالم در مورد اذیّت و آزار یهود و دشمنان دین به مؤمنین، در همین آیه شریفه توصیه‌ها را کرده، از جمله این که میفرماید: پروردگار عالم شما را با اموالتان مبتلا میکند. بالاخره یک روزی از لحاظ اقتصادی تحت فشار قرار میگیرد و ... . کأنَّ این آیه مال همین امسال ماست که خداوند هشدار داده که شما را با اموال یعنی با محاصره اقتصادی و جانهایتان امتحان خواهند کرد. پس این‌طور نیست که پروردگار عالم، کسی را که بگوید من مؤمنم، همین‌طوری رهایش کند.
اعراب آمدند به پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) عرضه داشتند: ما ایمان آوردیم «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا» ، خطاب شد: یا رسول الله! بگو: شما ایمان نیاوردید «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا»، بگویید: ما مسلمان شدیم و تسلیم هستیم «وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا»، یعنی مؤمن حقیقی نیستید. پروردگار عالم مؤمن حقیقی را دچار ابتلائات میکند.
اتّفاقاً جالب این است که حتّی وقتی میخواهد مجاهدین را توصیف کند، میفرماید: «وَ الْمُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» اوّل مال را هم میفرماید؛ یعنی خیلی از مواقع میشود که جهاد در مقابل ضرر مالی است که بعضی در این حال، به تعبیری دیگر از پروردگار عالم میبرند!
همانطور که فرمود: «مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ» بعضی حرفی خدا را عبادت میکند، «فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ» اگر خیر باشد، این‌ها مطمئنند، «وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ» امّا اگر فتنه اصابت کرد یعنی آزمایش پیش آمد، «انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ» دگرگون میشود، «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبین‏» که او خسران دیده دنیا و آخرت خواهد بود. میگوید: کدام انقلاب؟! کدام نظام؟! همهاش مشکل! همهاش گرفتاری!
در حالی که پروردگار عالم میفرماید: «لَتُبْلَوُنَّ فی‏ أَمْوالِکُمْ» ما شما را مبتلا میکنیم. بلا یعنی مبتلا شدن یعنی این که حتماً باید یک مطلبی را بچشی.
مرحوم راغب راجع به بلوه، نکته بسیار عالی را در مفردات آورده، بیان میکند: بلوه یعنی چیزی را که انسان بچشد. پس بلا را حتماً باید درک کنی و بچشی! «لَتُبْلَوُنَّ فی‏ أَمْوالِکُمْ» یعنی باید فقر و نداشتن را بچشی! پروردگار عالم دارد به مؤمنین میگوید: من مبتلایتان می‌کنم.
«وَ أَنْفُسِکُمْ» یک ابتلای دیگر به کشتن‌هاست که الآن میبینید که یهود دارد بی‌محابا به غزه حمله میکند و انسانهای بیگناه را میکشد که اینها همه ابتلاء است.
 
راه غلبه بر آزار یهود
جالب است که خداوند نوع این بلیّهها را هم بیان میکند، میفرماید: «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا» بلایی که برایتان از اموال و نفوس میآورم، راهش مشرکین است که آن مشرکین، اوّل همه در تفاسیر بیان شده که همین یهود است!
در ادامه میفرماید: «أَذىً کَثیراً» شما را زیاد اذیّت میکنند؛ یعنی دائم مبتلا هستید و این‌طور نیست که بگوییم: تمام شد و شرّشان کم شد نخیر، تا شیطان هست، سپاه شیطان هم هست. سپاه شیطان را هم عرض کردیم که فرمود «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ» که معمولاً هم از ناس یعنی جنس ما استفاده میکند.
امّا راهش را هم بیان فرموده، میفرماید: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا» اگر صبر پیشه بگیرید، «وَ تَتَّقُوا» از فجور و تقوایی که در وجود شما هست، به تقوا جواب مثبت دهید و متّقی شوید، «فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» آن‌وقت است که مطالب در دست شماست.
صبر را در این‌جا به معنی استقامت بیان کردند. این که به پیغمبرش هم بیان میفرماید: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» یعنی همین؛ یعنی مقاومت داشته باشید و صبر کنید.
پس «وَ إِنْ تَصْبِرُوا» یعنی باید صبور باشید، بایستید و مقاومت کنید. «وَ تَتَّقُوا» یعنی از نشستن بپرهیزید و مواظب باشید به خواستههای آن‌ها تن ندهید و آنها را نپذیرید.
پروردگار عالم در آیه بعدی نیز می‌فرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَبِئْسَ ما یَشْتَرُونَ» ، شما باید بر میثاقی که خدا از شما گرفته، پایدار باشید.
پس پروردگار عالم همینطوری بندگان خود را رها نمیکند و حتّی ابراهیم خلیل(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) را که از انبیاء عظامش بود، مبتلا میکند. اصلاً خداوند وعده داده: هر کس که ادّعا کند من در راه هستم، مبتلایش می‌کنم و باید در این راه صبر و استقامت هم داشته باشد، جلو برود و تن به خواسته‌های عدو که در حقیقت در رأس آن‌ها همین ابلیس ملعون است، ندهد.
 
آمریکا به حقیقت شیطان است!
این هم که امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) لفظ شیطان را برای آمریکا تبیین فرمودند، نه از باب این که مثلاً حالا یک اصطلاحی را برای تحقیر کردن آن‌ها به کار ببرند بلکه به حقیقت شیطان است، همان-طور که قرآن فرمود: سپاهیان شیطان از جنّ و انس هستند، «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»؛ لذا این‌ها ابزار ابلیس‌اند.
ملّا محسن فیض کاشانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یک تعبیر بسیار مهم و زیبایی را راجع به «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ‏» دارد. همزات یعنی آن وسوسه‌گر‌هایی که محسوس نیستند و پشت پرده‌اند امّا مدام وسوسه و شایعه‌پراکنی می‌کنند. نکته دیگر هم بیان عبارت شیاطین به صورت جمع است. ما فکر میکنیم فقط یک شیطان است که او ابلیس است امّا همان طوری که قرآن بیان فرمود: «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»، این‌جا هم شیاطین می‌گوید و اسّ و اساس آن برای این همزات، خود انسان‌ها هستند؛ یعنی این‌ها جزء شیطان‌اند!
پس تعبیری که امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان فرمودند، با این که به گوش ما نرسیده بود امّا یک تعبیر نو و جدیدی نبود؛ چون بیان شده که اینها شیاطین‌اند و امام راحل به زبان ساده آن را بیان فرمودند.
 
اوّلین گروه از شیاطین، قابل رؤیتند!
لذا ملّا حسین فیض کاشانی راجع به «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ‏ وَ أَعُوذُ بِاللّهِ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» می‌فرماید: اوّل همین انسان‌ها هستند که همزات را پخش می‌کنند. ولی وقتی ما وقتی این عبارت را می‌خوانیم، بلافاصله ذهنمان به این سمت می‌رود که مثلاً شیطان‌هایی دور ما را احاطه میکنند و ما آن‌ها را نمیبینیم. در صورتی که اتّفاقاً اسّ و اساس و اوّلین گروهشان، قابل رؤیتند و از جنس خود ما هستند! مثل آن کسی که انسان را وسوسه می‌کند تا نعوذ‌بالله فلان فیلم، فلان تصویر و فلان مطلب و برنامه‌های شیطانی را ببیند.
همانطور که عرض کردم، وقتی ورود پیدا می‌کنند، ابتدا انبیاء را میکشند «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ» و بعد در دین نفوذ می‌کنند، حتّی مذهب‌تراشی و دین‌تراشی راه میاندازند، مثل بابیّت، بهائیّت و خانقاههایی که درست کردند. لذا این از همان مطالبی است که ما بعضی مواقع حواسمان به آنها نیست، فقط یک «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ‏ وَ أَعُوذُ بِاللّهِ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» می‌گوییم و رد میشویم.
آیت‌الله حاج شیخ عباس قمی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مخلَص بزرگوار میفرمودند: وقتی به منبر می‌روم و یک کسی که طاهر نیست و حالاتی دارد، مثلاً جنب و ... است، در آنجا حضور دارد؛ دیگر نمی‌توانم صحبت کنم و لرزه بر اندامم میافتد. برای همین این عبارت باید خوانده شود که این‌ها حاضر نشوند. پس این هم یک نوع شیطنتِ شیطان است.
شیطان برای هر کسی از طریقی می‌آید و جالب این است که از راه انس که جنس خود ما است، بیشتر آمده تا از راه خودش - این یک کد است - ولی ما همه‌اش دنبال این نامرئی‌ها می‌گردیم. در صورتی که این‌ها قابل رؤیتند.
آن که من و تو را نستجیر‌بالله، نعوذ‌بالله به یک کار زشت دعوت می‌کند، شیطان است امّا امکان دارد یک موقع خودش هم خبر نداشته باشد. چون فعل، فعل شیطانی است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» همین‌ است.
آن که به دین‌سازی و دین‌تراشی دعوت می‌کند، شیطان است. چون عرض کردم فطرت همه بشر، فطرت الهی است، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ» و همه فی ذاته دنبال خدا می‌گردند. وقتی از راه آن نمیروند و نمی‌توانند جواب بگیرند، این درویش‌بازی‌ها و چیزهای دیگر به وجود می‌آید.
پس یکی از خصوصیات یهود هم همین است که اذیّت و آزار برای مؤمنین داشته باشند و خداوند می‌فرماید: باید صبر و استقامت داشته باشید.
 
خصوصیّات دیگری هم دارند که یکی از آن مطالب، مربوط به بحث ما است. اصل بحث ما این است که اینها میخواهند در هر دینی ورود پیدا کنند.
 
یهود و شناخت پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، قبل از بعثت!
عرض کردم وقتی یهود می‌بیند نمی‌تواند دینی را از بین ببرد، در آن نفوذ پیدا میکند. در جریان سلمان، آن سلمان محمّدی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، عرض کردم که آخرین راهب برایش توضیح می‌دهد که آخرین نبی چه کسی هست - که این جریان را در جلسه قبل گفتم و چون نمی‌خواهم بحث تکرار شود، گذرا یادآوری میکنم - بعد میگوید: بعد از من پیش کسی نرو. استاد من هم در آخرین لحظات عمرش برای من توضیح داد و من هم چون دارم میمیرم، به تو گفتم - یعنی این-قدر از یهودیها میترسیدند - حالا بدان یکی از خصائصش این است که مهری بر دوشش دارد، صدقه نمی‌پذیرد و ... ، به سراغ او برو، حقّ دیگر اوست. آن راهب فقط اسم را نمی‌دانست و همان‌ اسمی را که قبلاً باید به صورت رمز معلوم می‌شد، بیان کرد که «اسمه احمد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)»؛ یعنی همان اسم سمائی حضرت را بیان کرد (اسم آسمانی حضرت بین ملائکه به عنوان احمد(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) است و از اذکاری که ملائکه بیان میکنند، یا احمد، یا احمد و یا علی، یا علی است.
البته اسم حضرت هم باید در رمز می‌ماند امّا با این حال یهودی‌ها به دنبال ایشان می‌گشتند که عرض کردیم وقتی پیامبر با عمویشان به آن تجارت رفته بود، راهبی به عموی حضرت بیان کرد: مواظب این باش که اگر یهودی‌ها بفهمند، او را به شهادت می‌رسانند، این همان پیامبری است که مبعوث خواهد شد!
اصلاً حضرت خدیجه(سلام اللّه علیها) هم چون هوشیار، باسواد و اهل مطالعه بود، ضمن این که زنی پارسا، متّقی و بسیارعالی هم بود؛ خودش پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را می‌شناخت و وقتی فهمید چنین است، پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را رها نکرد.
 
یهودیان شام، فراریان از مدینه در زمان پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بودند!
لذا با بعثت پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این‌ها ضربه خوردند، پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) با یهود قرارداد بستند که خون شما را ما و خون ما را شما پاس بداریم امّا به خاطر خیانت هایی که کردند، پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آن‌ها را بیرون کردند. یک عدّهشان هم فرار کردند که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) مجدّد فرمودند: تعقیبشان کنید تا این که به شامات گریختند!
این که اهل بیت(علیهم صلوات المصلّین) را هم از کربلا به محلّه‌ یهودی‌ها در شام بردند، در اصل یهودیان آنجا از همین مدینه رفته بودند. دو طایفه در آن‌جا بود که این‌ها بیشتر هم شدند و آن‌جا را در تسلّط گرفتند و همان آن‌ها بودند که رفتند روی پشت بام و آتش درست کردند و آتش‌ها را از بالا ریختند که وجود مقدّس زین العابدین، سیّدالسّاجدین(علیه الصّلوة و السّلام) تعریف می‌کنند: چون دستانم بسته بود، عمّامه سوخت و آتش بر سرم گرفت و آن جسارت‌ها و جنایاتی که یهود کرد!!!
 
 هوشیاری و مقاومت مسلمین؛ رمز قدرت اسلام
تمثیل زدم، گفتم: ببینید ما در یک خطّ مستقیم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» داریم می‌رویم، اگر یک میلی، خیلی کم، طوری که به تعبیری محسوس نیست، راهمان کج شد؛ همین-طور جلو می‌رویم، یک زمان که برمیگردیم، می‌بینیم عجب! چه زاویه‌ی شدیدی با مبدأ خودمان گرفتیم!!!
اگر مردم در مقابل سقیفه ایستاده بودند و اجازه نمی‌دادند سقیفه به وجود بیاید، این قدر اسلام زاویه نمی‌گرفت که یهود اینگونه نفوذ پیدا کند که بعدها شخصی مانند یزید، حاکم شود! عرض کردیم مادر یزید، میسونه‌ی بدکاره‌ی به ظاهر مسیحی بود که مادرش یهودی بود و او را به صورت یک یهودی پرورش داد تا بعد هم یزید از این شیر بخورد و کسی بشود که اصلاً آداب اسلام را نمی‌داند. اینها قصدشان همین بود و میخواستند اسلام را از بین ببرند!
ولی ما، در روایات داریم اگر به باریکی مو برسد، هیچ موقع قطع نمی‌شود و اعجاز پروردگار عالم همین است. منتها این هم باز به دست ماست که هر موقع هوشیار و بیدار بودیم، دین قوی می‌شود. خدا اینگونه خواسته است و می‌گوید آن را در اختیار شما گذاشتم. این جاست که عنوان عالم اختیار معلوم میشود و اختیار دست من و شماست. اگر هوشیار بودیم اسلام عزیز روزبه‌روز رشد می‌کند و قوّت و قدرت می‌گیرد. اصلاً اسلام باید همینطور باشد، «الإسلام یعلوا و لا یعلى علیه‏» ، اسلام بالاست و از او بالاتر هیچ چیزی نخواهد بود. امّا اگر ما عقب‌نشینی کردیم و در مقابل محاصرات اقتصادی و ...، صبر و حوصله نکردیم، معلوم است آن‌ها قوّت و قدرت می‌گیرند. پس یک راه هم بیشتر ندارد و آن، مقاومت است. همانطور که عرض کردم قرآن می‌فرماید: به اموال مبتلایتان می‌کنیم - مهم هم همین مال است، ابتلاء به مال بیشتر از انفس است؛ چون بحث اقتصادی برای بعضی‌ها بیشتر کشنده خواهد بود تا جان دادن! - اگرصبر و حوصله بود، پیروزی است، امّا اگر صبر و حوصله نبود و به خواستههای دشمن تن دادیم؛ قدرت برای آنها خواهد بود!
 
یهود؛ مثل سگی است که اگر فرار کنی به دنبالت می آید و اگر بایستی، می نشیند!!!
البته در مقابل آن‌ها به تعبیر امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) همان یک سطل آب که هر مسلمانی بر سرشان بریزد، کافی است. امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در یک جای دیگر هم مَثَل آن‌ها را مانند سگ بیان کردند - که باز ما از سگ عذرخواهی می‌کنیم، چون بازسگ حیوان باوفایی است و همان‌طوری است که خلق شده است - امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: اگر فرار کنید، این‌ها مانند سگ به دنبالتان می‌آیند امّا اگر بایستید، سگ می‌نشیند - این اندیشه‌های نورانی را میتوانید در صحیفه‌ امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بخوانید - بعضی‌ها تا سگ را می‌بینند، می‌ترسند و فرار می‌کنند، آن هم دنبالشان می‌آید امّا اگر ایستادید، او تازه می‌نشیند. معلوم می‌شود بعضی‌ها ازخودشان می‌ترسند و إلّا یهود ترسی ندارد، فقط باید هوشیاری داشته باشیم.
 
قیام قاتلین برای خوانخواهی مقتول!!!
وقتی مروان نفوذ پیدا کرد، کارش به جایی رسید که در بحث خونخواهی برای عثمان به سمت بصره، در کنار عایشه قیام میکند!
امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) یک جمله‌ی عجیبی دارند که از فرمایشات ایشان در نهج البلاغه است. ایشان فرمودند: به سبب آن روزی که باید مسلمین می‌ایستادند و نایستادند، امروز کار به جایی رسید که مروان در کنار عایشه (به ظاهر امّ المؤمنینشان) قرارگیرد و به خونخواهی بیاید!
 
جالب این است که اینها به خونخواهی از خلیفه قیام کرده بودند در حالی که خودشان هم او را کشتند. می‌دانید که امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام)، محمّد حنفیه را فرستاد و به عثمان آب داد. چون می‌دانست این‌ها چه نامردهایی هستند. طوری که خیلی‌ها تعجّب کردند که چرا حضرت این کار را می‌کنند!
تاریخ طبری می‌نوسید چهل نفر از نگهبانان عثمان وقتی این مطلب را دیدند، او را دنبال کردند. محمّد حنفیه مخفی شد و بعد توانست بیرون بیاید. وقتی دیدند پیدا نکردند، چهل نفری به سمت خود عثمان حمله‌ور شدند و عثمان بن حنیف را کشتند. طوری که تاریخ نوشته وقتی داشتند سرش را از تنش جدا میکردند، موی صورت او را هم دانه دانه میکندند! اینچنین وقیحانه او را مثله کردند!
البته شکی هم نیست که خود مروان در این قضیه دست داشت. می‌خواست فتنه را بیشتر کند و از همان مطالب یهود استفاده کرد. برای من این‌طور مسلّم و مسجّل شده است. البته تاریخ ندارد ولی خود بنده با مطالبی که از مروان شاهد هستم، می‌دانم که جز این نیست!
لذا او را کشتند و بعد از آن طرف به عنوان خونخواهی از عثمان قیام کردند! وقتی برای جنگ وارد شدند، حضرت می‌دانستند که اگر این‌ها پیروز شوند، دیگر می‌خواهند اصل اسلام را در همین جا ریشه‌کن کنند امّا هشیاری امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) سبب نجات شد.
 
اهانت کنندگان به عایشه و حفصه، با سر در جهنّم می روند!
می‌دانید جمل هم که می‌گویند به خاطر آن شتر سرخ‌مو است که متأسّفانه همان به ظاهر ام‌المؤمنینشان، فرماندهی قضیه را داشت و بر روی آن سوار بود.
درست است او به عنوان همسر پیامبر است امّا ریاست‌طلب بود و حبّ دنیا داشت! البته این را هم عرض کنم که اگر کسی بخواهد بیان کند: زنان پیامبر نعوذبالله، نستجیربالله خیانت جنسی داشتند؛ با سر در جهنّم است!
حبّ دنیا و حبّ به ریاست در عایشه مملو بود. او غوغای حسادت بود، به خصوص نسبت به بی‌بی دو عالم امّا کسی نمی‌تواند به او جسارت کند. متأسّفانه گاهی بعضیها دهانشان را باز می‌کنند و هر چه میخواهند میگویند که عایشه فلان و حفصه فلان. این حرف‌ها چیست؟! اینها، ضدّ دین است!
ببینید در مورد اینها همین تمثیل صدق میکند که عرض کردم اگر از صراط مستقیم، یک مقدار خیلی کم، به اندازه یکی میلی کج شدی، می‌روی، می‌روی، بعد که از عقب نگاه می‌کنی، میبینی به شدّت منحرف شدی و زاویه زیاد شده است!
هیچ کس به ما اجازه نداده که به زنان پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بعد از ایشان بد بگوییم البته لعن بحث دیگری دارد که قرآن کریم و مجید الهی هم نسبت به آزاردهندگان به پیامبر لعن میکند. اینان اهل بیت عصمت وطهارت را اذیت کردند و لعن بر دشمنان اهل بیت فرض است. همانگونه که ما در زیارت عاشورا اوّل صد بار لعن می‌کنیم و بعد صد بار سلام میدهیم، «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ» لذا حتّی آن‌هایی که تبعیّت کنند هم لعن میشوند. در زیارت عاشورا خیلی لعن داریم و همانطور که می‌دانید زیارت عاشورا از لسان پروردگار عالم بیان شده است. یعنی اوّل کسی که زیارت عاشورا را خوانده، خود خداست!
لذا لعن هست امّا اهانت و جسارت‌های دیگر اصلاً خلاف است. اگر دیدید یک جا خدای ناکرده کسی به اشتباه آمد یک چیزی گفت، جلویش را بگیرید. در این مورد اصلاً بحث وحدت نیست؛ بحث این است که اصلاً نباید کسی این‌طوری بیان کند: حفصه فلان، عایشه فلان، این غلط است. جلویش بایستید!
آنها حسود بودند، ریاست‌طلب بودند، علیه دین قیام کردند، فلذا لعن برای آن‌ها فرض است و واجب است امّا این که بگوید بدکاره بودند و ...، حرف بیپایه و اساسی است! پروردگار عالم چنان این قوّه شهوت را بعد از پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از زنان ایشان دور کرد که بإذن الله تبارک و تعالی اصلاً قوّت شهوت بعد از پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در آن‌ها نبود و هیچ تمایلی هم به هیچ مردی نداشتند و خدا این‌طور قرار داده بود.
پس یک موقعی اهانت نکنیم که حرفهای بی اساس بگوییم، این عین بی‌دینی است. ما در دینمان باید ببینیم که خدا از ما چه می‌خواهد، پیغمبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از ما چه می‌خواهد و امیرالمؤمنین (علیه الصّلوة و السّلام) و دیگر ائمّه اطهار(علیهم صلوات المصلّین) چه می‌گویند. لذا دین ساختگی درست نکنیم!
ببینید چه عرض می‌کنم، لعن باید بشوند، اشکالی ندارد امّا این حرف‌های زشت و رکیک صحیح نیست. اگر کسی گفت، به او بگویید: سند بیاور که این‌ها نعوذبالله، نستجیربالله فلان کار را می‌کردند.
فلذا نباید به زنان پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) اهانت و جسارت کرد، هشیار باشیم.
اما این را هم بگویم که شکّی نیست کسانی که مستقیم در قتال با ابی‌عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) شرکت کردند، ولد حرامند. اما آن را هم که ولد حرام نیست، نباید ولد حرام بگویی! باید دربیان مطالب مواظبت کنید! که تقوی یعنی همین که بیهوده سخن نگوئیم!
 
ایستادگی مقاومت در مقابل صهیونیسم
عرض کردیم که یهودیان از بس ترسو هستند، با این که خودشان سلاح‌های عظیمی دارند؛ چون چند تا از این فشفشه‌ها در تل‌آویو و آن‌طرف‌ها انداختند، این‌ها متوسّل به این حکّام عرب می‌شوند تا حکّام عرب هم اوّل به ظاهر بگویند: آقا! بیخود کردی این کار را کردی و رژیم صهیونیستی را محکوم می‌کنند تا این‌ها را آرام کنند که دیگر نزنند.
چون این‌ها وحشت عجیبی پیدا کردند. در فلسطین اشغالی الان اوضاع بیش از آن چیزی که در تصاویر بیان می‌کنند، به هم ریخته است و مردمشان در عذاب هستند.
 
ادب؛ رمز برگشت فرمانده سپاه دشمن!
«السلام علیک یا ابا عبد اللّه یا حسین بن علی»
همین شد دیگر، وقتی کار به دست یهود بیاید، امام بر حقّ، طاهر، طیّب، باید وارد کربلا شود و بعد به دست همین امّتی که امّت نفهم هستند، محاصره شود. امّت متوجّه نشدند که اوّل نباید میگذاشتند سقیفه به وجود بیاید که آثار سقیفه را گفتیم و این که یهود دستش در سقیفه بود.
کربلا خیلی چیزها دیده! یکی از آن مطالبی که در کربلا عنوان اعجاز کربلا محسوب شد، این بود که فرمانده سپاه دشمن به ابی عبدالله (علیه الصّلوة و السّلام) ملحق شد! کسی که اوّل راه را بسته امّا خدا چنان قلب او را برگرداند که برگشت! یک دلیلی که می‌گویند این است که حرّ، مؤدّب بود!
این ادب، خوب چیزی است. من بارها عرض کردم: دو بال پرواز یکی ادب است و دیگری اطاعت. حرّ مؤدّب بود. حتّی روز چهارم که وارد شد، وقت نماز به امام گفت: نه، شما باید نماز را بخوانید. می‌داند که نماز را باید به اقامه حضرت بخوانند، نه این که ما برویم یک جا نماز بخوانیم و شما هم یک جا.
اتّفاقاً یکی از گزارشاتی هم که به آن ابن‌زیاد ملعون دادند، همین بود که حرّ کاری کرده که نماز را پشت سر وجود مقدّس ابی‌عبدالله (حالا آن‌ها با اسم کوچک میگفتند) میخوانند. لذا حرّ، مؤدّب بود.
آن‌جا هم که حضرت بیان کرد: مادرت به عزایت بنشیند، مؤدّب بود. گفت: چه کنم که مادر تو زهراست و من نمی‌توانم اهانت کنم که این هم دلالت بر ادبش بود.
همین این‌ها نجات‌بخش است. عزیزم! انسان صفات خوب داشته باشد، نجات‌بخش است. یکی از آن صفات خوب، ادب است که انسان توفیق توبه را پیدا می‌کند.
عجیب است! نوشتند در آن صحنه‌ای که دارد می‌آید که این هم نشانه ادب اوست، با عجز کامل آمد. بعضی می‌آیند همین‌طوری میگویند: خب آقا ببخشید، مثلاً تازه غُدمآبانه هم جلو می‌آیند. امّا اگر انسان اشتباهی کرد، اصل همان عذرخواهی است.
یک فرق شیطان با انسان هم از همین جهت بود. ابانا آدم اشتباه کردند و بلافاصله توبه شدیدی کردند امّا شیطان برعکس، پافشاری کرد که نه، همین که من می‌گویم. مهم این است، انسان باید در این خصلت‌ها دقّت کند.
حرّ پوتین‌های جنگی‌اش را باز کرد، روی دوشش انداخته، پابرهنه، ذلیل و خوار رفت. چه کسی؟ حرّی که برای خودش سپه‌سالاری است، فرمانده سپاه است، حالا این بیاید خوار شود، خیلی مهم است./914/د101/پ
ارسال نظرات