فردگرایی یک ایدئولوژی در فلسفه حقوق، اخلاق و سیاست است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاعرسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین مهدی علیزاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مدیر مرکز اخلاق و تربیت اسلامی در گفتوگویی به سؤالاتی پیرامون سبک زندگی پاسخ گفت.
لطفاً عوامل ایجاد سبک زندگی را به اختصار توضیح دهید؟
در نمای نزدیک به تعبیر جامعه شناسان، یک سری الگوهای نقش داریم که افراد برای ایفای نقششان، از آن تقلید میکنند. اینها اقشار پیشتاز جامعهاند. برای جوان جماعت، دو قشر بسیار پرنفوذند؛ یکی، هنرمندان و دیگری ورزشکاران. برای سنین دیگر، عالمان و دانشمندان، روشنفکران و اساتید برجستۀ دانشگاهی، برای همه زمامداران. الناس علی دین ملوکهم. الناس بملوکهم اشبه بابائهم. البته میزان دریافت و ضریب جذب فرق میکند.
بعد از عصر مدرنیته، زندگی امروز غرب شکل گرفته و ادامه دارد. پدیدۀ جهانی شدن، پدیدۀ نفوذ خزندهای به شمار میآید که یک زنجیره را تشکیل میدهد. امروز مدل حاکم بر زندگی غربی کاپیتالیزم است. فرانسیس بیکن فرجام تاریخ را نوشت. معنایش این بود که بعد از این که اردوگاه شرق فرو ریخت، هیچ الگویی برای تطور تاریخ بشر وجود ندارد، مگر همان که امروز غرب به آن رسیده است که عبارت است از دموکراسی لیبرال که وجه بسیار مهم اقتصادیاش، سرمایهداری است.
اما در یک مقیاس وسیعتر سبک زندگی امروز در سطح تودۀ ما بیش از هر چیز تحت تاثیر زندگی غربی است. سه پدیده دست به دست هم داده تا سبک زندگی غربی را به ما رسانده است که عبارت است از: 1. فردگرایی؛ 2.آزادی؛ 3.ماتریالیزم اخلاقی.
فردگرایی و اتمیسم به چه معناست؟
فردگرایی، به عنوان یک ایدئولوژی در فلسفۀ حقوق، فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی مطرح میشود که میگوید در واقع، اصالت با فرد است نه با جامعه، هر اتفاق درستی هم که بیافتد، باید به نفع فرد باشد، نه به نفع جامعه. فردمحوری یعنی تقدم فرد بر جامعه در حوزههای حقوق، اخلاق، رفاه، مدیریت و غیر ذلک.
آزادی به عنوان گفتمان اصلی لیبرالیزم، چه نقشی در سبک زندگی دارد؟
به قول استاد مطهری ما دو نوع ماتریالیزم داریم؛ یک نوع ماتریالیزیم اعتقادی. وقتی میگوییم اینها ملحد نیستند، یعنی ماتریالزیم اعتقادی ندارند. نمیگویند سقف عالم، عالم ماده است. غیب را انکار نمیکنند. اما یک چیزی به عنوان ماتریالیزم اخلاقی دارند. یعنی عملش موحدانه و غیبباورانه نیست. فاصلۀ بین اعتقاد و عمل زیاد است. ماتریالیزم اخلاقی، به درجاتی بین صنفهای مختلف و پایگاههای اجتماعی مختلف خانوارهای ما اطلاق میشود. در این صورت، رفاه، امنیت، آسایش، التذاذ، شناسههایی میشود که منظومۀ زندگی ما بر محور اینها میگردد.
اما ما چرا این نوع سبک زندگی را میپذیریم؟ به خاطر آن نفوذ تدریجی خزنده. به خاطر قانون آب جوش و قورباغه. این یک پدیدۀ فیزیولوژیک زیستشناسی است. میگویند اگر قورباغه را در یک ظرف آب داغ، بیاندازید پایش به آب نرسیده بیرون میپرد. اما همین قورباغه را اگر شما درون یک دیگ آب، روی شعلۀ آتش بگذارید و زیر گاز را آرام آرام زیاد کنید تا نیم پز شود، هیچ نمیفهمد. بنابراین ما اگر به یک شیعۀ امیرالمومنین، و محب امام حسین، پرده آخر نمایش زندگی غربی را نشان دهیم، بسیار بدش میآید و ابداً نمیپذیرد. مثلاً حمایت پلیس از کودک در مقابل پدر و مادر بسیار مستهجن است. اما همان شیعه عناصر سبک زندگی فرنگی را دانه دانه و مجزا، با یک تدریج خزنده از طریق تلویزیون، کتابها، مدل لباس، ماشین، سبک معماری و مدل مصرف و... اخذ میکند.
به هر حال سبک زندگی فرنگی، یک سری لوازمی هم با خودش به دنبال میآورد. وقتی آسایش و رفاه، معیار شود، شهروند جامعۀ غربی میگوید کار برای تراکتور است. کار کمتر، سود و رفاه بیشتر. بنابراین هزاران بازی کامپیوتری در سال تولید میشود، چرا؟ چون مشتری دارد. چرا مشتری دارد؟ برای این که وقت اضافی دارد، میخواهد یک جوری وقتش را بگذارند. این بازیهای کامپیوتری سنگین و پیچیده و حرفهای امروز، دیگر برای کودکان نیست. پدرها را هم گرفتار کرده است. یا حجم عظیم فیلم و سریال و کارتون. در این زمینه این پرسش جدی پیش میآْید که اوقات فراغت در نظام حیات طیبه چقدر جایگاه دارد؟
ماتریالیزم اخلاقی به چه معناست؟
فردمحوری یعنی تقدم فرد بر جامعه در حوزههای حقوق، اخلاق، رفاه، مدیریت و غیرذلک. همه چیز باید خودش را با این شاقول هماهنگ و تراز کند. این شاقول است که میگوید چه اتفاقی بیافتد. و بعد بحث آزادی گرایی و آزادی که گفتمان اصلی لیبرالیزم است پیش میآید.
طبق اتفاقاتی که آنجا میافتد، نمیخواهیم بگوییم غرب کافر است، نمیخواهیم بگوییم غرب الزاماً ملحد است. الحاد یک مقوله و یک خرده فرهنگ است. یک موقع، یک دکترین بزرگ سیاسی به نام اردوگاه مارکسیسم- لنینیسم حمایتش میکرد که از دنیا رخت بربست و شکست خورد. امام هم پیش بینی کرد و فرمود که از این بعد این را باید در موزههای تاریخ پیدایش کنید.
به تعبیر استاد مطهری، ماتریالیزم اخلاقی یک چیزی است که شهروند جامعۀ جهانی امروز، بدجوری به آن، مبتلا است. یعنی چه؟ یعنی عملش، عمل موحدانه نیست. عملش عمل غیب باورانه نیست. عملش بیشتر رنگ و بوی کسی را دارد که معتقد به غیر از این جمله نیست: «ان هی الا حیاتنا الدنیا»؛ یعنی فقط با دنیا محشور بودن، برای دنیا زیستن و عاقبت خود را در زندگی دنیوی دیدن. البته ممکن است اعتقادش غیر از این باشد، منتها فاصلۀ بین اعتقاد و عمل زیاد است. متاسفانه باید بگویم مثل بیشتر خود مسلمین در جهان اسلام امروز و تلخترش، مثل بیشتر شیعیان در جوامع شیعی امروز.
ماتریالیزم اخلاقی به درجاتی، بین صنفهای مختلف و پایگاههای اجتماعی مختلف خانوارهای ما و زندگیهای ما وجود دارد. بنابراین رفاه، امنیت، آسایش، التذاذ، شناسههایی میشود که بر محور و قطب اینها منظومۀ زندگی باید دوران کند. زندگی مثل کره میشود که باید در مدار آسایش، امنیت، التذاذ، رفاه بچرخی. زندگی خودش را با با این معیارها هماهنگ میکند. سبک زندگی بر مدار اینها شکل میگیرد. بعد همینها با یک زرادخانۀ بسیار قوی فرهنگی، در تمام دنیا دارد پمپاژ میشود. دوستانی که حوزۀ کشورهای خلیج فارس را دیده باشند، کشورهای اسلامی شمال آفریقا را دیده باشند، جنوب شرق آسیا سنگاپور و تایوان را دیده باشند، درمییابند که به طور عجیب و غریبی، جریان جهانی شدن دارد اتفاق میافتد. یعنی به نوعی، سبک زندگی فرنگی با تمام تحولات تاریخی و اعتقادی و سیاسی و اجتماعیاش، دارد ترویج میشود./997/د102/ی