۲۰ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۶
کد خبر: ۱۶۱۰۲۱
نقد شهید آوینی بر حاکمیت تکنوکرات‎ها؛

تکنوکراسی انقلاب را نابود می‎کند

خبرگزاری رسا ـ چندی است برخی از نامزدهای انتخابات با تکرار واژه "تکنوکراسی" به دنبال احیای این تفکر در سطح جامعه و رای آوری در انتخابات هستند. به بهانه سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی نگاهی گذرا به نقد وی بر این مفهوم و بررسی مختصر این تفکر و جریانات پشت پرده آن داریم.
شهيد آويني
 
تکنوکراسی «Technocratie» که از واژة «تکنیک» یا فنّ می‌آید به معنی حکومت دانایان فنّ یا «فن سالاری» است و عناصر تشکیل دهنده این نوع حکومت‌ها را تکنوکرات می‌گویند. تکنوکراسی پدیده جدیدی است که با پیشرفت علوم و فنون و نقش روزافزون دانش و تخصص در کار حکومت به وجود آمده و در بسیاری از کشورهای پیشرفته تکنوکرات‌ها بدون توجه به عقائد سیاسی و خصوصیات طبقاتی آنها حساس‌ترین و مهمترین کارها را به دست خود گرفته‌اند.
 
به طور خلاصه باید گفت تکنوکرات‌ها کسانی هستند که فنّ و تکنولوژی را برتر از هر چیزی حتّی مذهب می‌دانند و فنّ سالاری را برتر از هر اصولی می‌شمارند و معتقدند صنعت و تکنولوژی بالاتر و مهمتر از هر اصلی است و فنّ سالاران مستحق حکومتند.
 
ریشه نهال تکنوکراسیِ مدرن غرب، در قرون وسطای اروپا نهفته است که سه اختراع بزرگ موجب گسترش آن شد. اختراع ساعت که با آن برداشت جدیدی از زمان حاصل شد؛ صنعت چاپ که ورق‎های مکتوب آن به عصر نقل‎های شفاهی و سینه به سینه پایان داد و اختراع دوربین نجومی که اساس و پایه‌های اعتقادی و جهان بینی یهودیت و مسیحیت را از اعتبار انداخت.
 
در هر صورت در اواخر قرن 18 م، تکنوکراسی گام خود را برای حرکت به پیش و گسترش سیطره خود بر جهان برداشت تا جائی که شاهد ظهور پدیده‌ای به نام تکنوپولی یا همان انحصارگری تکنولوژی هستیم. تکنوپولی در حقیقت، تکنوکراسی غلبه یافته مستبد و بلامنازع است. این امپراطور همان تکنوکراتی است که اینک حاکم تمام عیار جهان صنعتی غرب شده است. در عصر کنونی توجه آمریکا به عنوان اولین امپراطور تکنوکراسی به ژاپن و تعدادی از کشورهای اروپایی معطوف شده است که در مرحله انتقال به تکنوپولی و جابجایی و توزیع قدرت هستند.
 
در کشور ما که حکومت بر مدار دین اداره می شود و در راس آن ولی فقیه قرار دارد بدیهی است که اجازه سلطه صنعت و تکنولوژی بر همه امورات داده نمی شود، زیرا تجربه ثابت کرده که هیچگاه تکنولوژی در فرهنگ دینی هضم نشده بلکه با هدف نابودی به آن حمله می کند، لذاست که حاکمیت الله بر همه مسائل گره گشای مشکلات و پیشبرنده قطار پیشرفت خواهد بود.
 
انقلاب اسلامی حضور طیف ها با گرایش های سیاسی و فکری متفاوت را در منصب های مختلف حکومتی تجربه کرده است. حضور تکنوکرات ها در عرصه اجرایی کشور نیز مانند سایر طیف ها در تاریخ انقلاب دیده می شود.
 
مهندس بازرگان اولین کسی بود که حضور تکنوکرات ها را در مناصب اجرایی کشور تثبیت کرد. وی معتقد بود که نیروهای ارزشی و انقلابی باید در سطح پایین و متخصصین و اساتید در مسؤولیت های کلان کشور ایفای نقش داشته باشند. همین شد که عناصر نهضت آزادی که نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی نداشتند متصدی مسؤولیت های حساس شده و احتلافات عمیقی میان شورای انقلاب و کابینه دولت موقت به وجود آمد.
 
مسأله حضور تکنوکرات ها در دولت بنی صدر به بهانه تخصص گرایی اعضای کابینه نیز به موضوعی جنجالی میان وی و شهید رجایی تبدیل شده بود که واکنش عناصر انقلابی نظام مانند شهید بهشتی را نیز دربرداشت.
 
اوج تاثیرگذاری تکنوکراسی در عرصه اجرایی کشور به دولت سازندگی بازمی گردد. عناصر حزب کارگزاران که خود را در عرصه های مختلف متخصص می دانستند با تصدی پست های مختلف اجرایی تفکرات التقاطی خود را ترویج می دادند. سیاست های اقتصادی دولت سازندگی تا جایی شکننده بود که وقتی برخی رسانه ها از تورم و گرانی و فشار به اقشار کم درآمد انتقاد می کردند، کارگزاران اینگونه پاسخ می دادند که له شدن برخی از مردم زیر چرخ توسعه امری طبیعی است.
 
رهبر معظم انقلاب در سخنان خود در آغاز سال 92 و در جمع مردم مشهد با انتقاد از سیاست های اقتصادی وابسته به نفت تکنوکرات ها در دولت سازندگی فرمودند: من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسؤولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاه‌های نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان "تکنوکرات" لبخند انکار زدند که مگر می‌شود؟! بله، می‌شود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامه‌ریزی کرد.»
 
دولت اصلاحات نیز با دنباله روی از تفکرات تکنوکرات های کارگزاران به صورت واضح دم از ارزش های دروغین غربی زده و عملا با مبانی دینی در حکومت اسلامی مخالفت می کردند. اصلاح طلبان به بهانه تخصص گرایی و فن سالاری مبانی اندیشه های غرب را ترویج و تکنوکراسی را با تمام پیوست های ضد دینی آن دنبال می کردند. 
 
از سوی دیگر در طول تاریخ انقلاب اسلامی اندیشمندان و نخبگان ارزشی همواره با انتقاد از سبک تکنوکرات ها در اداره کشور آن را مغایر آرمان های امام و موجب نابودی نهایی اهداف عالی انقلاب و تسلط مستکبران و زورگویان جهانی می دانستند.
 
سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی از شخصیت هایی بود که با افشای ماهیت واقعی تکنوکراسی در کشور آن را عاملی برای سلطه غرب بر کشورهای تازه انقلاب کرده می دانست.
 
آوینی معتقد بود که همه انقلاب های جهان برای بقاء در سیستم اقتصاد جهانی مجبورند که برخلاف ایدئولوژی و شعارهای اساسی خویش سیاست‌هایی اتخاذ کنند که بعضا موجب انحراف انقلاب از مسیر اصلی و نابودی آن شده است.
 
سید شهیدان اهل قلم در مقاله نظام‌ سیاره‌ای‌ اقتصاد در کتاب توسعه تمدن غرب اینگونه می نویسد: « نظام اقتصاد جهانی سیستم واحدی است حافظ منافع سیاسی ابرقدرت‌ها و تا کسی از این سیستم واحد اقتصادی اعراض نکند هرگز نمی‌تواند به طور کامل از سلطه‌ی سیاسی ابرقدرت‌ها خارج شود. همه‌ی رهبران انقلابی جهان بعد از پیروزی و تشکیل نظام با این واقعیت مواجه شده‌اند که باید برای حفظ خویش از بحران‌های اقتصادی، به ناچار تکنوکرات‌ها را بر مصدر امور اجرایی بنشانند و فکر نمی‌کنم کسی در این معنا تردید داشته باشد که تکنوکراسی حافظ منافع ابرقدرت‌هاست. حاکمیت تکنوکرات‌ها ـ خواه ناخواه ـ نظام‌های انقلابی را به جانبی متضاد با شعارهای اساسی انقلاب ـ آزادی و استقلال می‌کشاند و رفته رفته همان بلایی بر سر نهضت‌ها می‌آید که در الجزایر و سوریه و لیبی و کوبا و... شاهد آن بوده‌ایم.»
 
وی در ادامه با طرح سوالی مبنی بر اینکه چرا انقلاب‌ها بعد از پیروزی نتوانسته‌اند از حاکمیت تکنوکرات‌ها اعراض کنند، می نویسد: « جواب این سؤال را باید در نظام واحد اقتصاد جهانی پیدا کرد. رهبران انقلابی همواره با شعارهای پیشرفته‌ای گام در میدان گذاشته‌اند، اما بعد از پیروزی، در عمل مواجه با این واقعیت شده‌اند که سیاست قلمرو تکتازی اقتصاد است و بقای سیاسی نظام‌ها در گرو تمهیدات اقتصادی است و سراسر جهان امروز متأسفانه از این نظام واحد اقتصادی تبعیت می‌کند.»
 
آوینی با اشاره به نمونه های عبرت انگیز انقلاب شوروی و چین که می‌پنداشتند می‌توان با یک دیوار آهنین از بقیه‌ی جهان فاصله گرفت و به استقلال دست یافت ادامه می دهد: « آنچه بعدها رخ داد و اکنون ما در شوروی و چین امروز شاهد آن هستیم نشان داد که هیچ نظامی نمی‌تواند خود را از سیطره‌ی نظام اقتصادی جهانی خارج کند. مگر به یک شرط. مائو می‌گفت: «اگر هدف ما سرخ است، راه ما نیز باید سرخ باشد.» و ریویزیونیست های امروزی چین می‌گویند: «برای گربه چه تفاوتی می‌کند که موش سرخ بگیرد یا نه؟» آنچه دیوار آهنین چین کمونیست را ویران کرد دیکتاتوری است به نام اقتصاد که هیچ انقلاب شناخته‌شده‌ای تاکنون راه مبارزه با آن را نیافته است.
روسیه چطور؟ امروزه این نکته را حتی تکنیسین ها و روشنفکران روسی مخالف نهضت ناراضیان نیز بوضوح بیان می‌کنند که در زمان تزارها، گندم صادر می‌کردیم تا تکنولوژی صنعتی بخریم، امروزه مواد اولیه مثل نفت، گاز، فلزات صادر می‌کنیم تا هم گندم بخریم و هم تکنولوژی صنعتی.»
 
سید شهیدان اهل قلم در ادامه مقاله خود با اشاره به این جمله معروف که «انقلاب فرزندان خویش را می‌خورد» می افزاید: « اگر ان شاء الله انقلاب اسلامی ایران به پیروزی برسد و اسلامیت و استقلال خویش را در برابر شرق و غرب حفظ کند تنها نمونه‌ای است که از این قاعده مستثنی شده است. این ضرب‌المثل معروف که «انقلاب فرزندان خویش را می‌خورد» از همین جا نتیجه شده است که همواره انقلاب‌ها بعد از پیروزی و تشکیل نظام به صورتی ناخواسته به جانبی کشیده شده‌اند که با اصول محتوایی نهضت مخالفت داشته است.
 
انزوای حزب الله در نظام ما نیز نشانه‌ی خوبی نیست. هر چند که الحمد لله و المن سایه‌ی مبارک حضرت امام امت همچون ابر رحمتی بر سر ما گسترده است و ما را از بلیات و خطرات حفظ می‌کند، اما به هر تقدیر شکی نیست که اکنون در نظام ما حزب‌الله رفته رفته به انزوای سیاسی کشیده می‌شود و کارها به دل‌باختگان تکنوکراسی واگذار می‌گردد. این نشانه‌ای است از همان سرنوشت محتومی که همه‌ی انقلاب‌های جهان را وا داشته است تا فرزندان خویش را ببلعند... و خدا آن روز را نیاورد.»
 
تاکید صریح سید مرتضی آوینی بر خطر روی کار آمدن تکنوکرات ها و تبعات آن یعنی انحراف آرمان های اصیل انقلاب و انزوای نیروهای ارزشی نکته ای به یاد ماندنی است که همه نخبگان سیاسی باید به آن توجه داشته باشند.
 
آوینی به ما آموخت که در معرکه های حماسه ساز انتخابات رای دادن به کسانی که مدال تکنوکراسی را حتی در مسیر توسعه! نه در هدف بر گردن آویخته اند خطری جدی است که انقلاب را تهدید می کند.
 
محمد حسین کشکولی
/902/ی702/ج
ارسال نظرات