عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت تبیین کرد؛
جایگاه تکوینی امام معصوم در تمامیت حج
خبرگزاری رسا ـ عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت گفت: بر اساس روایات احادیث و روایات، باورهایی نظیر: نماز، روزه، زکات و حج در پرتو ولایت دست یافتنی است. یعنی نماز، روزه، زکات و حج بدون ولایت ناقص بوده و تمامیت آن به مخاطره میافتد.
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، «جایگاه تکوینی امام معصوم علیهالسلام» در تمامیت حج یادداشتی است از حجتالاسلام الهینژاد عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت در بررسی ارتباط حج و ولایت از نگاه شیعه.
در بیان شاخصههای ولایت تکوینی گفته میشود که میان «ولی» و «مولی علیه» رابطه علی و معلولی بر قرار بوده و دخل و تصرفی که «ولی» دارد دخل و تصرف عینی و واقعی میباشد یعنی «ولی» در تحقق و فقدان «مولی علیه» نقش اساسی دارد، با این نگاه میتوان نقش امام معصوم علیهالسلام را در امور دینی این چنین توجیه کرد که با نبود باورداشت امامت و عدم اعتقاد به آن، موجودیت باورهای دینی (نظیر نماز ، روزه و حج و... ) زیر سؤال رفته و تمامیت آنها نیز به مخاطره میافتد یعنی چطور در تکوینیات، وجود معلول (مولی علیه) وابسته به وجود علت (ولی)است، در این خصوص یعنی در مورد باورداشت امامت نیز به نوعی میتوان همین حرف را زد زیرا با موضوع امامت آموزههای اسلامی عموما و آموزه حج خصوصا (یعنی حج واقعی و راستین و مورد در خواست خدا و رسول خدا صلیالله علیه و آله) تحقق مییابد.
استاد جوادی آملی در این زمینه در کتاب صهبای حج مینویسد:
«رهبریهای ملکوتی اعمال و نیات و ادعیه ومشاهده آیات بینات و پی بردن به اسرار معنوی حج و مانند آن در پرتو ولایت تکوینی امام معصوم علیهالسلام است که حج او امام حجّها بوده، پیشاپیش اعمال امت به سوی بارگاه قبول الهای صعود میکند و آنگاه اعمال دیگران به دنبال آن صاعد میشود.»
در این خصوص (ولایت تکوینی امام) به آیات و روایاتی چند اشاره خواهیم کرد:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا
امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم.
جهت روشن شدن موضوع بحث ، لازم است پیرامون دو واژه «اکملت» و «اتممت» مفهوم شناسی صورت گیرد تا با توضیح آنها بیشتر به نقش تکوینی امام پی برده شود. زیرا واژه «کمال» با «تمام» تفاوت اساسی دارد، در حقیقت «کمال» بر کیفیت شیئ و «تمام» بر تمامیت آن دلالت میکند و تمامیت به معنای آن است که اگر آن چیزی که تمام کننده است نباشد قطعا آن شیئ تحقق پیدا نمیکند پس اگر ولایت امامان که تمام کننده دین است نباشد قطعا دین باقی نمیماند. این تفاوت اساسی، میان دو واژه فوق در کلام شهید مطهری که ذیل بدان اشاره میشود، به خوبی منعکس شده است.
«تمام» براى یک شیئ در جائى گفته مىشود که همه آنچه براى اصل وجود آن لازم است، به وجود آمده باشد. یعنى اگر بعضى از آن چیزها به وجود نیامده باشد، این شىء در ماهیت خودش ناقص است، [به طورى که] مىتوان گفت که وجودش کسر بر مىدارد، مثلا نصفش موجود است، ثلثش موجود است، دو ثلثش موجود است، و از این قبیل.
مثلا ساختمان یک مسجد که براساس یک نقشه ساخته مى شود احتیاج به یک تالار دارد، تالار هم احتیاج به دیوار و سقف و درب و شیشه و [ ملزومات دیگر ] دارد. وقتى همه آن چیزهایى که این ساختمان احتیاج دارد که اگر آنها نباشد، نمیتوان از ساختمان استفاده کرد، فراهم شد، مى گویند: ساختمان تمام شد.
براى نقطه مقابل این کلمه، کلمه «ناقص» را بکار مى بریم. اما «کمال» در جائى است که یک شیئ بعد از آنکه «تمام» هست، باز درجه بالاترى هم مىتواند داشته باشد و از آن درجه بالاتر، درجه بالاتر دیگرى هم مى تواند داشته باشد. اگر این کمال براى شیئ نباشد باز خود شیئ هست، ولى با داشتن این کمال، یک پله بالاتر رفته است.
«کمال» را در جهت عمودى بیان مىکنند و «تمام» را در جهت افقى. وقتى شیئ در جهت افقى به نهایت و حد آخر خود برسد، مى گویند تمام شد، و زمانى که شیئ در جهت عمودى [ بالا رود ]، مىگویند کمال یافت. اگر مىگویند « عقل فلان کس کامل شده است» یعنى قبلا هم عقل داشته، ام عقلش یک درجه بالاتر آمده است، « علم فلان کس کامل شده است» یعنى قبلا هم علم داشت و از آن استفاده مى کرد ولى [ اکنون ] علمش یک درجه کمالى را پیموده است. پس یک انسان تمام داریم که در مقابل انسانى است که از نظر افقى ناتمام است، یعنى اصلا نیمه انسان است، کسر انسان است، مثلا ثلث یا دو ثلث انسان است و به هر حال، انسان تمام نیست، و انسان دیگرى هم داریم که انسان تمام هست ولى انسان تمام، مىتواند کامل باشد، کاملتر باشد و از آن هم کاملتر باشد، تا به آن حد نهائى نهائى که انسانى از آن بالاتر وجود ندارد [برسد] که او را « انسان کامل کامل » که حد اعلاى انسان است مىنامیم.
در کتاب مفردات واژه «تمامالشیئ» به معنای آخرین جزئی که شیئ به واسطه آن تمام میشود دانسته شده است، که در مقابل آن ناقص قرار دارد، و به تعبیر دیگر واژه «تمام» در مورد اجزا و ذوات و معدودات به کار میرود. چنان که در قرآن میخوانیم: وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَة.
آیه بالا در جریان غدیر خم بعد از تعیین امیر مؤمنان علی علیهالسلام به عنوان جانشین بلا فصل پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله نازل شده است و معنا و تفسیر آن این است که با تعیین ولایت و امامت، دین با همه آموزههای آن تمام و کامل گردیده است، یعنی آموزههایی نظیر نماز، روزه، حج و... بدون ولایت تمام نیست و بی شک تمام نبودن آنها به معنای این است که آن نماز و روزه و حجی که خداوند از انسان خواسته، تحقق پیدا نکرده است پس حجی که مورد در خواست خدا است حج با ولایت است و همچنین نماز و روزه واقعی با ولایت تمام میشود. بالتبع کسانی که آموزههای دینی را بدون ولایت بجا میآورند به مثابه آن است که از جزء اصلی آنها غفلت نمودهاند و بالضروره روشن است که نبود جزء فقدان کل را به همراه دارد.
چنانکه پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله در خطبه غدیر در این زمینه می فرماید:
إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ لَخِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِیمانَ إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَاد
همانا امامت مقام پیغمبران و میراث اوصیاء است، همانا امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا صلیالله علیه و آله و مقام امیر المؤمنین علیهالسلام و میراث حسن و حسین علیهما السلام است. همانا امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است: همانا امامت ریشه با نمو اسلام و شاخه بلند آنست، کامل شدن نماز و زکاة و روزه و حج و جهاد و... به وسیله امام تحقق پیدا میکند
چنانکه امام صادق علیهالسلام میفرماید:
کَذَلِکَ هَذِهِ الْأُمَّةُ الْعَاصِیَةُ الْمَفْتُونَةُ بَعْدَ نَبِیِّهَا صلیالله علیه و آله وَ بَعْدَ تَرْکِهِمُ الْإِمَامَ الَّذِی نَصَبَهُ نَبِیُّهُمْ صلیالله علیه و آله لَهُمْ فَلَنْ یَقْبَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَهُمْ عَمَلًا وَ لَنْ یَرْفَعَ لَهُمْ حَسَنَةً حَتَّى یَأْتُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ وَ یَتَوَلَّوُا الْإِمَامَ الَّذِی أُمِرُوا بِوَلَایَتِهِ وَ یَدْخُلُوا مِنَ الْبَابِ الَّذِی فَتَحَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ لَهُمْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص خَمْسَ فَرَائِضَ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصِّیَامَ وَ الْحَجَّ وَ وَلَایَتَنَا فَرَخَّصَ لَهُمْ فِی أَشْیَاءَ مِنَ الْفَرَائِضِ الْأَرْبَعَةِ وَ لَمْ یُرَخِّصْ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی تَرْکِ وَلَایَتِنَا لَا وَ اللَّهِ مَا فِیهَا رُخْصَة.
همین گونه است همین امّت گنهپیشه پس از رهایى پیامبر و رهبرى که پیامبرشان براى آنها گمارده بود به فتنه افتادند. پس خداوند تبارک و تعالى عملى از آنها را نپذیرد و حسنهاى از آنها را بالا نبرد تا از همان راهى به درگاهش روند که او مقرّر کرده، و از همان امامى پیروى کنند که به پیروى از او مأمور شدهاند، و از همان درى که خدا و پیامبر به روى آنها گشودهاند درآیند. اى ابا محمّد! همانا خداوند عزّ و جلّ پنج فریضه را حتمى ساخته است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ما، و در مواردى چهار فریضه را بدیشان رخصت داده ولى به هیچ روى براى هیچ یک از مسلمانان در ترک ولایت ما رخصتى داده نشده است، نه بخدا سوگند در ولایت ما رخصتى نیست.
چنانکه امام رضا علیهالسلام میفرماید:
إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ
به راستى امام سر رشته امور دین، و نظام کار مسلمین، و مایه صلاح دنیا و عزّت أهل ایمان است. امام پایه و ریشه اسلام بالنده و رو به رشد، و شاخه بلند و والاى آن است، در پرتو امام است که: نماز و زکات و روزه و حجّ به تمامیّت رسد و کامل گردد.
البته نقش باورداشت امامت نسبت به آموزههای اسلامی نظیر توحید و نبوت، از شرایط عمومی اعمال عبادی تلقی می گردد یعنی همان گونه که فقدان اعتقاد به توحید و نبوت فقدان آموزههای اسلامی را به همراه دارد، عدم اعتقاد به امامت نیز همین نقش را دارد به تعبیر دیگر چنین میتوان گفت که امامت شرط قبولی اعمال عبادی تلقی میگردد نه شرط صحت اعمال، بر این اساس وقتی که شرط اعمال که امامت باشد وجود نداشته باشد بطور قطع مشروط که همان اعمال عبادی (نظیر حج) و امثال آن است نیز مورد قبول خدا قرار نمیگیرد.
از این رو میبینیم برخی از اندیشمندان شیعه ، امامت را اصلی از اصول دین به حساب آورده و چنانچه عدم قبول داشت توحید و نبوت و معاد، اسلام را به مخاطره می اندازد و اعمال عبادی را به ورطه سقوط و حبط منتهی میکند عدم باورداشت امامت نیز همین نقش را ایفا میکند.
چنانکه امام صادق علیهالسلام در این زمینه میفرماید:
إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ الصَّلَوَاتُ [عَنِ الصَّلَوَاتِ] الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّکَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّیَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنْ أَقَرَّ بِوَلَایَتِنَا ثُمَّ مَاتَ عَلَیْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَکَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ إِنْ لَمْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِنَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ أَعْمَالِه
چون بنده برابر خدا ایستد اول پرسش او از نمازهاى واجب و از زکاة واجب و از روزه واجب و از حج واجب و از ولایت ما خاندانست و اگر معترف به ولایت ما خاندان باشد و بر آن عقیده بمیرد نماز و روزه و زکاة و حج او پذیرفته است و اگر برابر خدا اعتراف به ولایت ما نکند خدا چیزى از اعمال او نپذیرد
در روایت دیگری امام باقر علیهالسلام امامت را برای دیگر باورهای اسلامی به منزله کلید دانسته که در واقع بدون کلیدِ امامت ورود به باورهای اسلامی ممکن نخواهد بود پس فروعات اسلامی در پرتو باور به امامت قابل دست یافتنی است
بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ قَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِن
اسلام بر پنج پایه گذاشته شده است نماز، زکاة روزه، حج و ولایت، زرارة گوید: گفتم کدام یک از آنها افضل مىباشند فرمود: ولایت از همه آنها افضل است و کلید آنها مىباشد و راهنماى مردم به آن چهار پایه هست.
دو نکته در این روایت قابل توجه و تعمق است:
الف) نخست این که این پنج مساله بى جهت در کنار یکدیگر چیده نشدهاند، بلکه رابطهاى با یکدیگر دارند.
نماز رابطه خلق با خالق است، بلکه بهترین زمان براى رابطه خلق و خالق هنگام نماز است.
زکات رابطه خلق با خلق است، نیازمندان، با اجراى قانون زکات، بوسیله ثروتمندان، بى نیاز مىگردند و مشکلات اقتصادى آنها حل مىشود.
روزه رابطه انسان با خویشتن است، با ایجاد این رابطه، انسان موفق مىشود که با هواى نفس خویش مبارزه کند، بلکه روزه سمبل مبارزه با هواى نفس روزه است.
حج رابطه مجموع مسلمین با یکدیگر است تا با همفکرى و تبادل نظر، مشکلات و گرفتاریهاى جهان اسلام را حل کنند و مرهمى بر زخمهاى مسلمانان بنهند. و ولایت ضامن اجراى صحیح و تبیین کننده احکام این مسائل مىباشد.
بنابراین، پنج اصل اساسى فوق، تصادفا در این حدیث در کنار هم جمع نشدهاند بلکه رابطهاى منطقى و معقول با یکدیگر دارند.
ب) دیگر این که چرا ولایت از چهار اصل دیگر مهم تر و افضل است؟ همانگونه که در خود روایت نیز آمده است، ولایت تحققبخش نماز و روزه و حج و زکات است و محتواى این عبادات و سایر عبادتها در سایه ولایت عملى شود، یعنى، بدون ولایت و حاکمیت اسلام، این دستورات نقشى است بر کاغذ، و همانند نسخه طبیب است که بدون عمل به آن، شفاى دردها حاصل نخواهد شد.
امیرمومنان علیهالسلام نقل میکند که پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله فرمودند:
بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسِ خِصَالٍ عَلَى الشَّهَادَتَیْنِ وَ الْقَرِینَتَیْنِ قِیلَ لَهُ أَمَّا الشَّهَادَتَانِ فَقَدْ عَرَفْنَاهُمَا فَمَا الْقَرِینَتَانِقَالَ الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ فَإِنَّهُ لَا یُقْبَلُ أَحَدُهُمَا إِلَّا بِالْأُخْرَى وَ الصِّیَامِ وَ حِجِّ بَیْتِ اللَّهِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ خُتِمَ ذَلِکَ بِالْوَلَایَة
اسلام بر پنج خصلت بنیاد شده بر دو شهادت، و دو قرین (همراه)، گفتند دو شهادت را میدانیم، اما دو قرین چیست؟ فرمود نماز و زکوه (این هر دو همراه یک دیگرند) هر کدام از این دو پذیرفته نگردد مگر بدیگرى، و روزه و زیارت خانه خدا براى آن کس که توانائى داشته باشد، و پایان آن ولایت است.
خلاصه مطلب:
بر اساس روایات گوناگونی که در بالا ذکر شد، تمامیت باورهایی نظیر: نماز، روزه، زکات و حج در پرتو ولایت دست یافتنی است. یعنی نماز، روزه، زکات و حج بدون ولایت ناقص بوده و تمامیت آن به مخاطره میافتد؛ زیرا چنانکه بیان شد واژه «تمام» که در روایت گوناگونی آمده، در برابر واژه «ناقص» قرار دارد و همیشه موجودیت «کل» به همه اجزای خویش وابسته است، از این رو وجود همه اجزا موجودیت «کل» را به همراه دارد، و در صورت فقدان همه اجزا یا برخی از آنها تکون «کل» تامین نمیشود. بر این اساس وقتی که ولایت نقش تمام کننده آموزههای اسلامی مثل نماز، روزه و حج را دارد، پس انتظار مقبولیت آنها بدون آن، انتظار بیهوده است./9191/د102/ع
ارسال نظرات