عضو هیأت علمی مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی تشریح کرد؛
ماجرای اعزام حضرت علی به مراسم حج برای ابلاغ سوره برائت
خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی گفت: پیامبر(ص) پس از دریافت وحی به امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) فرمود: هم اینک بر ناقه من [عضباء] سوار شده و خود را به ابوبکر برسان و سوره توبه و پیماننامه مرا از او بگیر و به سوی مکه معظمه حرکت کن و سپس آن را در میان حاجیان و مشرکان مکه قرائت کن.

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاعرسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، سوم ذیحجهی سال نهم هجری قمری، سالروز عزل ابوبکر از سوی رسول خدا(ص) و مأموریت حضرت علی (ع) برای ابلاغ سوره برائت است. حجتالاسلام سید محمدتقی واردی، عضو هیأت علمی مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی در یادداشت زیر به شرح این ماجرای تاریخی میپردازد.
سوره توبه در سال نهم هجری قمری بر پیامبر(ص) نازل گردید و آن حضرت از جانب پروردگار متعال مأموریت یافت که محتوای سوره توبه را به اطلاع مشرکان مکه و زائران خانه خدا برساند.
پیامبر در میان اصحاب خویش ابوبکر بن ابی قحافه را برگزید و به وی دستور داد که در ایام حج به مکه معظمه سفر کند و آیات اول تا نهم این سوره را برای مشرکان،حاجیان و زائران مکّه معظمّه قرائت کند و پیمان آن حضرت با مشرکان را در جمع حاجیان بخواند.
ابوبکر در رأس جمعیتی از مسلمین در نخستین روز ماه ذیحجه سال نهم هجری قمری به سوی مکّه معظمه حرکت کرد. وی راه دوری نرفته و تازه به منطقه ذوالحلیفه رسیده بود که جبرئیل امین بر پیامبر خدا(ص) نازل شد و به وی عرض کرد: «انّ الله یقرئک السلام و یقول لک: لا یؤدی عنک الاّ انت اورجل منک»؛خدای سبحان بر تو درود می فرستد و می فرماید: این مأموریت را کسی از جانب تو انجام ندهد مگر این که خودت و یا کسی که از خودت هست به انجام رسانید. و در روایت دیگر آمده است: «لا یؤدی عنک الا انت او رجل منک و علی منّی و لا یؤدی عنّی الا علی».
پیامبر (ص)پس از دریافت وحی، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) را که از خودش بود، فرمود: هم اینک بر ناقه من [عضباء] سوار شده و خود را به ابوبکر برسان و سوره توبه و پیماننامه مرا از او بگیر و به سوی مکه معظمه حرکت کن و سپس آن را در میان حاجیان و مشرکان مکه قرائت کن و به ابوبکر بگو یا با تو همراهی کرده و در رکاب تو به مکه رود و یا به نزد من در مدینه باز گردد.
حضرت علی(ع) به همراه جابر بن عبدالله انصاری از مدینه حرکت کرد و در روز سوم ذیحجه، در مکانی به نام "الرّوحا" که با مدینه منوره چهل مایل فاصله داشت رسید و پیام رسول خدا(ص) را به ابوبکر رسانید.
ابوبکر که از این کار دل شکسته و ناراحت شده بود، سوره توبه و پیمان نامه رسول خدا(ص) را به علی بن ابی طالب(ع) سپرد ولی از همراهی وی خود داری کرد و به ناچار به سوی مدینه باز گشت.
ابو بکر به محض بازگشت به مدینه، نزد رسول خدا(ص) رفت و به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا(ص) آیا درباره من آیه ای نازل شد؟ پیامبر (ص) فرمود: نه، ولیکن من [از جانب پروردگار متعال] مأمور شدم که یا خودم آن را ابلاغ کنم و یا به کسی که از اهل بیت من باشد بسپارم.
اکثر راویان و تاریخ نگاران اهل سنت نیز این مطلب را بیان کردهاند. از جمله احمد بن حنبل (پیشوای مذهبی حنبلیان) با چند واسطه از انس بن مالک چنین روایت کرد: «عن انس بن مالک ان رسول الله (ص) بعث برائة مع ابی بکرفلمّا بلغ ذاالحلیفة قال :" لا یبلغها الّا أنا او رجل من اهل بیتی " ، فبعث بها مع علی بن ابی طالب».
عبد الله پسر احمد بن حنبل به گفتار پدرش اضافه کرد: ابوبکر پس از تحویل سوره توبه و پیمان نامه رسول خدا (ص) به علی بن ابی طالب (ع)، به مدینه برگشت و به نزد پیامبر (ص) رفت و از وی پرسید : یا رسول الله (ص)، نزل فیّ شیئی؟ پیامبر(ص)در پاسخش فرمود: لا، ولکن جبرئیل جائنی فقال: لا یؤدی عنک الا انت او رجل منک.
حضرت علی (ع) پس از انجام وقوف در عرفات و اعمال منی، در ایام تشریق[روز های سیزده تا پانزده] به بالای کوهی که معروف به " شعب " است میرفت و با صدای بلند، مردم را فرا میخواند و آنان را به استماع پیام رسول خدا(ص) دعوت میکرد.
هنگامی که زائران [اعم از مسلمانان و مشرکان] در حضورش گرد میآمدند، در آغاز سوره برائت را قرائت میکرد و به آنان تذکر میداد که از این به بعد، هیچ کس حق ندارد وارد مسجدالحرام شود، مگر آن که ایمان آورده باشد؛ هیچ کس نباید به صورت عریان و برهنه، خانه خدا را طواف کند؛ از این سال به بعد هیچ مشرکی نمیتواند حج خانه خدا را به جای آورد؛ هر کافری که با خدا و رسولش پیمان داشته باشد، تا پایان مهلت آن فرصت دارد و آنانی که عهدی ندارند، چهار ماه فرصت دارند که به توحید گرویده و اسلام را اختیار کنند و پس از آن، اگر مسلمان نشوند، جان و مالشان در هدر است.
مشرکان هنگامی که علی بن ابی طالب (ع) را با آن دلیری و صلابت و اعتماد بنفس مشاهده میکردند، که آیات وحی و پیام رسول خدا (ص)را به طور مرتب در صبح، ظهر و شام و به مدت سه روز با صدای رسا میخواند، تعجب کرده و شگفت زده میشدند.
از این بابت، کینه و عداوت وی را در دل میگرفتند و حتی برخی از آنان، آن حضرت را با شمشیر و عشیره خویش تهدید میکردند، ولی وی لحظه ای ترس و واهمه از خود نشان نداد و با شجاعت تمام، پاسخهای آنان را میداد.
پیامبر(ص) منتظر بازگشت حضرت علی(ع) به مدینه بود و برای وی اظهار نگرانی و ناراحتی میکرد. هنگامی که از بازگشت وی باخبر شد، بسیار خوشحال گردید و به ابوذر غفاری که بشارت بازگشت حضرت علی(ع)را به وی داده بود، مژده بهشت داد و فرمود: «لک بذلک الجنة».
آن حضرت، به استقبال علی(ع) شتافت و وی را در آغوش گرفت و بر صورتش بوسه زد و از فرط خوشحالی گریست. آنگاه به وی فرمود: با این مأموریت مهم چه کردی؟ حضرت گزارش مأموریت خویش را به اطلاع آن حضرت رسانید. پیامبر(ص) فرمود: «کان الله عزوجل اعلم بک منّی حین امرنی بارسالک»؛ خداوند سبحان، هنگامی که مرا فرمان داد که تو را به این مأموریت بفرستم، دانا تر از من درباره تو بود.[یعنی تو را بهتر از من میشناخت و لایق این مهم میدانست].
حضرت علی (ع) این مسئله را یکی از علل مخالفت و دشمنیهای عایشه بنت ابی بکر با خود دانست و در ضمن حدیثی فرمود: «و بعث رسول الله (ص) اباها (عائشة ) لیؤدی سورة برائة و امره ان ینبذ العهد للمشرکین فمضی حتی انحرف ، فاوحی الله الی نبیه ان یرده و یاخذ الآیات فیسلمها الیّ ، فعرف اباها بإذن الله عز و جل و کان فیما اوحی الله عز وجل الیه لا یؤدی عنک الا رجل منک ، و کنتُ من رسول الله و کان منّی .فاضطعن لذلک عَلَیّ ایضا و اتبعته عائشة فی رأیه».
شیخ مفید(ره) در مسارالشیعة درباره این ماجرا میگوید: «و کان ذلک عَزلاً لأبی بکر من السّماء، و ولایة لامیرالمؤمنین(ع) من السّماء»./9191/د101/ن
ارسال نظرات