محبت ائمه مانع لغزش انسان میشود
به گزارش خبرگزاری رسا، حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی جاودان از اساتید اخلاق تهران در سومین شب دهه اول محرم در حسینیه آیتالله حقشناس (ره) به بیان روایتی از امام محمدباقر (ع) پرداخت.
متن کامل سخنان این استاد اخلاق در ادامه آمده است.
بعداز تولد زندگیات دیگر قطع نمیشود
خوب است بدانید از وقتی متولد شوی، دیگر زندگیت قطع نمیشود.انسان از عالمی به عالم دیگر جابه جا میشود اما زندگیاش قطع نمیشود. حتی انسانهایی که بیهوش هستند، بعد از اینکه به هوش میآیند، زندگی میکند ولی یادش نیست که چه دیده. مثال عالم خواب را میتوان زد. انسان در عالم خواب در یک فاصله اندکی با ورود به خواب، به اوج که میرسد، خواب میبیند.
امام رضا (ع) میفرمایند: «وحشتناکترین لحظات و ساعات دقایق عمر آدمی در 3 بخش است». من به یک بخشش اشاره میکنم. ایشان میفرمایند لحظهای که آدم از دنیا میرود، میتواند از وحشتناکترین اوقاتش باشد.
عذاب کسانی که مردم از آنها میترسند
ما باید ببینیم قبلا چه کار کردیم. این خیلی عجیب است که یک کسی کارش این است که مردم از او بترسند. این فرد را در روز قیامت 1000 سال -در قیامت فقط- در یک زندان ترس محبوسش میکنند. خدا رحم کند.
امام زینالعابدین(ع) نیر در این زمینه فرمایشی دارند. ایشان میفرمایند «سختترین لحظه آدمی میتواند ساعتی باشد که ملکالموت را زیارت میکند». ببینید میگویند میتواند. پس این بستگی دارد که من قبلا چهکار کردم؟
حالا میرسیم به قسمت خوبش. البته کمی هم قصه است.
یک راوی از شاگردان حضرت باقر(ع)، نقل کرده که در محضر ایشان نشسته بودیم. دیدیم که یک پیرمرد از روبروی امام(ع) در حال ورود به مجلس است. امام (ع) در صدر مجلس نشسته بودند. پیرمرد عصازنان تا رسید تا دم درب اتاق، گفت السلام علیک یابن رسول الله و رحمه الله و برکاته. اول به امام سلام کرد؛یک سلام کامل. بعد ساکت شد.
میدانید که همانطور که به شما سلام میکنند، حداقل باید مثل او سلام کنید یا بهتر از سلامدهنده. اگر گفت «سلام علیکم» شما هم باید بگوئی «سلام علیکم». اگر گفت «سلام علیکم و رحمه الله» باید مانندش گفته شود. کمتر نمیشود گفت.
سلام؛ مستجبی که از واجب ثواب بیشتری دارد
گفتهاند سلام مستحبی است که ثوابش از واجب بیشتر است. معمولا مستحبات به درجه واجبها نمیرسند. مستحبی که ثوابش بیشتر است، سلام است.
امام باقر (ع) فرمودند: «و علیک السلام و رحمه الله و برکاته». بعد این فرد رو کرد به جمعیت داخل اتاق و به آنها سلام کرد. جمعیت هم جوابش را دادند. بعد رو به امام کرد و عرض کرد «یابن رسول الله ادعونی منک». مرا به خودت نزدیک کن تا بیایم کنار شما بنشینم. خدا مرا فدای شما بکند. بعد گفت «والله انی احبکم». به خدا قسم من شما را دوست دارم.
محبت ائمه نمیگذارد پایت بلغزد
این دوست داشتن یک سرمایه خیلی قیمتی است. در این دنیا کسی که امیرالمومنین یا اهلبیت را حتی هر امامزادهای مثل حضرت رقیه را دوست داشته باشد، اینجور میشود که اگر یک پایش بلغزد، پای دیگرش را نگه میدارند. این محبت آدم را نگهمیدارد و آدم نمیلغزد. محبت آدم را نگه میدارد.
آن فرد گفت به خدا قسم من شما را دوست دارم. من دوست دارم هر کسی را که شما را دوست دارد. من شما را دوست دارم، یعنی نمیتوانم برادر شما را دشمن بدارم.
بعد این پیرمرد جمله قشنگی گفت. گفت که «والله ما احبکم و لا احب من یحبکم لطمع فى دنیا» یعنی من به خاطر طمع دنیا شما را دوست ندارم. شما را فقط برای خاطر خدا دوست دارم. این دوست داشتن قیمت دارد.
بعد پیرمرد گفت: « والله انى لا بغض عدوکم » من دشمنان شما را دشمن میدانم. نسبت به دشمنان شما بغض دارم.
اگر آدم امیرالمومنین(ع) را دوست داشته باشد، نمیتواند با دشمنانش دوست باشد. یک عالم بزرگ مصری بود که ذره ذره کار و تحقیق کرده بود و رسیده بود به دشمنی. سخت دشمنان اهل بیت را دشمن داشت. این خیلی خوب است ولی کافی نیست. استاد ما میفرمودند که مرحوم خویی گفتند که این اواخر بخش دیگر این فرد هم درست شده بود. ذره ذره رفته بود ولی شما مجانی رفتهاید.
اینکه بگویی از دشمنان شما برائت میجویم، این برائت و دوستی دین ماست. در دستورات دینی آمده که نماز فروع دین است. آخرینش هم تولی و تبری است. نماز و روزه هم احکام دین است.
تولی و تبری خود دین است
تبری و تبری جزو احکام دین نیست؛ تبری و تولی خود دین است، نه جزو احکام دین. اگر تولی و تبری داشته باشی، دین داری و اگر نداشته باشی، دین نداری. اینکه دین خدا، پیغمبر خدا و امامش را دوست دارد، جزو اصل دین است نه جزو فروع دین. برای چه گفتند فروع دین است؟ فروع دین به زبان آوردن این دوستی است.
خون شیعیان علی (ع) را به گردن نگیریم
در مجالسی مثل مجلس ما وقتی اسم یک کسی برده میشود، یکهو جمعیت بلند لعنت میکند. آقایان میگویند این لعن در شرایط کنونی جایز نیست. آیت الله بهجت فرمودند اگر یک نفر را در یک گوشه عالم بکشند، تو هم شریک ریختن خون او هستی. کسی اما باک این چیزها را ندارد. خون شیعه امیرالمومنین (ع) ریخته میشود و شهید میشوند، آنوقت من در یک مجلس خصوصی که همه شیعه هستند شجاعت دارم و با صدای بلند داد میزنم و لعنت میکنم. این خیلی شجاعت میخواهد که آدم در خانه خودش، درب را ببندد و داد بزند!.
بدانید این صداها بیرون میرود. این را دقت کنید. ما خون دوستان امیرالمومنین (ع) را در پاکستان، افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و کشور خودمان گردن نگیریم.
کسی که به خودش بمب میبندد و مجلس شیعه و خودش را منفجر میکند را مثلا 3 هزار تومان پول که ندادند. حتما یک اعتقادی پشت این جریان است. آن اعتقاد را از کجا میآورد؟ به او میگویند شیعهها اینجور اینجور و اینجور هستند. من نمیخواهم توضیح دهم.
ببین آنچیز که جزو فروع دین است، این است که برائت را آدم به زبان بیاورد. این را آقایان میگویند الان جایز نیست؛ پس دهنها باید بسته شود.
امیرالمومین فرمود از من برائت نجوئید
یک فرمایشی امیرالمونین (ع)دارند که بعد از من، شما را وادار میکنند که از من برائت بجوئید ولی شما از من برائت نجوئید. برائت در دل است. اگر برائت بجویی یعنی از امام بدت بیاد، اصلا دین نداری. امام(ع) ادامه دادند «شما را وادار میکنند به لعن وقتی جانتان در خطر است لعن کنید اما برائت نجوئید. نمیشود از من برائت بجوئید چون محبت خدا و رسول(ص) و امام(ع) اصل دین است.
طاعون «زیاد» قبل از گرفتن لعن علیه امیرالمومنین
بعدها هم این اتفاق افتاد. زیاد، پدر عبیدالله مردم کوفه را جلوی دارالعماره که میدان بزرگی داشت، جمع کرد و گفت همه باید دانه دانه علی (ع) را لعن کنند و الا کشته میشوند. جمعیت شهر را آوردند. اما خدا مرحمتی کرد و این فرد در این فاصله طاعون گرفت و دو سه روز بعد مرد.
اگر جان انسان در خطر است، اشکالی ندارد. اسم این را تقیه گذاشتهاند. اقیه یعنی اینکه من به زبان چیزی میگویم و در دلم چیز دیگری است. مثل داستان عمار که از بس شکنجه دادندش، مجبورش کردند بگوید فلان و او هم گفت. بعد خدمت پیامبر(ص) رسید و از این موضوع ناراحت بود که در اینخصوص آیه نازل شد. قلب عمار آنچه را که بر زبان رانده، راضی نبوده و نمیخواسته بگوید اما از جبر و زور و شکنجه ناچارا گفت.
گفت ولله من بعض دشمنان شما را دارم و از آنها برائت می جویم. این برائت نه به اطر دنیاست. اون باباب من را کشته و من ازش بدم می آید نه. فقط برای خدا.
پس اصل اعتقادات این پیرمرد که برائت و دوستیاش برای دنیا نبوده، صحیح است. بعد چه گفت؟ «والله انى لاحل حلالکم و احرم حرامکم». من حلال شما را حلال میدانم و حرام شما را حرام میدانم.
شما فرمودید مال مردم حرام است و به یک سر سوزنش نمیتوانی دست بزنی. من همینطوریام که حلال شما را حلال میدانم و حرام شما را حرام میدانم. این فرد یک ذره سطح اعتقاداتش بالاتر آمده و به عمل رسید.
آن پیرمرد ادامه داد: «و انتظر امرکم منتظرم» دولت شما کی برپا میشود؟ «فهل ترجولى جعلنى الله فداک» آیا برای من امیدی است؟ فدایت شوم؟
امام(ع) فرمودند: بیا جلو! بیا جلو! بیا پیش من. فرمودند تا این فرد آمد کنار دست امام(ع) نشست. بعد فرمودند که پیرمرد شخصى خدمت پدرم على بن الحسین (علیه السلام ) رسید همین سوالى که تو کردى از ایشان کرد. پدرم در جوابش فرمود: اگر از دنیا بروى همان لحظه وارد بر پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و على و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین (علیهم السلام) مىشوى، قلبت یخ خواهد شد (از خوشی) چشمهایت روشن مىشود(به زبان ما یعنی آنوقت بالاترین بهره را میبری)، با کرامالکاتبین به خوبى و خوشى به پیشوازت میآید. آنگاه که جانت به اینجا برسد (در این هنگام با دست اشاره به گلوى خود نمود) اگر بمیری اما اگر بمانی تو سرانجام در بلندترین مقامات عالی بهشت با ما هستی. محبت رفاقت همراهی میآورد.
کسی که امیرالمومنین را دوست دارد، اصلا فرض جدایی ندارد. این پیرمرد گفت «کیف قلت یا ابا جعفر»؟ آقا این چه بود فرمودید؟ حضرت باقر (ع) سخنان خود را تکرار کرد. پیرمرد عرض کرد الله اکبر! یا اباجعفر اگر من بمیرم بر پیغمبر و على و حسن و حسین و على بن الحسین (علیهم السلام) وارد مى شوم؟ چشمم روشن و دلم شاد و قلبم خنک مىشود و کرام الکاتبین را با شادى و خوشى ملاقات مى کنم وقتى جانم به گلویم برسد؟
اگر روحم برسد به گلو اینطوری میشود و اگر زنده بمانم با شما در بالاترین مرتبه بشت خواهم بود. پیرمرد گریهاش گرفته بود. صدای گریهاش مجلس را گرفته بود. اینقدر حالش به هم خورده بود که افتاده بود روی زمین. همه مردمی که در این اتاق نشسته بودند و از ایاران امام(ع) بودند بلند بلند گریه از حال این پیرمرد گریه کردند. بعد امام(ع) با دستان مبارک اشکهای پیرمرد را پاک کردند. پیرمرد سرش را بلند کرد و گفت: دستتان را بدهید به من. دست امام(ع) را گرفت بوسید و گذاشت روی چشم و صورتش. بعد سینهاش را باز کرد ودست امام(ع) را روی سینه خودش گذشت و از جا برخواست. سلام دوباره برای خداحافظی کرد. امام باقر (ع) هم همینطوری پشت سر این فرد را نگاه میکردند. وقتی رفت فرمودند: هر کسی دلش میخواهد یک نفر از اهل بهشت را ببیند، این آدم را نگاه کند.
تمام خوشبختی دنیا و آخرت با محبت ائمه
این داستان برای دوستان امیرالمومنین(ع) است. اگر کسی دوستی ائمه را دارد، همه خوشبختیهای دنیایی و آخرتی را دارد. در دنیا اگر دوستی است این آدم دیگر نمیلغزد. از زبانش حرف بد در نمیآید. چشمش کج نمیرود. مال مردم در خانهاش نمیرود. با زن و بچهاش نمیتواند بداخلاق باشد. کسی که امیرالمومنین(ع) و حسین(ع) را دوست دارد، نمی تواند اخلاقش بد باشد. این فرد به هر چه خوبی است، میرسد.
ذکر «حسین» بالاترین فرض است
ببینید! این را باور کنید. دیشب داشتند دوستان سینه میزدند. یک چند دقیقهای فقط حسین(ع) میگفتند. این حسین گفتنها را قدر بدانید و عوضش نکنید. از اولین لحظهای که سینه میزنید تا آخرین لحظه که میگوئید «حسین» این برترین فرض ممکن است در سینهزنی. شعر دیگر هم بخوانید بد نیست اما یکی ارزشش صد است و دیگری ده. این را قدر بدانید.
نزول سیلاب آسمانی و شستوشوی عزادار حسینی(ع)
باور کنید دیشب احساس کردم که مجلس فرق کرده. یک شعر دیگر هم خواندند که مصیبت بود اما آن چیز دیگری بود. من چیزی نمیفهمم وگرنه میفهمیدیم که در آن لحظات چقدر رحمت خدا نازل می شود. سیلاب از آسمان نازل میشود و من را دارد میشوید.
سینهزنی عبادت درجه اول است
این را باور کنید که در مجلس سینهزنی اگر حواس جمع سینه زنی باشد و اینکه بازی نمیکنید، بالاترین فرض ممکن است.این سینهزنی عبادت درجه اول است. عبادتی که لحظه لحظه پاکت میکنند و میشویندت./956/د101/ع